آیا واقعا کرونای «مو» خطرناک تر است یا «لامبدا و دلتا»؟
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۰۷۷۸۵
چند روز پیش سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که بر نوع جدیدی از ویروس کرونا موسوم به «مو» (Mu) نظارت میکند، اکنون سوال این است که آیا مانند سویه دلتا دردسر ساز خواهد شد یا خیر و راهکار مقابله با جهشهای مداوم این ویروس چیست؟
به گزارش برنا؛ نوع Mu که با نام B.۱.۶۲۱ شناخته می شود، ۳۰ آگوست پس از شناسایی در ۳۹ کشور به لیست مراقبت های سازمان بهداشت جهانی اضافه شد و دارای جهش هایی است که ممکن است دردسر ساز باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نوع Mu برای اولین بار در ژانویه ۲۰۲۱ در کلمبیا کشف شد و تاکنون در ۳۹ کشور شناسایی شده است. فراتر از آمریکای جنوبی، مواردی در انگلستان، اروپا، ایالات متحده و هنگ کنگ گزارش شده است.
محققان معتقدند در حالی که واکسن های موجود ممکن است همه جهش های مرتبط با Mu را پوشش ندهد، اما به نظر نمی رسد که این نوع از دلتا پیشی بگیرد. آنها احتمال می دهند جهش های موجود در Mu ممکن است از محافظتی که در اثر واکسن های کووید ایجاد می شود فرار کند، اما نکته اطمینان بخش این است که این سویه از ژانویه ۲۰۲۱ وجود داشته و به نظر نمی رسد مانند نوع دلتا دردسر ساز شود. چراکه به عقیده محققان و کارشناسان اگر Mu واقعاً یک جهش خطرناک بود، انتظار داشتیم که نشانه هایی از این موضوع را مشاهده کرده باشیم و هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است.
ویروس شناسان معتقدند تمام ویروس ها دچار جهش های پی در پی می شوند و در این میان، برخی جهش ها برای ویروس مضر هستند، اما برخی از آنها نیز مفید خواهند بود، به این ترتیب برخی جهش ها موجب می شود ویروس از حفاظت ارائه شده توسط واکسن ها فرار کند و یا حتی ممکن است آزمایش های تشخیصی را با خطا مواجه سازد.
همه جهش های کرونا
سازمان بهداشت جهانی تغییراتی در ویروس که نشان دهنده آسیب باشد را "نوع مورد علاقه" می نامد و در مورد آن بررسی هایی را آغاز می کند. حالا Mu نوع مورد علاقه سازمان بهداشت جهانی معرفی شده و تحقیقات بر روی خطرساز بودن این جهش در حال انجام است و اگر شواهدی وجود داشته باشد که Mu جدی تر است و در حال پیشی گرفتن از انواع دیگر مانند دلتا است، ممکن است به "نوع نگرانی" ارتقا یابد.
چهار نوع مورد علاقه دیگر عبارتند از Eta, Iota, Kappa و Lambda (اتا ، ایوتا ، کاپا و لامبدا). چهار نوع مورد نگرانی عبارتند از: آلفا، بتا، گاما و دلتا.
آیا Mu می تواند از واکسن ها فرار کند؟
بیشتر واکسن های کووید پروتئین اسپایک ویروس را هدف قرار می دهند که از آن برای ورود به سلول های ما استفاده می کند. بنابراین سیستم ایمنی می تواند یاد بگیرد که در صورت مواجهه با ویروس با آن مبارزه کند. اگر یک نوع دارای تغییرات قابل توجهی در پروتئین اسپایک باشد، ممکن است اثر واکسن های موجود را کاهش دهد.
شواهد اولیه سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد که نوع Mu می تواند تا حدی از آنتی بادی هایی که از واکسیناسیون دریافت می کنیم فرار کند. اما از آنجا که این داده ها از مطالعات آزمایشگاهی کسب شده، نمی توانیم مطمئن باشیم که این نوع در واقع چگونه در جمعیت انسانی ظاهر می شود. برای اطمینان از نحوه رفتار آن در انسان به تحقیقات بیشتری نیاز داریم و کار بر روی آن ادامه دارد.
ارزیابی خطر نوع مو که توسط PHE در آگوست منتشر شد، کار آزمایشگاهی است و نشان می دهد این نوع حداقل به اندازه نوع بتا در برابر ایمنی ناشی از واکسیناسیون مقاوم است. اما شواهد بیشتری از سایر مطالعات آزمایشگاهی و موارد واقعی این نوع مورد نیاز است. اینکه این نوع چقدر تهدید کننده است، نامشخص است و بستگی به این دارد که موارد در هفته ها و ماه های آینده چگونه افزایش یابد.
این گزارش می گوید: در حال حاضر، هیچ مدرکی مبنی بر اینکه این سویه در حال رقابت با نوع دلتا است وجود ندارد و بعید به نظر می رسد که قابل انتقال باشد، هر چند در ادامه هشدار می دهد.
درحال حاضر تحقیقات حاکی از این است که این ویروس حداقل ۵۰ درصد از نوع آلفا عفونی تر است و حدود ۵۰ درصد بیشتر از گونه اولیه عفونی است و فعلا خبر خوب این است که واکسن های حال حاضر به خوبی از بیماری های در برابر انواع ویروس محافظت می کند.
نظریه تکاملی پیش بینی می کند که ویروس ممکن است با گذشت زمان بیشتر منتقل شود، اما شدت آن کمتر شود، زیرا یک ویروس می خواهد تا آنجا که ممکن است گسترش یابد و نمی خواهد میزبان خود را قبل از آن بکشد. اما ممکن است لزوماً نحوه عملکرد SARS-CoV-۲ این طور نباشد و در واقع ما هنوز در روزهای اولیه این ویروس هستیم.
راه مقابله با جهش های پی در پی کرونا چیست؟
فعلا همچنان محققان معتقدند که بهترین راه مقابله با انواع مختلف جهش های ویروس کرونا، این است که تا آنجا حد ممکن افراد بیشتری واکسینه شوند و تنها در این صورت است که میزبان های حساس کمتری برای تکثیر و جهش های پی در پی ویروس وجود دارد.
تا زمانی که جمعیت قابل توجهی واکسینه نشده اند و بنا به اعتقاد ویروس شناسان در معرض جهش های پی در پی ویروس هستیم تنها راه مقابله در برابر این بیماری مرگبار رعایت شدید پروتکل های بهداشتی و استفاده از ماسک است.
منبع: گاردین
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: سازمان بهداشت جهانی کلمبیا ایالات متحده پوشش ویروس سیستم ایمنی واکسیناسیون مو رقابت ماسک کرونا سازمان بهداشت جهانی جهش های پی در پی واکسن ها نوع مورد جهش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۰۷۷۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است آیا فلسفه میتواند کمک کند؟
فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاهام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیتهای فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفتشناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازهترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بیعدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتابهای معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتابهای او میتوان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمیترین پرسشها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر میکنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عدهای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد میکنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری میتواند شما را به سوی زندگیای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.
من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه میتواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.
من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی میتواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام میتواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل میاندیشیدند و سعی میکردند نقشهای برای آن ارائه دهند. این میتواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که میتوانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روشهایی است که در آن زندگی سخت است.
بحران میانسالی یکی از آن پدیدههای فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقالهای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحرانهای خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه میکرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر میبردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایینترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق میکند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق میکند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت میکنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیشتر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر میرسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.
بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه میکنند و احساس پشیمانی میکنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینههای شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیشتر فرصتهایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمیتوانید با آنها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینهای خارج شده از دسترس قلمداد میشود.
افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیزهایی که زندگی را با ارزش به نظر میرسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر میرسد که در فاصلهای قرار دارد که میتوانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.
بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط میشود که فیلسوفان آن را "ارزشهای غیر قابل مقایسه" مینامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظهای پشیمان نمیشوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.
یکی از چیزهایی که ما در میانسالی تجربه میکنیم انواع زندگیهایی است که نمیتوانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این میتواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز میتوانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما میتوانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلیای که دوست هستید ملاقات نمیکردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.
نقطه شروع آن است که با سختیها بنشینیم و آنها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیدههایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.
اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه میدهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق میتوانیم بفهمیم که چگونه فلسفه میتواند به عنوان خودیاری عمل کند.