بحران اصلاحطلبان در عصر پسا روحانی
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۹۹۳۷۳
اصلاحطلبان بهرغم استفاده از تمام ظرفیتهای خود مثل خرج کردن بسیاری از اعتبار چهرههای شاخص، نتوانستند بدنه اجتماعی خودشان را پای صندوق بیاورند، اما چرا چنین شد و درنهایت سرنوشت اصلاحات چه خواهد شد؟
به گزارش مشرق، روزنامه خراسان در گزارشی از وضعیت نهاد اجماع ساز نوشت: اصلاحات و اصلاح طلبان که سرنوشت خود را به دولت روحانی گره زدند اکنون در گرداب عملکرد این دولت در حال غرق شدن هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
واقعیت این است که وضعیت اصلاحات به گفته بسیاری از سیاسیون این جریان فوق بحرانی است. اصلاحطلبان تمام سرمایه اجتماعی خود را در سال ۹۲ به پای روحانی ریختند و در انتخابات ۱۴۰۰ نیز از یک سو به تشتت و دودستگی رسیده و از سوی دیگر به رغم استفاده از تمام ظرفیتهای خود مثل خرج کردن بسیاری از اعتبار چهرههای شاخص، نتوانستند بدنه اجتماعی خودشان را پای صندوق بیاورند، اما چرا چنین شد و درنهایت سرنوشت اصلاحات چه خواهد شد؟
همین هفته گذشته بود که حسن رسولی از اعضای جبهه اصلاحات ایران خبر از تشکیل اتاق فکر اصلاحطلبان برای بازسازی ارتباط با مردم، حاکمیت و اصولگرایان داد. به نظر می رسد بازسازی اصلاحات به دنبال پاسخ گفتن به سه بحران مشروعیت داخلی، مقبولیت مردمی و سیاست ورزی است:
مشروعیت داخلی
اصلاح طلبان بسیار متکثرند و دارای منافع متفاوت. بنابراین باید در نظر بگیریم که وقتی می گوییم اصلاح طلبان با چه کسی و چه گروهی و چه منافعی هستیم؟ اگر اصلاحات را یک شرکت بزرگ سهامی فرض کنیم که رئیس مجمعش، سید محمد خاتمی است و هیئتمدیرهاش؛ شورایعالی سیاست گذاری، جدال در این هیئتمدیره چنان بالا گرفته که ایفای نقش مدیریتی برای رئیس مجمع و اطرافیانش با توجه به تجربه دولت روحانی و مشکلات هویتی اصلاحات سخت و پرهزینه شده است.
حمله کرباسچی به خاتمی، نقد قوچانی به عارف پاسخهای تند جلاییپور و علویتبار و تاجیک به کارگزاران چنان در جریان انتخابات اخیر بالا گرفته بود که بحران ارتباط میان نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی اصلاحطلب را بیش از پیش هویدا ساخته است.
حامیان جبهه اصلاحات همانند مدیران میانی این جریان درمانده اند که در میان کرباسچی و عطریان فر و از سوی دیگر حجاریان و تاجزاده باید به کدام سمت بروند؟ در میان قوچانی و جلاییپور باید کدام راهبرد را انتخاب کنند؟ و...
مسئله رهبری و لیدری جریان اصلاحطلب است. تا پیش از انتخابات گذشته سید محمد خاتمی تصمیمگیر نهایی و بیچون و چرای این جریان بود و برای مثال میتوانست محمدرضا عارف را وادار به کنارهگیری از انتخابات کند. اما پس از انتقادهایی که به عملکرد او در انتخاباتهای گذشته شد جایگاه وی حالا تضعیف شده است و با مانورهایی که موسویخوئینیها میدهد یا تحرکاتی که موسویلاری داشته به نظر میرسد بحران عمیقی برای مشروعیت داخلی اصلاح طلبان پدیدار گشته است.
بحران مقبولیت مردمی
اصلاحطلبان که روزگاری به تعبیر یکی از افراد شاخص این جریان، طیفی از سروش تا گوگوش را در خود جای داده، اکنون علاوه بر چالش با دولت روحانی، گرفتار مقبولیت مردمی هم هستند. محمدجواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در مصاحبهای گفته است: «میتوانیم این نقد را به اصلاحات روا داشته باشیم که نامزد مورد حمایت این جبهه در دوره گذشته انتخابات، ۲۴ میلیون رأی داشته است و امروز ۲۰ میلیون از این تعداد از همراهی با اصلاحات دست برداشتهاند.»
چرا ۲۰ میلیون نفر از همراهی با اصلاحات دست برداشتند؟ ناگفته پیداست که اصلاحطلبان به واسطه چسبندگی بسیار زیادی که به روحانی داشتند پس از بروز ناکامیهای دولت دوازدهم طبیعتا دچار چالشهای سیاسی و اجتماعی شدند و ریزش بدنه قابلتوجهی را تجربه کردند.
طبق نظرسنجیها، محبوبیت روحانی نیز به زیر ۶ درصد رسیده است. نکته قابلتأمل آنکه سقوط محبوبیت روحانی تنها بهحساب رئیسجمهور نوشته نمیشود؛ بلکه همه مدیران این دولت از جمله جهانگیری؛ واعظی؛ نوبخت و دیگران با مردودی روبه رو شدهاند.
ناظران و کنشگران سیاسی به خوبی میدانند که حتی اگر اصلاحطلبان بنای حضور تام و تمام در انتخابات را داشتند به دلیل موانعی که پیشرو دارند امکان نقشآفرینی موثر و توأم با موفقیت برای آن ها به سادگی فراهم نبود و به همین علت برخی از چهره های رادیکال اصلاحات با علم به شکست در انتخابات ۱۴۰۰، با فرار به جلو به بهانه های تکراری گزینه «مشارکت غیر فعال» در انتخابات را مطرح کردند. بیان صریح زیباکلام که؛ «اصلاحات مرد؛ کرونا بود، ختم نگرفتیم» اعترافی صادقانه درباره اصلاحطلبی در دوران روحانی است.
سیاست ورزی
زمانی مرحوم هاشمی رفسنجانی خطاب به کابینه خود گفته بود؛ «شما کار سیاسی نکنید، من به اندازه همه شما کار سیاسی می کنم.» اصلاح طلبان این روزها مصداق عمل وارونه به چنین توصیه ای هستند. در انتخابات اخیر؛ آن ها نه تنها از اول حاضر به معرفی اصلاحطلبان حائز صلاحیت نشدند بلکه با معرفی رجالی مثل «مصطفی تاجزاده» برای نامزدی در انتخابات ۱۴۰۰، نشان دادند برای حضور در انتخابات نیامده اند. همچنان که سخنگوی جبهه اصلاحات ایران راهبرد «مشارکت غیر فعال» را علنی کرد. حامیان این تئوری در واقع مردم را سردرگم و به انتخاباتی دعوت میکنند که به زعم اینان هیچ گزینه لایق رأی دادنی در آن وجود ندارد.
جالب این جاست مشارکت در انتخابات که محور دموکراسی است، آن قدر برای برخی اصلاحطلبان، بهرغم ادعای حمایت از دموکراسی ناپسند شده که حالا میگویند این که سید محمد خاتمی در روزهای پایانی مانده تا انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، لیست اصلاحطلبان برای شورای شهر تهران را تأیید یا تلویحاً دعوت به رأی دادن به عبدالناصر همتی کرد، به خاطر فشار افرادی بوده که لابد نفوذی بودهاند! یعنی کار برخی مدعیان اصلاحات با همه ادعاهایشان در اهمیت دادن به صندوق رأی، در سیاستورزی به جایی رسیده که افرادی مانند علی صوفی، دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات شرکت در انتخابات را نتیجه فشار نفوذیها میدانند!
البته بسیاری از انتقادات نسبت به عملکرد شورای نگهبان در ماجرای رد صلاحیت ها بجاست اما بسیاری از اصلاح طلبان نیز بهدنبال انداختن شکست اصلاحات به گردن نظام اند و بهجای نقد دولت ناکام روحانی و سیاستورزی اصلاحطلبان، پیکان انتقادها را بهسوی حاکمیت تنظیم میکنند. آن ها باید نسبت خود را با نظام سیاسی درست و منطقی تنظیم کنند. اصلاحطلبان بهعنوان بخشی از نظام سیاسی باید قرار گرفتن همزمان در موضع اپوزیسیون و پوزیسیون را کنار بگذارند. در بینش و نظر فاصله خود را با تجدیدنظرطلبی حفظ کنند.
مثلا نمیشود جمهوری اسلامی را با مفاهیمی مانند «استبداد دینی» و «دیکتاتوری صالحان» و... معنا کرد و خود را عضو آن دانست. از رادیکالیسم دوری و مشی میانهروانه پیشه کنند که این البته باید مورد توجه همه جناحهای سیاسی قرار گیرد.
شاید مناسبترین توصیه به اصلاحطلبان پیشنهاد محمدعلی آهنگران یکی از فعالان رسانهای نزدیک به همین جریان باشد که از آنها خواسته بود: «من جای شما باشم بر این امر اجماع میکنم که تا سالیان متمادی فکر انتخابات و کسب قدرت نکنم بنشینم در گوشهای مطالعه و تزکیه نفس کنم اول خود را اصلاح کنم بعد به فکر اصلاح کشور باشم.
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان المپیک توکیو شورای نگهبان مصطفی تاجزاده زیباکلام جبهه اصلاحات ایران دولت روحانی اصلاح طلبان سیاست ورزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۹۹۳۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افغانستانیها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاحطلبان در مشکلات مردم و ایران
بر اساس منطق حکمرانی و عقلانیت اقتصادی؛ ظرفیتهای یک کشور در حالتی که نیاز به نیروی کار یا تشکّلهای جمعیتی نیست، باید تبدیل به ارزش افزوده شود.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاحطلبان در مشکلات مردم و ایران
محمد خاتمی، لیدر جبهه اصلاحات به تازگی در سخنانی که سایت جماران آنها را منتشر کرد با طرح این کنایه که امیدواریم بزرگان کشور نگرانی این را داشته باشند که مشکلات را حل کنند(!) گفته است:
"تنها یک سال از برنامه چشمانداز ۲۰ ساله مانده است، باید ببینیم چرا به شاخصهای نهایی آن نزدیک نشدهایم."[1]
*اگرچه ایران اسلامی توانسته است به برخی اهداف خود در سند چشماندازه 20 ساله برسد و برخی از آنها هم نزدیک شود لکن سؤال خاتمی درباره برخی از شاخصها همچنان موجه است و باید به آن پاسخ داد...
نکته اول در قبال پاسخ به سؤال خاتمی این است که بخش زیادی از مجموع 20 سال متعلق به تحقق سند چشم انداز در اختیار مدیریت دولتی اصلاحطلبان بوده است و جا دارد آنها بیشتر از هر کس دیگری به مردم درباره میزان پیشرفت در سند چشمانداز گزارش بدهند.
نکته دوم این است که نمیشود از مسیر پیشرفت حرف زد اما از طوفانها و بلایا و درههای خطرناک دستکند شده در طول مسیر چیزی نگفت!
آقای خاتمی آیا میداند که اثر فتنه او و دوستانش در سال 88 بر سرعت پیشرفت کشور و زیاد شدن تحریمها علیه مردم ایران چه بود؟
3 دوره "تحریم انتخابات" که خاتمی حامی آن بود چه؟ آیا تحریم انتخابات که عملا به معنی هدف گرفتن شقیقه نظام سیاسی کشور است هیچ تأثیری در کاهش سرعت پیشرفت کشور نداشته است؟
"سیاهنمایی از اوضاع کشور و دعوت دائم مردم به خیابان" که قاتق نان اصلاحطلبان در شب و روز بود را چطور باید ارزیابی کرد؟
خاتمی باید بداند که بخش اعظمی از وقت و انرژی و تدبیر کشور طی 20 سال گذشته صرف مقابله با این توطئههای خانمانسوزی شده است که هر یک به تنهایی میتوانست تمام ابعاد زندگی و اقتصاد و معیشت و امنیت مردم را با مخاطره مواجه کند. اما نظام اسلامی در مقابل تمام این دسیسههای خطرناک ایستاد و در عین حال به یک هژمونی جهانی تبدیل شد که امروز نه تنها از معیشت مردمش دفاع کرده است بلکه همپیمانان خود در اقصی نقاط جهان را نیز زیر چتر حمایت خود دارد. و ایضا درخشش موشکهای ایران در آسمان تلاویو نیز که حتما به سمع و نظر آقای خاتمی رسیده است.
ملاحظه میشود که ایران علیرغم تمام توطئههایی که بخش بزرگی از آنها نیز عامل داخلی داشته؛ اما به جایگاه امروزینی رسیده است که عده کثیری در جهان با اطلاق هژمونی به ایران موافقت یافتهاند.
پس باید واقعیت مطلوب ایران را دید و البته سؤالات فوقالذکر را هم از آقای خاتمی و دوستانش پرسید!
درباره وضعیت پیشرفت ایران در سند چشمانداز 20 ساله همچنین خوانش این تحلیل 2 سال قبل مشرق که با عنوان "اشکها و لبخندهای سند چشم انداز ۱۴۰۴؛ امروز کجا هستیم!؟" منتشر شد نیز خالی از لطف نیست.
***
کارنامههایی که باید آنها را به مردم معرفی کرد
آیتا... محمدجواد فاضل لنکرانی، رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) طی سخنانی در مراسم تجلیل از استادان منتخب این مرکز گفته است: استادان حوزوی باید از جهت معیشت تأمین شوند.
به گزارش شفقنا، او در عین حال تصریح کرده است: برخی از تلاش های آیت الله اعرافی در تأمین معیشت استادان به ثمر رسیده است.[2]
*اذعان آیتا... فاضل لنکرانی به کارآمدی مدیریت حوزههای علمیه یک اذعان باارزش و حاوی این معناست که کارآمدی نصبالعین برنامههای مدیریت حوزههای علمیه است.
کارآمدی موثر و دور از شعارزدگی و نمایش که میبینیم مورد اشاره استادان حوزه نیز قرار گرفته است و همگان وظیفه داریم برای معرفی آنها به مردم تلاش کنیم.
دقت شود که معنای "کارآمدی" و مدیریت اصولی همین است و باید اثرات چنین مدیریتی آنچنان ملموس باشد که جامعه هدف نیز بتواند دقیقا بدانها اشاره کند.
آیتا... علیرضا اعرافی که از اعضای مجلس خبرگان نیز هست؛ مدتی قبل در نامهای سرگشاده به رئیسجمهور با برشمردن ایرادات طرح نهضت ملی مسکن به عدم توانایی عمده مردم برای بازپرداخت اقساط این طرح اشاره کرده بود.[3]
***
نگاهی به الزامات "حکمرانی پیشرفته اسلامی" برای مهاجرین خارجی
افغانستانیها بمانند یا بروند؟!
محمد کرمی، استاندار سیستان و بلوچستان به تازگی طی سخنانی در دیدار با جمعی از مدیران استانی و شهرستانی پیرامون ظرفیتهای صنعتی و پیشرفت این استان گفته است: همکاری ایران با کشورهای همسایه و برعکس باید در یک چرخه مثبت باشد تا موفقیت متقابل را ممکن سازد چون همه این کشورها مکمل یکدیگر هستند و باید از ظرفیتهای یکدیگر استفاده کنند.
به گزارش ایرنا، او به ارتباط ایران با افغانستان اشاره کرد و افزود: افغانستان درخواست کرده با کارخانههای فرآوری ایران به صورت مشترک سرمایه گذاری کند و از آن طرف بخشی از استخراج معادنشان را به این طرف بیاورند و از این طریق میتوانند از معادنشان استفاده کنند.
کرمی تصریح میکند: اگر اقتصاد افغانستان را درست کنیم قطعا اقتصاد ایران نیز بهره میبرد. از آن طرف نیاز نیست افغانستانیها را از ایران خارج کنیم"![4]
*سخنان استاندار محترم کاملا صحیح است الّا در بخش آخر که میگوید با عنایت به پیشرفت ایران و توسعه همکاری با کشورهای همسایه از جمله افغانستان آنگاه نیازی نیست افغانستانیها را از ایران خارج کنیم!
باید دانست که بر اساس منطق حکمرانی و عقلانیت اقتصادی؛ ظرفیتهای یک کشور در حالتی که نیاز به نیروی کار یا تشکّلهای جمعیتی نیست؛ باید تبدیل به ارزش افزوده شود نه اینکه در اختیار اتباع خارجی قرار گیرد.
زیرا در این حالت مفهوم مرز و ملت و حکمرانی و پرچم مورد استشکال قرار میگیرد.
بله! ما با افغانستانیها برادریم و همدرد آنها در مصائب و مشکلات افغانستان هستیم. و ایضا بر اساس همین برادری و همکیشی بود که مهاجران جنگزده افغانستان را پذیرفتیم و همچنان نیز میزبان آنها (اعم از شیعه و سنی) هستیم.
اما به لحاظ منطق حکمرانی؛ افغانستانیها باید به کشورشان بازگردند و در خاک خودشان نموّ داشته باشند.
چه در این حالت است که سطح همکاریهای دو کشور نیز میتواند ارتقای بیشتری بیابد چون بخشی از جمعیت بازگشته؛ دارای استعداد و تخصصی هستند که در ایران اسلامی به دست آوردهاند و لذا اکنون که در سنین ثمردهی هستند، میتوانند کمککار کشور و حکومتشان باشند.
از سوی دیگر ایران اسلامی نه تنها در گستره جمعیت فعلی خود بلکه در گستره جمعیت بسیار بیشتر (که نیازمند آن است) نیز نیازمند تمام ظرفیتهای خویش است و هر توجیهی برای اختصاص بخشی از این ظرفیت به اتباع خارجی مسموع نیست. مگر همانطور که اشاره شد در حالت نیاز به نیروی کاری که مشاغلی را در داخل کشور میزبان بر عهده بگیرد که شهروندان بنا به هر دلیلی در آن شغلها نیستند. پدیدهای که البته در ابعادی از اقتصاد ایران هم بروز کرده و برای جبران آن میتوان در کنار افغانستانیها به اتباع کشورهای دیگری غیر از افغانستان هم نگریست.
منحیثالمجموع باید این مسئله نصبالعین مدیران حکمرانی خاصّه در وزارت کشور باشد که ترتیباتی اتخاذ کنند تا اتباع محترم افغانستانی نه تنها فیالفور به کشور مادر بازگردند بلکه تدابیری هم برای حاضرین افغانستانی در ایران (اعم از مجاز و غیر مجاز) لحاظ شود تا هم حضور معیشت و کارکرد آنها برای خودشان و برای حاکمیت ایران بهینه شود و هم اگر نیازی به کار یا تخصص آنان در بازار کار ایران وجود دارد؛ فیالفور به سمت آن شغل راهنمایی شوند.
این الزامات "حکمرانی پیشرفته اسلامی" بایستی مد نظر تمام مسئولان و مدیران کشور باشد و هرگز از آنها تخطی نکنند.
***
1_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1630446
2_https://fa.shafaqna.com/?p=1788220
3_khabaronline.ir/xk5dz
4_https://irna.ir/xjQrZz