ورزی:«چنگیز جلیلوند» حسرت تماشای «قصه عشق پدرم» را روی پرده سینما میکشید
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۹۰۵۸۰
تنها یک صداپیشه نبود؛ یک هنرمند تمامعیار بود. بسیار خوشاخلاق بود و حافظه عجیبی داشت. با وجود سن و سالی که داشت، حافظهاش مثل ساعت کار میکرد.
به گزارش مشرق، فیلم سینمایی «قصه عشق پدرم» ساخته محمدرضا ورزی این روزها در حال اکران از سینماهای کشور است. نکته جالب توجه درباره این فیلم آن است که اکران آن پس از گذشت ۱۰ سال از زمان ساخت آن محقق شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بهانه اکران این فیلم سینمایی که میتوان آن را ادای دینی خالصانه به حماسه شورانگیز هشت سال دفاع مقدس دانست، به سراغ «محمدرضا ورزی» نویسنده و کارگردان فیلم رفتیم و با او درباره دلیل بروز تأخیر ۱۰ ساله در اکران فیلم و کم و کیف ساخت «قصه عشق پدرم» به گفتوگو نشستیم.
ورزی متولد ۱۳۵۲ در تهران است. او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۷۳ با ساخت فیلم داستانی «فیلسوف ری» آغاز کرد و در ادامه آثار دیگری نظیر: قائم مقام فراهانی، سالهای خاکستری، کریمخان زند، سقوط، صدراعظم، کودتای سیاه، ابراهیم خلیلالله، پدرخوانده، مظفرنامه، ستاره خضراء، دهخدا، عمارت فرنگی، کیمیاگر، سالهای مشروطه، تبریز در مه، معمای شاه، ایراندخت و ستارخان را ساخت.
در ادامه، مشروح نخستین بخش از گفتوگو با محمدرضا ورزی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «قصه عشق پدرم» را از نظر میگذرانید:
تهیهکننده میخواست فیلم در شرایط ویژهای اکران شود
*برای شروع گفتوگو، کمی از حال و هوای ساخت «قصه عشق پدرم» بگویید. فیلم، چگونه و در چه شرایطی ساخته و چه شد که با تأخیری ۱۰ ساله رنگ پرده سینما را به خود دید؟
تأخیر ۱۰ ساله در اکران فیلم «قصه عشق پدرم» دلایل مختلفی داشت؛ نخست آنکه این فیلم، فیلم خاصی است که باحال وهوای دفاع مقدس ساخته شده و آقای محمدرضاشریفینیا بهعنوان تهیهکننده فیلم، ملاحظات مخصوصی را برای اکران آن مدنظر داشت و میخواست فیلم را در شرایط و موقعیت ویژهای اکران کند. اما اکنون که فعالیت همه سینماهای کشور تحتالشعاع فراگیری ویروس کرونا قرار گرفته است، تهیه کننده هم درنگ بیش از این در اکران فیلم را جایز ندانست.
البته باید این را بگویم که فیلم، متعلق به فصل یا زمان خاصی نیست و در همه دورهها قابلیت بهره برداری دارد. محتوای فیلم، محتوای بهخصوصی است و من سعی کردم نگاه نویی در روایت داستان داشته باشم. همچنین تلاش کردم از زاویه مخصوص به خودم به موضوع دفاع مقدس بپردازم و حقیقتا تولیداین فیلم زحمت زیادی برای همه عوامل داشت. بر خود لازم میدانم از زحمات تهیهکننده محترم، محمدرضا شریفی نیای عزیز که بهواقع برای ساخت «قصه عشق پدرم» سنگ تمام گذاشت، و همچنین از تلاش سایر عوامل و دستاندرکاران فیلم که در لحظهلحظه پیشبرد کار، نهایت همکاری و همراهی را با بنده داشتند، کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم. از این همکاری کاملا راضیام.
بیشتر بخوانید:
چنگیز جلیلوند: با همه کاستیهای اقتصادی سالهای اخیر ایران بهشت استساخت فیلم با موضوع دفاع مقدس کار آسانی نیست
همانطور که میدانید، ساخت یک فیلم خاص سینمایی که دارای طیفی از ارزشها باشد، کار آسانی نیست. بهویژه اگر موضوع فیلم، دفاع مقدس باشد، سختی کار مضاعف خواهد شد. بنابراین ساخت فیلمی با حال و هوای دفاع مقدس با ساخت یک فیلم کمدی قابل قیاس نیست؛ فیلمهای کمدی یا امثالهم از حیث اکران، فروش گیشه و بازگشت سرمایه شرایط خاص خود را دارند. به هر ترتیب، خدا را شاکرم که «قصه عشق پدرم» سرانجام پس از ۱۰ سال اکران شد.
* آیا رویکرد مدیریت فرهنگی حاکم بر سینما طی ۱۰ سال اخیر در بروز تأخیر در اکران «قصه عشق پدرم» تاثیرگذار بود؟
به اعتقاد بنده طی ۱۰ سال اخیر، جریان مدیریت فرهنگی حاکم بر سینما جریانی آکنده از مسأله و مشکل بود. برخی از آثاری که طی این سالها در سینما تولید و اکران شدند، واقعا در شأن سینمای ایران نبودند. وظیفه مدیریت فرهنگی این است که از ساخت برخی آثار خاص حمایت کند. «قصه عشق پدرم» اولین فیلم سینمایی تاریخ سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس است که تمامی سرمایه آن از طریق بخش خصوصی تأمین شده است و تهیهکننده یک ریال آن را هم از جایی نگرفته است. آقای شریفینیا بدون اینکه به سود و زیان سرمایهگذاری در این فیلم فکر کند، تهیهکنندگی فیلم را بر عهده گرفت؛ درواقع خیلی دلی پای کارآمد.
فیلمنامه را در سفر حج نوشتم
من فیلمنامه «قصه عشق پدرم» را زمانی نوشتم که به سفرحج مشرف شده بودم و حال و هوای خاصی داشتم. شبها که از زیارت به هتل بازمیگشتم، قلم به دست میگرفتم و فیلمنامه را تکمیل میکردم. وقتی به تهران آمدیم، فیلمنامه را برای آقای شریفینیا فرستادم که بخواند. وقتی او فیلمنامه را خواند، خیلی خوشش آمد و بلافاصله گفت من این کار را میسازم. من این فیلم را با وسواس و دقت زیادی ساختم و ساخته شدن آن، خواست خدا بود. امیدوارم به فیلمی ماندگار در سینمای ایران تبدیل شود.
*در خلال صحبتهایتان اشاره کردید که «قصه عشق پدرم» فیلم خاصی است. آیا از مفهوم خاص بودن، این معنا هم قابل ایفاد است که فیلم برای مخاطب خاص ساخته شده یا اینکه اساسا چنین معنایی قابل برداشت نیست و فیلم قابلیت ارتباطگیری با عموم مخاطبان را دارا است؟
دلم میخواست برای سینمای ایران یک پدر بسازم
تصورم این است که طیف سنی کودک تا بزرگسال میتوانند مخاطب فیلم باشند و با آن ارتباط برقرار کنند. بگذارید به خاطرهای اشاره کنم. زمانی که فیلم ، نخستین اکران خود را در جشنواره فیلم فجر پشت سر گذاشت، صدابردار پروژهای که من در آن مقطع مشغول ساختش بودم، فیلم را همراه با فرزند ۱۲ سالهاش در جشنواره دیده بود.هنگامی که به خانه بازگشته بودند، طبق تعریفی که کردند فرزندشان تحت تاثیر لحظات خاص فیلم ناغافل دست پدر را بوسیده بود. ایشان گفتند من تا به حال در زندگی با چنین تجربهای مواجه نشده بودم. گمان میکنم سینما هرچند اندک، باید واجد چنین اثربخشیهایی باشد. چنین تاثیرگذاریهایی برای من در اثری که تولید میکنم یک ارزش است. «قصه عشق پدرم» هم مقام شهید و هم مقام پدر را تکریم میکند. دلم میخواست برای سینمای ایران یک پدر بسازم؛ پدری خاص که واجد ارزشهای ویژهای است. بخشی از فیلم حدیث دل و بخشهایی دیگر نیز زاییده ذهنم بود.
همیشه دلم میخواست چنین فضایی را در کارنامه خود ثبت کنم؛ اگرچه همگان مرا بهعنوان فیلمساز حوزه تاریخ میشناسند اما دلم میخواست سهمی در سینمای دفاع مقدس داشته باشم. خداوند را شاکرم که این سعادت نصیبم شد. درباره «قصه عشق پدرم» ادعایی ندارم و امیدوارم کسانی که آن را میبینند، لذت ببرند و فیلم بتواند تاثیری کوچکی روی آنها بگذارد.
کاش مرحوم جلیلوند زنده بود و فیلم را روی پرده میدید
*در «قصه عشق پدرم» شاهد یکی از آخرین نقشآفرینیهای مرحوم «چنگیز جلیلوند» در مدیوم سینما هستیم و انصافا کاراکتر پدر با بازی ایشان به کاراکتری ماندگار و تاثیرگذار بدل شده است. کمی درباره نحوه حضور و کیفیت همکاری با مرحوم جلیلوند صحبت کنید.
مرحوم جلیلوند خیلی حسرت تماشای این فیلم بر پرده سینما را کشید. من با ایشان رفاقت نزدیکی داشتم و بسیار با هم گپ میزدیم. مرحوم جلیلوند هنرمند بسیار بزرگ و وزینی بود و ما سابق بر این نیز تجربه همکاری با یکدیگر را داشتیم. او تنها یک صداپیشه نبود؛ یک هنرمند تمامعیار بود. بسیار خوشاخلاق بود و حافظه عجیبی داشت. با وجود سن و سالی که داشت، حافظهاش مثل ساعت کار میکرد. با عشق و اعتقاد قلبی این نقش را پذیرفت. واقعا برای فیلم زحمت کشید و از جان مایه گذاشت. همه آن شور و حالی که با حضور ایشان در فیلم قوام یافته است، تماما واقعی و حاصل مراوده و ارتباط صمیمانهای بود که میان ما برقرار شده بود. اکنون به شدت جایش خالیست. خیلی دوست داشتم که او زنده بود و میتوانست محصول زحمت خود را روی پرده سینما تماشا کند. خداوند رحمتش کند.
من درباره فیلم خود ادعایی ندارم اما درباره بازی استاد چنگیز جلیلوند در فیلم مدعی هستم؛ اگرچه نیازی به ادعای بنده نیست و ایشان بهقدری هنرمند و بزرگ بود که نیازی به اثبات نداشت. منش و مسلک مرحوم جلیلوند به اندازهای والا بود که نیازی به تعریف ندارد. امیدوارم نقش پدر که با حضور درخشان ایشان همراه شده است، در تاریخ سینمای ایران ماندگار شود.
اگر مردم فیلم را دوست داشته باشند خستگیمان در میرود.
*حالا که پس از ۱۰ سال فیلمتان فرصت اکران پیدا کرده و امکان تماشای آن برای عموم مخاطبان سینمای ایران فراهم شده است، مهمترین اتفاق و ثمرهای که پس از این انتظار طولانی از قِبل اکران فیلم انتظارش را میکشید، چیست؟
ما برای مردم کار میکنیم نه برای خودمان. مردم عزیزمان برایمان خیلی مهم هستند. هم برای من و هم برای آقای شریفینیا بسیار مهم است که مردم این فیلم را دوست داشته باشند و از تماشایش لذت ببرند. نکته حائز اهمیت این است که مخاطبان با فیلم ارتباط برقرار کنند و فیلم روی آنها تاثیر بگذارد. اگر عموم مردم از تماشای فیلم رضایت داشته باشند، برای من یک دنیا ارزش دارد؛ در این صورت خستگیمان هم در خواهدرفت و به نتیجهای که انتظارش را میکشیدیم نایل خواهیم شد. طبیعی است که هر هنرمندی اعم از فیلمساز، نقاش، خطاط و... دوست دارد که اثرش دیده شود و مورد توجه مردم قرار گیرد.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان المپیک توکیو محمدرضا ورزی قصه عشق پدرم چنگیز جلیلوند مرحوم جلیلوند سینمای ایران فیلم سینمایی قصه عشق پدرم دلم می خواست تهیه کننده اکران فیلم پرده سینما شریفی نیا دفاع مقدس سال ها ۱۰ سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۹۰۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
محمود اکرامی فر درباره برنامه «سرزمین شعر» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، گفت: این برنامه شعر را به یک گفتمان عمومی و از یک گزاره محفلی به یک گزاره عمومی تبدیل کرد، به طوریکه شعر را در جامعه رواج داد و توانست دوباره به زندگی عمومی، گفتگوها و ارتباطات کلامی مردم برگرداند.
وی افزود: موسی عصمتی یکی از شاعرانی بود که بخاطر جاذبه رسانهای و شعر خوبش از او استفاده کردم و در گروه من قرار داشت. اشعار او را در صفحه مجازی ام منتشر کردم و بازخوردهای زیادی از آن گرفتم.
این شاعر و داور برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: بیش از صد هزار نفر از این صفحه من بازدید کردند و شعر این شاعر حدود ۱۰ میلیون نفر بازدیدکننده داشت. خیلیها برای ما نوشتند که با این شعر زندگی کردند و حتی به گریه افتادند. میتوانم بگویم سرزمین شعر برنامه خوبی بود و میتواند بهتر هم شود.
برنامه «سرزمین شعر» در ادامه هجدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر از ۲۶ اسفند پارسال در قالب مسابقه شعر به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت و فرصتی شد برای شنیدن اشعار جشنواره و انتخاب شاعران برتر بود. در قسمت اول این برنامه غزلی از موسی عصمتی درباره پدر و کارگران معدنعلاوه بر اینکه حضار برنامه را تحت تاثیر قرار داد، با اقبال عمومی هم همراه شد.
(پدر)
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت! سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود
منبع: صداوسیما
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات