Web Analytics Made Easy - Statcounter

  دکتر بیژن عبدالکریمی فلسفه پژوه و متفکر با انتقاد از اقدام برخی روشنفکران به خصوص چپ‌گرایان که همسو با نیهیلیسم جهانی ایرانی بودن را مصیبت نشان می‌دهند، گفت: عشق به حسین بن علی(ع) بزرگترین سرمایه برای ملت ایران و عامل هویت ایرانی است ولی روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم و استبداد، می خواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



  به گزارش عصر ایران، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، در ادامه سلسله نشست‌های «عاشورا و امروز ما» که از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن اندیشه و قلم برگزار می‌شود با بیان اینکه وجدان تاریخی بحثی مهم برای همه ملت‌هاست، گفت: اولین بار هگل مفهوم بنیادی روح را مد نظر قرار داد، تا جایی که می‌توان گفت فلسفه هگل فلسفه روح است؛ سوژه دکارتی، منِ در خود فرو بسته است که ذات آن چیزی جز اندیشیدن نیست و جهان در حکم یک شیء و ذهن انسان در حکم آئینه است ولی روح هگلی در زمان و تاریخ تجلی دارد و تاریخ چیزی جز ظهور روح نیست. به زبان ساده ذهن در نسبت با روح کنشگر می‌شود و عمل می‌کند.

  وی افزود: یک هندی، غربی و ایرانی هر کدام جهان را از منظر تاریخ خودشان نگاه می‌کنند؛ البته یک غایت کلی برای بشر یعنی خودآگاهی وجود دارد و نظام خانواده، دین، اقتصاد و نظام حقوقی و سیاسی همه از نوعی وحدت برخوردار هستند. هگل می‌کوشد وحدت عناصر دور از هم را نشان دهد. هگل از تعبیر جوهر جمعی استفاده می‌کند؛ او معتقد است فرهنگ هم جوهر اجتماعی دارد و جامعه و فرهنگ چیزی نیست که ما هر کاری بتوانیم با آن بکنیم بلکه جوهر جمعی با ما مقابله خواهد کرد. یعنی جامعه مومی نیست که هر طور بخواهیم شکل دهیم.

  عبدالکریمی تصریح کرد: از دید هگل نظامی از حیات فرهنگی و اخلاقی یک ملت وجود دارد و کنش و فهم افراد در نسبت با این جوهر جمعی قوام خواهد یافت؛ در این صورت فرد به عنوان فرد، نمود عقل نیست زیرا عقل نمود جمعی دارد. روشنفکران جهان سومی دائما از دموکراسی و عقلانیت حرف می‌زنند ولی تا این عقلانیت از فردیت وارد وجدان جمعی نشود نمی‌تواند واقعیت پیدا کند و در سطح وهم خواهد ماند.

وی با اشاره به دیدگاه ارنست رنان بیان کرد: او معتقد است ملت، یک روح و اصل معنوی است و چنین نیست که وجود مردمی در یک سرزمین ملت تشکیل دهند بلکه ملت بودن برخوردار بودن از روح جمعی است؛ او معتقد است که شرقیها دارای روح فلسفی و عرفانی هستند ولی سامی‌ها ایده خدای واحد را دارند و مسیحیت نگاه جهان‌شمول ارائه می‌دهد.

  عبدالکریمی افزود: دورکیم هم از تعبیر وجدان جمعی به عنوان نظام اخلاقی و اجتماعی استفاده می‌کند؛ از دید وی، این وجدان جمعی مستقل از افراد است. فرد دیگری که از مفهوم روح ملت سخن گفته گوستاولوبون است؛ او معتقد است هر ملتی روح خاصی دارد که در طی قرون تغییر نمی‌یابد و یا دستخوش تغییرات محدود می‌شود؛ زیکفرید هم در کتابش از روح ملتها صحبت کرده است و برای هر ملتی، یک روح قائل است؛ یونگ هم از مفهوم ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها استفاده کرده است. از دید وی همانطور که در افراد اختلالات روانی داریم در جامعه هم ممکن است رخ دهد.

تعبیر هانری کربن از اسلام ایرانی

وی افزود: مرحوم بازرگان هم معتقد بود ما ایرانی‌ها روحیات خاصی داریم؛ هانری کربن هم تعبیر اسلام ایرانی را به کار برده و معتقد است ایرانی‌ها ویژگی‌هایی دارند که با سامی‌ها و اعراب فرق دارد؛ معتقد است وقتی اسلام آمد در روح و فهم ایرانی‌ها پژواک خاصی یافت و از ویژگی‌های آن نزدیکی به عرفان و فلسفه است. به همین دلیل بنیادگرایی به معنای خشن در ایران وجود ندارد بلکه بنیادگرایی رقیقی را شاهدیم.

وی افزود: شریعتی در دروس تاریخ ادیان از روح اقوام مانند روح هندی، آریایی و ... و وجدان مغفول اجتماعی سخن گفته است؛ وی معتقد است درک وجدان مغفول بسیار مهم است و روشنفکر باید این وجدان را بشناسد در غیر این صورت نخواهد توانست با جامعه ارتباط بگیرد؛ شریعتی توانست با وجدان مغفول جامعه ارتباط بگیرد و اثرگذاری تاریخی هم داشت.

  عبدالکریمی بیان کرد: مسئله اصلی امروز ما، ایران شدن ایران و کشور شدن کشور است؛ برای اینکه یک جماعت به ملت تبدیل شود نیازمند تاریخ و سنت و سنت تاریخی است؛ یک جماعت برای تبدیل شدن به ملت نیازمند غرور و افتخار ملی و حس احترام به خویش است؛ اگر فردی بی غرور باشد نمی‌تواند ارتقاء یابد و اگر ملتی هم این طور باشد نمی‌تواند در صحنه بین‌المللی مواضع خوبی بگیرد؛ البته غرور ملی بی جهت و بی مبنا هم می‌تواند سبب نژادپرستی، ستیزه‌جویی، ظهور امپریالیسم و ظلم به دیگران باشد.

  استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، اضافه کرد: یکی از وظایف روشنفکران جامعه این است که نشان دهند چه چیز موجب افتخار و چه چیزی موجب شرمساری یک ملت است و باید مسائل تاریخی را بازسازی کنند؛ نزاع سیاسی و اجتماعی نزاع بر سر روایت‌هاست و هر کسی بهتر بتواند این روایت را بیان کند در ایجاد حرکت‌های اجتماعی موفق‌تر است. این فرهنگ متاسفانه در ایران به وجود آمده که ما ایرانی‌ها چیزی نداریم و هرچه هست متعلق به غرب و تمدن غربی است.

  وی تاکید کرد: چپ‌گرایان به ظاهر رادیکال معتقدند در بین ما شیعیان هیچ ارزشی وجود ندارد و مجموعه‌ای اوهام و بی خردی و پلشتی در تاریخ ایران نهفته است؛ امروز همه روایتگر انحطاط و شکست در تاریخ ما شده‌اند البته من نمی‌گویم در تاریخ ما شکست و انحطاط نبوده ولی همه تاریخ ما این طور نیست. این که به تمسخر از فرهنگ خود رو بیاوریم خطرناک است.

  عبدالکریمی افزود: اگر برخی جریانات اصرار دارند بگویند هر موفقیتی وجود داشته برای روحانیت است و هر شکستی بوده برای روشنفکران است، این تاریخ‌سازی است و برعکس. تاریخ ما در گذشته و حال و همین وضع کنونی، ارزش‌های والایی دارد؛ خطر این است که ما به بسط فرهنگ خودویرانی و تمسخر از خود رو بیاوریم. روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق ایرانیان به حسین(ع) یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایه‌های ملی ما هست؛ عشق به حسین(ع) در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست و در همان حال از دل سنت عاشورایی به هیچ وجه قبیله‌پرستی، ستیزه‌جویی، جنگ‌طلبی و تجاوز به حقوق دیگران بیرون نمی‌آید.

   وی تاکید کرد: حسین(ع) چسب و عامل نگهدارنده برای امت و ملت کردن جامعه ایرانی است و این دفاع بدی است که حسین(ع) را به یک رهبر فرقه‌ای تبدیل می‌کنند؛ حسین(ع) سرمایه بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ شیعه است. حسین(ع) با جهل و خرافه هیچ نسبتی ندارد؛ او مظهر پاکی، نجابت، آزادگی، مبارزه با ظلم است و حتی در مبارزه با ظلم بی ادبی و خشونت ندارد و حتی وقتی اهل بیتش مورد هجوم هستند کرامت انسان‌ها را حفظ می‌کنند.

  وی با بیان اینکه چپ‌گرایان مخالف وضع کنونی به خاطر کینه ‌از قدرت سیاسی به سهولت این همه ارزش را به تاراج گذاشتند، اضافه کرد: آنچه جاهلان نوپرست و روشنفکران متوهم شیفته عقلانیت مدرن، از حسین(ع) می‌فهمند و حسین را قمه‌زدن و شله‌زرد پختن می‌دانند؛ هیچ نسبتی با وجدان تاریخی ما ایرانیان ندارد؛ روشنفکران چپ‌نمای ما به خاطر دستمال سیاست و اعتراض به وضع موجود، قیصریه تاریخ و فرهنگ و جدان ملی ما را مورد تهاجم قرار می‌دهند با این توجیه که پیرامون سنت عاشورایی ما خرافات شکل گرفته است.

  استاد دانشگاه آزاد اسلامی اضافه کرد: روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایرانیان می کنند و به نام مقابله با استبداد دینی، می خواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند. درحالی که حسین(ع) به این دلیل با معاویه و یزید بیعت نکرد که آنها می‌خواستند نظام اسلامی پیامبر(ص) را به نظامی موروثی و قبیلگی تبدیل کنند، این تذکار را هم بدهم که برخی دوستان نادان انقلاب، از تبدیل نظام کشور به نظام موروثی سخن می‌گویند و در این صورت ارتباط ما با نهاد عاشورا قطع می‌شود؛ خرافاتی پیرامون عاشورا شکل گرفته ولی هیچگاه جوهره آزادی‌خواهی این واقعه عظیم را حذف نکرده است.

  روشنفکران رویه نیهیلیسم‌گرایی خود را صلاح کنند

عبدالکریمی بیان کرد: شبه روشنفکران نباید به نام علم و عقلانیت مدرن، سمبل‌های ملت ایران را که در سر بزنگاه‌های تاریخی مسیر حرکت را نشان می‌دهد از آنان بگیرند و در برهوت بی هویتی رها کنند؛ چپ‌گرایی موجود جامعه ما حاصل نوعی نیهیلیسم است و به بی کنشی همه چیز منتهی خواهد شد زیرا با نفی حسین(ع) بنیادی برای کنش ملی باقی نخواهد ماند؛ آیا وقت آن نیست که روشنفکران چپ‌نما به مسیری غیر از مسیر یک قرن اخیر رو بیاورند؛ اینها تصور داشتند انقلاب خواهد شد و قدرت در دست آنان قرار می‌گیرد و حوادث تاریخی نشان داد که مسیر خود را طی می‌کند.

  عبدالکریمی اظهار کرد: اگر تحولاتی هم در یکی دو دهه آینده صورت بگیرد جریاناتی به صحنه بازخواهند گشت که با وجدان تاریخی ملت پیوند خورده‌اند؛ طالبان از حاکمیت کنار زده شد ولی بعد از ۲۰ سال به قدرت برگشت زیرا با توده‌ها ارتباط داشت. ما نباید به سمتی حرکت کنیم که ملت ما در نظام نیهلیسم جهانی هضم شود؛ دانشگاهیان ما همسو با نظام جهانی می‌اندیشند و پژواک نیهیلیسم جهانی را رهایی‌بخش تلقی می‌کنند و به این دلیل الهام‌بخشی حسین(ع) در تاریخ ملت ایران را به سهولت نادیده می‌گیرند.

وی گفت: روشنفکران خود را از بخش عمده‌ای از نیروهای محرک جامعه جدا کرده‌اند؛ من همه را دعوت به واقعیت تاریخی می‌کنم؛ چپ‌گرایان پایبندی ملی به ارزش‌ها و فرهنگ کشور را به منزله تاییدی بر فجایع موجود و همسویی با قدرت سیاسی موجود تلقی می‌کنند؛ ما باید از واقعیات اجتماعی به سوی آرمانها حرکت کنیم.

ایرانی بودن مصیبت نیست 

عبدالکریمی با انتقاد از چپ گرایانی که سخن از کشور و عرق ملی را به منزله تایید وضع موجود می دانند و به همین دلیل سرمایه های ملی را انکار می کنند، گفت:امروز، روشنفکران ما سرشار از انزجار از خویشتن هستند در حالیکه بالیدن به ارزش ها، انگیزه کنشگری و جدایی ملت از رخوت است.‌ملت ما در تاریخ خطاهایی دارد اما در رفتن به سوی اسلام و حسین درست عمل کرده‌ و سرمایه های بسیاری دارد. ما زمانی کانون معنوی جهان بودیم و در میان تفکر معنوی هندی و عشق شرقی و عقل یونانی و غربی، چهارراه تلاقی رویدادهای بزرگ جهان بودیم. ایرانی هرگز برده نبوده و برده داری هم نکرده و بت پرست نبوده است.

  استاد دانشگاه آزاد اسلامی تصریح کرد: ملت ایران حتی در این شرایط بد تاریخی که تحت شدیدترین تحریم‌های ظالمانه است اخلاقی‌ترین ملت جهان است؛ انقلاب و بچه‌های انقلاب ما تنها نیروی «نفی» در جهان هستند، بنیادگرایی و خشونت در جامعه ما وجود دارد ولی به هیچ وجه با کشورهای اسلامی دیگر قابل مقایسه نیست؛ ما به جای اینکه ایرانی بودن را مصیبت نشان دهیم تا همه فرزندانمان آرزوی رفتن از این کشور را داشته باشند، کمک کنیم تا ایرانیان، ایرانی بودن را به منزله فرصت عالی برای خلق ارزش‌های متعالی درک کنند و معتقدم حسین بن علی(ع) می‌تواند در این هویت به شدت نقش‌آفرین باشد.

   وی افزود: ما می‌توانیم بگوییم ایرانی از ترس عرب مسلمان شد، ولی تفسیر دیگر این است که ما به دلیل تعالیم نهفته در تاریخ محمد(ص) ایمان آوردیم و دعوت پیامبر را مقبول و عقلانی و مناسب با فطرت دانستیم و مسلمان و شیعه شدیم و این ملت براساس عدالت و آزادی بود که در برابر نظام خلافت ایستاد و در دفاع مقدس هم در برابر نظام سلطه ایستاده و در برابر تحریمها مقاومت کرده‌است؛ این ملت، ملت حسین(ع) است و تا زمانی که پیرو مکتب حسین(ع) است، نه قدرت داخلی و نه قدرت خارجی نمی‌تواند با این ملت کاری بکند.

  وی در پایان تاکید کرد: دوستان ناآگاه حسین و برخی روشنفکران ما ما دولبه یک قیچی برای قطع کردن رابطه ملت ما با حسین بن علی هستند. اما حسین رهبر مذهبی یک فرقه دینی نیست؛ امام بزرگ انسان است؛ او آزاده بود و علیه جرم و استبداد و سلطه ایستاد.

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۷۱۳۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است

‌به گزارش خبرگزاری صداوسیما ، شهریار زرشناس استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ با حضور در برنامه گفتگوی ویژه شبکه خبر  و  ابراهیم متقی کارشناس مسائل بین‌الملل در ارتباط تلفنی درباره  اعتراضات دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا و اروپا در حمایت از غزه  گفتگو کردند.

 مقدمه: خیزش ضدصهیونیستی دانشجویی در آمریکا به ۶۰ دانشگاه و البته مؤسسه آموزشی در سایه خشونت کم سابقه پلیس رسیده و تاکنون دست‌کم ۶۰۰ دانشجو و استاد دانشگاه بازداشت شدند. 

سؤال: خیزش ضدصهیونیستی در دانشگا‌ه‌های آمریکا، مؤسسات آموزش عالی و حالا هم که استرالیا، آلمان، فرانسه و بسیاری کشور‌های دیگر اروپایی علت این جنبش اعتراضی دانشجویان در حمایت از فلسطین و غزه چیست؟
شهریار زرشناس؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی: من گمان می‌کنم برای بررسی این پدیده باید دو علت را، یکی علت درازمدت و یکی علت کوتاه مدت را توجه قرار دهیم. من این پدیده را صرفاً یک رویداد سیاسی که مثلاً فقط حاصل از تحریک شدن وجدان عمومی در قبال جنایات رژیم صهیونیستی باشد نمی‌بینم، این را فراتر می‌بینم، یعنی اگر بیاییم نگاه کنیم در خصوص رویداد‌هایی که در شاید یک دهه اخیر و کمی بیشتر رخ می‌دهد و بعد به آن علت درازمدت و کوتاه‌مدت نگاه کنیم، بیش از ۱۰ سال است که روند عمومی سیاست و آن ساختار سیاست لیبرالی که مبتنی بر اتمیسم اجتماعی و مبتنی بر یک نظام حزبی و حرکت در ذیل مفهوم جامعه مدنی بر مبنای خواست‌های اجتماعی در چارچوب یک نظام پارلمان‌تالیستی است، بیش از ۱۰ سال است شاید حدود ۱۵ سال است که این روند جاذبه و قدرت بسیج خود را از دست داده، این حرف را من نمی‌زنم، فیلسوفانی مثل ژان ژاک رانسیر و بعضی از غربی‌ها می‌زنند و یک دوگانه‌ای را خود رسانه‌های غربی هراسان ایجاد کردند در این خصوص که می‌گویند پدیده‌ای ورای مرز‌های معمول سیاست لیبرال که آنها آن را پوپولیسم می‌نامند، حالا من در بحثم صحبت نمی‌کنم چقدر درست است یا غلط است، آنها این را می‌گویند. یک چنین روندی شروع شده، بعد جلوتر می‌آییم می‌بینیم که در همین دو سال اخیر رویدادی مثل جنگ اوکراین را داریم و نتایجی که این جنگ ایجاد کرده، تبعاتی که دارد، تغییراتی که در ساختار نظام بین‌المللی ایجاد می‌کند، قبل‌تر از آن و همچنین در ادامه آن، روی افول هژمونیک نظام جهانی و بعد آن فضای واگرایی که در رأس نظام جهانی ایجاد می‌شود که فرصت عجیبی دارد برای دولت‌های استقلال طلب و ملت‌ها ایجاد می‌کند. در ادامه آن باز دوباره می‌آییم جلو؛ رویداد هفت اکتبر سال گذشته، بعد رویداد عملیات ایران؛ اینها را که کنار هم نگاه می‌کنیم می‌بینیم که به تعبیر یک نویسنده‌ای که می‌گفت باد‌ها خبر از تغییر فصل می‌دهند، ما احساس می‌کنیم انگار یک اتفاقی پیش می‌آید که این اتفاق فراتر از صرف مرز‌های سیاسی است. من حتی حرکت دانشجویان را که ما می‌گوییم سبقه ضدصهیونیستی، ولی روایت صهیونیستی؛ وجه اصلی هویت عالم غرب مدرن است. وقتی شما روایت صهیونیستی را مورد حمله قرار می‌دهید در واقع دارید وجه بنیادین هویتی عالم غرب مدرن و وجه تمدنی را دارید مورد حمله قرار می‌دهید.

سؤال: این را در شعار‌هایی که دانشجویان در این جنبش اعتراضی در دانشگاه‌های مختلف هم سر می‌دهند می‌توانیم ببینیم.
زرشناس: بله، کاملاً، حتی شعار مرگ بر آمریکا، اصلاً من سویه را می‌خواهم بگویم، بعد ببینید دو اتفاق؛ یک اتفاق این است که ترکیب دو عامل است؛ یکی این است که عالم غرب مدرن، این یک بحث فلسفه- تاریخی است. عالم غرب مدرن از اواخر قرن نوزدهم وارد دوران بحران انحطاط خود شده، این را من نمی‌گویم؛ این را نیچه می‌گوید، با زبان دیگری توین‌بی می‌گوید، با زبان دیگری اِشپَینلِر می‌گوید، با یک روایتی لِوُفِر می‌گوید، یک روایت دیگری مارتین هایدِگِر می‌گوید، با یک بیان دیگری فوکو می‌گوید؛ این یک بحث عمومی است که عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده، وقتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد یعنی مدرنیته دارد کم کم قدرت اقناعی خود را از دست می‌دهد، مدرنیته دارد، از همه مهم‌تر وجه هژمونیک خود را از دست می‌دهد و این سیطره هژمونیک آن دارد خرق می‌شود، بعد  این عامل بلندمدت است که اساساً نزدیک صد سال است که پیش می‌آید. علاوه بر آن یک عامل کوتاه‌مدت هم هست و آن این است که سیاست‌های سه چهار دهه اخیر نئولیبرالی در نظام سرمایه‌داری بین‌المللی هم در آمریکا، هم در کشور‌های اروپایی و همچنین کشور‌های شبه مدرن وابسته به آنها یا غیر از آن در واقع نوعی بحران اجتماعی و فرهنگی ایجاد کرده که همین مسأله هم دوباره قدرت اقناعی و جاذبه مدل گفتار مدرنیته را از بین برده یا کم‌رنگ کرده و نظام رسانه‌ای اینها را هم در بسیج کردن، صورت بندی و نوعی تحمیق کردن دچار مشکل کرده است. این یک اتفاق موجب می‌شود که اگر تا کنون این مجموعه سیطره هژمونیک مدرنیته می‌توانست نوعی وجدان تحمیق ایجاد کند، یعنی وجدان اخلاقی انسانی جامعه را تحمیق و غیرفعال کند، حالا، چون این سیطره خرق می‌شود این دچار روزنه‌هایی در خود می‌شود، نمی‌گویم به طور کامل از بین رفته، دارد دچار روزنه‌هایی می‌شود، بنابراین یک نوع وجدانی که تا به حال سرکوب می‌شد، یک نوع وجدان بیدار اجتماعی، اعتراضی کم‌کم دارد میدان پیدا می‌کند و فعال می‌شود. من گمان می‌کنم حتی اگر این بار این جنبش مهار شود و احتمال که خواهد شد، هر چند به سختی، باز هم ما شاهد نمونه‌هایی خواهیم بود؛ حرکت و رویداد‌هایی که اینها مایه‌های دیسکورسیک و تمدنی دارند، یعنی دارند یک نوع گفتارسازی و آلترناتیوسازی می‌کنند، ممکن است وجه ایجابی آنها اصلاً پررنگ نباشد، چون ما در یک دوران گذار تاریخی به سر می‌بریم، اما نکته مهم این است که دارند حکایت می‌کنند که مدرنیته آن قدرت اقناعی خود را دارد از دست می‌دهد.

سؤال: ناظر بر تعبیری که به کار بردید، سؤال بپرسم؛ وجدان بیدار اجتماعی حالا در این رویداد را بررسی کنیم، اما نظام آمریکا تلاش می‌کند که صدای این وجدان بیدار اجتماعی شنیده نشود در این اجتماع ضدصهیونیستی، علت این تلاش چیست؟
زرشناس: می‌خواهد آن چه که رخ می‌دهد تحریف کند، اگر اینها بپذیرند که نوعی وجدان بیداری بلند شده که دارد خرق می‌کند، هرچند نه تام و تمام و تا حدودی خرق می‌کند سیطره هژمونی مدرنیته و عالم مدرن را؛ این یک معنا دارد و معنای آن این است که نشان می‌دهد مدرنیته دارد توان خود را از دست می‌دهد و دوران گذار و زمستانش فرارسیده. وقتی ما بحث فلسفه- تاریخی از ورود عالم غرب مدرن به دوران بحران و انحطاط می‌کنیم، چه می‌گوییم؟ می‌گوییم یک عالم و تمدنی دارد وارد زمستانش می‌شود. عوالم تاریخی و تمدن‌ها مثل انسان‌ها هستند، یک لحظه‌ای به دنیا می‌آیند، دوران تکوین، کودکی و جوانی دارند، دوران نُضج پیدا می‌کنند و یک زمانی هم می‌رسد که در سرازیری حرکت در مسیر قهقرا قرار می‌گیرند. عالم غرب مدرن از منظر فلسفه- تاریخ، در رنسانس به دنیا آمده، اتفاقاً در همان رنسانس، سودا‌های شدید صهیونیستی دارد. در همان رنسانس به دنبال تأسیس نظام جهانی است. وعده نظام جهانی می‌دهد، می‌خواهد آن را محقق کند با محوریت آموزه‌های صهیونیستی. از قرن هجدهم به بعد که دوران روشنگری است، از منظر فلسفه- تاریخ، دوران نضج اینهاست، اینها این را عملیاتی می‌کنند و در هیأت نظام جهانی کاملاً به وجود می‌آورند.

 عالم غرب مدرن وارد بحران شده است 

زرشناس:  این نظام جهانی یک ساختاری از کشور‌هایی که خود را ارباب دنیا می‌دانند و جهان را غارت می‌کردند، نیروی کار مردم را استثمار می‌کردند، منابع طبیعی را غارت می‌کردند و کشور‌ها را به بازار مصرف بدل می‌کردند، چنین وضعی ایجاد می‌کند و از اواخر قرن ۱۹، بنا بر آن چه که ما در نزد خود فیلسوفان غربی می‌بینیم، نیچه می‌گوید، ِاشپَنگلر می‌گوید، توین‌بی می‌گوید، فوکو می‌گوید، هایدگر می‌گوید، زیمل می‌گوید که این عالم غرب مدرن دارد وارد بحران خود می‌شود. دارد پاییز و فراتر از آن زمستانش فرارسیده. این زمستان وقتی فرامی‌رسد یکی از مؤلفه‌هایش این است؛ قدرت اقناعی ضعیف می‌شود و چاقو دسته خود را می‌برد. الان چیزی که ما می‌بینیم این است؛ در متن دانشگاه‌های آمریکا که کانون تولید دیسکورس‌های تحمیق‌گر هستند به منظور این که مقوم تداوم حیات عالم غرب مدرن و تمدن آمریکایی ذیل این باشند، ما شاهد این هستیم که عنصر بنیادین آن که روح این عالم را دارد، روح عنصر مقوم آن است، یعنی وجه صهیونیستی مدرنیته، چون اگر راجع به مدرنیته صحبت کنیم، مدرنیته؛ سنتزی است از یونانیت و یهودیت؛ منتها یهودیت صهیونیستی. این عنصر دارد مورد حمله قرار می‌گیرد، این خیلی نکته مهمی است، یعنی سابقه جنبش‌های دانشجویی را در امریکا و اروپا ببینید، جنبش‌های دانشجویی قبلی یا وجه دیسکورسیک ندارند یا اگر دارند نهایتاً مثل مه ۱۹۶۸ به دنبال  این هستند که تلقی مدرن لیبرالی از آزادی را به حوزه‌های بیشتری گسترش دهند که نتیجه اش شد، انقلاب جنسی دوم آمریکا و اروپا. این نتیجه جنبش ۱۹۶۸ است، این انتهای آن اعتراض است. اعتراض اجتماعی آنها هم؛ اعتراض به این است که چرا سرباز آمریکایی مثلاً در جنگ ویتنام کشته می‌شود؟ یعنی اعتراض به خود اصل نظام جهانی نیست، اعتراض به عناصر ساختاری و هویتی مدرنیته نیست، این‌جا اعتراض؛ عنصر و رکن اصلی ساختاری هویت مدرنیته را مورد حمله قرار می‌دهد.

سؤال: ابراهیم متقی؛ کارشناس مسائل سیاسی و بین‌الملل هم به جمع ما اضافه شدند با آقای زرشناس راجع به تلاش نظام آمریکا برای این که صدای این تجمع ضد صهیونیستی شنیده نشود، صحبت می‌کردیم، اما در کنار آن صحبت کنیم به ورود خشونت‌آمیز پلیس در این سطح که می‌توانیم بگوییم در جامعه نخبگانی و دانشگاهی آمریکا و اروپا، این سطح از ورود خشونت‌بار، کم‌سابقه است و در کنار آن اشاره‌ای کنیم به اظهار نظر وزارت امورخارجه آمریکا که اشاره‌ای نکرده به دستگیری دانشجویان و اساتید و اشاره کرده که در کشورش دموکراسی وجود دارد؟
متقی: از آقای زر شناس عزیز  تشکر می‌کنم که نکات بسیار دقیقی را در تبیین بحران معنا در جهان غرب ارائه داده‌اند این یک واقعیت جدیدی هستش که تحت تاثیر موج‌های انقلاب تکنولوژیک قرار دارد وقتی که ما صحبت از جامعه شبکه‌ای می‌کنیم وقتی که دگرگونی‌های ابزاری و تکنولوژیک را آثارش را در محیط اجتماعی می‌بینیم در اون شرایط و فضا به این جمع بندی می‌رسیم که یک هویت جدیدی در برابر آن شکل‌بندی‌های مسلط هنجاری در سیاست بین الملل و جامعه امریکا و جهان غرب دارد شکل می‌گیرد که اون فضایی هستش که حاشیه دارد یواش یواش قدرت پیدا می‌کند همونجوری که من حماس را و حزب الله را و گروه‌های مقاومت در عراق و یمن را به نوعی نشانه‌های ظهور حاشیه و باز تولید قدرت حاشیه می‌دانم طبیعی است که این وضعیت در مورد جهان غرب هم وجود دارد یعنی اینکه حاشیه هم در حاشیه نظام بین الملل معنا پیدا می‌کند و هم در خود جهان غرب و نظام سرمایه داری حاشیه می‌تواند خودش را بازتولید کند واقعیت این هستش که نیرو‌های اجتماعی در هر دوران تاریخی درصدد بر می‌آیند تا هویت خودشان را منعکس کنند، اما احتیاج به یک موضوع دارند احتیاج به یک سوژه دارند احتیاج به یک بهانه دارند برای اینکه اعتراض خودشان را نسبت به ساختار بیان بکنند و امروز من فکر می‌کنم در همه جهان و به ویژه در امریکا و بسیاری از کشور‌های اروپایی نسل‌کشی اسرائیل تبدیل شده به یک موضوع اعتراضی گروه‌های اجتماعی گروه‌های عدالت‌طلب، جوانان، دانشجویان بسیاری از این نشانه‌ها در سال هزار و نهصد و شصت و هشت هم وجود داشت بسیاری از این نشانه‌ها در سال هزار و نهصد و هفتاد و چهار و هفتاد و پنج در امریکا هم وجود داشت بسیاری از این نشانه‌ها را ما در فضای جنبش‌های ضد وال‌استریت هم می‌بینیم بنابراین یک نوع گرایش ضد ساختاری در خود جهان غرب وجود دارد که دارد نشان می‌دهد با نظم فعلی با اون اقتدار و هژمانی موجود سرمایه‌داری و جهان غرب هماهنگی چندانی ندارد و البته معتقد عجب ورود کند.

سوال: آقای زرشناس ما یک ورود کم‌سابقه پلیس را می‌بینیم در آمریکا ضمن اینکه این کشور‌ها مدعیان حقوق بشر و آزادی بیان هم هستند؟
زرشناس:  ببینید امریکا زمانی که بنیان‌گذاری شد می‌دانید حاصل جنگ‌ها استقلال بود که از سال هزار و هفتصد و  هفتاد و شش تا هزار و هفتصد هشتاد و سه میلادی انجام شد و  جنگ‌های استقلال که شروع شد و امریکا تاسیس شدقانون اساسی که توسط اون گروه طیفی از دولتمردان اغلب فراماسون و طرف‌دار سرمایه داری که این‌ها پدران بنیان‌گذار می‌نامند که نوشته شد یک اصل متمم یک متمم اصل اول دارد که اون متمم درو اقع تاکید بر آزادی بیان است ببینید دقت بفرمایید لیبرالیزم که ایدئولوژی محوری است که جامعه امریکا اصلاً دولت ایالات متحده آمریکا را بنیان‌گذاری کرد و در سه صورت مختلف لیبرال کلاسیک و لیبرالیزم حالا ارشادی و شبه سوسیال دموکراتیک و اخیراً نئو لیبرالیسم دارد اداره می‌کند این کشور را و جهان سرمایه‌داری را شعار محوری اش ادعای بحث آزادی است و اصلاً جدیدا اونچیزی را که اصل می‌گیرده این نگاه کنید متفکران غربی خود متفکران غربی مثل کسانی مثلاً تئودور آدورنو که کتاب دیالکتیک روشنگری را نوشتند می‌گفتند آن سوی عقل روشنگری آن سوی مدعا‌های آزادی یعنی می‌گفتند روشنگری دارد می‌گوید خردگرایی در حالی‌که یعنی مدرنیته درحالی‌که بی‌خردی را آورده می‌گوید آزادی در حالی که استبداد را اعمال کرده می‌گوید تصویر روشن علمی از جهان درحالی‌که مجموعه‌ای از خرافه‌های جهان را ترویج می‌کند آن سوی خرد مدرن خرد ابزاری مدرن خرد سرکوبگر مدرن که خرد نیست خرد واقعی نیست آن سویش اون چیزی است که موریس بلانشو بهش می‌گوید اشاره به سادیسم، می‌گوید ذات این امر سرکوبگری و خشونت ذات مدرنیته اونچیزی که دارد مدرنیته را اداره می‌کند و جامعه امریکا را اینجور موارد که پیش می‌آید این خودش را نشان می‌دهد شما در مورد ورود پلیس ببینید ما تو خود ایران هم سابقه داریم در دورانی که به هر حال دولت تحت سیطره امریکا تو ایران حکومت می‌کرد سه بار پلیس و ارتش وارد فضای دانشگاه شدند یکی در واقع در آذر هزار و سیصد سی و دو بود یکی در بهمن هزار و سیصد چهل ارتش شرط باز فرستاد یکی هم در سیزده آبان سال پنجاه و هفت در امریکا شما نگاه بکنید این دانشجو‌ها نه کسی را کشتند نه به کسی حمله کردند،  نه سطل آشغالی سوزاندند نه شیشه‌ای شکستند نه درختی قطع کرده‌اند نه با کسی دعوا کردند این‌ها فقط تجمع کرده بودند آن هم در درون دانشگاه چه دلیلی دارد که پلیس این شکلی ارتش این شکلی مرز‌ها را در نوردد و وارد دانشگاه شود، آن باطن سرکوبگر استبدادی لیبرالیزم است که ویترین خودش را  به آزادی می‌بنند.

سوال: آقای متقی الان می‌بینیم که پلیس در آمریکا از هر ابزاری برای سرکوب دانشجویان دارای استفاده می‌کند خود دانشجویان اعلام می‌کنند که این برخورد دولت آمریکا نشانه نبود دموکراسی و آزادی بیان در این کشور هستش ولی ما اظهار نظر‌های مختلف مقامات آمریکایی از جمله وزیر امور خارجه آمریکا را که می‌بینیم بدون اینکه اشاره کند به هیچ دستگیری از اساتید و دانشجویان می‌گوید ما در کشورمان آزادی بیان داریم در کنارش رئیس مجلس به نمایندگان این کشور هشدار می‌دهد اگر دانشجویان تظاهرات خودشان ادامه بدهند گارد ملی را برای سرکوب اعزام می‌کنند؟
متقی:  نگاه کنید دوتا موضوع بسیار جدی وجود دارد نکته اول اینکه هرگاه امریکایی‌ها صحبت از دموکراسی می‌کنند شما بدانید این مفهوم دموکراسی در سیاست  عملی یعنی خشونت هر موقع  صحبت از حقوق بشر می‌کنند این به مفهوم کنش معطوف به جنگ است هر گاه صحبت از عدالت می‌کنند تلاش برای تثبیت ایجاد ساختار طبقاتی است بنابراین این واقعیت یک نوع ادبیاتی است که در ساختار سیاسی تو امریکا و جود دارد در دوران‌های مختلف تاریخی هم باز تولید شده در فضای امریکا مراجع ذی قدرت در اختیار صهیونیست‌ها است شما در نظر بگیرید هالیوود، اقتصاد، بورس، بانکداری، اتاق‌های فکری که تولید اندیشه راهبردی می‌کنند خوب تمامی موارد و مراکز و مراجع  نگاهشان یک نگاه حمایتی از اسراییل است،  اسراییل در فضای نسل کشی قرار گرفته این نسل کشی  اگر امریکایی‌ها اجازه بدهند که این اندیشه ارائه بشود این اندیشه در فضای اجتماعی امریکا باز تولید بشود شما مطمئن باشید قابلیت این دیگر وجود ندارد که خواسته باشند موضوع را جمع کنند یعنی در اون شرایط یک جو ضد اسرائیل به وجود می‌آید که در آن جو ضداسرائیلی مجلس سنا و نمایندگان دیگر قادر نخواهند بود تا بیست و یک میلیارد دلار برای سه سال آینده هزینه‌های مربوط به تسهیلات و کمبود بودجه را برای اسرائیلی‌ها تامین تحمیل کنند بنابراین پشت این خشونت یک معادله قدرت و نهاد‌های قدرت وجود دارد که اون‌ها نقش نیابتی را  در ارتباط با اسرائیل ایفا می‌کند بحثی است که دو نظریه پرداز روابط بین‌الملل به این موضوع اشاره داشتند.

سوال: آقای زرشناس به رسانه‌ها اشاره کردند بر خلاف همه مقاطع زمانی مختلف که رسانه‌ها در اختیار منافع غرب بودند در این دوره و در تجمع دانشجویی دانشگاه‌های آمریکا می‌بینیم که بازتابی از رفتار‌های متناقض غرب در حقوق بشر و آزادی بیان هستند؟
زرشناس: می‌گویم دقیقاً به همین دلیل هست، چون عرض کردم، چون سیطره هژمونی که مدرنیته دارد خلق می‌شود حداقل به صورت موردی این مسئله قدرت اقناعی مدرنیته را، چون کاهش داده بنابراین نظام رسانه‌ای هم که بر پایه این سیطره هژمونی بنا شده و مقوم آن بوده و نماینده اون بوده خوب طبیعی  است که آن هم کارایی خودش را دارد از دست می‌دهد خیلی امر واضحی هستش یعنی ببینید آن چیزی که قوام می‌داد قدرت می‌داد و موجب می‌شد که نظام رسانه‌ای بتواند عمل کند اون شرایطی بود که شرایط  هژمونی بود که نظام جهانی ایجاد کرده بود و مدرنیته، چون حاکم بود و ظرفیت  اقناعی داشت ساختار رسانه‌ای اش هم می‌توانست این امر را پیش می‌برد همچون که ساختار سیاسی اش پیش می‌برد ساختار سیاست معمولش هم چنان نظام دانشگاهی اش پیش می‌برد و حوزه‌های دیگر، اما وقتی که کلاً مدرنیته متزلزل می‌شود عالم غرب مدرن وارد دوران انحطاطش می شود چیزی آن چیزی پیش می‌آید که خود فیلسوف فرانسوی که خودش حالا در مجموع غرب مدرن تعلق دارد و دریافته بود و می‌گوید سوژه متزلزل سوژه زخمی اون نامی است که بر بشر مدرن و اومانیسم گذاشته این وضع وقتی پیش می‌آید خوب  نشان می‌دهد این نتیجه‌اش این است که با تضعیف قدرت اقناعی مدرنیته ساختار رسانه‌ای این نظام هم قدرت اقناعی اش را  از دست می‌دهد ضعیف می‌شود و از قضا سرکنجبین صفرا فزود این اینجوری می‌شود این علتش این هستش و ما از اینها از این به بعد بیش از اینها شاهد خواهیم بود یعنی ما از این به بعد بیش از این شاهد خواهیم بود که این سیطره هژمونی جا‌های مختلف خلق خواهد شد روزنه‌ها ایجاد خواهد شد همان‌گونه که در نظام جهانی فضا به سمت واگرایی رفت و فرصت برای دولت‌ها استقلال‌طلب مثل دولت ایران فراهم شده  فرصت برای ملت‌ها دارد فراهم می‌شود همان‌گونه که توازن بین المللی دارد تغییر می‌کند که از نشانه‌هایش همین رویداد وعده صادق و رویداد‌هایی نظیر این بود.

دیگر خبرها

  • تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئه‌ها
  • فیلتر شکست خورد / حضور بیش از 40 میلیون ایرانی در اینستاگرام
  • تاریخ‌سازی افغانستان با یک ایرانی
  • استاندار هرمزگان: خلیج فارس خانه ایرانی‌ها‌ست
  • خلیج فارس صحنه ایستادگی دلیرمردان ایرانی در طول تاریخ است
  • تاریخ‌سازی جنگجوی شکست‌ناپذیر؛ 448 روز از آخرین شکست رودری با منچسترسیتی گذشت!
  • خلیجی همیشه فارس برای تنبیه تمام متجاوزان تاریخ
  • شکست جادوگر بریتانیایی پس از توهین به وفایی
  • عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
  • تاریخ سازی دونده ایرانی در آسیا