رؤسای جمهوری کشور از کجا دکترا گرفتند؟
تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۱۵۹۸۰۷
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه شرق دولت ایران نیز از این قاعده مستثنا نبودهاند؛ چه مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که از دانشگاه تهران دکترای افتخاری گرفت، چه حسن روحانی از مسکو و چه ابراهیم رئیسی که در اولین سفر خارجی خود به تاجیکستان با یک دکترای افتخاری به کشور بازگشت. سیدمحمد خاتمی با چندین و چند مدرک دکترای افتخاری رکورددار است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دکتر هاشمی رفسنجانی
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در پایان دوران ریاستجمهوری خود به خاطر سالها حضور در بالاترین سطح نظام از طرف «دانشگاه تهران» دکترای سیاسی افتخاری گرفت.
خبر این رخداد در هشتم اردیبهشت سال ۷۶ این گونه مخابره شده بود: « آقای هاشمی رفسنجانی دانشنامه دکترای افتخاری خود را در حضور جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای هیاتدولت، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب فرهنگی، فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران، رؤسای دانشگاههای نظامی و انتظامی و شخصیتهای کشوری و لشکری از دست حضرت آیتالله یزدی و آقای دکتر گرجی دریافت نمودند.»
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره این روز این گونه نوشته است: «برای مراسم اعطای [دانشنامه] دکترای سیاسی به من، از منزل به دانشگاه تهران رفتیم. محسن و مهدی و یاسر هم آمدند. جلسه خوبی بود. آقایان دکتر [محمدرضا] عارف، دکتر [سیدمحمد] هاشمی، [استاد دانشگاه شهید بهشتی]، دکتر [محمدرضا] تخشید، [رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران]، [محمود] محمدی عراقی، [رئیس سازمان تبلیغات اسلامی] و آقای [محمد] یزدی، [رئیس قوه قضائیه]، درباره خدمات علمی و اجرایی و جهادی من صحبت کردند. سپس سمفونی سازندگی نمایش داده شد که جالب است. سپس توسط دکتر [ابوالقاسم] گرجی، دانشنامه دکترا تقدیم شد. متن آن را خواندند. سپس در اهمیت دانشگاه صحبت کردم. قول همکاری محدود برای درسی در موضوع تاریخ سیاسی دادم.»
هر چند او به قول خود وفا نکرد و انتقال تجربههایش در حد نوشتن خاطرات روزانهاش باقی ماند.
دکترای گفتوگوی تمدنها
سیدمحمد خاتمی، مدرک کارشناسی فلسفه غرب از «دانشگاه اصفهان» و کارشناسی ارشد در رشته علوم تربیتی از «دانشگاه تهران» دارد.
او همچنین در حوزه علمیه قم، دروس حوزوی خوانده است. خاتمی به دلیل طرح گفتوگوی تمدنها از سه دانشگاه «سنتاندروز انگلستان»، «دانشگاه لیژ بلژیک» و «دانشگاه تهران» دکترای افتخاری گرفت.
او در اردیبهشت سال ۸۴، در مراسم اعطای نشان دکترای افتخاری خود در دانشگاه تهران به شوخی تشکر کرده بود که کلاه دیگری بر سرش نگذاشتند و به پوشاندن ردای دکترا اکتفا کردند.
خاتمی به طعنه گفته بود: «چند ماه دیگر یکی از این کلاهها برداشته خواهد شد. من در شگفتم که برای برداشتن این کلاه صف طویلی تشکیل شده تا یک نفر این کلاه را بر سر خود بگذارد.»
او بیشترین دکترای افتخاری را در میان رؤسای جمهوری ایران داراست؛ دکترای افتخاری مؤسسه دولتی روابط بینالملل مسکو، دکترای افتخاری فلسفه از دانشگاه دولتی مسکو، دکترای افتخاری مؤسسه فناوری توکیو، دکترای افتخاری از «دانشگاه دهلی»، دکترای افتخاری از آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان و دکترای افتخاری از «دانشگاه النیلین» سودان به سیدمحمد خاتمی اعطا شده است.
یک دکترای مشکوک!
محمود احمدینژاد سالهاست دکترای مهندسی عمران از «دانشگاه علم و صنعت» دارد و عضو هیات علمی این دانشگاه است. او در دورانی که ریاست دولت را بر عهده داشت، چند دکترای افتخاری نیز گرفت.
فروردین ۸۸ «دانشگاه اوراسیای گومیلوف» قزاقستان به احمدینژاد دکترای افتخاری اعطا کرد و مهر سال بعد زمانی که به لبنان رفته بود، از دست زهیر شکر، رئیس «دانشگاه لبنان» دکترای افتخاری گرفت.
یک سال بعد، در دیماه سال ۹۰ نیز در سفری که به کوبا انجام داده بود، در «دانشگاه هاوانا» ضد نظام سرمایهداری سخنرانی کرد و بعد از آن از رئیس آن دانشگاه، دکترای افتخاری علوم سیاسی گرفت.
اما در ۲۹ خرداد سال ۹۲، دو هفته مانده به پایان دوره احمدینژاد اتفاق جالبی افتاد؛ خبرگزاری ایسنا خبر داد که در حاشیه جلسه هیات دولت از سوی دکتر علیرضا ابوالفضلی، مدیر شعبه «دانشگاه دارالحکمه» در ایران که توسط آیتالله العظمی سیستانی از مراجع بزرگ شیعیان در نجف تأسیس شده و در بیش از ۸۵ کشور نمایندگی دارد، به پاس خدمات و تلاشهای احمدینژاد در عرصه بینالملل و جهان اسلام به او دکترای افتخاری در رشته «مدیریت تحول» داده شده است. اما این که دانشگاه منصوب به آیتالله العظمی سیستانی حاضر شده اعتبار خود را برای احمدینژاد خرج کند، جای تعجب داشت.
تابناک در همان روزها نوشت: «پیگیریهایی در این باره از دفتر قم و دفتر نجف آیتاللهالعظمی سیستانی صورت پذیرفت که در نهایت اصالت دانشگاه منتسب به این مرجع تقلید و طبیعتا اصالت مدرک صادره زیر سؤال رفت.
دفتر آیتالله سیستانی در نجف اشرف در پاسخ به این پرسش وارده که «در اخبار آمده است که شعبه دانشگاه دارالحکمه در ایران به بعضی از رجال سیاست دکترای افتخاری در رشته مدیریت تحول! داده است و این دانشگاه به ریاست سیدقوام (زینالعابدین) شهرستانی توسط آیتالله سیستانی تأسیس شده و در بیش از ۸۵ کشور نمایندگی دارد. آیا این خبر صحیح است؟»، مرقومه این مرجع تقلید را ارائه کرد.
در پاسخ مکتوب آیتالله سیستانی که ممهور به مهر ایشان است، چنین آمده بود: «بسمه تعالی. این دانشگاه - که از قرار اطلاع عنوانی بیش نیست - هیچگونه ارتباطی با آقا ندارد و رئیس آن نیز مورد تأیید ایشان نمیباشد. ۱۰ شعبان ۱۴۳۴» دست آخر نیز مشخص نشد این دکترا از کجا آمد و اصولا رشته مدیریت تحول به چه کاری میآمده است.
همیشه دکتر
پیش از انقلاب در اسناد ساواک برای حسن روحانی از پیشوند «دکتر» استفاده میکردند اما او دکترای خود را سالها بعد گرفت. او علاوه بر تحصیلات حوزوی، لیسانس حقوق قضائی از دانشگاه تهران، فوق لیسانس حقوق عمومی و دکترای حقوق اساسی از دانشگاه کلدونیان گلاسکو (Glasgow Caledonian) اسکاتلند دارد.
با این حال روحانی بارها از طرف مخالفان سیاسی به این متهم شده که مدرک دکترای او جعلی است.
او یک بار با زبان نیشدار خود در جواب آنان گفته بود: «تز دکترای من مربوط به یک دانشگاه معتبر است. زمین ندادیم تز بگیریم!»
با وجود این در سال ۹۲ دانشگاه کلدونین گلاسکو مدرک تحصیلی حسن روحانی را تأیید و اعلام کرد: «حسن روحانی در گذشته با نام «حسن فریدون» در آن دانشگاه تحصیل کرده و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را به ترتیب در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۹ اخذ کرده است.»
روحانی در فروردین سال ۹۶ و در دولت اول خود در سفری که به روسیه داشت، از «دانشگاه دولتی مسکو» دکترای افتخاری گرفت. «سادوو نیچی» رئیس این دانشگاه اعلام کرد که اعطای این دکترای افتخاری پس از تأیید شورای علمی دانشگاه انجام گرفته است.
افتخار به طلبگی
رئیسجمهوری فعلی ایران آخر هفته را در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، گذراند تا در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای شرکت کند.
در همین سفر «دانشگاه ملی تاجیکستان» در جمع دانشجویان و استادان این دانشگاه به ابراهیم رئیسی دکترای افتخاری اهدا و او را به عنوان عضو افتخاری هیات علمی دانشگاه انتخاب کرد. این دانشگاه در سال ۱۹۴۷ میلادی تأسیس شده و ۱۴ دانشکده و بیش از ۳۰ هزار دانشجو دارد.
رئیسی در مراسم اهدای دکترای افتخاری از دانشگاه تشکر کرد و گفت: «برای بنده عنوان طلبگی حوزههای علمیه بر هر عنوان دیگری برتری دارد.»
رئیسی از دانشگاه عالی شهید مطهری نیز دکترای فقه و حقوق خصوصی دارد.
در انتخابات ریاستجمهوری امسال بود که محسن مهرعلیزاده در مناظرههای تلویزیونی به مدرک آقای رئیسی ایراد وارد کرد. پس از آن بود که ستاد انتخاباتی رئیسی، تصویر دکترای او را منتشر کرد.
خبرگزاری فارس نیز در توضیح مراتب تحصیلی او نوشت که ابراهیم رئیسی در حوزه علمیه قم از شاگردان آیتالله خزعلی، آیتالله طاهری خرمآبادی، آیتالله سیدعلی محقق داماد، آیتالله مشکینی و آیتالله نوری همدانی بوده است.
ابراهیم رئیسی همچنین درس فقه را نزد آیتالله آقامجتبی تهرانی و مقام معظم رهبری تلمذ کرده و با اتمام دوره سطح حوزه توانست به دوره کارشناسی ارشد رشته حقوق خصوصی راه یافته و پس از دفاع از پایاننامه خویش با عنوان «ارث بلا وارث» در سال ۱۳۸۰ با قبولی در کنکور دکترای مدرسه عالی شهید مطهری در رشته فقه و حقوق خصوصی ادامه تحصیل دهد.
او در نهایت رساله دکترای خود را با عنوان «تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق» دفاع کرد و با اخذ نمره ممتاز، دکترای فقه و حقوق گرفته است.
پایاننامه دکترای ابراهیم رئیسی با محقق داماد بود و با نمره ۲۰ پذیرفته شده است. او در دانشگاههای امام صادق (ع)، شهید مطهری و دانشگاه آزاد اسلامی نیز تدریس داشته است.
منبع: تابناک
کلیدواژه: اربعین 1400 اعمال ماه صفر توافق هسته ای موقت سازمان همکاری شانگهای محمدباقر ذوالقدر روسای جمهور مدرک دکتری هاشمی رفسنجانی محمد خاتمی احمدی نژاد حسن روحانی رئیسی اربعین 1400 اعمال ماه صفر توافق هسته ای موقت سازمان همکاری شانگهای محمدباقر ذوالقدر دکترای افتخاری گرفت دکترای افتخاری ابراهیم رئیسی دانشگاه تهران احمدی نژاد حسن روحانی فقه و حقوق آیت الله سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۵۹۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهرهای است از آنچه کسب کردهاند و برای زنان نیز بهرهای است از آنچه کسب کردهاند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوتهای جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما میتواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.
نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام میتواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور میکرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز میکردند. حضرت فاطمه (س) در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار میکردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.
اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمینهای مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصههای مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشتهاند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع میبینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.
خبرگزاری تسنیم با مرور بخشهایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخشهایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.
رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند
در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشتهاند و از محضرش بهره میبردهاند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.
رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام میدهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»
دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه میفرمایند:«این دختر سیّدهای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را میشنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر میشود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.
اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده میشود.
آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوینوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا میکند، رابعه به وی میگوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمیآوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.
این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونههای پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین رویگردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما یا اندک پیه آبهای قانع بود.
فاطمه نیشابوری؛ گمشدهای در عرفان اسلامی
یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و مینویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش میگوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»
ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد میکند. از این زن، با چنین درجهای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمیشود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.
خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری
آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بودهاند و در کتب احوالات عارفهها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.
نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه میریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه میگذرند، به روشنایی چیزی رشته میشود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»
بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیکردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا
او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.
اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.
امام علی علیه السلام میفرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»
حبیبه عدویه و نیایشهای عارفانهاش
از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری دربارهاش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه میرفت و میگفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیدهها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»
این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بیتوجهیاش به دنیای دون است.
کسی که این چنین با پروردگارش نیایش میکند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.
عقلاء مجانین
یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بیمقدار است، که از بند عقل معاش بیرون میآیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی میگیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.
این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروفترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانهای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمیکند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت میکند که ایشان معمولاً عاقلترین افراد زمانشان بودهاند.
در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر میشود.
ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان میدهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشتهاند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بودهاند و احساسات تند و شوق سوزان و بیپایان درونی خود را بیپروا بیان میکردند.
عارفهای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشتهاند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفهای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»
همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.
زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شدهاند.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیعارفههای گمنام
اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بودهاند.
زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافتهاند.
در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خردهنانی اکتفا کردهاند، خود نوعی سلوک عرفانی است.
در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بودهاند، همانطورکه بشر حافی میگوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستانهای آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.
زندگی و نقش زنان عارف در هالهای از ابهام است
میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هالهای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشتهاند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.
هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایستهای از این زنان مشاهده میشود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا میدهد.
در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شدهاند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشتهاند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بودهاند و مطالعه زندگی ایشان میتواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.
انتهای پیام/