فرهاد توحیدی: سودای مشهورشدن و پول درآورن به هیچ وجه پایدار نیست/ کار با کمال تبریزی و مرضیه برومند لذتبخش است
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۱۰۱۴۵۹
فیلمنامهنویس پیشکسوت سینمای ایراندرباره کار با مرضیه برومند میگوید: دعوا کردیم، بحث داشتیم اما همکاری خوبی داشتیم؛ مرضیه برومند از سینما تلقی خاصی دارد که البته در کار خودش استاد است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، به مناسبت روز ملی سینما و در ادامه سلسله نشستهای تاریخ شفاهی، موزه سینمای ایران با یکی از عوامل تأثیرگذار سینمای ایران را منتشر میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فرهاد توحیدی با اشاره به اینکه در شهر فرهنگ و تمدن متولد شده است، گفت: شهر رشت این روزها به عنوان یکی از شهرهای خلاق در یونسکو ثبت شده است و من به خودم میبالم که در این شهر به دنیا آمدم. در سال 1355 وارد دانشگاه شدم و اولین گامهای حرفهای شدن را همزمان با تحصیلات دانشگاهی برداشتهام.
وی با بیان اینکه فیلمنامه «مرد عوضی» را در سال 1375 نوشته است، توضیح داد: ایده اولیه این فیلمنامه از خبر روزنامه همشهری گرفته شده که در صفحه پزشکیاش نوشته بود بانک مغز آمریکا با کمبود مغز مواجه شده است با خواندن این مطلب مانند کارتنها که بالای سرشان علامت سوالی ایجاد میشود چراغی بالای سرم روشن شد.
توحیدی درباره کمال تبریزی و مرضیه برومند که بیشترین همکاری را با آنها داشته است، توضیح داد: فیلمنامهنویس مستقل که خود قصد کارگردانی ندارد شرط بقایش در سینما این است که با کارگردانهایی کار کند که اعتقاد به کارکردن بر فیلمنامه دیگران دارند. کمال تبریزی جز آن دسته از کارگردانهایی است که فیلمنامه نمینویسد بنابراین میتوان راحت با او کار کرد. برخی کارگردانها هستند که فیلمنامه مینویسند و فیلمنامه را هم خوب میفهمند؛ با آنها هم میتوان کار کرد مانند همایون اسعدیان، مانی حقیقی، مرضیه برومند اینها علاوه بر اینکه دست به قلماند، فیلمنامه را هم خوب میفهمند.
وی خاطرنشان کرد: همکاری با کمال تبریزی همیشه برایم جذاب بوده و لذت بردم اما کار با مرضیه برومند کمی سختتر است زیرا او با نویسندگان سخت کار میکند اما به خاطر رفاقت و دوستی که به طور متقابل وجود داشت من توانستم به خوبی با او کار کنم. چند سریال از جمله «شهر موشها» را با هم کار کردیم. دعوا کردیم، بحث داشتیم اما همکاری خوبی داشتیم. مرضیه برومند از سینما تلقی خاصی دارد که البته در کار خودش استاد است.
وی ادامه داد: خیلیها به من میگویند که چرا کارگردانی نمیکنم و پاسخ من این است که هر فردی باید تواناییها و مزیتهای خود را بشناسد. من هیچ وقت سودای بازی و کارگردانی نداشتم و این گوشه را عمیقاً دوست دارم. نوشتن برای من تنها امر معیشت نیست بلکه عشق، دغدغه و لذت است و هیچ چیزی به اندازه این کار به من لذت نمیدهد و خلوت خودم را به هر چیز دیگری ترجیح میدهم.
توحیدی درباره زنده یاد «عباس کیارستمی» نیز گفت: همیشه به عباس کیارستمی به عنوان یک استاد نگاه کردم و دوبار در سفر خارجی از جمله جشنواره فیلم کن همسفر بودیم و در دوره خانه سینما زمانیکه میخواستیم اولین آکادمی را تشکیل دهیم کوشش کردیم تا او ریاست آن را قبول کند.
وی خاطرنشان کرد: من زمانی با او آشنا شدم که هنرمند جا افتاده و شکل گرفتهای شده بود و تجربیات بزرگی را پشت سر گذاشته بود و مهمترین فیلم داستانی خود به نام «گزارش» را ساخته بود و بعد از انقلاب هم همچنان فیلمهای مهمی همچون خانه دوست کجاست را ساخت. کیارستمی برای خود حریم و ساحتی داشت و سبک جدیدی را شروع کرده بود که با روحیه جستجوگر و تجربهگرای او نزدیکی بیشتری داشت.
توحیدی توضیح داد: من از یک سنتی میآمدم که تصورم این بود که خادم صنعت سینما هستم زیرا همیشه سینما را در وجه صنعتی آن دوست داشتم و تصورم این است مسیر سینمای ملی در کشور ما از مسیر داستانگویی میگذرد و ما هنوز این مسیر را در سینمای ایران با کمال طی نکردهایم. امروز اگر سینمای اصغر فرهادی صاحب اقبال است به این دلیل است که او قصه را به خوبی تعریف میکند و از این جهت طبع قصهدوست تماشاگر ایرانی را برمیانگیزد.
وی درباره توصیهاش به جوانان علاقهمند به بازیگری و سینما بیان داشت: همیشه به جوانانی که در آموزشگاههای آزاد و دانشگاه با آنها در ارتباطم میگویم هر فردی باید کاری را انتخاب کند که آن کار به او لذت بدهد. کار باید مانند بازی باشد. همانطور که میدانید کودکان بازی را دوست دارند و اگر به آنها کاری نداشته باشیم 24 ساعت بازی میکنند و اگر به کاری آنها را مجبور کنیم ممانعت میکنند و دوباره سراغ بازی میروند زیرا غایت بازی چیزی جز لذت نیست. کار هم به همین شکل است یعنی اگر لذتبخش باشد همه 24 ساعت را فدای کار میکنیم.
فیلمنامهنویس پیشکسوت تأکید کرد: توصیه میکنم کاری که به آنها لذت نمیدهد و با اجبار به آن میپردازند را رها کنند زیرا در آن موفق نمیشوند. ممکن است از نظر اقتصادی موفق شوند اما همه زندگی اقتصاد نیست و رضایت امری درونی است. شادمانگی در حوزهای بهدست میآید که به ما لذت ببخشد بنابراین اگر این لذت را در بازیگری احساس میکنند به سمت آن بروند اما به سودای چیزی سراغ کاری نروند یعنی سودای مشهور شدن و پول درآورن به هیچ وجه پایدار نیست.
نوید دری: پدرم دغدغه ملی در سینما و تلویزیون داشت/مدیران فرهنگی دهه شصت نگاه ضداستعماری دری را طرد و تحریم کردندبازی بازیگر داعشی «پایتخت» در یک مجموعه تلویزیونی/ پیشنویس تفاهمنامه بخش رادیو تئاتر فجر نوشته شدرئیس شبکه مستند:برخی از مستندسازان فرصت پخش تلویزیونی را از خود میگیرندانتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: سینما سینمای ایران سینما سینمای ایران فیلمنامه نویس مرضیه برومند سینمای ایران کمال تبریزی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۰۱۴۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمالالدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّقالمعانی» و «ملکالفُضَلا» نیز خوانده میشده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.
دوران کودکی و جوانی
او فرزند خانوادهای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیتالمقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیجفارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشههای بسیار از دانش بود.
سالهای سفر و گشت و بازگشت
خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاثالدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو بهدست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بیسلطان را لایق اقامت ندید:
از آن خواجو ازین منزل سفر کرد
که سلطانیه بیسلطان نخواهد
سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علیالخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.
حافظ و خواجوی کرمانی
حافظ مشهورترین همعصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و بههمین دلیل در دیوان حافظ بیتهای زیادی به تقلید یا به استقبال از غزلهای خواجو میبینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراعهای زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:
استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
شیوه سخن سرایی
مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بیاعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزلسرایی میکرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.
در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها میپردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):
وجه برات شام بر اختر نوشته اند
و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند
مستوفیان خسرو کشور گشای هند
بر باختر مواجب لشکر نوشته اند
در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است
بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند
دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب
واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند
کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام
والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند
دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان
برطرف هفت پایهی منبر نوشته اند؟
یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست
کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند
در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی
پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند
منظومهی محبت زهرا و آل او
بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس
نام بتول، بر سر معجر نوشته اند
انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن
برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند
بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست
آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند
رمزی که در مطاوی طومار کبریاست
بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند
از دست و پنجه اسدالله کنایتیست
حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند
نامش نگر که قلعه نشینان موسوی
مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند
نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی
بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند
القاب عالیش ز پی اکتساب قدر
بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند
ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست
اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند
لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش
بر کوهه های زین تکاور نوشته اند
صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار
بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند
ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی
شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند
در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند
بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند
اشعار من که مادح اولاد حیدرم
هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند
شادم بدین که بر صفحات عقیدتم
شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند
خواجو کمال نامهی مستان حیدری
بر جان عارفان قلندر نوشته اند...
در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:
سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس
چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن
انوری خاوری، از سر صدق و صفا
ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن
قاضی دین رسول، خازن گنج بتول
قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن
خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین
دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن
چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال
چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من
تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا
از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن
شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی
حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن
ناصب رایات علم، شارح آیات حق
واسطهی کاف و نون، کاشف سرّ و علن
شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه
کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان
مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر
تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن
ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم
روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن
مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل
فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن
گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی
خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن
نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین
خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن
سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف
قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن
دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال
فتنه مشو جز بر او، تا برهی از فتن
جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش
باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن
در ره مهرش فلک، مشوره با من کند
زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن
چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول
روز جزا در برم، سوخته بینی کفن
ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:
به نوک خامهی صورت گشای کن فیکون
که بست در شکن کاف تاب طره نون
حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف
سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون
چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او
هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون
به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر
دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون
بنات غیب ز بهر نظارهی صنعش
سر از دریچهی ابداع میکنند برون
فلک به چرخ درآید چو نام او شنود
ملک سجود کند چون کلام او شنود
به ماه روی شب افروز الذی اَسری
که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها
گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت
فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی
کشیده رختِ لعُمرک به خیمهی لَولاک
چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی
به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب
به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا
نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف
ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا
ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم
ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم
بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او
نمونه ایست مه نو ز نعل استر او
ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت
که بود مملکت لَو کشف مسخّر او
به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی
نبی مدینهی علم آمد و علی در او
هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین
شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او
چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز
کنند خلق جهان سجده در برابر او
گدای درگه او شو که شاه مردان اوست
پلنگ بیشهی اسلام و شیر یزدان اوست
در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن میپردازد:
به مقدم خلف منتظر امام همام
مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام
شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم
عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام
خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت
ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام
شه ممالک صاحب الزمان که زمان
به دست رایض طوعش سپرده است زمام
به انتظار وصول طلیعتش خورشید
زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام
نه در ولایت او در خورست رایت ریب
نه با امامت او لایق ست آیت عیب
که شمع جان من از نور حق منور باد
دماغ من ز نسیم خرد معطر باد
مرا که مالک ملک ملوک معرفتم
جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد
دلم که مهر زند آل زر بر احکامش
فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد
ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است
چراغ خلوتیان رواق شش درباد
روان او که شد از آب زندگی سیراب
رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد
در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز
مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز
در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره میکند:
آن شاه که شهر علم را آمد در
پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر
شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول
داماد رسول و شیر یزدان، حیدر
دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمالنامه و گوهرنامه؛ رسالهی البادیه؛ رسالهی سبع المثانی؛ رسالهی مناظره شمس و سحاب.
آرمیده در تنگه الله اکبر
سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ اللهاکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.
کد خبر 6091788 طاهره تهرانی