دو دهه بعد از 11 سپتامبر؛ هزینه سرسامآور و تلفات سنگین جنگافروزی آمریکا
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۷۶۳۵۵
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، در بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر و پس از خروج شتابزده آمریکا از افغانستان، جنگ آمریکا علیه تروریسم تا حدی رو به پایان است؛ این در حالی است که هزینههای آن سرسامآور، دستاوردهایش اندک و تلفاتش غمانگیز بوده است.
شبکه روسی «راشا تودی» در تحلیلی با این مقدمه به مناسبت بیستمین سالگرد این حمله و آغاز «جنگ علیه تروریسم» آمریکا نوشت: از لحظه برخورد اولین هواپیمای ربوده شده بوئینگ ۷۶۷ به برج شمالی مرکز تجارت جهانی نیویورک، جهان برای همیشه تغییر کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«جورج دابلیو بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا در آن شب خطاب به آمریکاییها در حالی که وعده پیروزی در جنگ علیه تروریسم میداد، گفت: «ما هیچ تفاوتی بین تروریستهایی که این اقدامات را انجام دادهاند و آنها که پناهگاهشان هستند، قائل نمیشویم» . سه هفته بعد، نیروهای آمریکایی در جستجوی «اسامه بن لادن» که اطلاعات ایالات متحده او را مسئول حمله در ظهر یازده سپتامبر میدانست، به افغانستان حمله کردند.
طبق این گزارش، این مأموریت اما به یک باتلاق دو دههای تبدیل شد که هزینه آن تریلیونها دلار و جان هزاران آمریکایی بود. ۲۰ سال بعد، یک ارزیابی هوشمندانه هزینههای هنگفت و منفعت کمی را نشان میدهد.
جنگ افغانستان
جنگ و اشغال افغانستان تنها یک ماه قبل از بیستمین سالگرد ۱۱ سپتامبر خاتمه یافت و بیش از ۲.۳ تریلیون دلار برای ایالات متحده هزینه داشت، رقمی که نیم تریلیون دلار دیگر سود وام دریافت شده برای جنگ و ۲۳۳ میلیارد دلار به منظور مراقبت از حدود ۲۱۰۰۰ کهنه سرباز مجروح شده در افغانستان را شامل نمیشود.
در این جنگ، ۲۳۲۵ نظامی آمریکایی و ۱۱۴۴ نیروهای متحدان آمریکا کشته شدند. علاوه بر این، ۸۵۰۰۰ نفر از جنگجویان مخالف و ۷۰۰۰۰ غیرنظامی افغان را هم باید به تلفات اضافه کرد.
طبق گزارش راشا تودی، ایالات متحده بسرعت طالبان را از قدرت کنار گذاشت و سرانجام بن لادن در سال ۲۰۱۱ توسط یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده در پاکستان کشته شد، اما در آن زمان، ایالات متحده متعهد به ملتسازی در افغانستان بود. تلاش برای بازسازی افغانستان به عنوان یک کشور دموکراتیک یک شکست بزرگ بود و ارتش ملی افغانستان قبل از پیشروی طالبان در تابستان امسال سقوط کرد و دولت تحت حمایت آمریکا با نزدیک شدن طالبان به کابل، متواری شد.
این یعنی، پس از بیست سال جنگ و چهار رئیسجمهور ایالات متحده، افغانستان دوباره تحت کنترل طالبان قرار گرفته و طبق این گزارش، گزارشهایی مبنی بر فعالیت اعضای القاعده در مرزهای افغانستان بار دیگر منتشر شده است.
جنگ عراق
در ادامه این گزارش به جنگی که آمریکا در عراق آغاز کرد پرداخته شده و آمده است: در اواسط بعدازظهر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت بوش به دنبال بهانهای بود تا برای توجیه حملاتی که قصد داشت علیه صدام حسین آغاز کند، استفاده کند. «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع او از دستیاران خود خواست اطلاعاتی را جمعآوری کنند که برای ضربه زدن به صدام حسین همان زمان با اسامه بن لادن کافی باشد و به آنها دستور داد همه چیز را جارو کنند، موارد مرتبط و غیر مرتبط.
طبق این گزارش، ایالات متحده در مارس ۲۰۰۳ با یک کارزار بمباران «شوک و وحشت» پیش از یک پیشروی مجهز و برقآسا، به عراق حمله کرد. عملیات نظامی اولیه موفقیتآمیز بود و بوش در اظهارنظری معروف در کمتر از دو ماه پس از شروع حمله اعلام کرد «ماموریت انجام شد». با این حال، این حمله جای خود را به شورش طولانیمدت و خلاء قدرت داد که منجر به ظهور وحشتناک گروهی تروریستی داعش شد.
به نوشته پایگاه اینترنتی این شبکه روسی، تعداد کمی از نیروهای آمریکایی در عراق باقی ماندهاند و تا به امروز، این جنگ برای ایالات متحده تقریباً ۱.۲ تریلیون دلار هزینه داشته است و بیش از ۴۵۰۰ سرباز آمریکایی جان خود را از دست داده و بیش از ۳۲۰۰۰ نفر زخمی شدهاند. بالغ بر ۲۰۰ هزار غیرنظامی عراقی هم کشته شدند و اقتصاد و زیرساختهای این کشور در اثر سالها جنگ ویران شد. این در حالی است که آنطور که ایالات متحده و متحدانش در ابتدا با اصرار ادعا میکردند، صدام حسین هیچ ارتباطی با حملات ۱۱ سپتامبر نداشت و سلاحهای کشتار جمعی هم در اختیار نداشت.
جنگ دائمی
در ادامه این مطلب ذکر شده، وقتی کنگره به بوش اجازه داد تا اسامه بن لادن را تعقیب کند، مجوز استفاده از نیروی نظامی علیه تروریستها (AUMF) را صادر کرد که به رئیسجمهور آمریکا اجازه میداد از نیروی لازم و مناسب علیه هر کسی که مظنون به دخالت در حملات ۱۱ سپتامبر بود بدون محدودیت استفاده کند.
این مجوز از آن به بعد هر سال تمدید میشود و برای توجیه عملیات نظامی در افغانستان، جیبوتی، اریتره، اتیوپی، گرجستان، عراق، کنیا، لیبی، فیلیپین، سومالی، سوریه و یمن از آن استفاده میشود. در حالی که هیچ یک از این عملیاتها به طور قطعی به نفع امنیت ملی ایالات متحده نبود.
سرکوب داخلی
در داخل آمریکا، حملات ۱۱ سپتامبر منجر به ایجاد وزارت امنیت داخلی شد، مهمترین سازماندهی مجدد دولت آمریکا از زمان ایجاد وزارت دفاع در سال ۱۹۴۷.
تصویب قانون میهندوستی در سال ۲۰۰۲ به طور چشمگیری قدرت نهادهای مجری قانون در آمریکا را برای نظارت غیرقانونی بر آمریکاییها افزایش داد، اجازه بازداشت نامحدود بدون محاکمه مهاجران را داد و روند قانون نظارت بر اطلاعات خارجی را تغییر داد و جاسوسی از آمریکاییها مانند ماموران خارجی را مجاز کرد، همانطور که افبیآی در سال ۲۰۱۶ از کارزار ترامپ جاسوسی کرد.
در حالی که سیا مظنونان تروریستی را در سراسر جهان ربوده و شکنجه میکرد، افبیآی جسورانه مهاجمان احتمالی را در ایالات متحده تعقیب میکرد. در بسیاری از موارد، افبیآی مظنونانی را در عملیات فریبنده مشکوک دستگیر کرده یا مردان جوانی را به دام انداخته که ممکن است هرگز مرتکب اقدامات تروریستی نمیشدند.
رقم خوردن تاریخ به شکلی دیگر؟
در پایان این گزارش این سوال مطرح شده که «اگر آمریکا بعد از حملات ۱۱ سپتامبر راه دیگری را دنبال میکرد، چه میشد؟» و در ادامه ذکر شده که «هر کسی میتواند در این خصوص گمانهزنی کند که قربانیان جنگ علیه تروریسم میتوانستند چه دستاوردهایی داشته باشند، اما آنچه با قطعیت بیشتر میتوان مشخص کرد این است که هزینه ۵.۸ تریلیون دلاری که پس از ۱۱ سپتامبر صرف شد، میتوانست صرف چه اموری شود.»
طبق این گزارش، ۵.۸ تریلیون دلار برای ۲۶ سال مزایا و خدمات کهنهسربازان را تأمین میکرد. این مبلغ برای پنج سال امنیت اجتماعی در آمریکا را پوشش میداد و پول کافی برای ارسال چک محرک ۸۰۰ دلاری برای هر مرد، زن و کودک آمریکایی باقی میماند. ۴.۵ تریلیون دلار میتوانست ایالات متحده را به شبکه انرژی کاملا تجدیدپذیر تبدیل کند. ۲.۶ تریلیون دلار زیرساختهای قدیمی آمریکا را کاملاً مدرن میکرد. و در نهایت، بر اساس برآوردهای «ایلان ماسک» مدیر برنامه فضایی «اسپیسایکس»، ۵.۸ تریلیون دلار میتوانست برای تأمین هزینه استعمار مریخ و تبدیل انسان به گونهای بین سیارهای کافی باشد.
انتهای پیام/ص
منبع: فارس
کلیدواژه: آمریکا عراق حملات 11 سپتامبر اسامه بن لادن صدام حسین جنگ علیه تروریسم حملات ۱۱ سپتامبر طبق این گزارش ایالات متحده علیه تروریسم تریلیون دلار کشته شد بن لادن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۷۶۳۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استدلالهای مضحک نهادهای اطلاعاتی آمریکا از اوضاع جهان
فرارو- مارکو کارنلوس؛ دیپلمات سابق ایتالیایی است. او در سمتهای دیپلماتیک در سومالی، استرالیا و سازمان ملل متحد منصوب شده بود. کارنلوس در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱ میلادی در دستگاه سیاست خارجی ایتالیا در دوران زمامداری سه نخست وزیر آن کشور خدمت کرده بود. اخیرا او نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه برای سوریه و تا نوامبر ۲۰۱۷ سفیر ایتالیا در عراق بوده است.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده اخیرا ارزیابی تهدید سالانه خود را منتشر کرده که بر تهدیدات جهانی علیه امنیت ملی آن کشور تمرکز دارد. این سند بازتاب دهنده تحلیلها و بینشهای جمعی سیا، آژانس امنیت ملی، دفتر تحقیقات فدرال و بیش از دهها آژانس دیگر امریکا است.
پیشگفتار آن گزارش حس روشنی از وجود تفکر دیستوپیایی و خودارجاعی آن جامعه اطلاعاتی را نشان میدهد برای مثال، در جایی که آمده است: "در طول سال آینده ایالات متحده با نظم جهانی شکننده فزایندهای مواجه میشود که به دلیل تسریع رقابت استراتژیک بین قدرتهای بزرگ، چالشهای فرا ملی شدیدتر و غیرقابل پیش بینیتر و درگیریهای منطقهای متعدد با پیامدهای گستردهتر ایجاد خواهد شد".
در ادامه آن گزارش آمده است: "چین بلندپرواز، اما مضطرب، روسیه متخاصم، برخی از قدرتهای منطقهای مانند ایران و بازیگران غیردولتی توانمندتر، قوانین دیرینه نظام بین الملل و هم چنین اولویت آمریکا را به چالش میکشند". از این رو ایران، روسیه و چین از سوی امریکا به عنوان کشورهای شرور اصلی برای به چالش کشیدن قوانین دیرینه نظام بین الملل قلمداد شده اند.
چنین تحلیلی جای تعجب ندارد چرا که شعار سیاست ایالات متحده برای سالیان متمادی بوده است. مشکل آنجاست که مشخص نیست گزارش به کدام قواعد اشاره دارد: حقوق بینالملل عرفی مندرج در منشور سازمان ملل متحد و کنوانسیونهای سازمان ملل یا به اصطلاح نظم جهانی مبتنی بر قوانین تحت رهبری ایالات متحده. مشکل مفهومی اصلی آن است که برای تشکیلات سیاسی ایالات متحده و متحدان کلیدی غربی آن کشور هیچ گونه تمایزی وجود ندارد. با این وجود، همان گونه که اغلب رخ میدهد آنان به شدت در اشتباه به سر میبرند.
حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل ستونهای نظم جهانی هستند که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شد و ایالات متحده سهم برجستهای در آن داشت. برعکس نظام بین الملل مبتنی بر قواعد تحت رهبری آمریکا تحولی جدیدتر از تفکر سیاسی آمریکاست: یک ذهنیت خودارجاعی که به سوی منافع واشنگتن و متحدان آن کشور منحرف شده است. این نظم مبتنی بر ایدئولوژی نولیبرال و آغشته به استانداردهای دوگانه است که فاجعه در حال وقوع در غزه بارزترین و تازهترین نمونه آن است.
این نظام بر اساس مجموعهای از مفروضات مانند استثناگرایی ایالات متحده و برتری بی چون و چرای دموکراسیهای غربی (یعنی تمدن غربی)، قوانین ملی را قوانینی جهانی قلمداد کرده و مجموعهای از ارزشها و قوانین مرتبط را در نظر میگیرد، اما کاملا مراقب است که آن قوانین و هنجارها را در صورت تلاقی و تضاد با منافع خود اجرا نکند. این دستور کار را میتوان با یک شعار غیر رسمی خلاصه کرد: "برای دوستان من همه چیز برای دشمنان من قانون".
به چالش کشیدن هژمونی آمریکاجای تعجبی ندارد که گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا، چین، روسیه و ایران را به همراه تعدادی از بازیگران غیردولتی (از جمله حزبالله لبنان، حماس در فلسطین و انصارالله در یمن) متهم میکند که قوانین نظام بین الملل را به چالش میکشند. با این وجود، مهم از همه آنها "اولویت" ایالات متحده با طرح این استدلال است. به نظر میرسد که جرم واقعی به چالش کشیدن نظام بینالملل نیست بلکه به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده است. با این وجود، علیرغم آن که امکان پذیرش چنین رویکرد مضحکی از سوی دیگر کشورها نیز تا چند سال پیش وجود داشت، اما اکنون آشکارا از سوی بسیاری از کشورهای به اصطلاح جنوب جهانی نه تنها پذیرفته نمیشود بلکه به چالش کشیده شده یا دست کم مورد خشم قرار میگیرد. تنها تعداد کمی از کشورها در اروپا و شرق آسیا برتری ایالات متحده را پیش نیاز اساسی یک سیستم بین المللی باثبات میدانند. در واقع، بررسی دقیق دو دهه اخیر تاریخ خلاف آن را اثبات میکند.
نظم جهانی از یک پیکربندی تک قطبی متمرکز بر ایالات متحده به یک پیکربندی چند قطبی در حال تغییر است. در طول تاریخ، امپراتوریها ظهور کرده و سپس از هم فروپاشیده اند. عاقلانه خواهد بود که سیاستگذاران ایالات متحده خود را با این قواعد تاریخ تطبیق دهند. آنان اکنون بر سر یک دو راهی برای انتخاب قرار دارند: حکم تاریخ را بپذیرند همان طور که بریتانیا به تدریج از سال ۱۹۴۵ انجام داده یا به طور فاجعه آمیزی در برابر آن مقاومت کند.
اشاره به بحران غزه در گزارش مذکور دید روشن تری درباره دیدگاههای دیستوپیایی نهادهای اطلاعاتی امریکا ارائه میدهد جایی که مینویسد:" فقط باید به بحران غزه نگاه کرد که توسط یک گروه تروریستی غیردولتی بسیار توانمند درون حماس آغاز شد. این اقدام با بلندپروازی ایران و با روایت تشویق شده توسط چین و روسیه برای تضعیف ایالات متحده در صحنه جهانی تشدید میشود. این وضعیت نشان میدهد که چگونه یک بحران منطقهای میتواند تاثیرات گستردهای داشته باشد و همکاری بین المللی را در سایر موضوعات مبرم پیچیده سازد".
این بخش نشان میدهد که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده اساسا نمیتواند درگیری در غزه را دقیقا ببیند: یک مبارزه آزادیبخش ملی که توسط چندین دهه اشغال بیرحمانه و بدون مجازات اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی آغاز شده اشغالگریای که با تحویل تسلیحات گسترده از سوی امریکا به اسرائیل و ایجاد یک سپر سیاسی برای اسرائیل از سوی امریکا میسر شده است. هم چنین، باید به نقش امریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در حمایت از اسرائیل اشاره کرد حمایتی که اگر وجود نداشت اسرائیل مسئول ارتکاب جنایات جنگی شناخته میشد.
رویکرد امریکا به وقایع ۷ اکتبر که آن را نیز به تلاشهای چین و روسیه برای تضعیف واشنگتن در صحنه جهانی مرتبط میکند واقعا مضحک است.
استانداردهای دوگانهعامل واقعی تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده اقدامات ادعایی برخی دولتهای خارجی نیست بلکه عمدتا رفتار بینالمللی و استانداردهای دوگانه واشنگتن است از جمله حمایت بی دریغ امریکا از حمام خون به راه انداختن اسرائیل در غزه حملهای که تمام قوانینی که ایالات متحده دهها سال آن را موعظه میکند نقض کرده است.
رفتار دولت بایدن پس از تصویب اخیر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش بس در غزه شده بود کاملا این موضوع را نشان میدهد. ایالات متحده پس از طرح قطعنامه با آن مخالفت کرد و تلاش نمود با غیر الزام اور خواندن آن معنا و تاثیر قطعنامه را به حداقل سطح ممکن تقلیل دهد.
پس از کشته شدن بیش از ۳۴۰۰۰ نفر در غزه قطعنامه شورای امنیت خواستار آتش بس فوری است. طنز غم انگیز ماجرا آنجاست که دولت نتانیاهو حتی به توصیه امریکا هم برای پذیرش آتش بس نیازی ندارد و در هر حال قطعنامه را چه امریکا رای مثبت به آن میداد و چه منفی نادیده میگرفت. بنابراین، دولت بایدن فرصت عالی دیگری را برای فاصله گرفتن از استانداردهای دوگانه ریاکارانه امریکا از دست داد.