Web Analytics Made Easy - Statcounter

دختر 24 ساله بعد از آنکه به عنوان ساقدوش عروس برای مراسم خانواده ای ثروتمند انتخاب شد هرگز تصور نمی کرد که این راه کسب درآمد خوب به قیمت از دست دادن یکی از پاهایش تمام شود.

به گزارش برنا؛ در کشور چین ساقدوش نقش مهمی ایفا می کند و وظیفه ی تقریبا سنگینی در مراسم عروسی دارد ، از خوش امد گویی به میهمانان تا حضور در عکسها و کارهای دیگر که تا به حال شاید هیچ ساقدوشی انجام نداده باشد برای همین خستگی شدیدی بعد از یک مراسم مفصل برای ساقدوش ها به خصوص ساقدوش عروس ایجاد می شود .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

براساس گزارشات تعداد ساقدوش ها یکی از نشانه های ثروت خانواده عروس و داماد است و کارهایی که از ساقدوش انتظار می رود گاهی بیش از حد انرژی نیاز دارد برای همین هر کسی نمی تواند برای خانواده های ثروتمند با انتظارات بالا به عنوان ساقدوش در مراسم حاضر شود.

"مین ونگینگ" 24 ساله که 2 روز تمام به عنوان ساقدوش در یک مراسم عروسی مجلل در خانواده ای ثروتمند به کارهای مربوط می پرداخت کارش به بیمارستان رسید و حالا بایستی یکی از اعضای بدنش قطع شود تا زنده بماند ، بله باورکردنی نیست اما واقعیت این است که این دختر جوان ساقدوش عروس خانم بعد از 2 روز فعالیت سنگین بدون استراحت مناسب متوجه شد که یکی از پاهایش دچار عفونت شده است و درد نسبتا شدیدی ایجاد می کند برای همین به پزشک مراجعه کرد و به دلیل وضعیتی که داشت فورا بستری شد. او که روز بعد از مراسم عروسی احساس می کرد دردها به دلیل خستگی است نمی دانست که مشکلش جدی است و به قیمت معلولیت او پایان می یابد.

به گفته ی "مین" روز بعد از عروسی خانواده اش متوجه درد شدید پایش شدند و زمانی که بعد از 10 دقیقه تلاش نتوانست از روی تخت بلند شود او را فورا به بیمارستان بردند و در انجا متوجه شدند که مشکل جدی است ، پزشکان بعد از بررسی و معاینات 9 مورد بیماری جدی مرتبط با عفونت در بدنش تشخیص دادند و به دلیل شدت عفونت او را به بیمارستان دیگری منتقل کردند

مین به بیمارستان دیگری منتقل شد، جایی که پزشکان کشف کردند که عفونت شدیدی در پای راست او دارد. باکتری هایی که باعث ایجاد عفونت می شوند، از طریق نکروز های ایسکمیک در اندام های راست بدن او وارد می شوند.

تنها راه نجات ساقدوش جوان قطع شدن پایش بود که انجام شد، به عقیده ی پزشکان کار سنگین به عنوان ساقدوش آن هم بدون استراحت مناسب وضعیت جسمی او را به چنین شرایطی رسانده است.

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: چین انرژی خانواده بیمارستان پزشک دختر جوان ساقدوش عروس ساقدوش عروس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۸۳۰۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • برگزاری مراسم روز دختر با حضور دختران دانشجو در حرم بانوی کرامت
  • (ویدئو) یک دختر جواد عزتی را بغل کرد؛ حراست گیر داد
  • همه دعوتند؛ مراسم «ستاره‌های دختران کُرد زمین» در سنندج
  • دستگیری قاتل مست دو زن در عروسی
  • رازگشایی از قتل هولناک دختر جوان
  • تشکیل پرونده قضایی برای ضاربان شهید الداغی در کاشمر
  • ماجرای تلخ عروسی‌هایی که تبدیل به عزا می‌شوند
  • پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است 
  • دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی | ماجرای تلخ عروسی هایی که عزا می شوند
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم