Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-04-29@23:03:59 GMT

لبنان در میان چالش‌ها؛ میقاتی کشور را نجات می‌دهد؟

تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۱۹۲۹۲

لبنان در میان چالش‌ها؛ میقاتی کشور را نجات می‌دهد؟

به گزارش الف، بحران سیاسی در لبنان از 3 دهه گذشته در سایه ساختار ضعیف و فساد عمده طبقه سیاسی این کشور یک سریال تکراری بوده است که متعاقب آن بحران‌های متعدد اقتصادی و مالی و اجتماعی به وجود می‌آید. درواقع نظام فرقه‌ای لبنان همانند سایر کشورهایی که ساختار این چنینی دارند هرگز اجازه تشکیل یک سیستم کارآمد برای مدیریت کشور را نداده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این موضوع به ویژه در 2 دهه گذشته و از زمانی که قدرت به دست 14 مارسی‌ها و خاندان حریری افتاد به وضوح خود را نشان می‌دهد. پوشیده نیست که جریان 14 مارس و خانواده حریری در لبنان از نزدیکان غرب و در صدر آن ایالات متحده محسوب می‌شوند که البته روابط ریشه دار خاندان حریری با عربستان سعودی را نیز نباید نادیده گرفت.

همانطور که گفته شد اساس لبنان فاقد یک نظام سیاسی توانمند است، اما بخش بزرگی از چالش‌هایی که اکنون پیش روی لبنانی‌ها قرار گرفته به وابستگی سیاستمداران این کشور به طرف‌های خارجی و مداخلات غیرقانونی کشورهایی همچون آمریکا و فرانسه و عربستان برمی‌گردد. اوضاع سیاسی لبنان در 4 سال گذشته به خوبی موید همین موضوع است. «سعد حریری» نخست‌وزیر پیشین لبنان که اخیرا بعد از 9 ماه بلاتکلیف نگه داشتن لبنان از ماموریت تشکیل دولت استعفا کرد یکی از ابزارهای اصلی نفوذ غرب به این کشور محسوب می‌شود که همین مواضع خارجی او موجب عدم موفقیتش در تشکیل کابینه شد.

درحالی که لبنان در یک بحران تاریخی بی‌سابقه قرار گرفته و نهادهای بین‌المللی درباره خطر گرسنگی و حتی تشنگی در نتیجه نبود امکانات لازم هشدار می‌دهند، سعد حریری 9 ماه برای جلب رضایت عربستان با واسطه‌های بین‌المللی همچون فرانسه و مصر تلاش کرد و نهایتا اواسط جولای سال جاری میلادی بدون هیچ دستاوردی از مسئولیت خود کناره‌گیری کرد.

محور آمریکایی-فرانسوی-سعودی سالهاست که برای حذف حزب‌الله از صحنه سیاسی لبنان تلاش می‌کنند و فشارهایی که به بهانه‌های مختلف علیه سیاستمداران لبنانی اعمال می‌کنند نیز بر همین مبناست. سعد حریری نیز از زمان رسیدن به منصب نخست‌وزیر لبنان و سپس نخست‌وزیر مکلف تحت همین فشارها قرار داشت و از یکسو قادر به ایستادن مقابل متحدان غربی و عربی خود نبود و از سوی دیگر نمی‌توانست حمایت مردمی حزب‌الله را از این جنبش سلب کند. بنابراین ترجیح می‌دهد همچنان به سریال تکراری استعفاهای خود ادامه دهد.

اما شاید یکی دیگر از مشکلات لبنانی‌ها در ساختار سیاسی این کشور به عادت تکراری چرخشی شدن منصب نخست‌وزیر برمی‌گردد؛ به این معنا که همواره افراد تکراری که قبلا امتحان خود را در عرصه سیاسی لبنان –خوب یا بد پس داده‌اند به قدرت می‌رسند. به نظر می‌رسد که لبنانی‌ها قدرت و جسارت لازم برای استفاده از شخصیت‌های جدید در عرصه سیاسی لبنان را ندارند و این همان چیزی است که در انتخاب مکرر سعد حریری برای نخست‌وزیری این کشور دیده می‌شود.

در چارچوب همین نظام، بعد از استعفای سعد حریری، «نجیب میقاتی» یکی دیگر از نخست‌وزیران پیشین لبنان به عنوان مامور تشکیل دولت انتخاب شد که مورد توافق بین‌المللی نیز هست.

میقاتی نیز همانند سعد حریری وعده تشکیل سریع دولت را داده اما تا زمانی که سازوکار واقعی برای تعیین ساختار دولت و تشکیل آن آن آغاز نشود نمی‌توان نظر قطعی در این زمینه داد. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که نجیب میقاتی گزینه مطلوب تیم رئیس جمهوری لبنان  متحدان آن از جمله حزب‌الله و جریان آزاد ملی نیست؛ زیرا در هرصورت او نمی‌تواند جدا از رویکرد و مواضع سعد حریری باشد، به ویژه اینکه فرانسه و آمریکا نیز از وی حمایت می‌کنند.

در این میان جریان آزاد ملی صراحتا مخالفت خود با انتخاب نجیب میقاتی را اعلام و «نواف سلام» سفیر سابق لبنان در سازمان ملل را برای نخست‌وزیری آینده این کشور معرفی کرد. اما حزب‌الله اعلام کرد، هدف اصلی آن خروج لبنان از بحران سیاسی است و هیچ اقدامی که این امر را مختل کند انجام نمی‌دهد و تنها به مصلت و منافع ملی کشور می‌اندیشد. میشل عون نیز با همین رویکرد و برای اینکه بار دیگر در معرض اتهاماتی مبنی بر مانع‌تراشی در روند تشکیل دولت قرار نگیرد با انتخاب میقاتی مخالفت نکرد.

در هرصورت اکنون نجیب میقاتی ماموریت تشکیل دولت در لبنان را بر عهده گرفته و متعهد شده که اعتماد مردم را جلب کند. اما لبنانی‌ها در سایه سابقه تاریخی سیاستمداران این کشور در فرار از مسئولیت اکنون در مرحله بیم و امید قرار دارند.

با همه این وجود حتی اگر میقاتی طبق گفته خود ظرف مدت کوتاه بتواند تشکیل دولت دهد، اما این برای خروج از بحران کافی نیست و یک بازه زمانی طولانی طبق سازوکار ملی و به دور از مداخلات خارجی نیاز دارد.

 

منبع: الف

کلیدواژه: نجیب میقاتی سیاسی لبنان تشکیل دولت لبنانی ها سعد حریری نخست وزیر حزب الله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۱۹۲۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • ترکیه از نخست‌وزیر هلند برای دبیرکلی ناتو حمایت می‌کند
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • نخست وزیر اسکاتلند قصد استعفا دارد
  • چالش‌های جدی «وعده صادق» برای سامانه تدبیر آمریکا در منطقه
  • دیدار عضو شورای حزب الله لبنان با دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی
  • خبر خوب برای دانشجویان افغان در ایران
  • بسته کمکی ۶۵ میلیون دلاری استرالیا برای اوکراین
  • روحیه عقیدتی میان نیروهای انقلابی تقویت شود
  • هروی: حاکمیت باید در انتخابات ۱۴۰۴ اندکی نرمش نشان دهد /برای حل مشکلات اقتصادی، درهای کشور برای تعامل با بیرون باز شود
  • تشکیل کانون‌ نقد و کانون‌های شورش!