Web Analytics Made Easy - Statcounter

آن شب تا صبح بیدار بودیم. صبح روز بعد وسایلمان را جمع کردیم منتظر آزادی شدیم. عراقی‌ها گفتند کسی حق ندارند چیزی و نوشته‌ای با خودش ببرد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 26 مرداد سالروز شکیبایی مادران، پدران، همسران و فرزندان آزادمردانی است که سال‌ها دل نگران فرزندان خود بوده و وعده الهی "و بشرالصابرین" تحقق یافت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

26 مرداد روز آنانی است که بر قامت خود ردای استقامت و پایمردی پوشیدند و فرهنگ ایثار و شهادت را که برگرفته از فرهنگ سیاسی شیعه و برخاسته از حماسه عاشورا است و در صدر آموزه‌های دینی، نقش اساسی در رشد و تقویت سرمایه اجتماعیِ جامعه دارد ترویج کردند.

تصاویری کمتر دیده شده از لحظه ورود آزادگان دفاع مقدس به کشور/ 26مردادماه؛ سالروز «صابران امت»«چماق، کابل و گلوله»؛ وسیله پذیرایی بعثی‌ها از عزاداران روز عاشوراروایتی از "عزاداری‌های دو نفره" در اردوگاه‌های اسرای ایرانی«سلول انفرادی»؛ جزای عزاداران حسینی در چنگال جنایتکاران بعثی

* ماجرای شنیدن خبر آزادی وسط بازی فوتبال

زمانی که می‌خواست تبادل انجام می‌شود، ما داشتیم فوتبال بازی می‌کردیم. یکسری از بچه‌ها در آسایشگاه بودند و یکسری هم داشتند فوتبال نگاه می‌کردند. می‌دیدیم که خیلی شلوغ شده است و همه هورا می‌کشند! گفتیم لابد به خاطر ما این کار را می‌کنند و نمی‌دانستیم جریان چیست، چون در زمین گرم بازی بودیم. این وسط کسی داد می‌زد. ما فکر می‌کردیم ما را تشویق می‌کند، اما بعد فهمیدیم بنده‌خدا می‌گفت که: «تلویزیون اعلام کرده از چند وقت دیگه تبادل انجام میشه»، ولی ماها متوجه نمی‌شدیم. بعد خود عراقی‌‌ها آمدند و بازی را نگه داشتند. تیم روبه‌روی ما عراقی‌‌ها بودند. عراقی‌ها گفتند خوشحال باشید تبادلتان از چند روز دیگه انجام می‌شه ...

عطای فوتبال را به لقایش بخشیدیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم.

روای: رسول بابایی- اردوگاه 14

* حکایت آخرین بغض و کینه بعثی

روز چهارشنبه 24 آذرماه 1369 خبر تبادل را شنیدیم. از شدت خوشحالی اردوگاه روی هوا رفت.

چند روز قبل از آزادی با خطی که یکی از بچه‌‌ها نوشته بود، روی پارچه‌ای که تهیه کرده بودم، گلدوزی کردم. چون قشنگ شده بود، می‌دانستم اگر عراقی‌ها این پارچه را ببینند از من می‌گیرند! صبح وقتی در را باز کردند و آمارگرفتند، صلیب از ما بازدید کرد. سرباز عراقی وقتی داشت مرا می‌گشت پارچه را پیدا کرد و از من گرفت. گفتم: «من همین یادگاری را از اینجا دارم.» صدایمان که در حال یکی‌به‌دو بودیم بلند شد. از من اصرار و از او انکار. یکی از افسران عراقی این موضوع را دید و آن سرباز از ترس پارچه را، که حسابی مچاله شده بود، به من برگرداند. البته تلافی‌اش را با لگدی که به من زد درآورد. هُلم داد و گفت برو گمشو!

گلدوزی‌ام را برداشتم و پریدم سوار اتوبوس شدم، انگار هیچ درد دیگری نداشتم. به مرز خسروی رسیدیم. وارد خاک ایران و مرز خسروی که شدیم دیدم که همه فریاد می زنند: هوشنگ پایدار ... برایم خیلی عجیب بود که کسی مرا به اسم صدا می کند. یکی از اقوام ما که سرباز هلال احمر بود و آمده بود مأموریت مرا دید و شناخت. من در نگاه اول او را خوب نشناختم. چون اجازه ندادند من پیاده شوم آن سرباز آشنایمان از اتوبوس بالا آمد و با من روبوسی کرد و خودش را معرفی کرد. دیگر او را می‌شناختم.

راوی: هوشنگ پایدار اردوگاه 20

* آخرین نفر از اردوگاه خارج شدم

شیرین‌ترین و بهترین ایام زندگی ما همین مرحله تبادل بود. ما در یک حالت بیم و امید زندگی می‌کردیم. تبادل اسرا از اسرای قدیمی‌صلیب‌دیده شروع شده بود. اولین گروه را با هواپیما بردند. عراقی‌ها زیاد نمی‌‌گذاشتند ما تصاویر مبادله اسرا را ببینیم. از روزی که اعلام خبر کردند تا روزی که اولین گروه با هواپیما به فرودگاه مهرآباد آمدند چند روز طول کشید.

ما منتظر بودیم که زمان آزادی ما هم برسد. حدود دوماه طول کشید تا ما آزاد شدیم.

به ما یک دست لباس ارتشی به ما دادند من هنوز هم آن لباس را برای یادگاری نگه داشته‌ام. عراقی‌ها درشت‌اندام بودند و اغلب ما ریزه‌میزه. لباس‌ها به تنمان زار می‌زد. بعضی‌ها لباس‌ها‌یشان را کوتاه و تنگ کردند تا اندازه بشود. سر خیاط‌ها شلوغ شد. یک‌دست لباس زیر، یک جفت جوراب، یک دست لباس خواب و یک حوله هم دادند. به ما گفته بودند شما آخرین نفری خواهید بود که آزاد می‌شوید و یا اصلاً آزادتان نمی‌کنیم. قبلاً این التیماتوم را داده بودند از این رو ما در بیم و امید بودیم که آزاد می‌شویم یا نه.

به اولین گروه که آزاد می‌شدند، اسم و شماره تلفنمان را دادیم تا خبر زنده‌بودنمان را به خانواده‌هایمان بدهند.

فکر می‌کنم فاصله بین آزادی اولین گروه از آسایشگاه ما تا آخرین گروه یک‌ماهی می‌شد.

شب آخر. فرمانده اردوگاه، ارشد آسایشگاه را احضار کرد. سریع رفتم. گفت: همه‌تان فردا می‌روید. فردا شب یک نفر هم در این اردوگاه نخواهد بود. آن شب تا صبح بیدار بودیم. صبح روز بعد وسایلمان را جمع کردیم منتظر آزادی شدیم. عراقی‌ها گفتند کسی حق ندارند چیزی و نوشته‌ای با خودش ببرد.

من آخرین نفری بودم که از اردوگاه سوار ماشین شدم.

روای: محمدعلی سلاجقه اردوگاه 20

* کارشکنی بعثی‌ها در تبادل آزادگان/ شیشه‌های اتوبوس بعثی‌ها را خرد کردیم

سرباز عراقی گفت قرار است شما مبادله شوید، اما احتمالاً شما را به‌عنوان زندانی سیاسی نگه خواهند داشت.

24 شهریورماه اتوبوس‌ها آمدند به اردوگاه. صلیب ما را ثبت نام کرد. دیگر وقتش شده بود خاطراتمان را برداریم و برویم خانه. سرازپا نمی‌شناختیم. حدود ده اتوبوس بودیم. من در اتوبوس هشتم بودم. نزدیک مرز خسروی بچه‌ها متوجه شدند دو اتوبوس عقبی نیستند. راننده‌ها را مجبور کردند که کنار بزنند تا وضعیت روشن شود. موضوع را به فرمانده عراقی گفتیم او گفت صبر کنید تماس بگیرم  ببینم چه شده است؟ درحالی‌که خودش می‌دانست چه شده است! دوباره تماس گرفت و گفت دو اتوبوس خراب شده شما می‌توانید همین جا منتظر بمانید تا درست شود و بیایند یا اینکه تا لب مرز بروید و آنجا منتظرشان باشید.

بچه‌ها قبول کردند گفتند می‌رویم اما تا آنها نیایند ما وارد مرز نمی‌شویم. در یک‌کیلومتری مرز ایران بچه‌‌ها دوباره اتوبوس‌‌ها را نگه داشتند. فرماندهان و سربازان عراق گفتند شما می‌توانید دو کار انجام دهید، یا باید به ایران بروید یا شما را به جایی می‌بریم که تا عمر دارید رنگ آزادی را نبینید. بچه‌‌ها گفتند ما همین جا می‌ایستیم تا بقیه بیایند. عراقی‌‌ها دستور دادند که اتوبوس اول دور بزند و برود سمت بعقوبه. بچه‌‌ها شیشه‌های اتوبوس را خُرد کردند و با صدای بلند شروع کردند به فریاد یا زهرا سردادن.

یک‌دفعه یکی از بچه‌‌ها گفت پاسدارها دارند می‌آیند. بچه‌های سپاه، که کنار مرز بودند و صدای ما را شنیده بودند، همه با هم حرکت کردند سمت مرز خسروی. گفتند. جریان چیست؟ بچه‌‌ها توضیح دادند آنها گفتند تا اینجا شما زحمت کشیدید از اینجا به بعد را به ما بسپارید. آنها ما را از مرز تحویل گرفتند.

دو اتوبوس جا مانده دوماه بعد از ما آزاد شدند.

راوی: عسگر قاسمی اردوگاه 18

انتهای پیام/

 

منبع: تسنیم

کلیدواژه: آزادگان دفاع مقدس آزادگان دفاع مقدس اولین گروه مرز خسروی عراقی ها بعثی ها بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۴۱۶۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازدید اهالی رسانه از بزرگراه آزادگان و نشست عامل سازمان مهندسی و عمران شهر تهران

اهالی رسانه صبح امروز ضمن حضور در آیین تکمیل پروژه تحکیم بزرگراه آزادگان و تعریض بزرگراه لشگری در نشست خبری مدیر عامل سازمان مهندسی و عمران شهر تهران شرکت کردند به اشتراک بگذارید: https://tn.ai/3075881 درباره ما ارتباط با ما آرشیو اخبار ؛ جدیدترین اخبار لحظه به لحظه امروز پیوندها بازار پربیننده‌ترین اخبار قیمت ارز و طلا لیگ ایران و جهان ما را دنبال کنید: RSS تلگرام اینستاگرام توییتر   آپارات   سروش   آی‌گپ   گپ   بله   روبیکا   ایتا
All Content by Tasnim News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.

دیگر خبرها

  • معاون وزیر کشور: در حال رایزنی هستیم تا امکان ورود زائران ایران به عراق با خودرو شخصی فراهم شود
  • خاطرات تلخ اردیبهشتی آبی ها مقابل تراکتور!
  • مسئول «پلیس اسلامی داعش» در عراق به دام افتاد
  • بازدید اهالی رسانه از بزرگراه آزادگان و نشست عامل سازمان مهندسی و عمران شهر تهران
  • لحظه ترور «ام فهد» ستاره تیک‌تاک عراقی + ویدئو
  • آخرین وضعیت بزرگراه شهید بروجردی در غرب تهران | این بزرگراه به آزادگان و آزادراه تهران- ساوه متصل خواهد شد
  • سقوط وحشتناک یک زن از اتوبوس درون شهری (فیلم)
  • جزئیات اتوبان 5 هزار میلیاردی برای باز کردن گره ترافیک تهران
  • (ویدئو) واکنش فریدون زندی پس از شنیدن نام علی پروین
  • (ویدئو) لحظه ترور سلبریتی مشهور عراقی