Web Analytics Made Easy - Statcounter

مسلماً جنگ افغانستان ارتباطی به حوادث ۱۱ سپتامبر نداشت، بلکه از قبل برنامه‌ریزی شده بود؛ و احتمالاً ترور احمد شاه مسعود یکی از پیش‌زمینه‌های آن بود؛ اما مقاومت امروز در پنجشیر ماجرای دیگری دارد.

سرویس جهان مشرق - بیستمین سالگرد حوادث ۱۱ سپتامبر در حالی فرا رسیده که شاید هیچ سالی، بی‌فایده بودن واکنش آمریکا به (بهانه‌ی) این حوادث، تا این اندازه مشهود نبوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دور باطل جنگ‌افروزی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر، که با حمله به افغانستان و کنار زدن طالبان از قدرت شروع شد، اکنون پس از بیست سال به تقدیم دوباره‌ی قدرت به طالبان منتهی شده است. این در حالی است که چه‌بسا بن‌لادن، چنان‌که خودش می‌گفت، اصلاً نقشی در انفجار برج‌های دوقلوی نیویورک نداشت و همه‌ی این‌ها صرفاً مقدمه‌چینی برای سیاست‌هایی بود که از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی شده بودند.

روایت‌های متفاوت و بلکه ضدونقیضی درباره‌ی ۱۱ سپتامبر مطرح شده، اما آن‌چه که مسلم به نظر می‌آید این است که روایت رسمی دولت آمریکا خالی از واقعیت است (در این تصویر دست‌کاری‌شده، هواپیمای دوم در حالی دیده می‌شود که چرخانده شده تا به نظر بیاید به جای پرواز به سمت برج دوم، در حال دور شدن از آن است) (+)

بخشی از سخنرانی بایدن و اعلام تصمیم دولتش برای خروج از افغانستان [دانلود]

پپه اسکوبار

«پپه اسکوبار[۱]» خبرنگار و تحلیلگر شناخته‌شده‌ی برزیلی که ده‌ها سال است روی «رقابت بین‌المللی بر سر تسلط بر خاورمیانه و مرکز آسیا» متمرکز است، به مناسبت بیستمین سالگرد ۱۱ سپتامبر طی گزارشی تحت عنوان «۹ سپتامبر و ۱۱ سپتامبر، ۲۰ سال بعد[۲]» در نشریه‌ی «آسیاتایمز»، قرائت متفاوتی از ۱۱ سپتامبر و پیش‌زمینه و تحولات بعدی آن ارائه کرده است. وی با بررسی نقش ترور «احمد شاه مسعود» قهرمان ملی افغانستان در مبارزه با شوروی، در شکل‌گیری ۱۱ سپتامبر، توضیح می‌دهد که چگونه روایت امروزی مقاومت در پنجشیر ممکن است با آن‌چه که به نظر می‌آید، تفاوت داشته باشد. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، متن گزارش اسکوبار است.

در همین‌باره بخوانید:

›› مهمان برزیلی افق نو: آمریکا به ایران حمله کند پایگاه‌هایش در خاورمیانه خاکستر می‌شوند

لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های محافل رسانه‌ای-اندیشکده‌ای بین‌المللی این گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این گزارش‌ لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.

آیا بن‌لادن در ۱۱ سپتامبر نقش داشت؟

غیرممکن است که این گزارش را با چیزی غیر از جدیدترین زمین‌لرزه در مجموعه‌ی زلزله‌های ژئوپلتیک خیره‌کننده‌ی اخیر شروع کنیم. دقیقاً ۲۰ سال پس از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر و متعاقب آن [اتخاذ سیاست آمریکایی] «جنگ جهانی با تروریسم»، طالبان مراسمی را در کابل برگزار خواهد کرد تا پیروزی‌اش در این «جنگ ابدی» توجیه‌ناپذیر را جشن بگیرد. چهار بازیگر اصلی جنبش ادغام اوراسیا، یعنی چین، روسیه، ایران و پاکستان، به علاوه‌ی ترکیه و قطر، به طور رسمی در این مراسم نماینده خواهند داشت [تا لحظه‌ی تنظیم این گزارش، مراسم تحلیف دولت افغانستان که قرار بود روز شنبه، ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، برگزار شود، لغو شده است]؛ و شاهد بازگشت رسمی «امارت اسلامی افغانستان» خواهند بود. بین موارد «خودزنی» [و نتیجه‌ی معکوس دادنِ سیاست‌های آمریکا]، این یکی قطعاً «مافوق‌خارق‌العاده» بوده است.

اعضای طالبان در کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان و پشت میز کار «اشرف غنی» رئیس‌جمهور متواری این کشور؛  پس از بیست سال جنگ در افغانستان، این کشور دوباره به همان نقطه‌ای برگشت که در زمان ۱۱ سپتامبر در آن بود (+)

بخشی از اظهارات جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، درباره‌ی بمب‌گذاری در فرودگاه کابل و کشته شدن نظامیان آمریکایی [دانلود]

قضیه وقتی پیچیده‌تر می‌شود که ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، تأکید می‌کند «هیچ مدرکی وجود ندارد[۳]» که نشان دهد اسامه بن‌لادن در حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر دست داشته است؛ و ادعا می‌کند: «هیچ توجیهی برای جنگ وجود نداشت؛ این [متهم کردن بن‌لادن] صرفاً بهانه‌ای برای جنگ بود.» تنها چند روز پس از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، اسامه بن‌لادن، که هیچ‌وقت از شهرت فراری نبود، بیانیه‌ای را از طریق الجزیره منتشر کرد: «می‌خواهم به جهان اطمینان بدهم که من حملات اخیر را برنامه‌ریزی نکرده‌ام؛ حملاتی که به نظر می‌رسد توسط برخی افراد به دلایل شخصی (...) برنامه‌ریزی شده باشند. من در امارت اسلامی افغانستان [تحت حکومت طالبان] زندگی می‌کنم و از قوانین رهبران آن تبعیت می‌نمایم. رهبر فعلی این کشور به من اجازه‌ی انجام چنین عملیاتی را نمی‌دهد[۴].»

«اسامه بن‌لادن» رهبر سابق القاعده و کسی که ادعا می‌شود مغز متفکر حوادث ۱۱ سپتامبر بوده، در حال صدور بیانیه از نقطه‌ای نامعلوم در افغانستان؛ این بیانیه که بن‌لادن در آن دخالت در حوادث ۱۱ سپتامبر را تکذیب کرد، ۷ اکتبر ۲۰۰۱ (۱۵ مهر ۱۳۸۰) از شبکه‌ی الجزیره منتشر شد؛ همان روزی که آمریکا در مرحله‌ی اول از عملیاتش علیه طالبان به بهانه‌ی پناه دادن به بن‌لادن، اقدام به بمباران اردوگاه‌ها، پایگاه‌های هوایی و پدافند هوایی افغانستان کرد (+)

۲۸ سپتامبر، اسامه بن‌لادن با روزنامه‌ی اردوزبان «امت» کراچی مصاحبه کرد. من از آن‌جایی این مصاحبه را به‌خوبی به خاطر دارم که آن موقع بدون‌وقفه بین اسلام‌آباد و پیشاور در رفت‌وآمد بودم، و همکارم «سلیم شهزاد» در کراچی، توجهم را به این مصاحبه جلب کرد. متن این مصاحبه، طبق ترجمه‌ی تقریبی «سرویس اطلاعات خارجی» وابسته به سی‌آی‌ای، از این قرار بود:

من قبلاً هم گفته‌ام در حملات ۱۱ سپتامبر در آمریکا دست نداشته‌ام. به عنوان یک مسلمان تمام تلاشم را می‌کنم تا دروغ نگویم. من هیچ اطلاعی از این حملات نداشتم و کشتن زنان، کودکان و دیگر انسان‌های بی‌گناه را اقدام قابل‌تحسینی نمی‌دانم. اسلام آسیب رساندن به زنان، کودکان و افراد بی‌گناه دیگر را اکیداً ممنوع کرده است. من قبلاً هم گفته‌ام ما مخالف حکومت آمریکا هستیم، نه مردم این کشور؛ در حالی که در این حملات، مردم عادی آمریکا کشته شده‌اند.

آمریکا باید تلاش کند عاملان این حملات را در داخل خود این کشور ردیابی کند؛ افرادی که بخشی از حکومت آمریکا، اما مخالف آن هستند. یا کسانی که برای حکومت‌های دیگر کار می‌کنند. افرادی که می‌خواهند قرن فعلی را «قرن درگیری اسلام و مسیحیت» بکنند تا تمدن، ملت، کشور یا ایدئولوژی خودشان زنده بماند. ضمن این‌که آژانس‌های اطلاعاتی داخل آمریکا هم هستند که سالیانه میلیاردها دلار بودجه از کنگره و دولت طلب می‌کنند (...). بالأخره این آژانس‌ها نیاز به دشمن دارند.

دفاع بایدن از تصمیمش درباره‌ی خروج از افغانستان [دانلود]

این آخرین باری بود که اسامه بن‌لادن مفصلاً و علناً در مورد نقش ادعایی‌اش در ۱۱ سپتامبر حرف زد. پس از آن، اوایل ماه دسامبر، ظاهراً برای همیشه، در «تورا بورا[۵]» ناپدید شد. (من شخصاً سال‌ها بعد به آن‌جا رفتم و دوباره تمام ماجرا را مرور کردم[۶].) با این وجود، اسامه بن‌لادن، مانند یک جیمز باند مسلمان، به طرز معجزه‌واری هر روز از مرگ نجات پیدا می‌کرد؛ معجزه‌هایی که طبق گزارش روزنامه‌ی «پاکستان آبزرور» و سپس شبکه‌ی فاکس‌نیوز، اواسط ماه دسامبر همان سال در تورا بورا شروع شدند.

بنابراین ۱۱ سپتامبر، یک چیستان در دل یک معما باقی ماند. اما «۹ سپتامبر» که چه‌بسا مقدمه‌ی ۱۱ سپتامبر بود، چه‌طور؟

«اسامه بن‌لادن» در مجموعه‌غارهای «تورا بورا»، جایی که رهبر القاعده تا پیش از بمباران آمریکا زندگی می‌کرد (+)

 

چراغ سبز شیخ کور

«فرمانده تیر خورده.» ایمیل کوتاه مورخ ۹ سپتامبر هیچ جزئیاتی ارائه نمی‌کرد. تماس با پنجشیر هم غیرممکن بود؛ موبایل ماهواره‌ای آن‌جا خوب آنتن نمی‌داد. تازه روز بعد بود که تأیید شد احمدشاه مسعود، «شیر» افسانه‌ای پنجشیر، توسط دو نیروی جهادی القاعده که خودشان را به جای یک تیم فیلم‌برداری جا زده بودند، ترور شده است.

«احمد شاه مسعود» (مرکز تصویر) قهرمان ملی مبارزه با شوروی و مشهور به «شیر پنجشیر»، در میان فرماندهان نظامی طی نشستی در دره‌ی پنجشیر در شمال افغانستان در سال ۱۹۸۴ (+)

در مصاحبه‌ای که ۲۰ آگوست [حدود سه هفته پیش از ترورش] با مسعود برای آسیاتایمز انجام دادم[۷]، گفت در حال جنگ با یک دشمن سه‌گانه است: القاعده، طالبان و «آی‌اس‌ای» [سازمان اطلاعات نظامی موسوم به «اطلاعات بین‌سرویس»] پاکستان. پس از مصاحبه سوار یک لندکروزر شد و رفت؛ و سپس با هلیکوپتر به ولسوالی [شهرستان] «خواجه بهاءالدین» پرواز کرد تا جزئیات یک عملیات ضدحمله علیه طالبان را نهایی کند. مصاحبه‌ی ما، مصاحبه‌ی یکی مانده به آخر قبل از ترور مسعود، و تصاویرِ آن (که توسط «جیسون فلوریو» و با دوربین مینی‌دی‌وی خودم گرفته شد)، احتمالاً آخرین تصاویری بود که از مسعود در قید حیات گرفته شدند.

یک سال پس از ترور مسعود، برای بررسی میدانی، تنها با اتکا به منابع محلی و راستی‌آزمایی برخی از جزئیات با پیشاور، به پنجشیر رفتم. توصیف این تحقیقات در قسمت اول کتاب الکترونیکی‌ام برای آسیاتایمز تحت عنوان «جنگ‌های ابدی[۸]» آمده است. نتیجه‌گیری این تحقیقات این بود که چراغ سبز ملاقات فیلم‌بردارهای قلابی با مسعود از طریق نامه‌ای صادر شد که تحت حمایت توسط «عبدالرسول سیاف» جنگ‌سالار رمزارزدوست سی‌آی‌ای[۹] به عنوان «هدیه»ای برای القاعده حمایت نوشته شده بود.

«احمد شاه مسعود» (راست) در حال ترک شهر «بازارک» مرکز استان پنجشیر (جایی که مزار وی اکنون در آن است)، پس از مصاحبه با پپه اسکوبار در ماه اگوست سال ۲۰۰۱، حدود سه هفته پیش از ترورش؛ عکس از پپه اسکوبار (+)

ماه دسامبر سال ۲۰۲۰، «پیتر دیل اسکات» دیپلمات ارزشمند کانادایی و نویسنده‌ی آثاری از جمله کتاب مهم «جاده‌ی ۱۱ سپتامبر» (۲۰۰۷) به همراه «آرون گود» سردبیر مجله‌ی «کوورت‌اکشن»، گزارشی از تحقیقات قابل‌توجه‌شان در مورد قتل مسعود را منتشر کردند[۱۰]؛ تحقیقاتی که در آن مسیر متفاوتی را طی کرده و عمدتاً بر منابع آمریکایی تکیه نموده بودند. این دو اثبات کردند مغز متفکر این ترور، چه‌بسا مهم‌تر از نقش سیاف، نقش «عمر عبدالرحمان»، شیخ بدنام مصری معروف به «شیخ کور» بود، که آن زمان به جرم دست داشتن در بمب‌گذاری اول مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۹۳، محکومیت حبس ابد خود را در زندان فدرال آمریکا می‌گذارند.

یکی از مواردی که دیل اسکات و «گود» اثبات کردند، همان چیزی بود که «نیاز نائیک» وزیر خارجه‌ی سابق پاکستان، سال ۲۰۰۱ به رسانه‌های این کشور گفته بود: آمریکایی‌ها از مدت‌ها قبل از ۱۱ سپتامبر، همه‌ی مقدمات حمله به افغانستان را چیده بودند. به گفته‌ی نائیک: «ما از آن‌ها [نمایندگان آمریکا] پرسیدیم، فکر می‌کنید چه زمانی به افغانستان حمله می‌کنید؟... و آن‌ها گفتند، قبل از بارش [اولین] برف در کابل. یعنی حوالی سپتامبر یا اکتبر.»

پرواز بر فراز دره‌ی پنجشیر با یکی از هلیکوپترهای ساخت شوروی متعلق به «احمد شاه مسعود» در ماه اگوست سال ۲۰۰۱؛ عکس از پپه اسکوبار (+)

چنان‌که بسیاری از ما طی سال‌های پس از ۱۱ سپتامبر اثبات کردیم، همه‌ی قضیه این بود که آمریکا می‌خواست خودش را به عنوان حاکم بی‌چون‌وچرای «بازی بزرگ جدید[۱۱]» در آسیای مرکزی تحمیل کند. پیتر دیل اسکات اکنون خاطرنشان می‌کند: «هر دو حمله‌ی آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ بر اساس بهانه‌هایی انجام شدند که از همان ابتدا مشکوک بودند و هر سالی هم که می‌گذرد، بیش‌تر اعتبار خود را از دست می‌دهند. سنگ بنای هر دو جنگ، نیاز ادعایی آمریکا به کنترل نظام اقتصادی مبتنی بر سوخت‌های فسیلی که زیربنای دلار نفتی آمریکا بود.»

۱۱ سپتامبر بهانه‌ی آمریکایی‌ها برای حمله به افغانستان و عراق و به آتش کشیدن خاورمیانه با «جنگ‌های ابدی» بود؛ جنگ‌هایی که به اسم «مبارزه با تروریسم» اما با انگیزه‌ی تضمین سلطه‌ی واشینگتن بر منابع طبیعی منطقه به راه افتادند (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› چگونه ۱۱ سپتامبر ترامپ را رئیس‌جمهور کرد

مسعود در مقابل ملا عمر

ملا عمر اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ از ورود «سازمان جهاد» [عبارتی با مفهوم تبدیل شدن جهاد، عمدتاً در معنای سلفی-تکفیری آن، به یک صنعت] به افغانستان استقبال کرد: نه‌تنها اعراب القاعده بلکه ازبک‌ها، چچن‌ها، اندونزیایی‌ها و یمنی‌ها؛ که خودم برخی از آن‌ها را ماه آگوست سال ۲۰۰۱ در زندان مسعود در کنار رود در پنجشیر دیده بودم. طالبان آن زمان با ارائه‌ی پایگاه (و تعدادی شعار دلگرم‌کننده) از آن‌ها حمایت کرد، اما با وجود این‌که عمیقاً قوم‌پرست بودند، هرگز علاقه‌ای به جهاد جهانی، به سبک «اعلامیه‌ی جهاد[۱۲]» سال ۱۹۹۶ اسامه، نشان ندادند.

صفحه‌ی اول اعلامیه‌ی جهاد اسامه بن‌لادن، رهبر سابق القاعده، علیه آمریکا (+)

موضع رسمی طالبان این بود که جهاد به مهمانان آن‌ها ربط دارد و ارتباطی به طالبان و افغانستان ندارد. عملاً هیچ افغانی در «سازمان جهاد» وجود نداشت. افغان‌ها به‌ندرت عربی بلد هستند؛ و اکثرشان هم فریب تبلیغات مغرضانه درباره‌ی شهادت و بهشت پر از حوری را نمی‌خوردند؛ بلکه ترجیح می‌دادند «غازی» [شرکت‌کننده در «غزوه»] باشند؛ یعنی پیروز زنده در جهاد. ملا عمر به خاطر «پشتونوالی[۱۳]» (قوانین ناظر بر شرافت پشتون‌ها) که مفهوم مهمان‌نوازی در آن مقدس است [و به حکم آن، میزبان باید با تمام توانش از مهمانی که به او پناه آورده، دفاع کند]، به هیچ عنوان نمی‌توانست اسامه بن‌لادن را اخراج کند.

بعد از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر، ملا عمر باز هم تهدیدهای آمریکا و درخواست‌های پاکستان را رد کرد؛ سپس یک «جرگه»ی قبیله‌ای [نشست بزرگان قبایل] با حضور ۳۰۰ مُلّای ارشد تشکیل داد تا موضعش را تأیید کنند. حکم این جرگه کاملاً موشکافانه بود: صدالبته ملا عمر باید از مهمان خود محافظت می‌کرد، اما مهمان هم نباید برای او مشکلی به وجود می‌آورد. بنابراین اسامه باید از افغانستان می‌رفت؛ هرچند داوطلبانه. اما طالبان مسیر موازی‌ای را هم دنبال کرد: از آمریکایی‌ها خواست مدرکشان درباره‌ی مقصر بودن اسامه در حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر را ارائه کنند. خبری از ارائه‌ی مدرک نبود؛ تصمیم به بمباران و حمله پیشاپیش اتخاذ شده بود.

آمریکایی‌ها هیچ‌وقت هرگز سندی درباره‌ی دخالت «اسامه بن‌لادن» رهبر سابق القاعده، در حوادث ۱۱ سپتامبر ارائه نکردند، چون حمله‌ی آن‌ها به افغانستان ارتباطی به این حوادث یا اسامه بن‌لادن نداشت، بلکه از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی و مقدمه‌چینی شده بود (+)

اگر مسعود زنده بود؛ هرگز امکان نداشت چنین اتفاقی بیفتد. مسعود یک جنگجوی روشنفکر کلاسیک بود که با موفقیت‌های نظامی فوق‌العاده در جهاد علیه شوروی و مبارزه‌ی بی‌وقفه با طالبان، خودش را به عنوان یک ملی‌گرا و قهرمان محبوب افغان ثابت کرده بود. سال ۱۹۹۲، سه سال پس از پایان جهاد، وقتی دولت سوسیالیست «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» فروپاشید، مسعود به‌راحتی می‌توانست نخست‌وزیر یا حاکم مطلق (به سبک ترکی-پارسی قدیمی) شود. اما مرتکب یک اشتباه وحشتناک شد: از ترس شعله‌ور شدن آتش قومی، اجازه داد مجاهدین مستقر در پیشاور قدرت بیش‌ازحدی پیدا کنند و همین منجر به بروز جنگ داخلی بین سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۵ (و بمباران بی‌رحمانه‌ی کابل توسط تقریباً همه‌ی جناح‌ها) شد که راه را برای ظهور طالبان با [شعار] «نظم و قانون» هموار کرد.

بنابراین نهایتاً معلوم شد مسعودِ فرمانده بسیار کارآمدتر از مسعودِ سیاستمدار است. نمونه‌ای از این واقعیت، سال ۱۹۹۶ بود؛ وقتی طالبان دست به عملیات برای فتح کابل زد و از شرق افغانستان حمله کرد. مسعود کاملاً غافلگیر شد، اما باز هم توانست بدون جنگ گسترده و بدون از دست دادن نیروهایش به پنجشیر عقب‌نشینی کند (که موفقیت بزرگی بود) و در عین حال، نیروهای طالبان را که در تعقیبش بودند، تارومار کند. سپس یک جبهه‌ی دفاعی در دشت «شمالی» در شمال کابل تشکیل داد؛ همان خط مقدمی که من چند هفته قبل از ۱۱ سپتامبر، در مسیر بگرام، که آن زمان یک پایگاه هوایی عملاً خالی و بی‌خاصیت متعلق به «ائتلاف شمالی» بود، به آن سر زدم.

«انگار خودِ آمریکایی‌ها این‌جا را غارت کرده‌اند»؛ گزارش «ان‌بی‌سی‌نیوز» از پایگاه هوایی بگرام پس از خروج نیروهای آمریکایی [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› خروج «ترامپیِ» بایدن از پایگاه بگرام و فرار آمریکا از بازی تاج‌وتخت افغانستان

همه‌ی این موارد متأسفانه خلاف نقش «مسعودِ پسر» است که روی کاغذ رهبر «مقاومت» در پنجشیر در برابر «طالبان ۲» محسوب می‌شود؛ مقاومتی که اکنون کاملاً شکست خورده است. مسعود پسر هیچ تجربه‌ای، چه به عنوان فرمانده و چه به عنوان سیاستمدار، ندارد و اگرچه توسط پرزیدنت مکرون در پاریس تحسین شده، یا در رسانه‌های جریان اصلی غربی یادداشت منتشر کرده [یادداشت احمد مسعود در روزنامه‌ی واشینگتن‌پست و درخواست کمکش از آمریکا، فرانسه و انگلیس را از این‌جا بخوانید]، اما مرتکب یک اشتباه وحشتناک شد: تبعیت از «امرالله صالح» مأمور سی‌آی‌ای، که به عنوان رئیس سابق «ریاست عمومی امنیت ملی» [سرویس سابق اطلاعات و امنیت ملی افغانستان] بر گروه‌های نظارت داشت که عملاً جوخه‌های مرگ افغان بودند.

«احمد مسعود» پسر «احمد شاه مسعود» و رهبر «جبهه‌ی ملی مقاومت افغانستان» یادداشت اخیر خود در روزنامه‌ی واشینگتن‌پست را این‌گونه تمام می‌کند: «تنها نقطه‌ی اشتراک آمریکا و متحدان دموکراتیکش با افغان‌ها مبارزه با تروریسم نیست. ما اکنون سابقه‌ای طولانی داریم که از ایده‌آل‌های و مبارزه‌های مشترک تشکیل شده است. هنوز کارهای زیادی وجود دارد که [شما آمریکایی‌ها و متحدانتان] می‌توانید برای کمک به آزادی انجام دهید. شما تنها امید باقی‌مانده‌ی ما هستید» (+)

«مسعود پسر» به‌راحتی می‌توانست در دولت «طالبان ۲» نقشی برای خودش دست‌وپا کند؛ اما با خودداری از مذاکره‌ی جدی با هیأتی متشکل از ۴۰ روحانی اسلامی که به پنجشیر اعزام شده بودند، و درخواست دست‌کم ۳۰ درصد از سِمت‌های دولتی، این فرصت را هدر داد. آخر سر هم صالح با هلیکوپتر فرار کرد (احتمالاً الآن در تاشکند است) و «مسعود پسر» هم در حال حاضر در جایی در شمال پنجشیر گرفتار شده است.

«احمد مسعود» (تصویر بالا) پسر «احمد شاه مسعود» که دانش‌آموخته‌ی انگلیس است، گفته می‌شود این روزها و در آستانه‌ی تسلط کامل طالبان بر دره‌ی پنجشیر به نقطه‌ی نامعلومی منتقل شده است (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› سرنوشت تلخ افغان‌هایی که به آمریکا کمک کردند

›› «محمد اشرف غنی»؛ فراز و فرود یک رئیس‌جمهور متواری

ماشین تبلیغاتی ۱۱ سپتامبر، روز شنبه، با نهایت قدرت کار خواهد کرد. این ماشین اکنون از تبلیغ روایت بازگشت طالبان «تروریست» به قدرت سود می‌برد؛ روایتی که برای سرپوش گذاشتن روی تحقیر مطلق «امپراتوری آشوب» عالی است. «دولت پنهان» [در آمریکا] در حالی هرچه از دستش برمی‌آید برای دفاع از روایت رسمی ۱۱ سپتامبر انجام می‌دهد که سوراخ‌های این روایت، از سوراخ‌های طرفِ تاریک ماه بیش‌تر است. این یک «اوروبروسِ[۱۴]» [نماد چرخه‌ی ابدی] ژئوپلتیک برای [مطالعه و عبرت‌گیری] اعصار است. ۱۱ سپتامبر زمانی اسطوره‌ی بنیادین قرن بیست‌ویکم بود؛ اما دیگر این‌طور نیست. جای آن را خودزنی گرفته است: افتضاحی که امپراتوری به بار آورد و نتیجه‌اش شد بازگشت امارت اسلامی افغانستان به دقیقاً همان جایگاهی که ۲۰ سال پیش در آن بود.

لحظات هولناک در فرودگاه کابل؛ همکاران سابق نیروهای امریکایی مستأصل، برای فرار از افغانستان به هواپیما آویزان می‌شوند و بعد از آسمان سقوط می‌کنند (حاوی تصاویر دل‌خراش) [دانلود]

شاید اکنون بدانیم که طالبان هیچ ارتباطی با ۱۱ سپتامبر نداشت. شاید اکنون بدانیم که اسامه بن‌لادن، از دل یک غار در افغانستان، احتمالاً عامل اصلی ۱۱ سپتامبر نبوده است. شاید اکنون بدانیم که ترور مسعود مقدمه‌ی شرورانه‌ی ۱۱ سپتامبر بود: با هدف تسهیل حمله‌ای ازپیش‌برنامه‌ریزی‌شده به افغانستان. اما با همه‌ی این‌ها، مانند ترور جان اف. کندی، شاید هرگز نتوانیم پیچ‌وتاب‌های کامل این چیستان بزرگ در دل یک معمای دیگر را بشناسیم. همان‌طور که «فیتزجرالد» [رمان‌نویس آمریکایی] گفت و تا ابد جاودانه شد «و ما همچنان می‌رویم؛ با قایقی بر خلاف امواج؛ بی‌وقفه به گذشته برگردانده می‌شویم» [به این معنا که تمام تلاش ما در جهت حرکت به سمت آینده است، اما دائماً به سمت گذشته می‌رویم]، و به طرزی جنون‌آمیز این «زمین صفر» [و کانون اصلی انفجار] فلسفی و موجودیتی را جست‌وجو می‌کنیم، و هرگز از پرسیدن این مهم‌ترین سؤال دست برنمی‌داریم: «چه کسی سود می‌برد؟» [این عبارت اشاره به عقیده‌ی «لوکیوس کاسیوس» قاضی و مقام امپراتوری روم دارد درباره‌ی این‌که برای پیدا کردن مجرم در هر جرمی، باید دید چه کسی از آن جرم سود می‌برد.]

[۱] Pepe Escobar Link

[۲] ۹/۹ and ۹/۱۱, ۲۰ years later Link

[۳] Osama’s involvement in ۹/۱۱ was never proven, say Taliban Link

[۴] Bin Laden says he wasn't behind attacks Link

[۵] تورا بورا لینک

[۶] The day bin Laden vanished forever Link

[۷] Masoud: From warrior to statesman Link

[۸] Forever Wars by Pepe Escobar Link

[۹] Your Tax Dollars at War Link

[۱۰] Was the Now-Forgotten Murder of One Man on September ۹, ۲۰۰۱ a Crucial Pre-condition for ۹/۱۱? Link

[۱۱] بازی بزرگ جدید لینک

[۱۲] Declaration of Jihad against the Americans Occupying the Land of the Two Holiest Sites Link

[۱۳] پشتونوالی لینک

[۱۴] اوروبروس لینک

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان افغانستان طالبان آمریکا اسامه بن لادن اسامه بن لادن حادثه ۱۱ سپتامبر 11 سپتامبر القاعده احمد شاه مسعود احمد مسعود آسیای مرکزی اشرف غنی دولت افغانستان پایگاه هوایی بگرام جو بایدن مرکز تجارت جهانی تروریسم جنگ افغانستان امرالله صالح استان پنجشیر احمدشاه مسعود پنجشیر شیخ کور حادثه ی ۱۱ سپتامبر حوادث ۱۱ سپتامبر برنامه ریزی شده احمد شاه مسعود ۱۱ سپتامبر اسامه بن لادن آمریکایی ها رئیس جمهور روزنامه ی تورا بورا درباره ی سال ۲۰۰۱ ی پنجشیر ی آمریکا ملا عمر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۸۱۸۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طالبان افغانستان برای جذب توریست خارجی دست به کار شده اند

خبرگزاری آسوشیتدپرس با انتشار گزارشی از شهر کابل، از تلاش دولت طالبان برای جذب گردشگران خارجی خبر داده است.

به گزارش عصرایران در این گزارش آمده است:

حدود 30 مرد در یک کلاس درس در کابل جمع شده اند، که بخشی از اولین گروه دانشجویی در یک موسسه تحت مدیریت طالبان است که قرار است متخصصان گردشگری و مهمان نوازی را آموزش می دهد.

این افراد قرار است پس از اتمام دوره در بخش های مختلف صنعت گردشگری مشغول به کار شوند. یک دانشجو مدل است و دیگری 17 ساله است که هیچ سابقه شغلی ندارد.

دانشجویان در سنین، سطح تحصیلات و تجربه حرفه ای متفاوتی هستند. همه آنها مرد هستند - زنان افغان از تحصیل بیشتر از صنف ششم منع شده اند.

حاکمان افغانستان عمدتا به دلیل اعمال محدودیت‌هایشان بر زنان و دختران در صحنه جهانی نام خوشی ندارند. اقتصاد این کشور بسیار خراب است، زیرساخت ها ضعیف و فقر زیاد است.

با این حال، خارجی‌ها به دلیل کاهش شدید خشونت، افزایش ارتباطات پروازی با مراکزی مانند دبی، به این کشور سفر می‌کنند. اعداد زیاد نیستند و در واقع طی دهه های گذشته هرگز نبوده اند. 

در سال 2021، طبق آمار رسمی تنها 691 توریست خارجی به افغانستان سفر کرده؛ در سال 2022، این رقم به 2300 نفر افزایش یافت و پارسال به رقم 7 هزار نفر رسید.

"محمد سعید" رئیس اداره توریسم در کابل گفت که بزرگترین گروه بازدیدکنندگان خارجی از کشور چین به دلیل نزدیکی و جمعیت زیاد آن است. البته از نظر او افغانستان نیز نسبت به برخی از همسایگان خود برتری هایی دارد.

سعید گفت:" آنها به من گفته اند که نمی خواهند به پاکستان بروند زیرا خطرناک است و مورد حمله قرار می گیرند. این را ژاپنی ها به من هم گفته اند. این برای ما خوب است."

اما مشکلاتی جدی هم در روند جذب گردشگر خارجی هم دارد.

سلفی گرفتن گردشگران افغان در محوطه کاخ "دارالامان" در شهر کابل/ آسوشیتدپرس

دسترسی به ویزا دشوار و پرهزینه است. بسیاری از کشورها پس از بازگشت طالبان به قدرت، روابط خود را با افغانستان قطع کردند و هیچ کشوری آنها را به عنوان حاکمان قانونی کشور به رسمیت نمی شناسد.

سفارت‌خانه‌های افغانستان یا تعطیل شدند یا فعالیت‌های خود را متوقف کردند. جنگ قدرت بین سفارت‌خانه‌ها و کنسولگری‌های افغانستان متشکل از افرادی از دولت سابق مورد حمایت غرب و آنهایی که تحت کنترل کامل دولت طالبان هستند، وجود دارد.

سعید می پذیرد که موانعی برای توسعه گردشگری افغانستان وجود دارد، اما گفت که برای غلبه بر آنها با وزارتخانه ها همکاری می کند.

هدف نهایی او رسیدن به شرایط صدور ویزا در بدو ورود برای گردشگران است، اما ممکن است سال‌ها با آن شرایط فاصله داشته باشد. شبکه جاده ای که در برخی نقاط کشور نیمه آسفالت است یا وجود ندارد، مشکلاتی دارد و خطوط هوایی تا حد زیادی از حریم هوایی افغانستان اجتناب می کنند.

شهر کابل به عنوان پایتخت بیشترین پروازهای بین المللی را دارد، اما هیچ فرودگاه افغانستان مسیر مستقیم با بازارهای توریستی بزرگ مانند چین، اروپا یا هند ندارد.

علیرغم چالش ها، سعید می خواهد که افغانستان به یک پایگاه بزرگ گردشگری تبدیل شود، جاه طلبی ای که به نظر می رسد توسط رهبران ارشد طالبان حمایت می شود.

او در این زمینه گفت:"من به دستور بزرگان (وزرا) به این بخش فرستاده شده ام. آنها باید به من اعتماد کنند زیرا مرا به این مکان مهم فرستاده اند."

دانشجویان مشغول تحصیل در موسسه گردشگری کابل هم آرزوهایی دارند. "احمد مسعود تلاش" مدل افغان که در موسسه تحصیل می کند، می‌خواهد در مورد مکان‌های زیبای افغانستان پست‌های اینستاگرامی بگذارد و تاریخچه آنها را برای ارایه رسانه‌ ای بیاموزد.

"سمیر احمدزی" فارغ التحصیل دانشکده بازرگانی، می خواهد یک هتل باز کند، اما فکر می کند که ابتدا باید درباره گردشگری و مهمان نوازی بیشتر بداند.

احمدزی گفت: "آنها (توریست های خارجی) مدام می شنوند که افغانستان عقب مانده و درگیر فقر و جنگ است. ما 5 هزار سال تاریخ داریم. باید صفحه جدیدی درباره افغانستان ایجاد شود."

کلاس ها شامل صنایع دستی افغانستان و مبانی مردم شناسی است.

یک موضوع غیررسمی نحوه تعامل با زنان خارجی و اینکه چگونه رفتار یا عادات آنها می تواند با آداب و رسوم و احکام محلی تضاد داشته باشد. به عنوان مثال می توان از سیگار کشیدن یا غذا خوردن زنان در ملاء عام، اختلاط آزادانه با مردانی که از نظر خونی یا ازدواج با آنها ارتباطی ندارند، باشد.

طالبان یک محدودیت جدی در زمینه نحوه پوشش زنان در اجتماع وضع کرده و الزاماتی را برای آنها برای داشتن سرپرست مرد یا محرم در هنگام سفر وضع کرده اند. با این قوانین صرف غذا، سفر به تنهایی و معاشرت با زنان دیگر در جمع سخت تر شده است. با بسته شدن سالن‌های ورزشی به روی زنان و ممنوعیت سالن‌های زیبایی، مکان‌های کمتری وجود دارد که آنها بتوانند بیرون از خانه همدیگر را ملاقات کنند.

"سرنا" تنها هتل پنج ستاره این کشور، به نشانه آماده شدن این کشور برای بازدیدکنندگان خارجی بیشتر، پس از یک ماه تعطیلی، سالن اسپا و زنانه خود را برای زنان خارجی بازگشایی کرده است.

اتباع خارجی برای دسترسی به خدمات باید پاسپورت خود را نشان دهند. ورود زنان افغانستانی به این محل ممنوع است.

محدودیت‌های زنان و دختران افغان بر شرکت‌های مسافرتی خارج از کشور فشار می‌آورد، زیرا آنها می‌گویند که سعی می‌کنند با اهدای کمک‌های مالی، حمایت از پروژه‌های محلی یا فقط بازدید از مشاغل خانوادگی، بر جنبه مثبت تعاملات فرهنگی تمرکز کنند.

"شین هوران" بنیانگذار "راکی رود تراول" گفت که سفر به افغانستان نباید به عنوان تایید دولت یا رژیم سیاسی خاص تلقی شود.

در نهایت، هدف باید حمایت از شیوه‌های گردشگری مسئولانه باشد که به طور مثبت به اقتصاد محلی کمک می‌کند و احترام و درک متقابل را تقویت می‌کند.

او گفت که هیچ نظری از سوی مقامات در مورد آنچه که گروه‌های تور دیده‌اند یا انجام داده‌اند وجود ندارد و این شرکت از نزدیک با یک سازمان حقوق زنان در افغانستان همکاری می‌کند. هوران افزود: درصدی از هزینه تور صرف حمایت از برنامه های این سازمان شد.

هیچ زنی در موسسه گردشگری و مدیریت هتلداری وجود ندارد. دانشجویان مرد مشغول تحصیل به  این موضوع اشاره نمی کنند. اما یک مسئول در اداره گردشگری به این موضوع اشاره می کند.

این مقام که از ترس نخواست نامش فاش نشود، گفت: " این یک وضعیت دلخراش است. حتی اعضای زن خانواده می پرسند که آیا می توانند اینجا درس بخوانند. اما با تغییر دولت، سیاست تغییر کرد. زنانی که پیش از به روی کار آمدن طالبان در این موسسه درس می‌خواندند هرگز برنگشتند و فارغ التحصیل نشدند."

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سفر به افغانستان طالبان (1): فرودگاه خلوت/ سقوط اقتصاد / رضایت از امنیت طالبان چهره زنان گردشگر خارجی را پوشاند! (+عکس) گردشگران آمریکایی، فرانسوی و تایلندی در افغانستان طالبان (+ عکس) / "به من می گویند دیوانه ای که به آنجا می روی!"

دیگر خبرها

  • تغییرات اقلیمی افغانستان را تهدید می کند
  • بیداری دنیا در قبال مسئله فلسطین مرهون جبهه مقاومت است
  • طالبان افغانستان برای جذب توریست خارجی دست به کار شده‌اند
  • هشدار احمد مسعود درباره احتمال حمله تروریستی از خاک افغانستان به آمریکا و اروپا
  • طالبان افغانستان برای جذب توریست خارجی دست به کار شده اند
  • حکومت‌های منطقه با جبهه مقاومت همراهی کنند
  • جنبش های دانشجویی اخیر ریشه در فطرت های بشری دارد
  • دعوت از طالبان برای شرکت در کنفرانس وقف
  • حزب‌الله لبنان موضع «السماقه» را هدف قرار داد
  • جنایات اسرائیل نفرت مردم آمریکا را برانگیخته است