Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-30@04:00:22 GMT

سینما و داستان‌هایش؛ از سوختن تا سربرآوردن

تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۸۴۹۱۰

سینما و داستان‌هایش؛ از سوختن تا سربرآوردن

از آن زمان که در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ (۷ دی ۱۲۷۴) اولین فیلم تبلیغاتی جهان ساخته برادران لومیر در کافه‌ای در پاریس به نمایش درآمد تا امروز ۱۲۶ سال می‌گذرد و هنر هفتم دنیایی از ترس‌ها، شوق‌ها، لذت‌ها و کامیابی‌ها و ناکامی‌ها را در سراسر کره خاکی زیسته و به ابنای بشر عرضه کرده است.

ایرانیان هم که در همه هنرها دستی طولانی دارند، با ظهور هنر هفتم و درخشش آن در جهان به استقبالش رفتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سفر مظفرالدین‌شاه (۱۲۳۲ تا ۱۲۸۵ خورشیدی) به فرنگ در سال ۱۲۷۹ خورشیدی موجب آشنایی وی با دوربین شد و شاه را آنقدر مجذوب کرد که بلافاصله دستور داد میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی یکی خریده و طرز کار آن را یاد بگیرد.

این سرآغاز کار سینما در ایران بود که ابتدا در دربار قاجار ظاهر شد ولی به سرعت به میان عموم مردم آمد و به تدریج به تفریحی مهم و آموزنده برای بسیاری بدل شد. طوری که امیرخان جوانشیر یکی از شاگردان روسی‌خان (ایوانف یا فئودورویچ گرجی) از اولین موسسان سینما در ایران شهریور ۱۲۸۸ خورشیدی یعنی حدود ۹ سال بعد از ورود دوربین سینما به ایران با افتتاح تماشاخانه ناصریه در خیابان ناصرخسرو تلاش کرد پای شاگردان مدارس را به سالن سینما باز کند (سینماسوزی در ایران، عباس بهارلو، ص. ۱۱) جایی که پای محمدعلی جمالزاده، نویسنده مشهور (۱۲۷۰ تا ۱۳۷۶) نیز به آن باز شده است.

داستان‌های آتشین نه روی پرده سینما؛ بلکه در سینما

اما سینما در ایران غیر از امیدهایی که آفرید، لبخندهایی که به لب‌ها آورد، ذهن‌های دغدغه‌مندی که سرگرم کرد، افتخاراتی که برای ملت به ارمغان آورد، هنرمندهایی که پروراند و کسب وکارهایی که طی نزدیک به ۱۲۰ سال ایجاد کرد؛ گاه با داستان‌های سوزناک و غمباری نه فقط روی پرده که در سالن‌های سینما یا حتی پشت و جلوی دوربین نیز همراه بود.

یکی از این داستان‌ها آتش‌سوزی‌ها در سالن‌های سینما بود که تقریبا از بدو تولد به دلایل مختلف با آن همراه بود و در بعضی موارد به نقطه عطفی ناراحت‌کننده در سینمای ایران تبدیل شد؛ مانند حادثه آتش سوزی سینمارکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ که طی آن ۳۷۷ نفر جان باختند و دهشتناک‌ترین حادثه آتش‌سوزی در سینما نه فقط در ایران که در کل جهان نام گرفته است.  

عباس بهارلو (۱۳۳۷) در کتاب خود به نام سینماسوزی در ایران (قطره، ۱۳۹۶)، برنده لوح تقدیر از هشتمین جشن کتاب سال سینمای ایران، به این وجه از سینمای ایران می‌پردازد و با تمرکز بر حادثه سینمارکس و پرداختن به علل و مسئولان آن نقبی به آتش‌سوزی‌ در سینماهای ایران از ابتدا تا روزگار اخیر می‌زند.

آتش‌سوزی در سینما چطور و چرا؟

حوادث آتش‌سوزی در سالن‌های سینما هر چند جسته و گریخته همیشه وجود داشته است، در هر بازه زمانی به دلایل مختلفی روی می‌داده‌اند. اولین سال‌های ورود سینما به ایران با آتش‌سوزی‌هایی در سالن‌ همراه بود که از اشتعال حلقه‌های فیلم از جنس نیترات شروع می‌شد و به دلیل فقدان تجهیزات اطفای حریق به دیگر قسمت‌های سینما نیز سرایت می‌کرد.

این روند با توجه به امنیت سینماها به تدریج تغییر کرد و در تاریخ جلوتر که می‌رویم مواردی از آتش‌سوزی سینماها را شهریور ۱۳۲۰ و کودتا در دوره پهلوی اول می‌بینیم. رویدادی که کم‌وبیش در اعتراضات مردمی دیگر در تاریخ ایران وجود داشته و در بازه زمانی خرداد ۱۳۴۲ و با آغاز قیام امام خمینی (ره) و در اعتراض نسبت به دستگیری ایشان تکرار شده است.

اما دوره بعدی شدیدتر و پیاپی آتش‌سوزی ها در سال ۱۳۴۸ روی می‌دهد که هم شائبه عمدی بودن در مورد آنها وجود دارد و هم به بحثی امنیتی تبدیل می‌شود؛ طوری که امیر عباس هویدا (نخست وزیر وقت) در نامه‌ای به نعمت الله نصیری رئیس ساواک خواستار رسیدگی به موضوع می‌شود و در خلال همین بحث و ورق زدن گزارش‌ها متوجه می‌شویم فساد مالی در واردات فیلم‌های آمریکایی از شرکت‌های مشخص فیلمسازی محرک بسیاری از این آتش‌سوزی‌ها بوده است.

روند آتش‌سوزی سینماها در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ادامه می‌یابد، که تا حد زیادی منطقی است و در نهایت به نوشته بهارلو: بر اساس آمار سندیکای سینماها، تا قبل از پیروزی انقلاب ۱۱۵ سالن سینما در تهران دایر بود که ۱۹ سینما ممتاز، ۴۰ سینما درجه یک، ۲۷ سینما درجه دو و ۲۹ سینما درجه سه بودند. در روزهای انقلاب به ۳۱ سالن سینما خسارت سنگینی وارد شد یا به دلایل گوناگون تعطیل شدند. در اوایل اسفند ۱۳۵۷ که اعتصاب سینماداران شکسته شد، ۸۹ سالن سینما به تدریج آغاز به کار کردند. از سال ۱۳۵۸ با مصادره اموال پاره‌ای از سرمایه‌داران، مصادره سالن‌های سینما آغاز شد و بسیاری از سینماهای تهران و شهرستان‌ها به نهادها و ارگان‌های دولتی واگذار شدند. (ص. ۸۸)

البته رویداد قابل توجه دیگر پیش از آغاز درگیری‌های شدید خیابانی در سال‌های ۵۶ و ۵۷، تغییر کاربری بعضی سالن‌های سینما در ابتدای دهه ۵۰ است. وی در این مورد می‌نویسد: همانطور که ماموران امنیتی پیش‌بینی کرده بودند ورشکستگی سینماها در نیمه اول دهه ۵۰ سبب شده بود که پاره‌ای از مالکان سینما، حتی بدون رضایت مسئولان امور سینمایی وزارت فرهنگ و هنر، سالن‌های سینما را در ازای مبلغی که نرخ واقعی ملک‌شان نبود بفروشند. (ص. ۷۲) 

شاید بهترین نمونه از این نوع تغییر کاربری سینما گلدن گیت (دروازه طلایی) قم بوده باشد که در سال ۱۳۵۵ توسط آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و با کمک خیران و حتی مردم عادی قم از صاحبش خریده شد، بعد از آنکه دوره‌ای از شکست و تعطیلی های متناوب را از بدو آغاز به کار در سال ۱۳۴۸ پشت سرگذاشت.

حادثه آتش‌سوزی در سینما رکس آبادان هم که هنوز ابعاد آن دقیق روشن نیست، هر چند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاهی شهریور ۱۳۵۹ به آن رسیدگی می‌شود، نقطه عطف کتاب است و نویسنده با دقت بیشتری به چگونگی این رویداد و پاره‌ای از دلایل آن می‌پردازد.

البته که روند آتش‌سوزی سینماها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت کاهش یافت ولی هنوز مواردی از آن در خاطر اهالی سینما هست که آتش‌سوزی در سینما آزادی ۲۹ فروردین ۱۳۷۶ و سینما جمهوری بامداد جمعه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ به اندازه‌ای قدیمی نشده که فراموش شود.

قبل از پیروزی انقلاب فیلم‌های سینماها بیشتر ایرانی بودند یا خارجی؟

این کتاب که به گفته مولف بخشی اندک از تحقیقی مفصل در مورد سالن‌های سینما در تهران از این پژوهشگر حوزه سینما و نقد فیلم است، از لابه لای مجموعه‌ای از خبرها، گزارش‌های مطبوعات و اسناد بازرسان و ماموران سازمان‌ها و اداره‌های دولتی و بیمه‌ها خواننده را به سفری دورودراز در گستره زمانی بیش از یکصدسال و در جغرافیای مکانی کل ایران می‌برد تا ضمن نشان دادن نمونه‌های مختلفی از حوادث آتش‌سوزی در سالن‌های سینما و تاباندن نور بر دلایل این حوادث، مواجهه هر یک از اقشار جامعه ایران با سینما در سال‌های مختلف و بی‌شمار مواردی از این دست، او را با موضوعات مرتبط دیگری البته در خدمت موضوع اصلی کتاب در مورد سینمای ایران نیز آشنا کند.

نویسنده جایی به تعداد فیلم‌های نمایش داده شده در سال ۱۳۴۴ اشاره کرده و می‌نویسد: همین جا باید اشاره کرد که در سال ۱۳۴۴ حدود چهارصد فیلم نمایش داده شد که دویست فیلم آمریکایی، سی و هفت فیلم ایتالیایی، سی و پنج فیلم هندی، پانزده فیلم فرانسوی و دوازده فیلم از انگلستان و دیگر کشورها بودند. در این سال چهل و هشت فیلم نیز از ایران به نمایش درآمد (ص. ۵۰) در سال ۱۳۴۶ از چهارصد فیلمی که نمایش داده شد یکصدوبیست فیلم آمریکایی، نودوپنج فیلم ایتالیایی، چهل و پنج فیلم انگلیسی، سی و پنج فیلم هندی، سی و پنج فیلم فرانسوی و دوازده فیلم از سایر کشورها بودند. در این سال هفتاد فیلم ایرانی (غیرتکراری) نیز نمایش داده شد. (ص. ۵۱)

ساختمان متروکه سینما رادیو سیتی، خیابان ولیعصر تهران

بهارلو همچنین در شکافتن عمیق‌تر دلیل سلسله آتش‌سوزی‌های سال ۱۳۴۸ در سینماهای ایران به فرضیه عمدی‌بودن این آتش‌سوزی‌ها به ویژه توسط هیات‌مدیره و اعضای سندیکای سینماها توجه می‌کند و با ورق زدن گزارش‌های رسانه‌ای و حتی امنیتی آن روزها این موضوع را پیش چشم مخاطب می‌آورد که بیشتر سینماهای به آتش‌کشیده شده فیلم‌های ایرانی نمایش می‌دادند. 

وی در همین حین از موضوع واردات فیلم‌های آمریکایی به ایران و نقش شخصی به نام جباری و به عنوان نماینده شرکت آمریکایی گلدن مایر و از مسئولان وزارت فرهنگ و هنر یاد می‌کند که انحصار واردات این فیلم‌ها را نیز در اختیار داشته است؛ موضوعی که ضمن تایید وجود فساد مالی در سینما نمی‌تواند قطعا عمدی بودن آتش‌سوزی‌ها را تایید کند. 

در نهایت، کتاب کوتاه اما جذاب سینماسوزی در ایران خواننده را به خوبی نه فقط با جلوه‌ای جدید از سینما در ایران و دور از زرق و برق‌های معمول آشنا می‌کند توجه او را به موضوعات مرتبط دیگر نیز جلب کرده و می‌خواهد ساده از کنار بناهایی که امروز فقط از آنها سردرسینما مانده یا حتی آنهم نمانده اما روزگاری پناه خستگی‌ها و قرارگاهی برای فرار از روزمرگی‌ها بودند، نگذرد.

برچسب‌ها آتش سوزی سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری روز سینما سالروز ملی سینمای ایران

منبع: ایرنا

کلیدواژه: آتش سوزی سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری روز سینما آتش سوزی سازمان سینمایی و امور سمعی و بصری روز سینما آتش سوزی در سینما سالن های سینما پیروزی انقلاب سینما در ایران نمایش داده شد سینمای ایران آتش سوزی ها سالن سینما پنج فیلم داستان ها فیلم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۸۴۹۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وقتی عمیق و موشکافانه به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید تاثیر نامطلوب این ماجرا در دراز مدت به مراتب بیشتر از سودی است که حاصل سینما می‌شود؛ از گسترش نفوذ تفکر سرمایه‌داری تا محدود شدن سینمای ایران به ژانر کمدی ارائه تصویر نامناسب از سینمای ایران دردنیا و... بخشی از نتایج تبلیغات گسترده فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره است.

روزنامه اعتماد با محمدمهدی عسگرپور، رییس هیات‌مدیره خانه سینما در همین باره گفت‌وگویی انجام داده و نظرش را درباره تبلیغ فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای جویا شده است که ادامه می‌خوانید:

جناب عسگرپور! بحث درباره تبلیغات فیلم‌های سینمای ایران در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، به امروز و دیروز و امسال و پارسال مربوط نمی‌شود و اصلا نکته جدیدی در سینمای ایران نیست، اما همان‌طور که می‌دانید این موضوع از سال گذشته رویکرد جدیدی پیدا کرده است، نظر شما درباره این موضوع چیست؟

همان‌طور که اشاره کردید، بحث تبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای قدمت دارد، قبل‌تر محدودیت زیادی روی این تبلیغات اعمال می‌شد اما در حال حاضر این محدودیت‌ها ظاهرا کمتر شده است، این موضوع از جایی شروع شد که تهیه‌کنندگان، تولیدکننده‌ها و پخش‌کننده‌ها احساس کردند از کانال‌های داخلی برای معرفی فیلم‌شان به جایی نمی‌رسند و نمی‌توانند از امکانات داخلی که در گذشته کارایی داشت بهره ببرند، امکانات داخلی در گذشته کارایی داشت و محدودیت کمتر داشت اما در حال حاضر کارایی خیلی کمی دارد و در عوض محدودیت زیادی دارد، پس تصمیم گرفتند برای تبلیغات فیلم‌شان به دنبال امکاناتی باشند که کارایی داشته باشد. اگر نمودار این اتفاق را رسم کنید خودتان متوجه می‌شوید مجموعه‌ای از عوامل
در کنار هم قرار می‌گیرد و دست به دست هم می‌دهد تا فیلمساز به شبکه‌های ماهواره‌ای پناه ببرد. رویکردی که قبل‌تر تجربه نشده در حال حاضر این است که سینماگران از صداوسیما به عنوان بازوی تبلیغاتی نمی‌توانند بهره ببرند، ضمن اینکه اقبال به شبکه‌های صداوسیما هم کم است وازطرفی صدا وسیما عمدتا محصولات خاصی مدنظر دارد و برای همان فیلم‌ها تبلیغ می‌کنند از امکانات شهری هم که هیچ کمکی به سینماگران نمی رسد، برای سینماگران تنها امکان معرفی فیلم‌شان کانال‌های ماهواره‌ای باقی می‌ماند.

انگار تبلیغ فیلم‌ها برای یک تعداد فیلم است‌.

نکته مهمی که نباید از نظر دور داشت این است که تبلیغات ماهواره برای یک تعداد فیلم کاربرد دارد و برای دیگر فیلم‌ها شاید موفقیتی نداشته باشد.انگار که در و تخته با هم جور شده باشند فیلم‌های پرمخاطب در این شبکه‌ها تبلیغ می‌شوند، البته بده و بستانی هم این وسط صورت می‌گیرد و راه برای تبلیغ فیلم‌های کمدی بیشتر باز می‌شود، اینکه این مسیر تا کی ادامه دارد و در ادامه به چه شکلی صورت می‌گیرد، نمی‌شود پیش‌بینی کرد امافارغ از کیفیتی که فیلم‌ها دارند که ماآنهارا د وست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم هراثری امکان تبلیغ باید داشته باشد. صاحب اثرباید مسیری را برای معرفی محصولش باز کند وقتی در داخل کشورمان بیشتر امکانات و درها به روی فیلم‌سازان بسته است و فضای تبلیغات فیلم‌ها در خدمت یکسری محصولات مختص حاکمیت است راه‌چاره‌ای برای فیلمسازان باقی نمی‌ماند. به‌رغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلسات‌شان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل می‌بینیم این تفاهم‌ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.

بحث خروج سرمایه از کشور و هزینه‌ای که برای شبکه‌های ماهواره می‌شود دراین مسیر چقدر اهمیت دارد.

حتما موضوع مهمی است، حتما اگر تهیه‌کنندگان سینمای ایران امکانات داخلی کارآمد برای‌شان فراهم می‌شد، فضای داخل کشور را به تبلیغات در رسانه‌های خارج ترجیح می‌دادند. وقتی مجاری تبلیغ در داخل بسته و بی‌کیفیت می‌شود و از سوی دیگرتبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای هزینه کمتر و کارایی بیشتر را متوجه صاحب اثر می‌کند، سینماگر خود به خود به خارج از کشور سوق داده می‌شود.

در لابه‌لای صحبت‌تان اشاره کردید که بده و بستانی بین تبلیغ فیلم‌ها و ماهواره‌ها صورت می‌گیرد. بیشتر در این خصوص توضیح می‌دهید؟

به این معنی که تبلیغات فیلم‌های ایرانی برای شبکه‌های ماهواره‌ای سود خوبی دارد، یعنی با افزایش مخاطب آنها همراه می‌شود، شما دقت کنید در چند سال اخیر صداوسیما که با افت مخاطب همراه بوده اما شبکه‌های ماهواره‌ای پرمخاطب‌تر شدند، کشور همسایه ما ترکیه در صادرات سریال رتبه بسیار بالایی دارد و این باعث می‌شود فعالیت‌ها در این کشور گسترش پیدا کند یا در کشور کره، در ساخت سریال‌های پرمخاطب موفق بوده. وقتی شبکه‌های ماهواره‌ای اقدام به پخش این سریال‌ها می‌کنند با رشد مخاطب همراه می‌شوند. تقویت شبکه‌های ماهواره‌ای باعث می‌شود سینماگران ما هم به سمت آنها بیشتر گرایش پیدا کنند و این باعث می‌شود تبلیغات به سمت ماهواره‌ها بیشتر شود واین یعنی تعامل.

متاسفانه در داخل کشور نه تنها چنین تعاملی اصلا وجود ندارد که اصلا به گسترش فعالیت و تقویت رسانه ملی فکر نمی‌شود، اما آقای عسگرپور تا به اینجا بیشتر درباره سطح ماجرا صحبت کردیم، یعنی دریافت‌های مستقیم از تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره‌ها را بررسی کردیم، اما اینجا بد نیست کمی زیربنایی به این ماجرا بپردازیم، شما اشاره کردید اگر نمودار رسم کنیم تمام راه های فیلمسازان به خارج می‌رسد، ولی ما هم برای شما از جنبه دیگر نمودار رسم می‌کنیم و از تناقض‌ها و تبعیض‌ها در این نمودار می گوییم‌. اگرچه در وهله اول این فروش قطعا برای بخشی از سینمای ایران مفید است اما پرسش اینجاست چرا مدیران سینما این فروش را به دوران مدیریت خود نسبت می‌دهند و این فروش را از عملکرد مطلوب خود ناشی می‌دانند؟ مگر سهم عمده فروش از تبلیغات ماهواره نیست‌؟ مگر ماهواره در معنای کلی کلمه امر مذمومی نیست؟ آیا این تناقض نیست؟

به عقیده من تبعاتی که این ماجرا دارد بسیار مهم است.

از سوی دیگر پرسشی که مطرح می شود اگر مدیران به دنبال گردش اقتصاد و فروش فیلم‌ها در سینما هستند چرا از اکران و نمایش فیلم‌های اجتماعی خوب مثل برادران لیلا و تفریق و... جلوگیری می‌کنند؟ اگر فروش خوب است چرا سینمای اجتماعی را محدود کردند؟ چرا قاطبه سینماگران شاخص اجتماعی امروز بیکار هستند و نمی‌توانند کار کنند؟ این تناقض نگران‌کننده نیست‌؟ به عنوان مثال اکران فیلم اجتماعی از رخشان بنی‌اعتماد یا اصغر فرهادی آن‌هم بدون تبلیغ در ماهواره‌، آیا پرفروش نخواهد شد؟ چرا این فیلمسازان نباید امروز فیلم بسازند؟ اصلا اگر فروش خوب است چرا تبلیغ در ماهواره‌ها را رسما اعلام نمی‌کنند؟

اتفاقا معتقدم در دوره‌ای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی ازسینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یاناخواسته هم‌جهت شده‌اند. به بیانی دیگر مجموعه‌ای از حاکمیت نظری دارد و بیشتر اوقات درحدشعاراز ارزش‌ها می‌گوید بدون اینکه توان توضیح درست داشته باشد با سینمای متفکر که غالبا دیدگاه انتقادی دارد مقابله می‌کنند، در خارج از کشور هم طی چندسال گذشته جریان‌هایی شکل گرفته که مایل است سینمای تفکربرانگیز ایران حضوررسمی نداشته وحالا این دو جریان در کنار هم به سینمای ایران لطمات جدی می‌زنندهرچند در ظاهر با هم مخالفند اما در عمل کنار هم هستند، در پاسخ به سوال شما باید بگویم که بله فعلا بخش مهمی از سینمای ایران فعال نیست‌. عده ای از فروش فیلم‌ها سودهایی می‌برند که اتفاقا نوش جان‌شان، در شرایطی قرار گرفتیم که اگر نقد می‌کنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحی‌نگر به منتقدان وضع موجود حمله می‌شود که شما با موفقیت همکاران‌تان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم می‌اندازند، به همین دلیل لابه‌لای صحبتم می‌گویم که باور کنید از فروش فیلم‌های همکاران خوشحالم اما وقتی حرف از رونق می‌زنیم این واقعا مربوط به بخش نسبتا کم سینمای ایران می‌شود. مفهوم و واژه رونق گستردگی دارد و ما وقتی از رونق صحبت می‌کنیم از یک صنعت حرف می‌زنیم. از رونق صحبت می‌کنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند. این کجایش اسم رونق دارد؟ البته تعداد زیادی از سالن‌های سینما به واسطه بعضی فیلم‌ها پرمخاطب می‌شود که این می‌شود سود ‌صاحبان سالن ولی تعداد کمی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان ما کار می‌کنند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار می‌کنند. شما به فیلم‌ها و سریال‌ها نگاه کنید، چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟

این اسمش را می‌توانیم رونق بگذاریم؟

رونق بخشی ازسینماست ونه سینما به مفهوم کلی، به نظر من مسوولان لطف کنند واژه رونق را این‌قدر به کار نبرند.این اعداد و فروش سالن های سینما بخش کمی از کل مجموعه سینما را شامل می‌شود، در صورتی‌که در حال حاضر می‌بینیم به جای آنکه زمینه‌ای ایجاد شود تا کورسوی امید ایجاد شود تا بقیه اهالی سینما هم بتوانند کار کنند اما جریان نظارتی به گونه‌ای عمل می‌کنند که تنها بخشی از سینما فعال است و بخش زیاد دیگری غیرفعال، اینکه اسمش رونق نیست، درحالی که مزیت نسبی فرهنگی و هنری سینمای ایران با سینمای جدی و تفکربرانگیز بوده است که من معتقدم این بخش را در حال حاضر به مقدار بسیار زیادی از دست دادیم، مگر اینکه فیلمسازان با شرایط اقتصادی و روحیات خودشان فیلمی تولید کنند و در دنیا منتشر کنند که آن قسمت از سینما کارکرد خودش را دارد، ولی درخصوص فیلمسازان صاحب اصول وسبک عملازمینه‌ای برای فعالیت‌شان وجود ندارد و اگر هم بخواهند فعالیت کنند، نمی‌توانند چون قواعدی که در سینمای ایران در حال حاضر وجود دارد با قواعدی که آنها به آن پایبند هستند فاصله دارد و به آن تن نمی‌دهند.

اینجا همان جایی است که همان دو جریانی که گفتم برای از بین بردن بخش مهمی از سینمای ایران که حضورشان مزیت نسبی است همگام می‌شوند.امیدوارم سازندگان فیلم‌های پرفروش فراموش نکنند که بخشی از امکان فعالیت مستمری که برای آنها به وجود آمده مرهون فعالیت درخشان فیلمسازان روشنفکر و متفکر است که مسیررابرای سینمای پرآوازه ایران شکل داده تا برای جریان‌های مختلف محترم شمرده شود، تصور اینکه به تدریج سینمای متفکر از زیست بوم سینمای ایران حذف شود و بقیه این زیست بوم که فعلا مترادف شده با فیلم‌های کمدی بتواند بار فرهنگی سینما را به دوش بکشد بسیار ساده‌انگارانه است.

جالب، سکوت مدیران در این باره است‌.

مدیران که فعلا تلاش‌شان روی فروش بالا به هر قیمتی است و ظاهرا آن‌قدر پروانه ساخت فیلم کمدی صادر شده یا درخواست شده که خودشان به این موضوع پی بردند.

حتی اعلام کردند که دیگر فیلم کمدی در اولویت ما نیست و گفتند درخواست پروانه ساخت برای فیلم کمدی ندهید.

الان سینما یک مدل خاص رواج پیدا کرده است، قبل از انقلاب می‌گفتند مرحوم بیک ایمان‌وردی درسال چند فیلم همزمان با هم کار می‌کرد طوری که ممکن بودبا همان لباس فیلم اول سر فیلم دوم و سوم هم حاضر می‌شد، الان شما نگاه کنید اکثر پلان فیلم‌های پرفروش خیلی شبیه هم شده‌اند، (باز اینجا تاکید می‌کنم که این نوع فیلم‌ها باید ساخته شود و فروش داشته باشند) ولی کیفیت هم باید داشته باشند یا نه؟ البته من بیشتراین مشکلات را از نگاه وعملکردمدیران می بینم که نگاه بلندنظرانه به اداره سینما ندارند تا زمینه ایجاد شود که فیلمسازانی که مزیت نسبی برای سینما هستند هم فعالیت کنند. غم‌انگیزتر آنجاست که امروز بخش رسمی سینما که تریبون دارند به بخش دیگر و ارزشمند سینما حمله می‌کنند. شما به فهرست چهل ساله سینمای ایران و فیلم‌هایی که در سینمای ایران ساخته شده، نگاه کنید ببینید از کجا به کجا رسیدیم.

اتفاقا به نکته‌ای اشاره کردید که مدنظر ما بود. دوره‌ای بود که عباس کیارستمی پرچمدار سینمای ایران بود، درحالی که الان سینمای کمدی فاقد کیفیت پرفروش می‌شوند و مدیران از این فروش فخر می‌فروشند و فیلم‌های کمدی پرچمدار سینمای ایران شده و جهان هم ما را با این فیلم‌های کمدی رسمی می‌شناسد. جناب عسگرپور! نیک می‌دانید اگر ما به تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره‌ها ایراد می‌گیریم بخش‌های مختلف دارد. یک بخش هم همین نگاهی است که جهان به سینمای ایران از طریق ماهواره‌ها دارد.

در دهه شصت زمانی که جنگ بود مدیران ما تلاش کردند ارتباطات بین‌المللی برقرار کنند درحالی که ایران درگیر جنگ با عراق بود بخش فرهنگی کار خودش را بکند و ایران با فیلم‌هایش در جهان شناخته شود و نگاه‌ها به سمت ایران باشد. اواخر دهه شصت بود که هفته فیلم ایران در امریکا برگزار شد و تعداد زیادی از فیلمسازان شناخته شده و معتبر فیلم‌های‌شان در این رویداد شرکت کرد. همان زمان که مخالفان تظاهرات به راه انداخته بودند وخاطره معروف عباس کیارستمی با پرویز صیاد هست که به او گفت من بیرون سالن با پلاکارد می‌ایستم تو به سالن برو و فیلم ببین.

می‌خواهم بگویم آن زمان این‌گونه از سینمای روشنفکر دفاع می‌کردند شما درنظر بگیرید که الان هفته فیلم دراروپاوامریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثارموردعلاقه‌شان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلم‌های پرفروش می‌شوند نماینده سینمای ایران؟ البته من معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که می‌توانند پرچم‌های سینمای ایران در دنیا راهمچنان بالا ببرند اما یازمینه کار برای‌شان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند ودرچرخه کمدی‌سازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است. زمانی بود که در جشنواره‌های مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلم‌ها بدون مجوز در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنندو وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلم‌ها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلم‌ها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند. قبلا رنگ‌آمیزی تنوع فیلمسازان در سینمای ایران زیاد بود ولی در حال حاضر بخش زیادی از سینماگران دیگر امکان فعالیت ندارند. ازطرفی غلبه نگاه امنیتی رایج دردستگاه‌های امنیتی برنگاه فرهنگی مدیران روزگار ناخوشایندی رابرای سینما رقم زده است.

جناب عسگرپور! نکته‌ای که در آخر به آن اشاره کنیم، آیا تبلیغات ماهواره‌ای که فروش هرچه بالای فیلم‌های سینمای ایران آن‌هم به صورت تبعیض‌آمیر به دنبال دارد، باعث نفوذ تفکر سرمایه‌داری در سینما می‌شود؟ چون در حال حاضر در سینما همه چیز به پول خلاصه شده، تهیه‌کننده‌ها فیلم کمدی می‌سازند چون بازگشت سرمایه دارد و حرف پول در میان آنهاست، سینماداران فیلم کمدی اکران می‌کنند چون بازگشت سرمایه دارد، جالب اینکه فیلمسازان مدعی تفکر هم سمت ساخت فیلم کمدی رفتند، آیا رواج چنین تفکری درست است؟ نکته مهم‌تر اینکه آیا وقتی تهیه‌کننده‌ای از نمایش فیلمی سود هنگفت می‌کند آیا این دریافت هزینه نباید در سینما منتشر شود؟ یا اینکه فقط مختص به تهیه‌کننده است؟ از این منظر که در کشورهای خارج از سودهای کلان حاصل از فیلم‌های پرفروش تهیه‌کننده باید دو، سه فیلم تجربی هنری بسازد و دست فیلمسازان جوان را بگیرد... در ایران انگار اوضاع فرق می‌کند. نظر شما در این مورد چیست؟

با توصیه‌های اخلاقی نمی‌توان یک زیست بوم را اداره کرد، تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار ما هم حاصل شرایط کشور هستند، با مجموعه‌ای از دولت مواجهیم که از راه‌های گوناگون از مردم عوارض و مالیات و... می‌گیرد، هزینه‌های زندگی را به ‌شدت بالا می‌برد، ارزش پول ملی را به بدترین حالت می‌رساند و بعد توقع فرزندآوری و حال خوب و نشاط از مردم دارند. واقعا نمی‌دانم با چه رویی چنین توقعاتی از جامعه دارند؟ دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است.

تهیه‌کننده و سرمایه‌گذارونهایتا تولیدفیلم هم محصول همین شرایط است (همین‌جا بگویم که اغلب با سرمایه‌گذار در سینما مواجه هستیم تا تهیه‌کننده). شما به صنعت خودروسازی نگاه کنید. همین چند وقت پیش بود که رسما اعلام شد که یک شرکت خودروساز نزدیک به چند هزار میلیارد از مردم زیادی گرفته است با خودم گفتم اگر فقط همین یک مورد مدیران خودروسازی مجبور شوند پول زیاد گرفته شده از مردم را به آنها پس دهند مردم به این نتیجه می‌رسند که با نظامی مواجه هستند که با عدالت با آنها رفتار می‌کند و حقوق آنها را رعایت می‌کند ولی نتیجه چه شد می‌فهمید در یک جریانی این تبلیغات باید اتفاق می‌افتاد، همین و بس، اصلا مگر سابقه‌ای از پس دادن وجود داشته که این دومی‌اش باشد؟ در چنین زیست بومی دیگر به سختی می‌شود از تعهد و اخلاق و سلامت فرهنگی گفت. وقتی هم به دست‌اندرکاران جدیدی که سود زیادی برده‌اند از مسوولیت اجتماعی می‌گویی در ظاهر تایید می‌کنند ولی در دل پوزخند می‌زنند، به نظرم خیلی تقصیر آنها نیست، چراکه بیشترشان در زیست بومی که شالوده‌اش در عملکرد مسوولین مشخص است، رشد کرده‌اند.

آقای عسگرپور! به عنوان پرسش آخر با تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره موافق هستید یا مخالف؟

مخالفم اما به تهیه‌کننده‌ها حق می‌دهم وقتی در داخل با بی‌مهری مواجه می‌شوند برای بازگشت سرمایه به ماهواره متوسل شوند. وقتی صحنه کشور ما از نخبگان خالی شده، وقتی مدیران ما فهم دقیقی از اداره حوزه‌های فرهنگ و هنر را ندارند، وقتی می‌گوییم فروش بالای چند فیلم رونق کل سینما به شمار نمی‌رود، تازه از آنجا مساله ما با آنها شروع می‌شود و آنها سینماگران را به جان هم می‌اندازند که شما از فروش فیلم همکاران‌تان راضی نیستید و مساله را سخیف جلوه می‌دهند.

در دوره‌ای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی از سینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یا ناخواسته هم‌جهت شده‌اند.
اگر نقد می‌کنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحی‌نگر به منتقدان وضع موجود، حمله می‌شود که شما با موفقیت همکاران‌تان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم می‌اندازند.
از رونق صحبت می‌کنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار می‌کنند، شما به فیلم‌ها و سریال‌ها نگاه کنید چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟
الان هفته فیلم در اروپا و امریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثار مورد علاقه‌شان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلم‌های پرفروش می‌شوند نماینده سینمای ایران؟
معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که می‌توانند پرچم‌های سینمای ایران در دنیا را همچنان بالا ببرند، اما یا زمینه کار برای‌شان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند و در چرخه کمدی‌سازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است.
زمانی بود که در جشنواره‌های مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلم‌ها بدون مجوز در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنند و وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلم‌ها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلم‌ها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند.
دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است. تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار و نهایتا تولید فیلم هم محصول همین شرایط است.
به‌رغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلسات‌شان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل می‌بینیم این تفاهم ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.

۲۲۰۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900028

دیگر خبرها

  • بندر ناپل میزبان بازی پرهیجان سردار آزمون و هم تیمی هایش در رم
  • بندر ناپل میزبان بازی پرهیجان سرداز آزمون و هم تیمی هایش در رم
  • تجربه سینما ترس، ترسناک‌ترین در ایران
  • خلاصه بازی فوتسال ایران و تایلند +فیلم
  • داستان‌های ادامه‌دار ستاره عراقی؛ علی عدنان از ایران رفت!
  • ثبت رکورد پرمخاطب‌ترین روز سال برای «ملت» و «باغ کتاب»
  • سیمینی که دانشور بود
  • استقبال بیش از ۱۸ هزار مخاطب از سینما‌های تصویر شهر
  • بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما!
  • از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم