Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه سیاسی خبرگزاری فارس؛ محسن سلگی، کارشناس مسائل سیاسی: مهدی نصیری در مطلب اخیر خود سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را زیر سؤال بوده است. اما او تنها بنا را مورد نقد قرار داده یا مبنا و بُن را نیز نقد کرده است؟

نشان خواهیم داد او دچار برداشتی از واقعیت شده که این برداشت، لاجرم جِرم گرایانه و نه حتی حجم گرایانه است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این یعنی او در عین داشتن بن مایه معنوی اما دچار رخنه ماده گرایی شده است که دست بر قضا با ظاهرگرایی سابق او سازگار است.

 یک مثال برای تصدیق این سازگاری، آن است که ماده گرایان نیز همچون جریان سلفی تنها به ظاهر باور و یا دست کم تاکید و تکیه دارند.

در نقد بر نقد نصیری در باره سیاست خارجی جمهوری اسلامی، لازم است ایجابا گفته شود که سیاست آرمان گرایانه انقلاب اسلامی، واقع گرایانه هم هست. اساسی تر از این باید به او متذکر شد که خودِ واقعیت نیز آرمانی است. یعنی بخشی از واقعیت، آرمان است.

باید از ایشان خواست به همان غرب که رفته رفته دچار انفعال در برابر آن می شود، رجوع کند و دست کم جریان رئالیسم انتقادی را در آنجا مورد توجه قرار دهد. کسانی مانند آلن نُری و روی بَسکار به خوبی از عهده استدلال برای این گزاره بر آمده اند که واقعیت را نمی توان به واقعیت بالفعل فروکاست. بر این اساس، «واقعیت بالقوه» نیز وجهی دیگر از واقعیت است و بنابراین، آرمان متضمن و آبستن تحقق ذاتیت یا خصوصیتی از شی، پدیده یا در یک کلام جهان است.

جهان عینی را نمی توان به عین فروکاست و عین را نمی توان به آنچه دیده می شود کاهش داد. حتی فعلیت یا امر بالفعل را هم نباید به آنچه دیده می شود تقلیل داد. آنچه دیده می شود، در آن چه گفته می شود جا نمی شود.

فراسوی این مباحث قابل اعتنا و اتکا، نظام اسلامی در رویکرد خارجی خود، داخلی عمل کرده است و در رویکرد داخلی خود، خارجی. به بیان بنیانی تر، در نگاه برون مرزی آن، می بینیم آرمان اش واقعی و واقعیت اش آرمانی بوده است.

مهمترین مؤلفه قدرت بالفعل و خاصتاً عینی جمهوری اسلامی ایران «حمایت» او از مقاومت و بهتر است گفته شود، «رهبری» او در جریان مقاومت جهانی بوده است. البته که این رهبری اگر صرفا ً یک حمایت بود، سرانجامی نداشت. بلکه سرانجام یافتن آن منوط به هزینه دادن از حیث مالی و جانی و نیز داشتن ارزشهای متمایز و ممتاز (قدرت نرم) بوده است.

امروز اگر این مؤلفه قدرت نبود و ایران صرفاً به مواضع ارزشی در اعلام _و نه همراه عمل_ بسنده کرده بود، توسط کشورهای اردوگاه سرمایه داری متأخر بلعیده می شد. مثال ملموس تر این مدعا، کلافه شدن قدرت های جهانی در برابر ایران در ماجرای برجام است.

امروز ایران با استدلال و منطق روشن، استکبارستیزی می کند اما به صِرف استدلال درست و معتبر در جهان بی سر و آنارشیک امروز نمی‌توان کار چندانی از پیش برد. بر این اساس، در کنار این عامل، عواملی مانند حضور منطقه ای و توان موشکی هم بس تعیین کننده است.

گویا آقای نصیری عنایت ندارند که سیاست خارجی کشوری مانند آمریکا و حتی ژاپن به شدت ایدئولوژیک است. مفهوم استثناگرایی آمریکا مفهومی چنان بنیادین است که با گفتن این حرف از سوی بایدن که دوران «اول امریکا» گفتن ترامپ گذشته است، تغییری نمی کند. بایدن هم اگر بیش از رقیب خود بر پیمان های بین المللی و وجاهت خارجی تاکید دارد، درست مبتنی بر بازسازی استثنا دانستن آمریکا است. به بیان دیگر روی استثنابودن آمریکا نزد سیاستمردان آن کشور توافق وجود دارد و تنها در نحوه اجرای این ارزش ایدئولوژیک اختلاف نظر آن هم اختلاف نظر جزئی وجود دارد.

مشکل دیگر نگاه نصیری و کسانی مانند تاج زاده، تقلیل سیاست به سیاست داخلی است. عدم اطلاع این افراد از آنچه در جهان می گذرد از طرفی محصول آشنا نبودن با زبانهای دیگر و از سوی دیگر نبود تمایل نزد آنها برای شناخت واقعیت واقعی و وقوع یافته در جهان است. آنها به درستی نمی دانند که امروز جریان های منتقد جهانی سازی چگونه با جمهوری اسلامی ایران هم داستان شده و حتی از آن متأثر شده اند.

بر این اساس باید گفت نگاه ایستای منتقدان بنیان‌های سیاست خارجی کشورمان، محصول یک تقلیل گرایی طولی و عرضی است، از سویی تقلیل گرایی طولی یا عمیقاً سطحی بودن! و از طرف دیگر، نداشتن نگاه فرازبین (چشم عقاب) و وسیع سبب می‌شود تا سیاست واقعی_ آرمانی یا بهتر است گفته شود، سیاست بالفعل _بالقوه نظام اسلامی که منشا مفهوم قدرت به مثابه قوت -که توسط رهبر حکیم دوسال پیش مطرح شد- درک نشود.

سخن نهایی این که درست آن است که بگوییم برای سیاست خارجی قوی باید سیاست داخلی و اقتصاد قوی شود. لیکن تلازم و رابطه ضروری میان دست کشیدن از رویکرد خارجی و اصلاح امور داخلی نیست. بلکه دو مؤلفه قوت داخلی و قوت خارجی نسبت به هم دلالت التزام دارند.

به نظر می رسد عنصر مردم نیز نزد نصیری هم عمیقاً سطحی شده و بهره ای از عنصر حقیقت ندارد. برای همین او حتی در مردم بنیانی خود، بی بنیان و سطحی شده است. مردم ایران در صورت داشتن اقتصادی قوی با سیاست خارجی کشورشان همراهی بیشتری نشان می دهند. ضمنا همیشه هم شرایط اقتصادی کشور چنین پرمشکل نبوده و مردم خاطرات خوب از اقتصاد کشور پس از انقلاب را به یاد دارند. انفعال نظیر نصیری در برابر غرب اگر نبود و اگر نبود امید کاذب برجام ، شرایط امروز متفاوت و بهتر بود. به راستی ناامیدی پس از امید بسیار خطرناک تر از ناامیدی پس از ناامیدی است. کاری که برجام نیم بند با بندبند اقتصاد و امید مردم کرد از همین سنخ بود.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: سیاست مهدی نصیری تقلیل گرایی جهان محسن سلگی کارشناس مسائل سیاسی جمهوری اسلامی سیاست خارجی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۰۸۳۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده

چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ «گفت‌وگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامه‌نگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام می‌دهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی می‌کند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟! - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند. 

دیروز غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان [نصیری]را آدم متعادلی نمی‌دانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاح‌طلبان و شخصیت‌های محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاج‌زاده و امثال آقای تاج‌زاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که حالا با این حد از افراط یک‌مرتبه این طرف صفحه بیاید. آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر مخالفان نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»

صرف‌نظر از اشتباهی که کرباسچی درباره نسبت نصیری با مدیرمسئول فعلی کیهان داشته است، و نشان از عادت توسل به مزخرفات در مواقع لزوم است، این همه واهمه از ثبت نصیری در جایگاه یک اصلاح‌طلب جای تأمل دارد. محمدعلی ابطحی، رئیس‌دفتر وقت خاتمی نیز دو روز قبل عین همین عبارات را برای نصیری به‌کار برده و نوشته بود: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب‌اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتن‌نویسی و اظهارنظر‌های تند حزب‌اللهی‌اش در گذشته توانست ریشه اصلاح‌طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونی‌اش مورد قبول اپوزیسیونی قرار می‌گیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفته‌اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می‌داند نه شاهزاده می‌تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه‌مند به همکاری با شاهزاده است.»

اکنون پرسش‌های مهمی پیش روی ماست. چطور 29 شهریور 1401 یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با «مهدی نصیری، روزنامه‌نگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه می‌کند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص می‌دهد، اما الان اصلاح‌طلبان تجمیع شده‌اند که بگویند «نصیری خل‌و‌چل است و افراطی و نامتعادل»؟!

چگونه است که روزنامه شرق در 15 دی 1402 «گفت‌وگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامه‌نگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام می‌دهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی می‌کند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟!

چرا شبکه رسانه‌ای «هم‌میهن» متعلق به همین آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانه‌های مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که نصیری در کانال تلگرامی خودش منتشر می‌کرد، بازتاب می‌داد، آن‌هم در مذمت اصولگرایان (مهدی نصیری: آقایان اصولگرا تحویل بگیرید! زلنسکی، قهرمان بود نه «دلقک» / تیتر‌های آماده‌تان برای پیروزی پوتین، خاک می‌خورد/ دیپلماسی ما هم به دام افتاد)، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!

مگر عباس عبدی سرمقاله‌نویس و مشاور هم‌میهن و اعتماد از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه از نصیری بی‌خبر بوده است که حالا تقصیر نصیری را به گردن اصولگرایان می‌اندازد و می‌گوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزاره‌های اعلام‌شده ایشان همدلی کنند.»! یعنی تا پیش از این که شما تریبون او بودید، با ایشان همدلی وجود داشت؟!

اینکه روزنامه سازندگی از قول محمد عطریانفر در مهر 99 بنویسد: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده این است که...» ولی روز گذشته بعد از سخنان کانادا تیتر و عکس تمام‌صفحه خود را به نصیری اختصاص و «توهم اتحاد» را به او نسبت بدهد، عجیب و غیرمعمول نیست؟!

اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد «تاج‌زاده با شاهزاده» را می‌دهد آیا به این علت نیست که تاج‌زاده در مرخصی به اصلاح‌طلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی می‌دهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفت‌وگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاح‌طلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و می‌خواستند سرشان بی‌کلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاح‌طلبان نیاموخته است؟! اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتگو با «آگاهی‌نو» «برخی مجموعه‌های اصلاح‌طلب» را متهم به داشتن «مرض‌بچگانه» و «لوچ‌بودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاح‌طلبان را نشان دهد، اما نصیری به‌جای درس‌گرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!

این همه ریاکاری و فریب البته از اردوگاه اصلاح‌طلبان عجیب نیست، اما ظاهرسازی جواب نمی‌دهد. نصیری عین اصلاح‌طلبان است، بلکه خود اصلاح‌طلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرف‌های پشت‌صحنه را که از او می‌پسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام می‌آموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارش‌شده تاج‌زاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیده‌اید و یک به‌یک به صحنه می‌آیید و نصیری را تکفیر می‌کنید. اما مگر می‌شود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامه‌نگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر می‌کنید خودتان را تکفیر می‌کنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.

سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود می‌برند و به اردوگاه اصلاح‌طلبی می‌زنند. نمی‌دانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمی‌کردند که از آن دولت و حمایت‌ها به جایی برسند که اکنون حرف مشترک‌شان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری به‌تعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!

منبع: جوان

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • محمد مهاجری: آقای نصیری! انتقادهایتان روی چشم؛ اما شاهزاده شویی چرا؟
  • حمله تند روزنامه نزدیک به قالیباف به مهدی نصیری
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • روایت روزنامه جمهوری اسلامی از مدارا با طالبان بدون خط قرمز/ جازدن سیل به جای دادن حقابه!
  • روزنامه سازندگی: مهدی نصیری توهم اتحاد نامقدس دارد
  • توهمات یک ذهن افراطی
  • جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده
  • نسخه برزیلی برای خودروسازی ایران
  • استقبال بازدیدکنندگان داخلی و خارجی از غرفه صنایع‌دستی فارس در نمایشگاه ایران اکسپو
  •  واکنش اصلاح‌طلبان به سخنان نصیری درباره اتحاد شاهزاده و تاجزاده؛ تکرار یک شوخی بی‌مزه است | ارتباطی به جریان اصلاحات ندارد | واقعا یک توهم است