خاطرات دفاع مقدس برای نویسنده مانند چراغی در دل تاریکی است
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۴۵۲۵۷
کتاب «هر روز ساعت هفت و ده دقیقه»، تألیف آذر خزاعی سرچشمه، عنوان کتاب تازهای از نشر شاهد است که در قالب مجموعه داستان به موضوعات ایثار و شهادت و جنگ تحمیلی میپردازد.
این مجموعه، شامل 17 داستان کوتاه با محوریت موضوع شهید و شهادت در دوران دفاع مقدس است که نویسنده بیشتر بر نقش خانوادههای رزمندگان و شهدا در مواجهه با مفهوم ایثار و شهادت پرداخته و اغلب قهرمانان داستانها بهرغم اینکه در خطوط مقدم نبرد و جبهههای جنگ حضور ندارند؛ اما در زندگی روزمره خود، نشانهها و تبعات جنگ را لمس کرده و با آن زندگی میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از ویژگیهای این مجموعه، پرداختن به دغدغهها و دلتنگیهای دخترانه در مواجهه با پیامد جنگ است که بیشتر با فقدان یکی از اعضای خانواده و بیشتر پدر و برادر همراه است. راوی تعداد زیادی از داستانهای این کتاب، دخترانی هستند که از پدر و برادر رزمنده و شهید خود میگویند. آنها معمولا روایتگر زندگیهای ایثارگرانه خانوادههای رزمندگان و شهدا در زمان جنگ هستند و از جای خالی عضوی از خانواده میگویند که در بحبوحه جنگ برای دفاع از دین و میهن به جبههها شتافته و در این راه رشادتها از خود نشان داده و با شهادت خود، درخت مقاومت و پایداری را آبیاری کردهاند.
به بهانه انتشار این کتاب با آذر خزاعی گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
توضیح مختصری درباره موضوع و عنوان کتاب «هر روز ساعت هفت و ده دقیقه» بفرمایید؟
موضوع مجموعه داستان «هر روز ساعت هفت وده دقیقه»، مربوط به دوران دفاع مقدس میشود، البته بهطور غیرمستقیم به این مسأله پرداخته است؛ یعنی به حواشی آنچه در زمان جنگ تحمیلی و چه بعد از آن، آدمهایی که دوران دفاع مقدس را از سر گذراندهاند و حالا در جامعه به زندگی برگشتهاند و هنوز تأثیرات آن را با خود دارند، میپردازد.
«هر روز ساعت هفت وده دقیقه» هم عنوان یکی از داستانهاست. در این داستان، راوی هر روز ساعت هفت و ده دقیقه سوار اتوبوس میشود و هر روز فردی را میبیند که نمیتواند حرکات و رفتار او را تحمل کند و این برایش مسأله شده است. مسألهای مانند روزمرگی، تکرار، عدم ارتباط، تحملناپذیری و تنها خود را دیدن که شاید خیلی از ما گرفتار آن هستیم.
چه شد که به سمت نوشتن داستان کوتاه گرایش پیدا کردید؟
نوشتن داستان کوتاه زمان کمتری میبرد تا نوشتن یک داستان بلند و یا رمان، چراکه نوشتن رمان فراغت و زمان کافی برای نوشتن میخواهد، اما درمورد داستان کوتاه، نگریستن به جزئیات و بیرون کشیدن ایده از دل آن است که داستان کوتاه را خلق میکند. این نگریستن، گاه از درون خاطرات گذشته میآید و گاه در زمان حال اتفاق میافتد، گاه با نشستن در ایستگاه اتوبوس و دیدن مسافران و گاه با دیدن همسایهای در انتظار اتفاق میافتد. این دیدنها و شنیدنهاست که شخصیت، مکان، رفتار اشخاص، طرح و نقشه و ساختار داستان را در ذهن شکل میدهد و عمق میبخشد.
کار نوشتن کتاب چه مدت طول کشید؟
نوشتن هر داستان زمان خاص خودش را میبرد. ایده و طرح بعضی ازداستانها آنقدر در ذهن به گردش درمیآید تا در زمانش بر روی کاغذ آورده شود و بعضی هم برای خود داستاننویس اتفاق میافتد و از گذشتههای دور میآید و باید از دل گذشته جزئیاتی که مربوط به داستان میشود را بیرون کشید. روند نوشتن داستانهای این مجموعه شش هفت سالی، البته بهطور ناپیوسته طول کشید.
نیاز مخاطبان در حوزه کتاب دفاع مقدس بیشتر به چه نوع کتابهایی و در چه قالبهایی است؟
موضوع دفاع مقدس مثل سایر موضوعات دیگر مخاطب خاص خودش را دارد، اما موضوع جنگ، موضوع همیشگی است و همینطور که میبینیم با اینکه بیش از هفتاد سال از جنگ جهانی دوم میگذرد، اما بسیاری از رمانها و فیلمهای ساخته شده با موضوع جنگ جهانی دوم است و این نشان میدهد نیاز مخاطبان درجهان به این ژانر نیاز همیشگی است و موضوع دفاع مقدس نیز اینگونه است، بهویژه قالب داستان و رمان برای مخاطب جاذبه بیشتری دارد و بیشتر با آن همذاتپنداری میکند و بیشتر خود را در آن فضا میبینید و جای میدهد.
با توجه به فراگیرشدن فضای مجازی در بین افراد جامعه، ادبیات دفاع مقدس چگونه میتواند تأثیر خود را نمایان کند؟
جهان امروز، جهانی مجازی است و فضای مجازی برای ادبیات یک فرصت است، چراکه داستاننویس یا شاعر اثرش را بیواسطه دراختیار مخاطب میگذارد و بازخوردش را هم مستقیم میگیرد. همانطور که میدانیم در جهان امروز داستاننویسی آنلاین در حال گسترش است و داستاننویس هر روز بخشی از داستانش را برای مخاطب میگذارد و مخاطب هر روز آنرا دنبال میکند، البته این فضا معایبی هم دارد، اما نباید از آن هراسی داشت. باید با برنامهریزی، هدفگذاری و مخاطبسنجی، مخاطب خود را شناخت و در این فضا به گفتوگو، تبلیغ، نقد و بررسی آثار داستانی در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس پرداخت و در واقع فضازی مجازی، پُل ارتباطی میان نویسنده و مخاطبانش میشود.
توصیه شما به نسل جدید که تصویر ذهنی کمرنگی از جنگ تحمیلی و خاطرات مرتبط با آن دوران دارند، چیست؟
خواندن خاطرات دفاع مقدس میتواند تصویر ذهنی آنها را پررنگ کند. من برای نوشتن، زمانی نزدیک به 100 کتاب خاطره دفاع مقدس خواندم که برایم ثمرات بسیار زیادی داشت. خاطرات دفاع مقدس مسیر زندگی آدم را روشن میکنند و برای نویسنده مانند چراغی در دل تاریکی میمانند و از طرفی با دنیایی مواجه میشوید که درونش پر از تجربه زیستی است که در هیچ کجای دیگر آن را نمیبینید.
این کتاب، نگاهی تغییریافته به جنگ را از خودتان به نمایش میگذارد و یا اینکه ادامه روند و مسیری است که در این حوزه به آن مشغول هستید؟
ادامه همان مسیری است که از آغاز دنبالش بودم. من کارم را در ابتدا با نشستهای تخصصی نقد و بررسی حوزه ادبیات دفاع مقدس شروع کردم و بعد بهدنبال آن خواننده کتابهای خاطرات دفاع مقدس شدم و بعد شروع به نوشتن کردم در واقع نوشتههایم از درون خاطرات و در ذهنم و مسائل پیرامونیام شکل میگیرد.
آدمهایی که در بستر جنگ زیست دارند و در دل داستانهای شما میآیند چه باور، آئین و اسطورهای دارند؟
همانطور که گفتهام زیستن در درون جنگ با سایر زیستها متفاوت است. در آنجا مسأله، مسأله مرگ و زندگی است. انگار آدمی هر روز زاده میشود و هر روز میمیرد. مرگ و زندگی تنها در درون جنگ است که بهخوبی دیده میشود و تأثیر میگذارد. آدمهای داستانهایم همین آدمهای معمولی کوچه و بازار بودند که در دوران دفاع مقدس از همه چیزشان گذشتند و برای حفظ دین و آئین و وطن خود به جبههها رفتند. آنها برای رضای خدا و به پیروی از رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) و با الگوپذیری از سالار شهیدان، امام حسین(ع) که زیر بار ظلم و زور نرفت، رهسپار جبههها شدند و حماسهها آفریدند.
چقدر داستانهای شما بُنمایه حقیقی دارند؟
همانطورکه گفتم داستانهایم از درون واقعیت گرفته شده است از درون خاطرات دفاع مقدس و یا وقایعی که دیدهام یا شنیدهام، البته بیشتر داستانهایم اینگونه است که نویسنده جهان واقعی را تبدیل به جهان داستانی میکند و برای نشان دادن واقعیت از زاویهای که دیگران یا آن را نمیبینند یا اهمیت نمیدهند به وقایع مینگرد؛ من هم سعی کردهام اینگونه باشم.
در هر جنگ در هر جای دنیا، عدهای تلاش میکنند تا عدهای را برای اثبات آرمان و باورشان از بین ببرند و بکشند. اما انگار در داستانهای شما مسأله کشف زندگی است در چالش جنگ، درست میگویم؟
بله. برای من زیستن و چگونه زیستن همیشه مسأله بوده است و دوران جنگ این مسأله بسیار خودش را به رخ میکشد، طوری که بعد ازاتمام آن هم ادامه پیدا میکند، چراکه آدمهایی که در جنگ زیستهاند، مرگ را کاملا لحظهبهلحظه حس کردهاند. زیستنی توأم با مرگ و همین امر باعث تغییر در اینگونه آدمها میشود و حالا اینگونه آدمها بعد از جنگ چگونه زیستنی دارند و چگونه با آن مواجه میشوند، بستر داستان، بستر بسیار مناسبی برای نشان دادن اینگونه زیستن است.
نظرتان درباره قرائتهای رسمی و رایج از داستان جنگ چیست؟
داستاننویسان دفاع مقدس بیشتر از دل جنگ بیرون آمدند و داستانهای آنها برآمده از جنگ است، چیزی که زیست کردهاند. در واقع روایت شخصی خودشان از جنگ است. بهنظرم قرائت رسمی برای تاریخ است و داستان روایت شخصی از جهان واقعیت است که داستاننویس جهان خودش را به مدد تخیل و عناصر و تکنیکهای داستانی میسازد.
ایبنا/
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: خاطرات دفاع مقدس روز ساعت هفت دوران دفاع مقدس داستان کوتاه داستان نویس داستان ها جبهه ها آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۴۵۲۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابی پر ازجاهای خالی!
دیوید برنز در کتاب «از حال بد به حال خوب» نگرش جدیدی به زندگی دارد و نوعی روش درمانی را پیشنهاد میدهد تا در زمان روبهرو شدن با افسردگی و اضطرابهای ناشی از مشکلات به آن پناه ببریم. «شناخت درمانی» موضوع اصلی این کتاب است؛ روشی که به ما میآموزد این افکار، احساسات و بهتر بگویم ذهن ماست که این حال ناخوش روانی را برای ما در طیفهای مختلف فراهم میکند و رنگوبوی زندگی را به سمت ناامیدی و افسردگی میکشاند، نه اتفاقهای بیرونی. راستش را بخواهید خودم هم به پیشنهاد یکی از دوستانم این کتاب ۶۱۸صفحهای را خریدم و آن را خواندم. مهدی قراچهداغی راحت و روان ترجمهاش کرده و گرافیک ساده و در عین حال پرمعنای صفحه روی جلد هم خوب از آب درآمده اما جذابیت اصلی این کتاب که باعث شده چاپ پنجاهونهم آن به دست من برسد، این است که این کتاب پر از جاهای خالی است که نویسنده آن را برای خواننده خالی گذاشته تا او هم دستبهقلم شود و ازافکار واحساساتش بنویسد.گویی خواندن بهتنهایی برای درک دانستههای این کتاب کافی نیست و توی خواننده نیز باید کنار نویسنده بنشینی، قلم به دست بگیری وجرأت نوشتن از احساسات وافکارت را پیدا کنی،حالا این توهستی که برای بهتر شدن حالت، همهجانبه تلاش میکنی؛ هم میخوانی و هم مینویسی.آنجایی که خطاهای شناختی را میشناسی و یاد میگیری در برابر افکار اتوماتیک که هر لحظه در ذهنت میگذرد، واکنش منطقی نشان دهی و احساساتت را بهتر کنی؛ اضطرابهای اجتماعیات را بپذیری و یاد بگیری چطور با آنها سر یک سفره بنشینی و راهحل جدیدی برای کاهش آن بیابی.این کتاب را به کسی که دوست ندارد خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بشناسد، توصیه نمیکنم، چون در آن دکتر دیوید برنز خیلی تلاش کرده به ما بفهماند دست از جنگ با خودمان برداریم و خودمان را بپذیریم.
همچنین تکرار تمرینها وقتی میگوید اتفاق ناراحتکننده امروزت را بنویس و احساس خودت را اضافهکن خیلی جالب است؛ انگار تمرین خوشنویسی انجام میدهی تا ابتدا خطخطیهای ذهنت را پاک کنی و به جایش با خط خوانا از زندگی بنویسی.
یکی از نکات جالب دیگر این کتاب آن است که دست از شعار دادن و پیامهای انگیزشی برداشته و اتفاقا تو را با افکار حالبههمزن خودت روبهرو میکند، افکار سرزنشآمیز، درشتنماییها، پیشگوییها، ذهنخوانیها و... .
اما طولانیبودن این کتاب شاید یکی از دلایلی باشد که خیلیها حالش را نداشته باشند که آن را بخوانند و تکالیفش را انجام دهند اما انگیزه ادامهدادن این کتاب زمانی بیشتر میشود که احساس میکنی با مثالهایی که نویسنده آورده او هم مثل خواننده، این مشکلات را داشته و دانای کل نیست، همچنین میتوانی هر روز بخشی از این کتاب را دریابی و عجلهای برای تمامشدنش نداشته باشی.
خلاصه وقتی این کتاب را میخوانی، انگار سر کلاس درس دکتر برنز نشستهای و هر روز با بخشی از خودت که از دیدهها پنهان است، روبهرو میشوی تا بالاخره یاد بگیری با خودت، خوش بنشینی، دوستش داشته باشی و حال خوب را تجربه کنی.