پیامهای خطبه امام سجاد (ع) در مجلس شام
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۸۶۸۴۵۶
امام سجاد (ع) در زمان امامت خود، جنگ نرمی علیه دشمن ایجاد کرد، یکی از عملکردهای علمی و فرهنگی امام زین العابدین (ع)، گسترش معارف اهل بیت (ع) در قالب دعا بود.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در سال ۹۴ بنا بر مشهور یا ۹۵ هجری قمری، امام زین العابدین علیه السلام با زهری که ولید بن عبدالملک یا هشام لعنة الله علیهما به آن حضرت دادند، به شهادت رسیدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حضرت امام سجاد (ع) در دوران پُر از اختناق بنیامیه، عهدهدار امامت و ولایت بودند و با وجود دستگاه مخوف بنیامیه امکان هرگونه فعالیت ارشادی محدود میشد؛ با این حال، امام سجاد (ع) از ارشاد و نشر احکام اسلام فروگذار نکردند و به هر نحوِ ممکن، مسائل اسلامی را بیان میکردند. امام سجاد (ع) در زمان امامت خود، جنگ نرمی علیه دشمن ایجاد کرد، یکی از عملکردهای علمی و فرهنگی امام زین العابدین (ع)، گسترش معارف اهل بیت (ع) در قالب دعا بود.
ادعیه آن بزرگوار اغلب در صحیفه سجادیه مشتمل بر ۵۴ دعا جمعآوری شده است. آن بزرگوار همچنین با خرید غلام و تعلیم احکام و معارف اسلامی و سپس آزاد کردن آنها، از حداقل شرایط ممکن برای نشر تعالیم اسلامی بهره میجستند.
خطبه امام سجاد (ع) در مجلس شام دارای پیامهای متعددی از جمله اثبات حق بود. خطبههای حضرت ثابت کرد که حکومت ظلم همانند خانه عنکبوت سست و بیبنیان و قدرتش پوشالی و از بین رفتنی است، اهل بیت پیامبر (ص) در شرایطی وارد شهر شام شدند که حدود ۴۰ سال در این شهر و اطراف آن بر ضد امیرالمؤمنین علی (ع) تبلیغات مسموم صورت گرفته بود.
سخنان امام سجاد (ع) در مجلس یزید، بیانگر شجاعت اهلبیت عصمت و طهارت (ع) بود، یکی از حساسترین سخنان امام سجاد (ع) که تحولی عظیم در بینش مردم نسبت به امویان ایجاد کرد و معادلات یزید را بر هم زد و خط مشی او را نسبت به اهلبیت (ع) کاملاً تغییر داد خطبهای است که آن حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کردند.
در این مجلس یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی (ع) و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام کند که در این حال امام سجاد (ع) بر آن خطیب فریاد زد و فرمود:ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را به وسیله غضب خالق خریدی. آنگاه حضرت به یزید فرمود: آیا اجازه میدهی من هم با مردم سخن بگویم، اما یزید به دلیل ترسی که از افشاگریهای امام و نفوذ کلام ایشان داشت، به این کار رضایت نداد و در این حال معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تأثیری دارد؟ بگذار تا هر چه میخواهد، بگوید یزید در جواب پسرش گفت: شما قابلیتهای این خاندان را نمیدانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث میبرند، از آن میترسم که خطبه او در شهر فتنه برانگیزد و وبال آن گریبانگیر ما گردد، اما مردم شام با اصرار فراوان از یزید خواستند تا امام سجاد (ع) نیز به منبر برود.
آن حضرت در ابتدای این خطبه میفرماید: «خدا ما را برتری داده به هفت چیز؛ اول اینکه محمد رسول خدا و پیغمبر از ماست، علی صدیق امت، شیر بیشه شجاعت، حمزه، جعفر طیار و دو سبط پیامبر حسن و حسین از ما هستند.ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود.
سیدالساجدین (ع) در حالی با این خطبه امویان را رسوا کرد که به ظاهر اسیر، پدر و برادران و نزدیکانش شهید و اهلبیتش اسیر و خود نیز از بیماری که از روز عاشور حادثشده در رنج بودند. امام سجاد (ع) در حالی که داغ و مصیبت عظیمی دیده بود، اما در مجلس یزید با نشان دادن شجاعت حیدری و صبر و استقامت، از فرصت به وجود آمده برای تبیین جایگاه امامت و رسوایی امویان بهترین استفاده را کردند.
امام زینالعابدین (ع) با خواندن این خطبه حقایق را آشکار ساخت و تلاش ۴۰ ساله بنیامیه برای تخریب چهره امام علی (ع) و دروغگویی آنها را برملا ساخت و با بیان مظلومیت فاتح خیبر، قلبها را تسخیر و شام را فتح کرد. آن حضرت با این خطبه در مجلسی که همه فرماندهان نظامی، امرا و شخصیتهای جهانی از سایر ادیان نیز حضور داشتند، اهلبیت پیامبر گرامی اسلام (ص) را معرفی کرد.
این خطبه آثار زیادی را در مجلس داشت روزی که اهل بیت (ع) وارد شام شدند، شامیان که تحت تأثیر تبلیغات مسموم بنیامیه دلهایشان مملو از بغض علی (ع) و آل علی (ع) بود خاکستر بر سر اهلبیت رسول خدا (ص) ریختند و به شادی و پایکوبی پرداختند، اما با این خطبه ورق برگشت و محبت اهلبیت (ع) دلها را تسخیر کرد.
«من پسر آن کسی هستم که در کنار پیامبر (ص) با دو شمشیر و با دو نیزه میجنگید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید «سپس میفرماید: «مهدی دوره آخرالزمان هم از ماست»، بعد از آن حضرت، رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) را معرفی کردند و پس از آن نیز مصائب کربلا و ظلمی که در عاشورا شد را بیان فرمودند و سپس امام سجاد (ع) به معرفی امام حسین (ع) و جنایتهای بنیامیه پرداخت، ایشان در مقام بیان امامی که او را خارجی و آشوبگر معرفی کرده بودند، فرمود: من، فرزند حسین، شهید کربلایم. من، فرزند آنم که در خون آغشته شد و پریان در عزای او گریستند. من، فرزند آنم که پرندگان در ماتم او شیون کردند. امام سجاد (ع) آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد تا اینکه صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد و، چون یزید ترسید مبادا فتنه بپا شود لذا دستور داد تا مؤذن شروع به اذان کرد و سخن امام سجاد (ع) را قطع کرد.
هنگامیکه امام سجاد (ع) آن خطبه رسا را ایراد فرمود، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید و در حقیقت رگ حیات بنیامیه را قطع کردند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: حسینیه دانشجو امام سجاد ع خطبه امام سجاد ع امام زین العابدین امام سجاد بنی امیه اهل بیت آن حضرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۶۸۴۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پاسخ آیتالله فیاضی به سؤالی پیرامون رفع اضطراب
آیت الله غلامرضا فیاضی در درس اخلاق دفتر مقام معظم رهبری در قم به بیان راهکارهایی برای برخورد مناسب «برای رفع اضطراب و پریشانی» پرداخت که تقدیم شما خواهد شد:
سؤال پرسیدند که برای رفع اضطراب و استرس هایی که بدون منشأ خاصی به انسان وارد میشود و از طریق پزشکی هم حل نشده چه کار باید کرد؟
قرآن می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، همین.
آدم اهل فکر باشد، اهل تامل باشد، توجه کند که به این دنیا نیامده که برای اینکه مثل حیوان زندگی کند، بلکه در این دنیا به دید اینکه به قول حضرت امیرالمومنین علیه السلام، دنیا تجارت خانهای بیش نیست، آمده است.
تمام سعی او این باشد هر چه که عقل و شرع برای او تعیین کردهاند، جدی بگیرد و در این صورت ، مواردی که برای او مایه اضطراب و همّوغم ّ آینده باشد، از این موارد خیالش آسوده است.
برای اینکه می داند که خدا از خودش به او مهربان تر است، مگر یکی از اسامی خدا، ارحم الراحمین نیست؟ یعنی هر چقدر والدین شما، بهترین دوست و دلسوز شما باشد، یک میلیاردم آن رحمت و لطف خدا نمیشود. چون رحمت و لطف خدا بی پایان است. رحمت دیگران اگه واقعیت داشته باشد محدود است و محدود نسبت به نامحدود هیچ است. این امر را باید توجه داشته و سعی کنیم خدا را فراموش نکنیم.
همه عواملی که باعث اضطراب میشوند، چیز محدودی هستند، چون خدا ولی انسان است و خدا این طور است که «أ لیس بکاف عبده».
خداوند متعال فرموده: بشر شعورت کجا رفته است؟ عقلت کجا رفته؟ مگر میشود خدا کفایت کار بنده خودش را به عهده نگیرد.
امام در هواپیمای فرانسوی نشسته و بختیار نخست وزیر شاه هم در ایران دستور داده چهار بمب افکن بلند شده و وقتی که امام مینشیند، هواپیمای امام را بمباران کنند. خیلی ها فکر می کنند که امام دچار اضطراب است، در صورتی که خیلی هم از من و شما حالشان عادی تر است، چرا؟ چون متوجه است که خدا عالم را اداره میکند. حالا بختیار در این امر در مقابل قدرت الهی کسی نیست.
«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُم فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».
خیال و اضطراب به این خاطر است که انسان غفلت می کند و دچار وسوسه شیطان می شود.
ما اگر بخواهیم، باید استغفار در سحر را جزو برنامه زندگی خود قرار دهیم که این قلب باید موانعش رفع شود.
امام در همین فرمایشات و در برخی کتابهای دیگر مباحثی دارد که قلب را خدا ساخته برای اینکه خودش در آنجا استقرار پیدا کند.
«اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَیْرَ اَللَّهِ» .
زنگارهای حاصل از غفلت های گذشته، جز با استغفار و صلوات بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم پاک نمیشوند.
اگر پاک کنیم، خداوند متعال ساکن و مستقر میشود.
بله برای اینکه مشکلمان حل شود، باید اول نگاه کنیم که خودمان در ارتباط با خدا چه گیر کاری داریم؟
بهترین راه این است که وقتی به حرم میرویم، بعد از زیارت دو رکعت نماز بخوانیم و به حضرت معصومه سلام الله علیها هدیه کنیم؛ سپس سر به سجده گذاشته و صد بار بگوییم «اللهم العن هارون و مامون»، بعد به بی بی عرض کنیم که آمدهایم محضر شما برای اینکه بفهمیم کجای کار ما عیب دارد.
آن وقت یک قلم و کاغذی دست گرفته و عیب های خود را یادداشت می کنیم.
اگر به نمازمان اهمیت نمیدهیم، می نویسیم بی اعتنایی به نماز؛ اگر به پدر و مادرمان اهمیت نمیدهیم باید بنویسیم بی اعتنایی به پدر و مادر؛ اگر به همسرمان آن طوری که باید برخورد خوب داشته باشیم، می نویسیم و بالاخره همه این ها را را یکی یکی مینویسیم، بعد که تمام شد اگه چیزی به نظرمان نیامد، هفت صلوات میفرستیم که بلکه اگر چیز دیگری هم هست یادمان بیاید و اگر به یادمان آمد باز می نویسیم، بعد زیر نوشته های خود می نویسیم: خدایا من در محضر این بی بی تعهد می کنم که دیگر این غفلتها را نداشته باشم، خودت هم کمکم کن .
از حضرت معصومه سلام الله علیها بخواهید که عنایت کند تا بتوانید غفلتهای گذشته را به صورت جدی ترک کنید و استغفار در سحر هم به دنبال اینکه بهترین اعمال است داشته باشید.
اگر تصمیم بگیرید که یک سال کامل در سحرها صد بار استغفار کنید، دیگر دلهره و اضطراب نخواهید داشت. لفظ نجس خارجی را هم ننویسید، چون ما باید فرهنگ نجس آنها را مثل خودشان نجس بدانیم و نوکر بی مواجب آنها نباشیم، برای اینکه یکی از فرهنگ آن ها زبانشان است که ما نباید ترویج کنیم.