Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج؛ استان کهگیلویه و بویراحمد در 8 سال دفاع مقدس حماسه ها آفرید و فرزندان شجاع و دلیر این استان در جای جای مناطق عملیاتی از جنوب تا غرب رشادت‌ها خلق کردند که یک نمونه از آن‌ها سردار سید نصرت‌الله حسینی‌پور از فرزندان غیور شهرستان باشت در استان کهگیلویه و بویراحمد است.

خانواده سردار حسینی‌پور همگی در جبهه حضور داشتند و از میان آن‌ها سید هدایت‌الله حسینی به فیض شهادت نائل آمد و سید ناصر حسینی‌پور نیز جانباز و آزاده دفاع مقدس به شمار می‌رود که روایت او از زندان‌های بعثیون در کتاب پایی که جا ماند در ادبیات دفاع مقدس به عنوان اثری ماندگار و شاخص به شمار می‌رود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سردار نصرت‌الله حسینی‌پور در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس بخشی از خاطرات باارزش دوران هشت سال دفاع مقدس و حضورش در میادین دفاع علیه نیروهای بعثی و اشغالگر عراق را چنین نقل می‌کند.

نوزده ساله بودم توفیق شد با 90 نفر از عزیزان و مردان کهگیلویه و بویراحمد دعوت حاج احمد متوسلیان را لبیک گفته و عازم کردستان (مریوان) شویم از همان  ابتدا ورودمان به پادگان لشکر ۲۸ کردستان توسط افسران زبده کلاه سبزها ارتش در پادگان توحید لشکر 28 ظرف مدت  بیست و هشت شبانه روز آموزش شیوه  جنگ با چریک های ضد انقلاب کومله و دمکرات را طی کردیم.

در این آموزش مخصوصاً در مسابقات  تیراندازی هر 90 نفرمان نمره بالای نود گرفتیم جالب است بدانید روحانی همراه ما بنام مرحوم حجه الاسلام سید نورمحمد بلادی از ۱۰۰ نمره ۹۲ کسب کرد.

  این سید جلیل القدر چند سال پیش به رحمت خدا رفت  و در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شده روحش شاد.

ما همه جوانان و افراد میان سالی  بودیم که تجربه کار و تیراندازی با اسلحه مخصوصا تفنگ برنو بخشی از سرگرمی  زندگی ما بود به همین دلیل استرسی در تیراندازی نداشتیم. 

افسران کلاه سبز حرفه‌ای که دوره آموزشی خود را قبل از انقلاب در آموزشگاه های پیشرفته  آمریکایی گذرانده بودند و با پیروزی انقلاب سوگند وفاداری به نظام مقدس جمهوری اسلامی و میهن را  بجای آورده بودند با دیدن این صحنه ها انگشت  به دهان مانده بودند می پرسیدند شما از چه جنسی هستید؟ کجا آموزش دیدید؟.

گفتیم ما در کوی و برزن و کوه و بیابان استان کهگیلویه و بویراحمد دست به اسلحه داشته و با این سلاح خوش دست رفیق بودیم البته بر خلاف میل خود در زمان هجوم بی‌رحمانه رژیم جنایتکار پهلوی که مردم ما را در بدترین شرایط آماج حملات خود قرار می‌دادند با‌ همین سلاح مقابلشان ایستادیم و شکستشان دادیم در حقیقت اسلحه جزئی از زندگی اقوام لرتبار محسوب می‌شود ولی هیچ وقت علیه مدافعین وطن بکار گرفته نخواهد شد و لذا ما تجربه استفاده از اسلحه را از کودکی کسب کردیم.

 اینجا بحث وطن و دفاع از ملت ایران است. دفاع از اسلام و عِرق ملی است و بدون توجه به خطرات آن با تمام وجود آماده  دفاع از آرمانهای نظام مقدس اسلامی در کنار شما هستیم.

آشنایی شما با شهید احمد متوسلیان از چه تاریخی بود؟

قبل از جنگ  در شهر مریوان توفیق آشنایی با حاج احمد متوسلیان و دیگر همرزمان ایشان نصیبمان شد. 

در منطقه مریوان ما دو گروه شدیم، یک گروهمان در تیپ سه لشکر بیست و هشت کردستان مریوان ماندیم، بنده به جمع  هفت نفر رزمنده بی باک یعنی حاج احمد متوسلیان، عباس کریمی، سیدرضا دستواره ، جعفر جهرونی، رضا چراغی، محمدرضا امینی و شهید حجه الاسلام حاج مصطفی ردانی پور، و چند نفر از دوستانی که حضور داشتند آشنا شده و جنگ با دمکرات‌ها را تجربه کردیم.

اتفاقا در گفتگوهای اولیه از جدیت حاج احمد متوسلیان سخن می‌گفتند حتی عنوان می شد در کارش هیچ ترحمی نسبت به کم کاری دیگران نخواهد

ولی به یقین  حاج احمد قاطع بود، جدیت به خرج می داد، خطا نمی پذیرفت، زیرمجموعه هایش را به وضوح  راهنمایی می کرد، دوست نداشت از من شیعه، در بین مردم اهل سنت کردستان خطا ببیند ولی  خشونت طلب نبود، همیشه در نصایحش می گفت ما تکلیف داریم اینجا با قاطعیت عمل  کنیم. گروه هایی که اسلحه بر دوش گرفته اند و می خواهند مملکت ما را نابود کنند، کردستان را از ما جدا کنند، بدانند مردان آگاه، قاطع، شجاع، جوانمرد و جنگنده پای کار است، یا نباید می آمدید یا باید قاطع عمل کنید.

با شروع  جنگ تحمیلی ارتش بعث صدام تا پل نادری بر روی رودخانه کرخه  و نزدیکی های دزفول پیش روی کرده بودند به حاج احمد متوسلیان دستور دادند خود را به دزفول رسانده و اقدام به تشکیل  یگان عملیاتی کند او برخلاف میلش که ماندن در کردستان جهاد اولاست‌ ولی با تبعیت از فرماندهی مافوق خود عزم سفر به جنوب کرد و اقدام به تشکیل ‌تیپ  محمدرسول الله(ص) کرد.

اما ماجرای  ماموستاهای کردستان، یعنی علمای کردستان که در آن دوران از حاج احمد متوسلیان رفتار جهادی، مردمی، دفاعی و روحیه جنگندگی خوبی دیده بودند به اتفاق  خیلی از سران، ریش سفیدان و  سرقبیله های شهر مریوان وقتی فهمیدند حاج احمد عزم سفر به جنوب دارد همگی جمع شدند جلوی پلیس راه مریوان ، تپه تلویزیون و جاده سروآباد و گفتند نمی گذاریم بروی؛ و للهِ نَیلم بچی، کُری جُوان* مرد جوان: مرد شریف ما تازه تو را شناخته ایم کجا می‌روی؟ ما به تو عادت کرده ایم ما آلوده اخلاق‌ و شخصیت شما شدیم شما مثل فرزند ما هستی الان فهمیدیم در کنار شما و در رکاب شما هم امنیت‌مان برقرار است و  هم به ایرانی بودنمان افتخار می کنیم شما فرق زیادی با چکمه پوشان رژیم شاه دارید.با ساواک خیلی فرق می کنید ، شما قدم روی قلب ما و روی چشم ما گذاشتید، ما فهمیدیم برای ما از بچه هایمان هم امین تر هستی. هم چشمتان پاک است هم اخلاقتان ناب است هم رفتارتان قهرمانانه است کجا می روید حاج احمد؟ اهالی مریوان  نمی‌گذاشتند او برود حاج احمدمتوسلیان گفت: تکلیف است دشمن جلو آمده و جنوب کشور را تهدید می کند، ان شاالله خودتان شهرتان را اداره می کنید. سازمان پیشمرگان مسلمان از اهل سنت، به وسیله حاج احمد متوسلیان و شهید بروجردی و ناصر کاظمی تشکیل شد و خودشان زمام امور را به دست گرفتند و ما در کنار آنها بودیم شدند مأمن ما، شدند جایگاه و محل امنیت ما، خیلی از آنها در جنگ و در جنوب شهید شدند بسیاری از جوانان کُرد سنی مسلمان در عملیات خیبر شهید شدند یا در عملیات رمضان رشادت به خرج دادند.

کدام حرکت ارزشی شهید متوسلیان توانسته بود بر مردم کردستان تاثیرگذار باشد؟

 فرهنگ عاشورایی را حاج احمد متوسلیان در مساجد اهل سنت شهر مریوان ایجاد کرد که مریوان بنام «قم» کردستان معروف شد، با همین ادبیات، با همین نوع رفتار، نوع نگاه، همراهی و استقبال از فرزندان سپاهی و بسیجی، فرهنگ عاشورایی راه افتاد کار به جایی رسید که در مریوان، بوکان، دیواندره، سقز ،سردشت، بانه، مهاباد، کامیاران، سروآباد، جوانرود یا هر جای دیگری در مناطق اهل سنت، هیئت های امام حسین ع، راه می افتاد خانواده های اهل سنت می آمدند بچه هایشان را می آوردند و کنار هیئت ها روی زمین می گذاشتند، چه کسی باور می کرد؟ زنها چارقد هایشان را در می آوردند می‌انداختند زیر پای هیئت های ما که خاک بخورند و بر می داشتند و به چشمانشان می مالیدند، این فرهنگ عاشورایی است. یعنی پیام خدمتگزاری و پاک نیتی و پاکسرشتی را حاج احمد متوسلیان بنا نهاد و ما آموختیم و آنها از پاسداران و بسیجیان یاد گرفتند.

آیا حضور شهید متوسلیان معطوف به جبهه های کردستان بود؟

اینگونه نبود، یادم هست مدتها بعد از ماندن ما در کردستان، اِذن دادند حاج احمد از مریوان خارج شود او جمله فرماندهان  نظامی خدمتگذار و مدافع حق مردم در تمامی جبهه ها بود.

چه درسی از این شهید والامقام در کردستان گرفتید؟

قبل از اعزامش به جبهه جنوب کشور، یک شب بعد از نماز مغرب و عشا حاج احمد متوسلیان و شهید ردانی پور آمدند جلوی جمع و گفتند ما برای شما توصیه داریم، آن روزها کردستان در بحران بود کمتر پاسداری امکان حضور بدون سلاح و بخصوص شبانه در خیابانهای شهرهای کردستان را داشت  ولی حاج احمد به همه ما  فرمودند توصیه  ما این است که از فردا نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا در هر پنج وعده نماز جماعت دو نفر دو نفر و با لباس فرم بروید در مساجد اهل سنت و بدون سلاح نماز بخوانید همه تعجب کردیم، گفتند ما با سلاح می رویم امنیت نداریم چگونه این کار را انجام دهیم؟ شهید حاج مصطفی ردانی پور گفت من با همین لباس روحانی و عمامه در کنار اهل سنت می روم نماز می خوانم هر اتفاقی هم که می‌خواهد پیش آید.

حاج احمد متوسلیان هم همین را گفت ما هم به آنها گفتیم وقتی شما این کار را می‌کنید ما چکاره ایم ما شاگرد مکتب شما هستیم.

حدود 50 الی 52 نفر بودیم، دو نفر  دو نفر به مساجد رفتیم، مسجد در کردستان زیاد است، مثلاً هر شهری که سی الی چهل هزار جمعیت دارد صدها مسجد دارد، دسترسی مردم برای ادای فریضه نماز جماعت در مساجد زیاد است. همه رفتیم. روزهای اول از ما فاصله می گرفتند، مانند سفرهای حج در مکه که بدون گذاشتن مهر نماز خواندن صحیح بود مهر نمی گذاشتیم نماز می خواندیم، رفته رفته به ما نزدیک شدند می دیدند ما به جماعت اقتدا می کردیم کار بجایی رسید برای ادای فریضه نماز به مساجد می رفتیم به استقبال ما می آمدند، برخورد عملی، رفتار عاطفی، ارتباط سازنده، ارتباط خدا پسندانه، شرافتمندانه، خُلق و خوی پسندیده اسلامی که از جوهره شریعت برخاسته‌ بود. 

مردم و علمای کرد حین آمدن ما به سمت مساجد از ما  استقبال می کردند و زمان بازگشت از مسجد بدرقه مان می کردند و بیشتر مواقع تا ورودی ساختمان سپاه همراهمان بودند که مبادا به ما گزندی وارد آید علمایشان ما را همراهی کردند ما حالا در کردستان امن هستیم اگر کسی هم در نوار مرزی با نیروهای ما درگیر می‌شود اینها فرزندان کردستان نیستند اینها تروریست های وارداتی و اجاره ای هستند‌ مثل  عناصر  پژاک،‌ پِ کِ کِ الان مردم سرگرم کار و زندگی هستند عمران و آبادانی به حد اعلا رسیده، دیگر دنبال  مسائل حاشیه ای  و نا امن سازی نمی‌روند در هر وضعیتی که پیش آمده با نظامشان و کشورشان متعهد و همراه هستند.


هشت سال پنجه به پنجه و گام به گام با این مردم رفته ام این قدر خاطره دارم که اگر روزگاری خواستم به رشته تحریر درآورم از کردستان صدها خاطره دارم مطالب ناب و شنیدنی. اهداف، فرهنگ و تلاشی که ما در کردستان کردیم، که انقلاب محبوبیت پیدا کرد. ما پاسداران سفیر بودیم. اما خدا وکیلی سفیران خوبی بودیم، آبروداری کردیم. نظام اسلامی و آرمانهای دفاع از وطن را محبوب کردیم.

از خاطراتتان در جبهه های جنوب چه دارید؟

اولین خاطره ام از حضور ما برای آزادسازی آبادان از محاصره  که نود درصد جزیره آبادان را در بر گرفته بود و عرض میکنم  عملیات ثامن الائمه که با رمز نصر من الله و فتح القریب کلید خورد، با غریو الله اکبر از کنار رودخانه بهمن شیر و جاده ماهشهر آبادان به سمت رودخانه بزرگ کارون بلا فاصله بعد از خلع بنی صدر، با سازماندهی  بیست و هفت گردان سپاه و ارتش شکل گرفت.

برادران ارتش و سپاه دست به دست هم دادند شهید صیاد با اینکه زمان بنی صدر با بی رحمی عزل شد و اجازه  فعالیت در ارتش به او ندادند  بلافاصله به تدبیر بزرگان نظامی و به فرمان حضرت امام ره  خدمت خوانده شد خیلی از فرماندهانی که توسط بنی صدر رانده شدند برگشتند، خیلی از کسانی که دلشان به جنگ نبود و خائن به ملت بودند خود به خود پست ها را رها کردند و رفتند سپاه و ارتش دست برادری دادند بسیج آمد وارد میدان شد.

در باور دنیا  نبود که ما با کمترین تجهیزات آن عملیات حماسی را خلق کنیم و شرق رودخانه کارون و شمال رودخانه بهمن شیر را پاکسازی کنیم.

 گرامی می‌داریم یاد شهیدان  عملیات غرور آفرین ثامن الائمه را که در دوران ظلمانی و دوران بسیار سخت و خفقان  توانستند بلافاصله بعد از فرار بنی صدر دل حضرت امام (ره) و دل مردم را شاد کنند.

قریب دو هزار نفر از دشمن اسیر شدند بیش از سه هزار نفر کشته ‌و بیش از دو هزار نفر از عراقی ها‌ مجروح شدند یعنی قریب دو لشکر عراقی در شرق رودخانه کارون تار و مار شدند درود می فرستیم بر آن رزمندگان با غیرت ایرانی، درود می فرستیم بر کرامت، عزت، اقتدار و سربلندی جوانان  شیعه،‌‌ که  طومار ارتش عراق را  پیچیدند.

اولین جرقه زنگ خطر در عملیات ثامن الائمه برای ارتش بعث عراق به صدا درآمد پشت بند آن ظرف کمتر از دو ماه آن همه عملیات های بزرگ  پشت سر هم خلق شد ما موفق شدیم بخش اعظمی از خاکمان که در اشغال ارتش بعث بود را باز پس بگیریم.

طعم شیرین پیروزی در میادین نبرد در کدام عملیات در خاطر شما ماندگار شده است؟

خاطره ای برای شما می گویم شاید جاهای دیگر نگفته باشم زمانی که عراق خرمشهر را اشغال کرد و ارتش بعث دل امام (ره) و ما را به درد آورد پدافند ارتش بعث صدام در آسمان با گلوله رسام شلیک می کرد و با شلیکش اشکال مختلفی در می آورد.

پدافند ارتش بعث عراق می نوشت *القادسیه الصدام*  می دانید القادسیه الصدام یعنی چه؟ همان جنگ سعدبن ابی وقاص یعنی ما آن زمان ایرانی ها را شکست دادیم الان هم می رویم که اثری از  ایرانی ها نگزاریم. 

 بعد از قریب  یکسال و نیم با رشادت‌ و حماسه آفرینی فرزندان ملت بزرگ ایران خرمشهر از‌ چنگال  ارتش تا بن دندان مسلح عراق و صدام آزاد شد و بیش از ‌نوزده  هزار نفر از افسران عالی رتبه،‌ افسران،‌ درجه داران و سربازان ارتش بعث اسیر شدند.

این افراد از آنجا که دیدند جنگ برای صدام جز نابودی چیزی ندارد تسلیم شدند
*اینجا بود که  پدافند نظام مقدس  جمهوری اسلامی مشابه همان کاری را در آسمان به نمایش درآورد که یک و نیم سال قبل افسران حزب بعث انجام داده بودند،
فکر می‌کنید در برابر آن نوشته عراقی ها چه نوشتند؟ رزمندگان ما در مقابل  جمله *القادسیه الصدام* در آسمان آزاد شده خرمشهر  نوشتند: *الموت الصدام* و پشت سر هم با گلوله رسام این جمله و شعار را می نوشت (الموت الصدام).

سرگذشت ناکامان تاریخ برای عبرت آموزی است به گمان شما سرنوشت صدام چه پیامی داشت؟

«وین القادسیه الصدام؟ الان صدام کجاست؟ ما کجائیم؟ شیعه کجاست؟ عراق کجاست؟ ما آرزو داشتیم دستمان به قبر متبرک و مطهر اهل بیت عصمت و طهارت برسد به مقبره امام حسین ع  و سامرا برسد، رسید چنانم رسید که الان هیچ ایرانی در عراق احساس غریبی نمی کند.

با تأیید قانون مجلس عراق، الان دست به دست هم دادیم با تکفیری هایی که آمریکا و عربستان سعودی و اسرائیل بوجود آورند بجنگیم این را می گویند پیروزی، این را می گویند موفقیت که حاصل صبر و شکیبایی شما عزیزان است، حاصل همراهی، پشتیبانی مقاومت، از خود گذشتگی و در صحنه بودن شما برای دلگرمی فرزندانتان برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی الان هم‌ اگر فرزندان شما در سوریه نباشند چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ بطور حتم دمار از سر سوریه در می آورند.

سردار علی فصلی به اتفاق رزمندگان سپاه گچساران  مأموریت داشتند منطقه  فیاضیه آبادان، شیر پاستوریزه، ایستگاه هفت و میدان تیر آبادان را حفظ کنیم نیروهای گچسارانی 37 نفر با همراهی فرمانده دلها حاج  علی فضلی، همین  وارث شهدا، چهره ماندگار سپاه پاسداران، بدون کمتربن امکانات اولیه نظامی حتی به گونه ای که برای احداث خاکریز هیچ وسیله ای نداشتیم هماهنگ کرد یک دستگاه لودر که از  عراقی ها غنیمت گرفته بودیم اما کسی بلد نبود لودر را بکار بگیرد از من پرسید سید می توانی به جهاد نصر اصفهان که در آبادان مستقر هست بروی و آموزش‌ بکار گیری  لودر را یاد بگیری و کار ما را راه بیندازی؟ با آنکه نیروی اطلاعات شناسایی بودم و بکارم هم خیلی علاقه داشتم و  تازه از کردستان برگشته  بودم گفتم چشم می روم شما هر دستوری دهید به جان می‌خرم رفتم جهاد نصر و آموزش  بکارگیری لودر را به طور حرفه ای یاد گرفتم طی چهل ساعت همه فنون را آموزش دیدم لودر را سوار شدم آمدم از ایستگاه هفت عبور کردم رفتم فیاضیه، لودر که به نخلستان فیاضیه رسید جشن و سرور بچه ها بلند شد گویی در آن بازه زمانی یک تانک آمده شروع کردم به کار، اول برای جانپناه همرزمانم چند تا خاک ریز زدم.  

دستور دادند ضرورت دارد بدون آسیب به نخلهای فیاضیه جاده ای را  هموار کنم که در تیررس مستقیم ارتش بعث نباشیم، گفتم ممکن هست نخل ها قطع شوند گفتند سعی کن قطع نشود، گفتند به گونه ای بین نخل ها عبور کن که نخل ها آسیب نبینند، تلاشم را کردم و جلو رفتم با پر کردن کانال ها و نهرهای میان نخلستان جاده مورد نظر را هموار می کردم، که  برای عبور ادوات و ماشین ها تا جایی که امکان داشت نهرها و کانال ها را پر کردم و فصل سرما بود.

آنقدر جلو رفتم  تا به نبش رودخانه کارون و بهمن شیر رسیدم، دویست متر مانده به رودخانه کارون دیدم تعداد زیادی  نیروی زبده، با لباس شیک تکاوری روبروی من به صورت پراکنده‌ تحرک دارند اول خیلی خوشحال شدم که نیروهای خودی جلوتر از من هستند ولی یک لحظه با خودم فکر کردم با توجه به اطلاعاتی‌ که داده بودند نباید احدی در این محور باشد این‌ها هم نباید نیروهای خودی باشند؟ خوب دقت کردم  متوجه شدم ای وای گرفتار شدم من  نزدیک نیروهای دشمن هستم  بدنم شدیدا می لرزید.

می‌توانستم لودر را رها کنم و خودم را به  داخل نخلستان بکشانم اما به خودم گفتم نصرت این لودر الان از خود تو برای رزمندگان اثر بخش تر است لذا بیش از  اینکه نگران جان خودم باشم در فکر لودر غنیمتی بودم. 

گفتم یا ابوالفضل کمکم کن به دست نیروهای بعث نیفتیم که فرمانده و بقیه بچه‌ها پشت سرم بگویند چه رزمنده بی دست و پایی بود لودر را دو دستی به عراقی ها تحویل داد، دست به دامان جدم شدم و با ترس و وحشت با خودم  زمزمه کردم یا جد سید علی اکبر نجاتمان بده!

سیدعلی اکبر مؤذن روستایمان بود و نامش ناخوداگاه به ذهنم‌ خطور کرد در حینی که دست و‌‌ پایم را گم کرده بودم و به شدت ترسیده و نگران  بودم  فکری به ذهنم خطور کرد.

عزمم را جزم کردم لودر را عقب عقب هدایت کردم هر بار چند متر عقب می‌رفتم و با بیل لودر خاک بر می‌داشتم و روی زمین می ریختم و با‌ پشت بیل لودر‌ خاک‌ها را پهن می‌کردم و دوباره  عقب می آمدم و تکرار می‌کردم آنقدر که تا حدودی از  آنها فاصله گرفته بودم ناگهان  تیربار دشمن قبل از پنهان شدنم در نخلستانها  درست نرسیده به نخلستان نبش بهمن شیر و کارون بسوی من نشانه رفت. و شلیک کرد من هم از قبل  روی لودر یک قبضه  تیربار ام، ژ، سه با دو نوار  پانصد تیری نصب کرده بودم طوری که به راحتی می‌توانم قندان آن را بالا بیارم و به سمت مقابل و حتی سمت راستم تیراندازی کنم. 

یک نوار ۲۵۰ تیری روی تیربار سوار بود و یک نوار ۲۵۰ تایی هم روی شانه‌های خودم بسته بودم تا زمانی که عراقی شلیک می‌کردند من بیل لودر را سپر‌‌ خودم در مقابل تیرهای دشمن میکردم و همین که آتش دشمن قطع می شد بیل لودر را پائین می‌آوردم و به سمت آنها تیراندازی می کردم، کمی بعد تصور دشمن این بود که  برآی من نیروی کمکی آمده اما در حقیقت این جد سیدعلی اکبر بود که  کمکم کرد بالاخره  آمدم عقب تر و از تیررس آنها خارج شدم.

کمی عقب‌تر بچه های ارتش در محور بودند یک ارتشی با مرام و با شخصیتی بنام سرگرد ایرایی، که الان از امرای ارتش  است و همیشه به من می گفت فرزندم  تو یک اعجوبه‌ای، می گفتم من شما را می بینم روحیه می گیرم والا من عددی نیستم
باور کنید آنقدر این سرگرد ارتشی با شخصیت و با اخلاق بود که تمام بچه های ما  شیفته او شده بودند 

همیشه تکه کلامش این بود که می‌گفت فرزندانم مراقب خودتان باشید مرتب به ما توصیه می‌کرد.

تقریباً 50 الی شصت متر که از سرگرد ایرایی و نفراتش عبور کردم ناگهان به یک نخل بزرگ  برخورد کردم *اینها سناریو نیست* یک حقیقت است که هرگز در ذهن ما فراموش نخواهد شد. 

آن نخل با عظمت بیست متر روی من و صندلی سقوط کرد، حس کردم  پرس شدم، والله الکریم نفس های آخرم را می کشیدمکه نیروهای ارتش رسیدند اما هرکاری کردند نتوانستند مرا از زیر تنه نخل بیرون آورند. 

صندلی  و من باهم پرس شده بودیم باز جد سیدعلی اکبر را قسم دادم گفتم یا جد سیدعلی اکبرِ مؤذن، عاشق اهل بیت که صدای اذانش  به چندین روستا می رسید، فرزندت دارد تلف میشود  بچه ها به من نیاز دارند، تازه من خدمه لودر هستم ولی این لودر  به اندازه ده تانک برای خط ارزش دارد خوانندگان عزیز حتما به معجزه اعتقاد دارند.

حتما شما رزمندگان عزیز شاهد معجزاتی در میادین نبرد بودید؟

با اینکه نفس های آخرم را می کشیدم و کارم تمام بود، برادران  ارتشی آمدند چوب و جعبه مهمات‌ و...گذاشتند زیر پایشان و ۱۰ تا ۱۵ نفر  تنه نخل را کشیدند و من از زیر نخل آمدم بیرون. و مانند فنر ارتجاعی باز شدم ، پرس شده بودم، اینها خاطراتی است که هر رزمنده ای در حد وظایفش در دوران دفاع مقدس دارد می‌توان همین را نمونه یک معجزه پروردگار در حق من که فرزند این خاک بودم قلمداد کرد.

تلخترین اتفاقی که در جنوب به چشم دیدید چه بود؟

یکبار هم با عزیزی بنام فرهنگ دوست افسر عالی رتبه لشکر۷۷ خراسان در کنار ساختمانی در خط  فیاضیه نشسته بودیم که سرباز جوانی سطل غذا را به دست گرفته و برای تحویل گرفتن سهمیه‌ خود و همرزمانش  به طرف ماشین غذا می رفت، حسی بر من چیره شد و الهام شد که این سرباز الان شهید می شود هر چه خواستم از جایم بلند شوم و یا صداش بزنم نیرویی مرا میخکوب کرده بود یادم هست به آن افسر اشاره کردم و گفتم این سرباز را از رفتن بازدار، می‌دانم شهید می‌شود هنوز کلماتم تمام نشده بود که خمپاره ای زوزه کشان کنار آن سرباز مظلوم به زمین خورد. 

آن سرباز رشید آسمانی شد صحنه دلخراش شهادت آن سرباز برایم بی‌نهایت تلخ بود سروان فرهنگ دوست تعجب کرد پرسید از کجا می دانستی سید؟.

میان گریه و زاری گفتم برای من یقین حاصل  شده بود این سرباز رشید به مقصد نمی رسد گفت کاش خودت می رفتی و خبر دارش می کردی گفتم حالم دگرگون بود پاهایم به فرمانم  نبودند. 

دلاوری کدام فرمانده را در ردیف عجایب جنگ می‌دانید؟

 فرماندهان ما همگی تدبیر خاصی برای چیدمان فرمان عملیات داشتند و درخت اسلام در میهن ما با وجود این رشادتها پر از شاخ و برگ زرینی شد و...  بطور مثال شهید حاج محسن وزوایی، دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی  شریف، فرمانده گردان فاطمه زهرا س  در عملیات فتح المبین، مأموریت داشت جبهه غربی عملیات فتح المبین را تأمین کند در عبور از محور محدوده را گم می کند در کتاب خاطراتشان ذکر شده بنام کتاب *ققنوس* وزوایی عزیز ما، راه را گم کرد هر کاری کرد طوری مسیر را پیدا کند نتوانست ناامید شد اگر نمی رفت حتماً آن عملیات با عدم الفتح مواجه می شد نشست روی دو زانو و به فاطمه زهرا (س) اقتدا کرد؛ مناجات این فرمانده و شهید راه اسلام بی نظیر است: یا زهرا (س) این گردان بنام شماست این گردان بیمه شماست، آبروی مرا حفظ کن کمکم کن.

بچه ها گفتند چرا مکدر هستی راه را پیدا می کنیم مشغول  نماز بود گفت من به همت چه جوابی بدهم، به حسین همدانی چه بگویم؟ مأموریت دارم، به سرهنگ  حسنی سعدی چه بگویم نمی توان. برای حسین همدانی تعریف کرد گفت نوری از روبرو برایم تداعی شد به نیروها گفتم همین راه را می رویم  مأموریت وزوایی این بود که در جبهه غربی عملیات فتح المبین تأمین باشد، اگر عراقی ها خواستند تحرکی داشته باشند جلوگیری کند، از لشکر ده عراق سپاه دهم عراق، قصد تک زدن داشتند و ماموریت بود اینها بروند و سد راه عراق شوند و این طوری مسیر را گم کرده بودند.

حاج محسن وزوایی با لشکرش از توپخانه لشکر عراق سر درآورده بود بانو حضرت زهرا (س)، دست حاج محسن، را گرفت رساند به توپخانه، توپخانه 14 کیلومتر پشت خط  است، بیست کیلومتر پشت توپخانه ی صد و سی، وقتی محسن وزوایی و افرادش رسیدند ارتش عراق خواب سنگینی  بود، آنها به مدخل توپخانه ورود کردند پیام دادند ما به چنین جایی رسیدیم اینجا کجاست؟ گفتیم تو کجا هستی و او شرح داد نمی دانم ولی چنین مکانی با چنین ادواتی هست، حاج همت گفت تو به قلب توپخانه عراق زده ای، آن را تسخیر کن، تنم می لرزد، توپخانه را گرفتی ما در امان خواهیم بود او بدون هیچ تلفاتی از عراق یا ایران، توپخانه را گرفت، 78 قبضه توپ صد و سی، بالای 350 نفر خدمه، درخواب  بودند که محسن آنها را اسیر کرد چه کسی عامل این پیروزی بود، کی راه گشاه بود؟ گروهی راه گمشده بودند دعای خیر حاج محسن، نماز او و التماس به حضرت زهرا (س) ، اینها را می گویم تا بدانید ما شاهد چه الطافی بودیم، چه اتفاقهایی بودیم، چه عنایت هایی بودیم والا در مقابل این ارتش تا دندان مسلح، نمی‌توانستیم کاری کنیم.

اگر از روبرو به ارتش عراق می زدیم، مقاومت می کردند تلفات می دادیم فوقش این خط شکسته می شد. توپخانه شان را عقب می کشیدند، توپخانه را می بردند خداوند محسن و تیپش را هدایت کرد تا به توپخانه برسند و آن را برای ما تسخیر کنند. توپخانه شد آتش پشتیبانی در عملیات های بعدی، در عملیات بیت المقدس به آن بزرگی، ما از لحاظ توپخانه دیگر غنی شدیم، ما در عملیات فتح المبین از عراقی ها بیش از چهار هزار نفر جنازه  گرفتیم، دومین عملیات بزرگ ما، 16 هزار نفر اسیر گرفتیم اگر محسن آن عملیات را انجام نمی‌داد مطمئن باشید ما بیش از ده هزار نیرو از دست می دادیم. آن توپخانه روی خط و خیز نیروهای ما قفل شده بود ولی موفق شدند نیروهای حاج محسن آنجا را تسخیر کنند.

شما در جبهه کردستان هم فعالیت داشتید از آنجا بیشتر بگویید؟

در کردستان توفیق داشتیم کارهای عملیاتی اطلاعات انجام می دادیم، عملیاتی ویژه هم انجام می دادیم.

مأموریت پیدا کردیم برویم عراق، فصل زمستان بود هوا خوب بود با عزیزی از همرزمانم که نامش محفوظ است حرکت کردیم به اتفاق یک سرباز راننده، مأموریت یافتیم برویم دره شیلر، آنجا مأموریت داشتیم یک عراقی بنام خالد احمد محمود را ببینیم و بپرسیم که چگونه وارد پایگاه کومله شویم و بدون تلفات پایگاه کومله را تسخیر کنیم در مسیر یکبار هوا متحول شد، برف و بوران بدی آمد غافلگیر شدیم کاری بر سر ما آمد که نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. ماشین تا یک متر زیر برف رفت؛ اگر به فکرمان نمی رسید چه کار کنیم حتماً تلف می شدیم، به ذهنمان رسید در این نزدیکی روستایی بنام مزره  منزل  پدر یکی از فرماندهان گروهک ضدانقلاب دمکرات که با ما ارتباط خوبی داشت در این روستا ساکن بود یادم افتاد اسمش  حاج محمد نامی،  گفتم بچه ها تلاش کنیم که هر طور شده  به این روستا برسیم و برویم منزل حاج محمد، دوستان گفتند مگر او پدر یک ضدانقلاب  نیست شرح دادم من این فرد را راهنمایی کردم امان نامه دادم تا پسرش را که حالا فرمانده گروه مقابل است بیاورد و تحویل دهد او همه اقداماتش را کرد ولی فرزندش راه خودش را رفت خودش همکاری خوبی با ما دارد.

آذوقه برداشتیم و به راه افتادیم، عباس فرزند محمد فرمانده گروهی از دموکرات ها بود، نیم ساعت طول کشید تا به روستا و منزل محمد رسیدیم هرچه در زدیم نیامد به سرباز گفتم برو داخل حیاط و در ورودی خانه را بزن، سرباز وارد شد در زد و حاج  محمد آمد نام مستعار من را گفتم حاج محمد آمد جلوی در  مرا در آغوش گرفت توضیح دادم آمده ایم برویم دره شیلر نتوانستیم و توضیح دادم  گفتم اجازه بده  امشب را میهمان شما باشم. گفت چرا خانه من؟ برو به خانه معلم برو خانه  ماموستا(روحانی) گفتم نه دلم می خواهد میهمان تو باشم. از او انکار و از من اصرار و به زور قبول کرد گفتم از سرما یخ زده‌ام. 

وارد منزل شدیم گفت عجله نکن بگذار خانواده را خبر کنم. بالاخره رفتیم بعد از  پذیرایی شب را منزل ایشان ماندیم هنگام خواب از من برای نگهبانی شب، اسلحه خواست، پرسیدم چرا؟ گفت من اطمینان جانی برای خودم و خانواده ام می‌خواهم اسلحه را دادم و او تا صبح بین ما و خانواده اش که در اطاق بغلی بودند  نگهبانی داد  شاید می ترسید از ما خشونتی ببینند صبح یک صبحانه مفصل  به ما دادند بهترین صبحانه، عسل، کره، سرشیر، گردو، تخم مرغ رسمی و... پرسیدم این ترس بابت چه بود که دیشب اسلحه من را گرفتی  گفت شما برادر و عزیز منی دیشب  پسرم عباس با 4 پیشمرگ نانجیب در خانه بودند من از شما ترسی نداشتم شما برای من پسرم بودید، امینم بودید نور چشمم بودید به او اعتماد نداشتم، اسلحه گرفتم نگهبان شما باشم، و از شما محافظت کنم. نیمه شب پسرم را با تشر از خانه بیرون کردم گفتم این فرمانده امین من و پسر من است متدین است مردم دار است حرمت مرا دارد ولی تو یک خائن هستی و با زور او را از خانه بیرون کردم. 

گفت پسرم سه بار برای دستگیری یا کشتن  شما تصمیم گرفت گفتم اگر دست از پا خطا کنی خلاصت می‌کنم. 

 من جانم را فدای شما هم بکنم راضی بودم من در زدن شما را فهمیدم برای همین در را باز نکردم، من فدایی شما و پاسداران هستم.

ببینید این نمونه ای از کار ما و برخورد مردم کُرد با ما بود، به نظر ما این اتفاقات جز معجزات و خاطرات قابل تعریف در همه جا هست بسیاری از این اتفاقات برای ما در کردستان افتاد.که مجال برای گفتنش نیست.

----------------------------

گفت‌وگو از نرگس احمدپور 

-----------------------------

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: دفاع مقدس عراق کردستان جنگ خبرگزاری فارس کهگیلویه و بویراحمد حاج احمد متوسلیان عملیات فتح المبین رودخانه کارون سیدعلی اکبر دفاع مقدس حسینی پور عراقی ها ارتش بعث حاج محسن هزار نفر بهمن شیر بیل لودر اهل سنت بنی صدر جد سید بچه ها دو نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۸۸۳۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سردار رشید: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مشروح گفتگوی روزنامه ایران با سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا(ص) درباره ابعاد مختلف عملیات وعده صادق را در ادامه می خوانید؛

عملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی می‌کنید و فکر می‌کنید مهم‌ترین دستاورد این عملیات چه بود؟

مهم‌ترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایه‌های ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا می‌کرد من بی‌حریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلی‌ای که در این سال‌های اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است.

شهید حاج قاسم سلیمانی می‌گفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسی‌ها و کشورهای غربی آن را کاشته‌اند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است.

یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو می‌پاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانه‌های غربی به او کمک می‌کنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانه‌ای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟

این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کرده‌اند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما می‌خواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفته‌اند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولت‌ها و ملت‌های مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.

چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها می‌گویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزب‌الله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام می‌شود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.

اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسه‌ای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است.

یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو.

یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار می‌گیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد.

عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شده‌ای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه می‌توانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیات‌هایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام می‌کنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود می‌شود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونه‌ای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حمله‌ای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش می‌سازد دروغین است.

وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفه‌های جغرافیایی و جمعیتی چگونه می‌بینید؟ فکر می‌کنید بحران‌های مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبه‌رو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟

ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانه‌های غربی به تصویر می‌کشند. بعضی وقت‌ها اسرائیل می‌آید در ایران کاری انجام می‌دهد و مثلاً دانشمند هسته‌ای ما را ترور می‌کند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام می‌دهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگ‌تر از چیزی که بوده نشان می‌دهد؛ کل امپراطوری رسانه‌ای غرب هم از او پشتیبانی می‌کند؛ چون اسرائیل با کمک‌های مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار می‌دهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و هر نوع کمکی که بخواهد.

در حال حاضر فرمانده سنتکام در تل‌آویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی می‌جنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.

کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشته‌اند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌کنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولت‌ها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست.

در این کتاب آمده که جمعیت یهودی‌های اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شده‌اند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم می‌کنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعه‌ای که در آن سرزمین اشغالی جمع شده‌اند، بی‌هویت‌اند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیل‌دهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچ‌کدام از عناصر و مؤلفه‌های مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.

اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوسته‌اند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد.

دشمنان و رسانه‌های معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت این‌گونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوت‌ها در راستای همدلی خود استفاده می‌کنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیت‌ها را بیشتر کرده است. همه این قومیت‌ها و گروه‌های متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذره‌ای احساس خطر می‌کنند، یک دل و یک زبان کنار هم می‌مانند و برای دفاع از ایران با هم متحد می‌شوند.

عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درون‌زا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برون‌زا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفه‌هایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل می‌شود، ندارد.

درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بین‌المللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.

دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، به‌وضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیب‌پذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمی‌گردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.

ملت‌های مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموخته‌اند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولت‌ها و ملت‌های مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد.

مشخصه‌های امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملت‌ها می‌بینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باج‌خواهی، جنایت و نسل‌کشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.

مهم‌ترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور می‌کرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشک‌ها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیک‌های ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور می‌کرد با تکیه بر قدرت‌های امریکا و ناتو، بازدارندگی‌اش تضمین شده است.

وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرت‌های ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایه‌های دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشک‌های پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.

رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمی‌آمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابه‌های ایران، پایگاه‌های نظامی رژیم صهیونیستی را درهم می‌کوبیدند.

با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستاده‌ایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرت‌های غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلی‌ها و مشت‌های محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.

این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شده‌اند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانه‌های متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانه‌های ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موج‌های بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت می‌کند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولت‌های اروپایی، انسان را یاد جنگ‌های صلیبی می‌اندازد.

امریکا و دولت‌های اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینه‌های راهبردی که امریکا و دولت‌های اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی می‌پردازند، مورد قبول ملت‌های غربی نیست. آیا انسان‌هایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملت‌هایشان، مانع سیاست‌های دولت‌های خود در حمایت از نسل‌کشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟

یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانه‌ها از خود به نمایش می‌گذارد، یکی نیست؟

خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانه‌ها می‌سازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش می‌سازد؛ اینکه من بی‌حریفم و حریف ندارم.

در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان می‌دانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس می‌گویند که اسرائیلی‌ها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانک‌ها و در قرارگاه‌ها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمی‌شد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکایی‌ها هم می‌گویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد می‌کند، به منطقه که آمده بود، به نخست‌وزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگه‌اش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند.

بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایت‌های مستقیم آمریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار می‌دهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!

۲۷۲۱۸

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902972

دیگر خبرها

  • همایش ملی میرزا احمد داواشی، شاعر بلندآوازه‌ی کُرد برگزار می‌شود
  • پاکستان: نه پایگاه نظامی به آمریکا داده و نه خواهیم داد
  • مراسم گرامیداشت چهلمین روز شهادت شهدای راه قدس
  • همایش ملی شاعر بلند آوازه‌ کُرد «میرزا احمد داواشی» برگزار می‌شود
  • روز ۲۱۳ طوفان‌الاقصی|دستور ارتش اسرائیل برای تخلیه رفح
  • پیام رهبری به خانواده سردار ترور شده در سوریه
  • پیکر شهید «جلال اعتماد» در قروه تشییع شد
  • شهید «جلال اعتماد» نماد ایستادگی است
  • سردار رشید: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • شهدا برکت مجموعه انتظامی هستند