خداحافظ مادر«گلنار»
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۸۷۷۰۷۲
خاطرات کودکان دهه های ۵۰ و ۶۰ که تنها سرگرمی شان، نشستن پای برنامههای تلویزیونی یا رفتن به سینما از طرف مدرسه بود با نام هنرمندانی پیوند خوردهاست که فیلمها و سریالهای تماشایی برای بچههای این نسل ساختند؛ از سریالهایی همچون «مدرسه موشها» و «قصههای مجید» گرفته تا فیلم هایی مانند «گلنار» و «پاتال و آرزوهای کوچک».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها که کرونا سایه سنگین مرگ را بر سر مردم انداختهاست، حجم خاطرات روزهای خوش کودکی وسیع تر میشود . فرشته طائرپور، نویسنده و تهیه کننده که سالهای عمر خود را وقفِ سینمای کودک و نوجوان کرد و تلاش بسیاری برای پیشبرد مسائل صنفی سینمای ایران داشت، هفته گذشته به دلیل ابتلا به کرونا، جان خود را از دست داد. او که در ۶۹ سالگی با دنیا و آدمهایش وداع کرد، کارهای برزمین مانده زیادی برای به سرانجام رساندن در سینمای ایران داشت.
هنوز سینما به او احتیاج داشت
فرشته طائرپور که تهیهکنندگی آثاری چون «گلنار»، «خداحافظ دختر شیرازی»، «آینههای روبهرو»، «نخودی»، «زن دوم»، «وقتی همه خواب بودند»، «پسر مریم»، «نان و شعر»، «پاتال و آرزوهای کوچک» و «مدرسه پیرمردها» را در کارنامه حرفه ای خود داشت، کارش را با نوشتن در مجله شروع کرد. او مدتی به عنوان نویسنده و عضو هیئت تحریریه در مجله «زن» مشغول به کار شد و در سالهای بعد ضمن مدیریت مرکز نگارش و ویرایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با گروههای کودک و نوجوان شبکههای اول و دوم سیما در مقام مشاور و نویسنده همکاری کرد. طائرپور به دنبال فعالیت ادبی در حوزه کودکان و نوجوانان از سال ۶۶ در زمینه سینمای کودک نیز به کار پرداخت و یک سال بعد، نخستین تجربه تهیه کنندگی خود را در فیلم «گلنار» به نمایش گذاشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بازیگرانی همچون شهلا ریاحی و غزل شاکری (دخترش) هم در آن حضور داشتند. وی نخستین داور جشنواره فیلمهای کودکان در جشنوارههای فرانکفورت، قاهره و حیدرآباد بود و نیز نخستین سینماگر ایرانی است که در ۵۰ سال گذشته توانسته به عضویت هیئت رئیسه سازمان بینالمللی فیلم سازان کودک وابسته به یونسکو (سیفژ) درآید. او تمام سالهای عمر حرفه ای اش را صرف دفاع از حقوق اهالی سینما کرد . اتحادیه تهیهکنندگان سینمای ایران در وصفاش نوشت: فرشته طائرپورشیرزن کاردان، تهیه کننده و فیلمنامه نویس و همچون نامش فرشتهای برای سینمای ایران بود.
فریدون جیرانی، کارگردان سینما در فقدان او نوشت:«افسوس که زود رفت، تهیه کننده ای باسواد و فهمیده از بین ما رفت، زود رفت، هنوز سینما به او احتیاج داشت. به او احتیاج داشت برای تهیه کردن فیلم درست برای کودکان، بزرگسالان، برای تماشاگران جدی. به او احتیاج داشت برای نوشتن فیلمنامه، برای طراحی و برنامه ریزی در مسائل کلی سینما. به او احتیاج داشت در صنف که یک فعال صنفی باشعور بود وخستگی ناپذیر».
خود را وقفِ سینمای کودک و نوجوان کرد
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در پیام تسلیتی نوشت: «بیتردید نقش آفرینی مؤثر این بانوی هنرمند در تهیه آثار ارزشمند سینمای ایران بهویژه آثار کودکمحور و همچنین اقدامات، پیگیریها و تلاشهای خستگی ناپذیر صنفی ایشان از ذهن اهالی قدرشناس سینما پاک نخواهد شد». محمدمهدی اسماعیلی وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد هم که این روزها برنامههای پیشنهادیاش با واکنشهای متعددی روبهرو شده، در پیامی برای درگذشت این تهیهکننده پیشکسوت سینما نوشت: «آثار ایشان بخشی از خاطره سینمایی همنسلان ماست، سینمای کودک و نوجوان خاطرات آثار او همچون «گلنار»، «پاتال» و آرزوهای کوچک» و.. را فراموش نخواهد کرد. تلاشها و فعالیتهای صنفی، اجتماعی و خیرخواهانه ایشان در خاطر همه دوستان و همکارانش حک شده است».
حمیدرضا جعفریان، رئیس سازمان سینمایی حوزه هنری هم در پیامی به منوچهر شاهسواری، درگذشت فرشته طائرپور تهیهکننده سینما را تسلیت گفت و نوشت: «حسرتِ فقدان این هنرمند که سالها عمر عزیز خود را وقفِ سینمای کودک و نوجوان کرد و تلاش بسیاری برای پیشبرد مسائل صنفی سینمای ایران داشت، بر جامعه هنری سخت و دشوار است».
علیرضا تابش، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی با بیان اینکه صدایِ مظلومیتِ سینما و سینماگرانِ ایرانی خاموش شد، در پیامی آورد: «چه سخت و دشوار است؛ روزِ وداعِ یاران و بس صعب و سترگ است دل کندن از شناسنامه همواره زنده سینمایِ کودک و نوجوان ایران. او نه فقط بیش از سه دهه در سینمای نوپای کودک و نوجوان ایران، جشنوارههای مهم سینمایی، تهیه و تولید فیلم و فعالیتهای صنفی و بینالمللی، نقش آفرینی ممتازی داشت که در تمام این سالها مدافع رشید و بیقید و شرط سهم کودکان از شادی، نشاط و سرزندگی بود».
گروه تخصصی سینمای فرهنگستان هنر هم در پیامی به مناسبت درگذشت فرشته طائرپور نوشت: «... طائرپور بسان مادری دلسوز در کنار همکاران خود لحظه ای از فعالیتهای تأثیرگذار صنفی غفلت نکرد و در قامت نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما دلش برای کودکان این سرزمین میتپید و دلنگران آینده آنان بود و همواره دغدغهاش در وهله نخست پرورش ذوق هنری نونهالان و ساختن آثاری برای آنها بود...».
به نگاه مادرانه تو نیاز داشتیم
در مراسم خاکسپاری زنده یاد فرشته طائرپور که همزمان با تاسوعای حسینی در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران برگزار شد،فرزندان و تعدادی از همکارانش از وی به نیکی یاد کردند. غزل شاکری که این روزها در سریال شبکه نمایش خانگی «خاتون» ایفای نقش می کند، گفت: «یا حفیظ و یا امین؛ این تکیه کلام تو بود. دختر تو بودن افتخار بزرگی است، جز من، علی و عسل تو فرزندان بی شماری داری که برای آنها مادری کردی و فرشته نگهبان آنها بودی، امروز در این روزگار سیاه و بیماری آمدیم تا جسم خسته تو را به خاک بسپاریم، الهی که بر دل غمگین ما هم باران صبر ببارد. سفرت بخیر فرشته جسور و بلند پرواز من».
منوچهر محمدی تهیهکننده سینما نیز به روی صحنه آمد و گفت: «خیلی سخت است که آدم خواهری داشته باشد و او را از دست بدهد. خانم طائرپور در این سالیان برای همه ما هم خواهر و هم مادر بود. من به دلیل کارهای صنفی او را بیشتر میدیدم.
او همیشه در پی رفع کارهای سینما بود و با نگاه مادرانه به مسائل نگاه میکرد، در جلساتی که داشتیم شجاعترین فردی بود که بی پروا حرف میزد و از حقوق همه اهالی سینما دفاع میکرد». وحید جلیلوند، کارگردان سینما نیز در سخنانی یادآور شد: «بی کمترین مبالغه و ریاکاری میگویم که به همنشینی با تو افتخار میکنم، تمام رنج ما این است که تو دیگر نیستی، در این روزگار وحشت، به نگاه، صلابت و شکوه مادرانه تو نیاز داشتیم، در این دورانی که کمترین درد ما کروناست، نبود تو رنج و حسرت همیشگی ما خواهد بود، تو زندگی را بردی و حالا در بلندترین بلندای استیج کائنات ایستادهای، تو زندگی و بازار مکاره آن را بردی».
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: فرشته طائرپور سینما و تلویزیون سینمای کودک و نوجوان او احتیاج فرشته طائرپور سینمای ایران تهیه کننده سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۷۷۰۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.