Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش اتاق خبر، به نقل از شفقنا دکتر حسین علایی، استاد دانشگاه، از فرماندهان سپاه در جنگ تحمیلی و قائم مقام پیشین وزیر دفاع درباره چشم انداز تحولات افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان و نقش ایران در آینده افغانستان می گوید: ایران بایستی از برقراری حاکمیت ملی که موجب ثبات و آرامش در افغانستان خواهد شد حمایت کند تا در آن کشور امنیت پایدار برقرار شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در کوتاه مدت فرار ارتش آمریکا و نیروهای ناتو از افغانستان به نفع ایران است. اما تسلط یکجانبه طالبان بدون مشارکت مردم در حکومت آن کشور به شدت به ضرر ایران است. رابطه متوازن ایران با همه گروه های افغانی از جمله مجاهدان دره پنجشیر و طالبان و شیعیان و هزاره ها و تاجیک ها و نیز همه کشورهای همسایه افغانستان می تواند به مردم افغانستان برای رهایی از سلطه مطلقه آمریکا و طالبان کمک کند.

متن گفت وگو با دکتر علایی را می خوانید:

-با توجه به تحولات اخیر در افغانستان چه پیش بینی برای آینده این کشور می توان داشت؟ آیا طالبان خواهند توانست حکومتی فراگیر ایجاد کرده و مخالفان و اقوام و را نیز به نوعی سهیم در قدرت کنند؟

ترکیب دولتی که طالبان اعلام کرده است بیانگر آنست که اقوام، مذاهب و گروه های مختلف افغانی در آن حضور ندارند و یک دولت فرقه ای تشکیل داده است. بنابراین نه تنها حکومت فراگیر تشکیل نشده است و مخالفین طالبان هیچ سهمی از دولت ندارند، بلکه همگی اعضای دولت اعلام شده از شاخه های مختلف طالبان هستند که حتی بعضی از آنها در کشتار مردم افغانستان به ویژه در مزارشریف دست داشته اند. طبیعی است که چنین دولتی فقط با زور و با کمک افراد مسلح می تواند در قدرت باقی بماند. به نظر می رسد که طالبان برای تثبیت قدرت خود، هم با مخالفت بخش های زیادی از مردم افغانستان و هم با چالش های منطقه ای و بین المللی مواجه خواهد شد و نیاز به انعطاف بیشتری در مواضع و رفتار خود دارد. تاکنون هیچ دولتی حاضر به شناسایی رسمی دولت طالبان نشده است. به هر حال طالبان در شرایط فعلی نیاز به آرامش و رضایت مردم در داخل افغانستان دارد تا بتواند زمینه را برای تحمیل خود به عنوان یک دولت جدید، فراهم آورد.

-برخی معتقدند طالبان با بیست سال گذشته تفاوت دارند. با توجه به موضع گیری های اخیر این گروه آیا می توان چنین برداشتی داشت؟

تجربه پنج ساله حاکمیت طالبان بر افغانستان در قبل از ۲۰ سال گذشته نشان داده است که مواضع و رفتارهای وحشت آفرین گذشته طالبان، توانایی تشکیل دولت پایدار در این کشور را ندارد. بنابراین طالبان بنابر توصیه کشورهایی مانند پاکستان و قطر سعی کرده است با حفظ مبانی فکری سابق، مواضع نرم تری در برابر مردم اتخاذ کرده و برای تسلط بر افغانستان، دست به کشتار و خونریزی وسیع نزند. اما برای بسیاری از مردم افغانستان و همسایگان این کشور این سوال مطرح است که آیا این مواضع موقتی و تاکتیکی است و صرفاً برای تثبیت سلطه طالبان بر افغانستان و فریب دادن مردم و دولت های منطقه اتخاذ شده است یا این که در آینده نیز ادامه خواهد یافت؟ به هر حال شیوه رفتاری طالبان در تصرف شهرها و روستاهای افغانستان نشان داده است که طالبان در موضع گیری ها و عملکرد خود تغییر ایجاد کرده است و با طالبان بیست سال قبل تفاوت دارد و از میزان خشونت و سبعیت خود کاسته است و قصد دارد حکومت تشکیل دهد.

-طالبان مساله پنجشیر را تا کنون نتوانسته اند از طریق مذاکره و گفت وگو حل کنند و به نوعی درگیری هایی نیز در این منطقه به وقوع پیوسته است. چرا جامعه جهانی در قبال این مساله سکوت کرده و این مناقشه چگونه در ادامه حل خواهد شد؟ آیا طالبان با گروه های مخالف خود در آینده نیز اعلان جنگ خواهد کرد؟

طالبان حاضر به تقسیم قدرت نیست و با گروه های مختلف از جمله با احمد مسعود بر سر واگذاری کنترل دره پنجشیر به وی مذاکره نخواهد کرد. طالبان به دنبال تسلط کامل نظامی بر تمامی جغرافیای افغانستان است و سایر گروه های مسلح را تحمل نخواهد کرد و تمامی اقوام را خلع سلاح خواهد کرد. به نظر می رسد که آمریکا به این نتیجه رسیده است که از طریق طالبان که در کنترل پاکستان است بهتر می تواند بر دولت آینده افغانستان نفوذ غیرمستقیم داشته باشد. از سوی دیگر سایر کشورها نیز به این نتیجه رسیده اند که با حاکمیت طالبان، جنگ می تواند در افغانستان خاتمه یابد. بر همین اساس است که سایر کشورها از احمد مسعود و تداوم جنگ در افغانستان حمایت نمی کنند. گروه های دیگر افغانی هم ظرفیت و توانایی ادامه جنگ را ندارند و مذاکره و رسیدن به تفاهم با طالبان را بر تداوم جنگ ترجیح می دهند. مردم افغانستان هم از جنگ خسته شده اند و برقراری امنیت و پایان کشت و کشتار را نسبت بر اصرار برای تشکیل یک دولت فراگیر و با مشارکت سایر گروه ها در اولویت می دانند.

 برخی معتقدند که حکومت طالبان در افغانستان منجر به تقویت گروه های تندور نظیر داعش و القاعده خواهد شد. آیا چنین فرضیه ای ممکن است؟ در آن صورت چه تبعاتی برای منطقه و جهان خواهد داشت؟

طالبان می داند که فرصت دادن به گروه هایی مانند القاعده و داعش، باعث از بین رفتن حاکمیت آنها بر افغانستان خواهد شد زیرا دولت های همسایه و جامعه بین المللی هرگز آن را نخواهند پذیرفت. البته مبانی فکری طالبان با القاعده و داعش تا حد زیادی نزدیک است و همه آنها به دنبال تشکیل امارت اسلامی از طریق انجام عملیات نظامی هستند و برای آراء و خواست مردم هیچ اهمیتی قائل نیستند. به هر حال داعش و القاعده تلاش خواهند کرد تا از فرصت تسلط طالبان بر افغانستان برای افزایش توانایی های خود استفاده کنند. اما بعید به نظر می رسد که طالبان اجازه انجام عملیات نظامی را به این گروه ها از طریق خاک افغانستان بدهد.

-اینکه گفته می شود قدرت های بزرگ در مساله افغانستان با یکدیگر توافق کرده تا طالبان بر مسند قدرت بنشیند چه اندازه صحت دارد؟ نقش ایران در تحولات افغانیستان چه خواهد بود؟ آیا ایران موضع انفعالی در پیش گرفته است یا خیر؟حضور ایران در مراسم قدرت گیری طالبان چه اندازه حایز اهیمت است؟

بعید به نظر می رسد که قدرت های بزرگ برای واگذاری حکومت افغانستان به طالبان توافق کرده باشند. اما شاید آمریکا برای نجات از باتلاق افغانستان به این نتیجه رسیده باشد تا به جای اجازه دادن به مردم افغانستان برای تشکیل یک حکومت ملی که باعث قرابت بیشتر افغانستان با ایران خواهد شد، دولت افغانستان را به طالبان که در کنترل دولت هایی مانند پاکستان و قطر است واگذار کند. زیرا از دید آمریکا، طالبان جلوی نفوذ ایران را در منطقه خواهد گرفت. چون اندیشه طالبان ضد ایران و ضد اقوام هزاره و تاجیک و مخالف زبان پارسی و مخالف شیعه است. به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران با درک این موضوع سعی کرده است تا طالبان را از دشمنی با ایران و مردم فارسی زبان افغانستان باز دارد و با مذاکره با طالبان سعی کرده است در مواضع آنها تعدیل ایجاد کرده و آنها را از رفتار خشن باز دارد. ایران بایستی رفتار متوازن خود را با همه گروه ها و نیز آحاد مردم افغانستان ادامه دهد و از تشکیل دولت فراگیر با حضور همه گروه ها و اقوام و مذاهب حمایت کند و تن به پذیرش امارت اسلامی ندهد و همچنان از نظام جمهوری اسلامی افغانستان از طریق آراء واقعی مردم حمایت کند.

-با خروج آمریکا از افغانستان و احتمالا از برخی دیگر از کشورهای منطقه، چه پیامدها و تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟ آیا در درازمدت موجب امنیت منطقه خواهد شد یا آتش کینه ها را عمیق تر و بیشتر خواهد کرد؟

خروج آمریکا از کشورهای منطقه از جمله افغانستان و عراق و کشورهای خلیج فارس باعث افزایش امنیت منطقه و همگرایی کشورهای منطقه خواهد شد. در طی ۷۰ سال گذشته اسرائیل و آمریکا باعث تفرقه بین کشورهای خاورمیانه شده اند. طبیعی است که با خروج آمریکا از خاورمیانه، مهم‌ترین عامل واگرایی بین کشورهای منطقه از بین خواهد رفت و آنها نیاز به همکاری بیشتر با یکدیگر پیدا می کنند. همه کشورهای منطقه مسلمان هستند و می توانند اقتصاد خود را به بکدیگر پیوند زده و یک قطب نیرومند اقتصادی را در جهان تشکیل دهند و با هم، پیمان عدم مخاصمه امضاء کنند. آنگاه نظریه امنیت دسته جمعی هم می تواند در عمل محقق شود و ارتش های این کشورها نیز می توانند با یکدیگر همکاری کنند و حتی مکمل یکدیگر باشند.

 آیا حضور طالبان در قدرت در ادامه منجر به جنگ داخلی خواهد شد؟ در آن صورت چه پیش بینی برای آینده افغانستان می توان داشت؟

اگر کشورهای خارجی در امور افغانستان مداخله نکنند، طالبان برای حضور در قدرت مجبور به تفاهم با مردم و گروه های افغانی می شود. در این صورت جنگ داخلی در افغانستان رخ نخواهد داد و همه اقوام افغانی برای تشکیل یک دولت فراگیر نیاز به همکاری با یکدیگر دارند. البته پاکستان هم بایستی دست از حمایت یکجانبه از طالبان بردارد و اجازه دهد تا همه مردم افغانستان در حکومت مورد نظر خود دخیل باشند و سرنوشت خود را تعیین کنند. برای جلوگیری از بروز جنگ داخلی بایستی همه کشورهای همسایه افغانستان با یکدیگر همکاری کنند و با وادار کردن طالبان به پذیرش آراء مردم، اجازه بروز جنگ داخلی را در افغانستان ندهند. طالبان نباید با تکیه بر تفنگ، حکومت خود را با نام امارت تشکیل دهند، بلکه همه گروه های افغانی باید با کمک جمهور مردم حکومت تشکیل دهند که قاعدتاً این جمهوری، اسلامی نیز خواهد بود.

-حضور طالبان در همسایگی ایران چه پیامدهای مثبت و منفی برای ایران خواهد داشت؟ و بهتر است ایران در قبال این مساله چه مواضعی اتخاذ کند؟

اگر ثبات و امنیت در افغانستان برقرار شود، به نفع همه کشورهای منطقه خواهد بود. ایران بایستی از برقراری حاکمیت ملی که موجب ثبات و آرامش در افغانستان خواهد شد حمایت کند تا در آن کشور امنیت پایدار برقرار شود. در کوتاه مدت فرار ارتش آمریکا و نیروهای ناتو از افغانستان به نفع ایران است. اما تسلط یکجانبه طالبان بدون مشارکت مردم در حکومت آن کشور به شدت به ضرر ایران است. رابطه متوازن ایران با همه گروه های افغانی از جمله مجاهدان دره پنجشیر و طالبان و شیعیان و هزاره ها و تاجیک ها و نیز همه کشورهای همسایه افغانستان می تواند به مردم افغانستان برای رهایی از سلطه مطلقه آمریکا و طالبان کمک کند.

 

 

 

منبع: اتاق خبر

کلیدواژه: دولت فرقه ای طالبان نظر می رسد گروه های افغانی مردم افغانستان کشورهای منطقه بر افغانستان منطقه خواهد همه کشورهای همه گروه ها جنگ داخلی خواهد شد آن کشور یک دولت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.otaghnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اتاق خبر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۶۹۱۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه فرهیختگان، روز یکشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روز‌های پربارش پرداختیم. این در حالی است که علی‌رغم تمام هشدار‌ها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راه‌های آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژه‌های آبی روی رودخانه‌هاست. به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سد‌های بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخست‌وزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهره‌برداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

 ردپای هندوستان در هریرود

با توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سد‌های و کانال‌ها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و به‌خصوص سرمایه‌گذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژه‌های آتی شان مورد توجه خواهد بود. محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشه‌ورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «به‌طور کلی شاید بشود سرمایه‌گذاری هند در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جست‌وجو کرد؛ وقتی تاریخ هند به‌خصوص یک قرن اخیر را مرور می‌کنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعد‌ها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم  و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حل‌نشده کشمیر می‌شود. از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور به‌جدیت سراغ سرمایه‌گذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرم‌های فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاست‌های هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضه‌اش دارد می‌تواند پیش ببرد. البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی می‌شود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند به‌وضوح قابل مشاهده است. جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین می‌کند و خاوری‌ترین دلتای رودخانه هیرمند را به‌عنوان مرز بین دو کشور قرار می‌دهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایه‌گذاری را در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و.... اما در زمینه پروژه‌های آتی، نمی‌خواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی به‌جدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژه‌هایی همچون «قوش‌تپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دست‌نخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط می‌خواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود. درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان می‌گوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.
همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایه‌گذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوه‌بر اینکه منابع آب را مهار می‌کند به‌جد دنبال این است که وابستگی‌اش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژه‌ها موقعیت ویژه‌تری در مذاکرات به طرف افغانستانی می‌دهد.

 ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریرود

این پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامی‌های داخلی فراز و فرود‌هایی داشت تا نهایتا در دوران رئیس‌جمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهره‌برداری رسید. جالب است که نخست‌وزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران می‌آید و توافقنامه چابهار را امضا می‌کند و هنوز بعد از سال‌ها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما می‌گوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»

شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشور‌ها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشور‌های دیگر دنبال می‌کند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتار‌های دولت‌ها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوه‌ای دیگر به دنبال تسلط و نادیده‌گرفتن حق ملت‌هاست.

در عصر حاضر اگر کمی حواس‌مان جمع باشد متوجه می‌شویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملت‌ها و هویت‌شان به‌طور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ می‌زند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بند‌های انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشن‌تر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.

واقعا نمی‌خواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط می‌کنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیت‌المال است. در واقع می‌خواهم توجه کنیم که در آستانه حذف‌شدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.

 حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده است

مناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سال‌های اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشور‌های دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکست‌های دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری در‌مورد مسائل آب‌های فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیده‌ایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاش‌هایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاش‌های دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمال‌خان تکمیل شد.

سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سال‌ها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزار‌هایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزار‌هایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کما‌رفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میان‌دست و در جایی پایین‌دست هستیم و تک تک این رودخانه‌های فرامرزی چالش‌ها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قره‌قوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.

 در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یک‌جانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامه‌ای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضه‌های فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سال‌ها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضه‌هایی با چالش‌ها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آب‌های فرامرزی قراره دیده می‌شود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمی‌بایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ این‌ها فقط سوال است.

 توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟

این پژوهشگر درباره میزان حقابه‌ای که این روز‌ها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام می‌کنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!

وقتی ابزار‌های قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی می‌کنید که چه کرد، یکی از ابزار‌های بسیار مهمش همین به‌کارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کم‌نظیر دیپلماسی عمومی به‌درستی استفاده نمی‌کنیم.

شاید زمانی سازش مبتنی‌بر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشور‌ها اصولا حاضر نیستند در مذاکرات‌شان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملت‌هایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات می‌توانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.

من‌حیث‌المجموع فکر می‌کنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بین‌المللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علی‌الخصوص‌انگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانه‌ها را بدون توجه به پیامد‌های آن در کشور‌های پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعب‌العبور است؛ به‌ویژه اینکه روشن است سیاست‌های دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساخت‌های آبی و ساخت سد و تکمیل کانال‌ها به درهم‌تنیدگی این مناقشه خواهد افزود.

از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاه‌هایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جست‌وجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بین‌الملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بین‌المللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبه‌گرایی و ائتلاف‌سازی مبتنی‌بر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پسا‌قطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایین‌تر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور می‌شود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضا‌ها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمی‌دانم که آیا روزگاری می‌رسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزار‌های قدرت‌مان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.

دیگر خبرها

  • صدایی که از ایران شنیده می‌شود/آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ / فاصله خاورمیانه تا توافق
  • روزنامه جمهوری اسلامی: طالبان مشغول پاکسازی قومی و شیعه‌کشی است؛ ایران هم سکوت می‌کند
  • حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • گروگان‌های طالبان که درباره‌شان نشنیده‌اید / چرا آمریکا ۸۰۰ پایگاه نظامی در سرتاسر دنیا دارد؟ / چرا کشور‌ها به جنگ با یکدیگر می‌روند؟ / چگونه داعش به وجود آمد؟
  • حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • بخش خصوصی؛ امید ایران توانمند
  • یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان افغانستان چه خبر است؟
  • یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان چه خبر است؟
  • داعش در افغانستان به طور جدی سرکوب شده است
  • طالبان: حضور داعش در افغانستان به صفر نزدیک شده است