Web Analytics Made Easy - Statcounter

جای تعجبی ندارد که نتایج این دو نظرسنجی با تمسخر افکار عمومی در جهان مواجه شده است. بلومبرگ که به عنوان بزرگ ترین شرکت اطلاعات مالی جهان شناخته می شود،‌ با لاف زنی مدعی است که گزارش هایش منصفانه و به دور از تعصب و بی طرفانه است و این در حالیست که مرکز تحقیقاتی پیو یک سازمان با گرایش های خاص و مبتنی بر رویکردی غرض ورزانه و متعصبانه است؛ نتایج تازه ترین نظرسنجی های منتشر شده توسط بلومبرگ و پیو تا حد بسیار زیادی اعتبار آنها را زیر سؤال برده است و این روند به جهان یادآوری می کند که باید مراقب دام های نظرسنجی غربی ها باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نگاهی به چگونگی دام افکنی بلومبرگ و پیو!

بلومبرگ آمریکا را در جایگاه برتر و نخست جهان در نبرد علیه اپیدمی کرونا قرار داده است آن هم از طریق اصلاح قوانین امتیازدهی خود به عملکرد ضد کرونایی واشنگتن؛ نتیجه اینکه این پایگاه خبری باعث به راه افتادن انتقادات گسترده ای از خود در سراسر جهان و نهایتا متهم به عدم رعایت چارچوب و حد و مرز، بی شرمی و ... شد.

مرکز تحقیقاتی پیو نیز مشغول خود فریبی است؛ برای مثال، این مرکز اخیرا نتایج یک نظرسنجی درباره اعتبار و وجهه بین المللی چین میان صرفا ۱۷ اقتصاد پیشرفته دنیا را منتشر کرده و در این نتیجه گیری مدعی شده است که اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان بر این باورند که نگاه ها به چین در جهان همچنان نگاهی منفی است.

سؤال اینجاست که چرا مرکز تحقیقاتی پیو دیدگاه تعداد زیادی از آسیایی تبارها، آفریقایی ها و کشورهای آمریکای لاتین را درباره وجهه بین المللی چین جویا نمی شود و در شرایطی که سازمان ملل بیش از ۱۹۰ کشور عضو دارد، سؤال اینجاست که چرا صرفا ۱۷ کشور و منطقه در نظرسنجی پیو به عنوان نمایندگان جامعه بین الملل معرفی می شوند؟

با نگاهی عمیق تر می توان به این درک رسید که بلومبرگ و پیو از طرفی از افکار عمومی به عنوان ابزاری جهت حقه بازی های خود علیه پکن و انتشار برداشت برخی رسانه ها و نهادهای غربی از چین و به تصویر کشیدن ارزش های غرب سوء استفاده می کنند و در عین حال روابط مخفی خود با دولت آمریکا را بیش از پیش عیان می سازند.

پیو را در نظر بگیرید. بسیاری از نظرسنجی های این مرکز تحقیقاتی در ارتباط با چین همزمان با تغییر اوضاع بین المللی صورت گرفته است؛ برای مثال، در طول دوره ریاست اوباما، آمریکا استراتژی بازگشت به سمت منطقه آسیا – اقیانوسیه را اجرایی کرد. در آن زمان بود که مرکز تحقیقاتی پیو نیز دستور کار خود را روی موضوع روابط چین با کشورهای همسایه تنظیم کرد.

امروزه نیز که بازی های استراتژیک بین چین و آمریکا شدت پیدا کرده است، نظرسنجی ها و تحقیقات پیو در ارتباط با چین و آمریکا به موقع منتشر می شوند چرا که هدف پیو چیزی جز تصویر کشیدن حق اظهار نظر، زیبا سازی وجهه آمریکا در دنیا و بی اعتبار کردن تصویر چین و خدمت به تامین منافع سیاسی آمریکا نیست.

بلومبرگ و پیو و سایر رسانه ها و نهادهای غربی اگرچه در پوشش نهادهای مستقل و حرفه ای وارد میدان شده اند اما حقیقتا بخشی از جنگ افکار عمومی به راه افتاده توسط آمریکا علیه چین محسوب می شوند که از ترفندهای مختلف برای حفظ به اصطلاح نظم آمریکایی استفاده می کنند.

نظم آمریکایی چیست؟

نظم آمریکایی همان چیزی است که عمو سام به جهان گفت؛ عمو سام گفت: «آن کاری که من انجام می دهم، انجام ندهید، بلکه کاری را که از شما می خواهم انجام دهید.»

۳۱۱۳۱۱

کد خبر 1536862

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۵۷۳۷۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • تفاوت بوته با درخت
  • چالش‌های بایدن و ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ ریاست جمهوری آمریکا
  • نتانیاهو از رفتن به زندان جان به در برد
  • پس لرزه های خطرناک جنگ غزه در جهان؛ آیا زندگی یهودیان در غرب غیرممکن می شود؟
  • رویکرد دوگانه رسانه‌های بیگانه
  • پیشنهاد جنجالی ایلان ماسک علیه دانشجویان معترض امریکا | نتایج نظرسنجی میلیونی‌اش را ببینید
  • زلزله سیاسی در معتبرترین دانشگاه‌های جهان
  • منافع غرب در باقی ماندن اسرائیل است
  • اینجا آمریکاست و آنهایی که در سمت درست تاریخ ایستاده‌اند