با افتخار لهجه دارم
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۵۷۰۰۸۰
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم؛ داد زدن لهجه این روزها بیشتر از گذشته به گوش میرسد. قبلترها فرهنگ بسیار زشتی در طنزپردازی کف جامعه رواج داشت که برخی مردم برای لطیفه گفتن و جوک ساختن سراغ شوخیهای قومیتی و لهجهای میرفتند که در بسیاری از موارد هم همراه با توهین به آن لهجه و آن قومیت بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
لهجه چیست و چند وجه دارد؟ دکتر محسن رضوانی / نویسنده، شاعر، مترجم و استاد دانشگاه مقوله لهجه، متأثر از خیلی از عوامل است. سطح تحصیلات، طبقه اجتماعی، شغل، محل زندگی، نژاد و زبان اول که همه اینها میتواند روی لهجه تأثیر بگذارد، اما اینجا بحث ما ناظر به سهمورد آخر است؛ یعنی محل زندگی، نژاد و زبان اول. گاهی شخصی زبان اولش چیز دیگری است. برای مثال یک ایرانی که میرود آمریکا و میخواهد انگلیسی حرف بزند، یک تبریزی که میرود تهران و میخواهد فارسی حرف بزند یا عربی که میرود اصفهان و میخواهد فارسی حرف بزند. گاهی هم زبان شخص با زبان رسمی کشور یکسان است. مثلا در کشور ما زبان همه فارسی است، اما به دلیل محل زندگی و اقلیم، لهجه برخی با لهجه معیار و لهجه پایتخت کمی متفاوت است. مثل یک همدانی یا یک اصفهانی یا.
در مورد گروه اول، کسانی که زبان اولشان چیز دیگر است، سطح تفاوت کاملا در سطح آوایی است و وارد مقوله قاموسی نمیشود. قبلا خیلیها سعی میکردند اگر زبان جدیدی را یاد میگیرند لهجهشان را هم شبیه به بومیها کنند. مثلا کتابهای زیادی وجود داشت و هنوز هم وجود دارد برای یادگیری لهجه آمریکایی زبان انگلیسی؛ چرا که مردم خیلی دوست داشتند خودشان را بومی جلوه بدهند. حتی اگر مثلا در آمریکا رنگ مو و پوست و چشمشان خاورمیانهای باشد، ولی دوست داشتند این را با لهجهشان جبران کنند. در حالی که الان کمکم این ضرورت و وسواس کمرنگ شده است. افزایش مهاجرت به کشورهای غربی و چندفرهنگی شدن بسیاری از کشورها مثل آمریکا و کانادا باعث شده که مردم این تفاوتها را بپذیرند و حتی این تفاوتها را یک سرمایه تلقی کنند. کمکم کار به جایی رسید که داشتن لهجه نه تنها عیب نبود بلکه یک ارزش تلقی میشد.
سیدنی شلدن میگوید اگر دیدی کسی لهجه دارد بدان یک زبان بیشتر از تو بلد است. الان سالهاست که هندیها و پاکستانیها با لهجه خودشان انگلیسی حرف میزنند. چینیها همینطور و سیاهپوستها همینطور و ایرانیها هم دیگر در غرب با همین موسیقی فارسی، انگلیسی حرف میزنند که اتفاقا جذابیتهای خودش را هم دارد.
این امر هدیه فضای چندفرهنگی جهان است. هر چند من منکر رفتارهای نژادپرستانهای که هنوز هم در غرب وجود دارد، نیستم. این رفتارها همچنان هستند، ولی وضعیت خیلی بهتر از گذشته است.
اما در مورد گروه دوم، یعنی لهجههای موجود افراد همزبان، مشخصا لهجههای زبان فارسی مثل لهجه اصفهانی، اراکی، قمی و... باید گفت که تفاوت این لهجهها با لهجه معیار در سطح آوایی و اندکی در سطح قاموسی و واژگان است. در سالهای گذشته فضا در ایران هم در مورد ارزشگذاری راجع به لهجهها بهتر شده است، اما همچنان خیلیها که لهجه دارند در مذاکرات رسمی، قرارهای تجاری، سخنرانیها و اغلب اوقات در مواجهه با غیرهمشهریهایشان سعی میکنند سراغ لهجه معیار بروند.
معیار در ایران کاملا و صد در صد منطبق بر لهجه تهرانی نیست. البته شاید بشود گفت که نزدیکترین لهجه به لهجه معیار، لهجه تهرانی است، ولی این لهجه هم مختصات آوایی و سطح واژگانی ویژه خودش را نیز دارد.
سخن آخر این که اگر نخبگان اقوام مثل پزشک، دانشمند، فوتبالیست، وزیر و کسانی در این سطح به لهجه خودشان وفادار باشند و این لهجهها را ما فقط از زبان بازیگران طنز و اینفلوئنسرهای اینستاگرامی نشنویم، شاید بشود گفت که در آینده جایگاه این لهجهها وضعیت بهتری پیدا کنند و خیلی بیشتر از الان جدی گرفته شوند. ما بمیها نان میخوریم
حامد عسکری / شاعر و نویسنده
اوایلی که از بم آمده بودم تهران خجالت میکشیدم توی جمعهای بیش از سه نفر حرفی بزنم. یک بار به همکلاسی ام توی حیاط دانشکده گفتم: اگر کاری نداری بیا بریم نون بخوریم مهمون من... او خندید و فکر کرد تیکه میاندازم و گفت نه داداش اذیت میشی. یه نون خودم میخرم... ما بمیها به ناهار و کلا غذا میگوییم نون و او فکر کرده بود واقعا میخواهم به خوردن نان دعوتش کنم. لهجه من ابتدا اعتماد به نفسم را کشته بود و فکر میکردم شهرستانی بودن و لهجه داشتن یک نوعی افت و بیکلاسی محسوب میشود، اما سالها زمان برد که با افتخار سرم را بالا بگیرم و بگویم من شهرستانی ام و لهجه دارم و به داشتنش افتخار میکنم، لهجه داشتن و با لهجه صحبت کردن یعنی اینکه علاوه بر زبان معیار و بیلهجه و رسمی تو در ذهنت یک انبار و بانک واژگان و اصطلاحات و محاوراتی داری که بقیه ندارند و تو سخاوتمندانه داری آنها را با حرف زدن به بقیه هم هدیه میدهی. من از یک راه رفته حرف میزنم. هیچوقت لهجه ات را پنهان نکن، با این کار حرف زدنت خیلی بینمک میشود، تو سالها ذهن و کلماتت به یک ضرباهنگ و موسیقیای از دهانت خارج شدهاند، تو بخواهی بیلهجه حرف بزنی ذهنت از ریتم میافتد، فکر کردنت از ریتم میافتد و باعث میشود خنثی و بینمک حرف بزنی. اگر از اصطلاحات و واژههای منطقه و جغرافیایت هم استفاده نمیکنی حداقل موسیقی لهجه ات را به کار ببر و بگذار مردم دلشان ضعف برود... گاهی توی پستها و توییتهایت، توی حرفهایت توی محاوراتت یک کلمهای از لهجهات استفاده کن، قطعا یکی توی جمع میگوید یا کامنت میگذارد ببخشید این چیزی که گفتید معنیاش چی میشود و تو توضیحش میدهی و کیف میکنی از توضیحش. حیف نیست اینهمه کلمه جذاب و خوش آوا توی ذهنت خاک بخورد و تو مثل بقیه مردم، مثل رادیو و تلویزیون و رسانهها با زبان معیار حرف بزنی؟ حیف نیست آن همه ترکیب و ضرب المثل زیبا توی کله ات بایگانی بمانند و تو عین رباتها سعی کنی حرف زدنت هیچ جان و طراوتی نداشته باشد؟ سالها پیش هنگام مصاحبهای با یکی از شاعران معروف و مطرح به زادگاه که رسیدیم و جغرافیای کودکی، گفت من زاده تهرانم... گفتم، ولی من شنیده بودم زاده فلان شهرید.. هیستریک خندید و گفت دوساعت راه با تهران داره جدی نگیر بنویس تهران... گفتم آخر چه مزیتی دارد که از جغرافیایت فراری هستی و گفت: اصلا ولش کن گفتگو نمیکنم...
سالها پیشتر منصور رفیقم که داستان نویس است یک گروه توی واتسآپ درست کرد به اسم خوانین و خواتین پایتخت، شرط این گروه این بود که هیچکس حق تایپ نداشت، دوم اینکه شرط حضور با لهجه حرف زدن بود، مهم نبود اهل کجایی مهم این بود که با لهجه خودت حرف بزنی، به قدری این گروه جذاب بود و به قدری همه خواهان این شدند که توی گروه حضور داشته باشند که یک بار منصور گفت باید آزمون ورودی بگذاریم. جالب بود، چند وقت پیش دیدم همان دوست شاعرمان که میگفت بنویس تهرانی ام با لهجه غرایش برای سایر اعضای گروه حرف میزند و خاطره تعریف میکند. در دنیایی که ماهواره، رسانهها و شبکههای اجتماعی همه و همه میخواهند عین هم فکر کنیم، لباس بپوشیم، مدل مو بزنیم و صحبت کنیم لهجه داشتن خوب است، خیلی خوب است. من ترکی فکر میکنم و فارسی مینویسم
شهریار شفیعی / شاعر و ناشر کتاب
اول، یک مساله زبانشناختی، اینکه بین «لهجه» و «گویش» فرق هست، گرچه هر دو جزئی از «زبان» هستند. معمولا این دو مساله با هم اشتباه گرفته میشوند. «لهجه» یک حالت خاصی از «تلفظ» است و خودش از توابع «گویش» حساب میشود. این چند سطر، چیزی بود که بیخ گلویم مدتها گیر کرده بود و باید میگفتم.
من اصالتا تبریزیام، زبان مادریام «ترکی» ست. قبل از ورود به مساله اصلی، طرح این موضوع بسیار ضروریاست. اینکه ذاتا ما «زبان آذری» به معنای علمی نداریم، اما در عرف چرا. اساسا «زبان ترکی» دو شاخه است: «زبان ترکی استانبولی» و «زبان ترکی آذربایجانی». این بخش دوم، همانی است که زبان مادری ماست و البته همان زبانی که در جمهوری آذربایجان متکلم دارد. این «زبان ترکی آذربایجانی» را به اختصار، «آذری» میگویند که خب، مبنای علمی ندارد.
داشتم میگفتم، زبان مادریام «ترکی» است و وقتی میخواهم فارسی حرف بزنم، لهجه دارم. به ویژه در ادای حروفی مثل «ج»، «چ»، «ق»، «ک» و شاید چند حرف دیگر و بالطبع، این حروف در هر کلمهای باشد، لهجه دار ادا شده و از آن تلفظ محض خود دور خواهد شد. برجستهترین تلفظی که از ما ترک زبانها در اذهان وجود دارد، ادای کلماتی است که دارای حرف «ق» هستند. مواجهه با این مساله اساسا با خنده همراه بوده. برخیها به بانمک بودنش میخندند که خب، عیبی ندارد، اما برخی، خندهشان بیشتر به استهزاء میماند. همین به «سخره گرفتن»، مدتها باعث ایجاد تنش میان ترک زبانان و دیگر هموطنان میشد و البته هنوز هم رگههایی وجود دارد. این مساله تا جایی ادامه پیدا میکرد، برخیها از ترس و خجالت مسخره شدن، نمیخواستند فارسی حرف بزنند. علاوه بر تنش، یک حس تقابل هم به وجود میآورد، به این ترتیب وقتی که یک هموطن اهل تهران، مثلا به تبریز سفر میکرد، مورد بیمهری قرارمیگرفت.
این مسائل، شاید در ۱۰سال گذشته خیلی پررنگتر بود، ولی رفتهرفته از دوز آن کاسته شد. بهشخصه چند دلیل میتوانم بشمارم. پررنگبودن حضور افراد شاخص لهجهدار در رسانه؛ البته که این مهم یکشبه اتفاق نیفتاده. این رسانه شامل فضاهایمجازی مختلف و همچنین رسانهملی است. برای مثال اجراهای موفقی که با افراد لهجهدار انجام شد و همچنین سریالهای موفقی که از نظر زبان و مکان به یکی از اقلیمهای کشورمان تعلق داشت؛ البته از برخی مصداقهای برخورنده چشمپوشی میکنیم. فضایمجازی هم نقشی اساسی ایفا کرد از این نظر که بستر مناسبی است برای حضور، تبادلافکار و حتی معاشرت افراد با زبانها، گویشها و فرهنگهای مختلف. همین نزدیکشدنها، حس تقابل را تا درصد زیادی از بین برده، همچنین باعث بالارفتن فرهنگعمومی شده، اشتراکات فرهنگی را پررنگتر کرده و به نظرم همه این عوامل میتوانند یاری کنند تا به آن نقطه نهایی نزدیک شویم: «احترام به تفاوتها.»
حرف آخِر: «من ترکی فکر میکنم و فارسی مینویسم: جانم به قربانت هموطن.» مازندرانیها دعوا نمیکنند
عباس حسیننژاد / شاعر، نویسنده و ناشر کتاب
من اصالتا مازندرانیام و کسی که حتی آوایی از مازندرانی را شنیده باشد وقتی با من حرف میزند این را میفهمد. یادم است زمانی که در تهران دانشجو بودم همیشه یکی از چالشهایم با دوست همدانشگاهیام، نوع استفاده ما مازندرانیها از فعل «گرفتن» بود. راستش را بخواهید ما مازندرانیها اصلا از فعل «برداشتن» استفاده نمیکنیم و به جایش همیشه فعل «گرفتن» را میگذاریم. مثلا میگوییم «فلان چیز را بگیر». دوست همدانشگاهی من اصرار خاصی داشت که بعد از هربار استفاده من از این دست جملات یادآور شود که «بگیر نه! بردار.»، اما جمله مازندرانی من غلط نبود. همانطور که ما مازندرانیها هیچوقت دعوا نمیکنیم، بلکه دعوا میگیریم! اینجور تفاوتهای واژگانی بین مازندرانی و فارسی، معیار نشانهای است که همیشه ما مازندرانیها با آن شناخته میشویم؛ البته تند حرف زدنمان هم نشانه دیگری است که مشخصه لهجه مازندرانی است. بارها پیشآمده که موقع گفتگو طرف مقابلم گفته: «چقدر تند حرف میزنی! مازندرانی هستی؟!» یا اگر خودش هم مازندرانی باشد یا با مازندرانیها زیاد قاطی شده باشد میگوید: «کئی هستی؟!» کئی در لهجه مازندرانی به معنای کدو است و این سوال به این معناست که آیا اهل فرهنگ کدوخوردن هستی؟ چند وقت پیش هم ویدئویی از پسربچه مازندرانی در فضایمجازی همه گیر شد که میگفت: «کچلیک خوردم.» بعد از آن ویدئو، واژه مازندرانی کچلیک مورد استقبال کاربران قرار گرفت. جانم برایتان بگوید که این کچلیک هم در واقع ترکیب دو کلمه کئی به معنای کدو و چلیک به معنای کوچک است. نوعی کدوی کوچک که در آش هم میریزند. من شخصا هیچوقت سعی نکردهام جلوی لهجهام را بگیرم و همیشه همینطور فارسی را با آهنگ لهجه مازندرانی و همین ریتم تندش حرف زدهام. هیچوقت هم حس خوبی نسبت به کسانی که سعی میکنند در سخنرانیهای رسمی یا جلسات لهجهشان را پنهان کنند و شبیه لهجه معیار حرف بزنند، نداشتهام. انگار آدم میفهمد که دارند ادا درمیآورند و این لهجه واقعیشان نیست.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: لهجه روزنامه جام جم گویش ما مازندرانی ها لهجه داشتن لهجه معیار فارسی حرف زبان ترکی لهجه دارم حرف بزنی زبان اول تفاوت ها لهجه دار هیچ وقت حرف زدن لهجه ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۷۰۰۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتوگوی بیبیسی فارسی با یکی از نویسندههای گزارش درباره قتل نیکاشاکرمی و تجاوز به او | بخش فارسی BBC آمد ابرو را درست کند، چشمش را هم کور کرد...
به گزارش همشهریآنلاین، روزنامه ایران نوشت: در ویدیویی که از این گفتوگو منتشر شده، مجری بیبیسی فارسی سؤالات خود را از کاغذ میپرسد و خبرنگار بیبیسی جهانی نیز از روی کاغذی که در مقابلش قرار دارد پاسخ سؤالات مجری را از رو میخواند و سپس مترجم، پاسخها را به زبان فارسی برگردان میکند!
این درحالی است که نویسنده گزارش بیبیسی جهانی درباره نیکا شاکرمی، در این گفتوگو اذعان دارد که اسناد ادعایی در گزارشش، گافها و تناقضات متعددی داشته است.
وی همچنین از پاسخ به این سؤال که اسناد از کجا به دست بیبیسی رسیده، طفره میرود. پس از انتشار ویدیوهای این گفتوگو، یک کاربر فضای مجازی درباره آن اظهار کرد که بخش فارسی BBC آمد ابروی بخش جهانی را درست کند، چشمش را هم کور کرد! برخی دیگر از کاربران فضای مجازی تدارک چنین مصاحبهای را شراکت بخش فارسی BBC با پروژه دولت انگلیس برشمردند.
این کاربران همچنین معتقدند که جعل چنین گزارشی نه تنها بهخاطر پروژه تبلیغاتی علیه ایران در اثنای درگیریهای غزه بوده بلکه ارجاع این مأموریت به بخش BBC جهانی بدین خاطر صورت گرفته است که کلیه رسانههای فارسیزبان خارجنشین به عنوان بازتابدهنده این گزارش در پروژه مشارکت کنند. چرا که اگر بخش فارسی BBC این گزارش را منتشر میکرد، به دلیل اختلافات موجود میان شبکههای فارسیزبان (علیالخصوص BBC و اینترنشنال)، احتمال پوشش ناکافی پروژه از سوی سایر فارسیزبانها بالا میرفت.
پمپاژ دروغ به نفع پلیس امریکاخبر دیگر اینکه، گزارش جعلی و سندسازی بیبیسی جهانی در ارتباط با نیکا شاکرمی علاوه بر کاربران ایرانی، واکنش کاربران خارجی شبکههای اجتماعی را هم در پی داشت. این کاربران با اشاره به سندسازی بی بی سی، از این رسانه انگلیسی خواستند که به جای دروغ پردازی علیه ایران به پوشش سرکوب دانشجویان دانشگاههای امریکا توسط پلیس این کشور بپردازند و جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه را به تصویر بکشد. این کاربران معتقدند که شبکه انگلیسی بیبیسی برای به حاشیه بردن اقدامات ضد حقوق بشری پلیس امریکا، دست به دروغسازی علیه ایران زده است.
دو روز از انتشار گزارش بیبیسی جهانی در ارتباط با مرگ نیکا شاکرمی میگذرد. به رغم اذعان بخش فارسی این رسانه به سندسازی، بیبیسی درقبال انتقادات و مطالبه کاربران برای ارائه اسناد اصلی سکوت کرده است.