صورت فلکی؛ تابلو آسمان شب
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۳۸۸۳۲
بزرگترین صورت فلکی در اسمان مار باریک یا Hydra است، مساحت آن ۱۳۰۳ درجه مربع(یکای اندازهگیری زاویه فضایی است که بخشی از کره را مشخص میکند) است و ۳.۱۶٪ از کره آسمان را اشغال میکند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، علاقمندان نجوم و کسانی که مشتاق شروع کاوش در آسمان هستند در ابتدا باید با صورتهای فلکی و روش شناسایی آنها آشنا شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در زمانهای گذشته مردم الگوهایی تخیلی از تعدادی ستاره نزدیک به هم در آسمان مشاهده و سپس رسم میکردند که امروزه ما آنها را صورت فلکی مینامیم. دستهبندی صورتهای فلکی براساس قابل مشاهده بودن در نیمکره شمالی یا جنوبی و همچنین قابل مشاهده بودن در فصلهای مختلف سال انجام میپذیرد؛ برای یافتن هر جرمی در آسمان میتوانیم از صورتهای فلکی کمک بگیریم. در همین رابطه با فاطمه فخراییفرد، کارشناس تیم علمی رصدخانه لارستان گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
منظور منجمان از صورت فلکی چیست؟
صورت فلکی گروهی از ستارگان است که از دید ناظر زمینی الگویی را در آسمان تشکیل دادهاند؛ البته صورتهای فلکی کاملاً خیالیاند و بیشتر آنها توسط اخترشناسان باستان اختراع شدهاند که برای راهنمایی، پیمایش و تقسیمبندی در آسمان شب استفاده میشود.
تفاوت بین صورت فلکی و الگوی ستارهای چیست؟
الگوهای ستارهای به دلیل اینکه به طور رسمی ثبت نشدهاند با صورت فلکی متفاوت است؛ بیشتر الگوهای ستارهای به راحتی در یک صورت فلکی قابل تشخیص است. الگوی ستارهای "ملاقه" که در صورت فلکی دباکبر قراردارد و مشهورترین الگوی ستارهای است؛ همچنین الگوی "قوری" که در صورت فلکی قوس قراردارد و جز الگوهای ستارهای معروف است.
چند صورت فلکی رسمی وجود دارد؟
اتحادیه بین المللی نجوم (IAU) به طور رسمی ۸۸ صورت فلکی را که آسمانهای شمالی و جنوبی را پوشانده است به رسمیت میشناسد. هر صورت فلکی ناحیهای از آسمان است که بوسیله زوایای میل و بعد مرزبندی میشود. هر نقطه داده شده در کره سماوی در یکی از صورتهای فلکی واقع شده است.
چند صورت فلکی دایره البروجی وجود دارد؟
زودیاک یا منطقه البروج مجموعهای از صورتهای فلکی است که مسیر خطی سالانه خورشید در آسمان یا دایره البروج در آن قرار گرفته و تا چند درجه بالاتر و پایینتر خط دایره البروج گسترش پیدا میکند.
در طول سال، به نظر میرسد خورشید از تمام صورتهای فلکی منطقه البروج عبور میکند. از نظر نجومی ۱۳ صورت فلکی زودیاک به نامهای: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، ماهی و مارافسای وجود دارد.
چرا ستاره شناسان فقط از ۱۲ صورت فلکی نام میبرند؟
منطقه البروج توسط بابلیها ابداع شد، آنها میخواستند صورت فلکی با تعداد ماههای تقویم مطابقت داشتهباشد. به همین دلیل به راحتی سیزدهمین صورت فلکی که مارافسای نام داشت را حذف کردند؛ البته این صورت فلکی در مسیر دایره البروج قراردارد.
چرا صورتهای فلکی شبیه اسمشان نیستند؟
صورتهای فلکی محصول تخیل افراد باستان است. مغز انسان تمایل به دیدن الگوهای معنیدار در ساختارهای تصادفی دارد و نتیجه نهایی کاملاً فردی است؛ به عنوان مثال هنگامی که یونانیان صورت فلکی شکارچی را دیدند، منجمان چینی باستان ببر سفید و ققنوس سرخ را دیدند. اگر بخواهید صورتهای فلکی را نام ببرید احتمالاً با شکلها و نامهای کاملاً متفاوتی مواجه میشوید.
بزرگترین صورت فلکی چه نام دارد؟
بزرگترین صورت فلکی مار باریک یا Hydra است، مساحت آن یکهزار و ۳۰۳ درجه مربع (یکای اندازهگیری زاویه فضایی است که بخشی از کره را مشخص میکند) و ۳.۱۶ درصد از کره آسمان را اشغال میکند، این صورت فلکی طولانیترین صورت فلکی است که طول آن بیش از ۱۰۰ درجه است.
اگر در نیمکره جنوبی زندگی میکنید، میتوانید سر الگوی ستارهای مار باریک را که بین ستارههای درخشان قلبالاسد (Regulus) و شعرای شامی(Procyon) واقع شده است را با جستجو پیدا کنید.
کدام صورت فلکی درخشانترین ستاره آسمان شمال را در خود جای داده است؟
درخشانترین ستاره آسمان شب شعرای یمانی یا شباهنگ (Sirius) است که از هر دو نیمکره شمالی و جنوبی دیده میشود. شباهنگ در صورت فلکی سگ بزرگ قرار دارد و با قدر ۱.۴۴ میدرخشد.
نحوه جهتیابی به کمک صورتهای فلکی چگونه است؟
اگر از آسمان شمالی شروع کنیم، برخی از صورتهای فلکی همیشه قابل مشاهده است که معروفترین آنها الگوی ستارهای ملاقه است ("ملاقه" یک صورت فلکی نیست) که از هفت ستاره روشن (چهار ستاره "کاسه" را تشکیل میدهند، سه ستاره دیگر "دستگیره") تشکیل شده و شکل یک ملاقه را در آسمان به تصویر میکشد که یکی از قابل تشخیص ترین الگوها را در آسمان شب ایجاد میکند.
"الگوی ستارهای ملاقه" یک راهنمای ایده آل برای مکان یابی صورتهای فلکی اطراف و ستاره شمالی و جهتهای جغرافیایی است. شما میتوانید با اتصال و ردیابی خطی بین ستارههای دبه و مراق در انتهای کاسه ملاقه و ادامه دادن آن در حدود پنج برابر فاصله بین آنها، ستاره قطبی را پیدا کنید.
ستاره قطبی درخشانترین ستاره صورت فلکی خرس کوچک و حاوی الگوی ستارهای ملاقه کوچک است. این ستاره همانند برادر بزرگ خود، از هفت ستاره تشکیل شده است (چهار ستاره در کاسه و سه ستاره در دسته)؛ البته از آنجایی که چهار ستاره این الگو کم نور است در آسمان دارای آلودگی نوری سخت میتوان آن مشاهده کرد.
با یافتن ستاره قطبی جهت شمال آسمان پیدا شده و اگر به کمک یک خط مسیر دوستاره سر کاسه و ستاره شمالی را به اندازه پنج برابر فاصله دبه و مراق ادامه دهید به گروه چشم نوازی از ستارهها میرسید که یک حرف مشخص M یا W را تشکیل میدهد. این الگو صورت فلکی ذات الکرسی یا ملکه یا کاسیوپیا نامیده میشود که یکی دیگر از صورتهای فلکی دور قطبی شمالی است که در آن سوی ستاره قطبی و روبروی دب اکبر قراردارد. درواقع با امتداد نیمساز زاویه وسط حرف W به ستاره قطبی میرسیم.
کد خبر 525415منبع: ایمنا
کلیدواژه: صورت فلکی شکارچی صورت فلکی عقرب صورت فلکی ماه ها شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق صورت های فلکی دایره البروج ستاره قطبی آسمان شب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۳۸۸۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
الگوی مهاجرت دانشمندان در جهان چیست؟ / فاصله جغرافیایی کمتر؛ احتمال انتقال دانش بیشتر
به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ دانشمندان و محققان معمولا برای پیشرفت شغلی و تحقیقات خود مبادرت به مهاجرت به کشورهای دیگر میکنند. مطالعه روی این جابهجاییها در سراسر مرزها کار دشواری است و تا همین اواخر عمدتا در حیطه مطالعات موردی و نظرسنجی بوده است. اما با افزایش دادههای منتشر شده که به طور غیرمستقیم ردپای دانشمندان را به تصویر میکشد، به محققان سیاستگذاری و اطلاعرسانی فرصت جدیدی برای ترسیم جابهجاییهای جهانی دانشمندان میدهد.
درک جریان جابهجایی دانشمندان، ردیابی جایی که آنها آموزش دیدهاند، کشوری که به آنجا مهاجرت کردهاند و ربط آنها به رشتهای که در آن فعالیت میکنند و نوع دانشگاه تحقیقاتی که در آن استخدام میشوند، برای سیاست علم و مهاجرت امری بسیار مهم است.
شواهد 2 دهه گذشته نشان میدهد که الگوهای گستردهتری پیرامون جهانی شدن در حال تغییر هستند که به طور خاص از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به هم پیوسته هستند، زیرا جریانهای ایده و جابهجایی دانشمندان و کلا مردم نه تنها از کشوری به کشور دیگر، بلکه از قارهای به قاره دیگر اتفاق میافتد. با این حال تفاوتهای اساسی بین نوع جابهجایی دانشمندانی که از اروپا به آسیا مهاجرت میکنند یا آنهایی که از آسیا به اروپا مهاجرت میکنند، وجود دارد. درک این پویایی هم از نظر مطالعات علمی و هم از منظر سیاست علمی مهم است. به عنوان مثال، جابهجایی دانشمندان بین مناطق فراملی میتواند پیوندها با یک جامعه تحقیقاتی ملی را تا حد زیادی تضعیف کند. این به طور بالقوه اثرات منفی فرار مغزها را رد میکند و در عوض میتواند انتقال دانش مثبت را تقویت کند، چیزی که برخی از محققان آن را «گردش مغز» نامیدهاند.
در مقالهای که در ماه اوت 2020 در مجله «ساینس دایرکت» منتشر شده، محققان از دادههای ORCID استفاده کردند. ارکید یا شناسه آزاد پژوهشگران و نویسندگان/مشارکتکنندگان برای شناسایی منحصر بهفرد دانشمندان و دیگر نویسندگان دانشگاهی است. در واقع، ارکید یک سازمان غیرانتفاعی، برای شناسایی همه کسانی است که در تحقیقات، دانش و نوآوری مشارکت میکنند، به صورت یکتا شناسایی میشود و بین فعالیتهای علمی آنها با شناسهشان ارتباط برقرار میکند. این دادهها شامل تحصیلات دانشمندان از جمله مدرک تحصیلی، موسسه اعطا کننده مدرک، تاریخ اعطای مدرک، جزئیات شغلی آنها شامل همه سمتهای پس از دکتری و همچنین کتابشناختی شامل عناوین انتشارات، تاریخ انتشار و نام مجلات مقالات و کتابهایی است که دانشمندان منتشر میکنند. بنابراین، دادههای ارکید میتواند فاکتورهایی چون پیشرفت شغلی را برای ترسیم مشاغل و جابهجایی جغرافیایی دانشمندان ارائه دهد. از آنجا که میتوان نقطه شروع جغرافیایی مشاغل علمی دانشمندان را در زمان شناسایی کرد، میتوان روندهای جغرافیایی را با وضوح بالاتری نسبت به پایگاههای داده سنتی کشف کرد.
محققان این مقاله روی 116 هزار و 400 دانشمندی تمرکز کردهاند که دارای مدرک دکتری هستند و بین سالهای 1980 تا 2010 پس از دریافت مدرک دکتری خود حداقل در یک موسسه علمی استخدام شدهاند. آنها سپس مهاجرت دانشمندان را به سه دسته کوچ داخلی (یعنی در داخل همان کشوری که تحصیل کردهاند)، مهاجرت منطقهای (یعنی به یک کشور در همان منطقه) و مهاجرت جهانی (به یک منطقه یا قاره دیگر) تقسیم کردند.
این رویکرد درک بسیار عمیقتری از مهاجرت ارائه میکند، زیرا گردش دانشمندان مثلاً فرار مغزها و دستاوردهای مغزها (brain drains and brain gains) نه فقط مهاجرت آنها را در سطح بینالمللی نشان میدهد، بلکه به طور ویژه روابط جغرافیایی، سیاسی یا اجتماعی بین جایی که دانشمندان ترک کردهاند و جایی که به عنوان مقصد مهاجرت انتخاب کردهاند را نشان میدهد.
محققان این مقاله میگویند: ما متوجه شدیم که مهاجرت بین کشورها از دهه 1980 نسبت به مهاجرت در داخل کشورها راکد مانده است. با این حال، دانشمندانی که در سطح بینالمللی حرکت میکنند، نه تنها به طور فزایندهای در همان منطقه مهاجرت میکنند، بلکه به طور مکرر و به مسافتهای کوتاهتر نیز سفر میکنند.
مهاجرت علمی نیروی کار و انواع آندانشمندان به دنبال کمک مالی، پیدا کردن تیمهای تحقیقاتی نخبه و اعتبار از یک کشور به کشور دیگر نقل مکان میکنند و این امر تا حدود زیادی به رشتههای خاص بستگی دارد. این تاثیر به ویژه در میان پراستنادترین محققان جهان که به طور سیستماتیک و دسته جمعی به کشورهایی با سرمایه گذاریهای تحقیق و توسعه بالا مهاجرت میکنند، بسیار دیده میشود. البته کیفیت زندگی و نگرانیهای خانوادگی نیز تا حد زیادی در تصمیم گیریهای مهاجرت موثر است. برای مثال، بسیاری از دانشمندان و به ویژه بسیاری از زنان تمایلی به مهاجرت فرزندان نوجوان خود به خاطر فرصتهای شغلی در خارج از کشور ندارند.
نکته دیگری که محققان این مقاله ساینس دایرکت بیان میکنند، این است که معمولا دانشمندان با مهارت بالا، وعدههای رشد اقتصادی، نوآوری و توسعه را از کشورهای مقصد خود دریافت میکنند. زیرا هر چه جامعه علمی یک کشور در همکاریهای بینالمللی بیشتر مشارکت داشته باشد و مهاجرت بیشتری در میان دانشمندان آن کشور وجود داشته باشد، تأثیر کار علمی آن کشور بیشتر میشود.
افزایش مهاجرت علمی به طور نامتناسبی به نفع کشورهایی است که از قبل دارای جوامع علمی بزرگ و با بودجه کافی هستند. نگرانی ناشی از به دست آوردن مزایای مرتبط با مهاجران با مهارت بالا - یا از دست دادن این مزایا در هنگام خروج - از پایان جنگ جهانی دوم منجر به بحثهای سیاستی و تحقیقات سیاسی در سطح بالا شده است.
چشمانداز در حال تغییر مهاجرت علمی جهانییکی از محورهای این بحث، تغییر موازنه قدرت در جامعه علمی جهانی است؛ آن هم با تسلط طولانی مدت آمریکا به طور فزایندهای توسط اروپای منسجم و اقتصادهای رو به رشد در آسیا مثل چین، کره جنوبی و هند به چالش کشیده میشود. اگرچه آمریکا در جذب محققان پربار و کارآمد از خارج از کشور موفق است، اما در مقایسه با 20 سال پیش، سهم کمتری از تحقیقات پیشگامانه را در سراسر جهان تولید میکند. در واقع، در طول مدت زمان مشابه، بسیاری از کشورهای آسیایی مانند چین و کره جنوبی خود را در زمره تأثیرگذارترین کشورها در علم و مهندسی قرار دادهاند و از نظر تعداد مقالات تولید شده و تولید تعداد فزایندهای از تحقیقات با استناد بالا پس از آمریکا در رتبه دوم قرار دارند. برای دانشمندان کشورهایی چون برزیل، هند و روسیه، یکی از عوامل محدود کننده اصلی در آسیا مانع زبانی است و دید بسیاری از تحقیقات آنها را محدود میکند.
تأثیر مهاجرت توسط خود دانشمندان نیز احساس میشود. دانشمندانی که مهاجرت میکنند پراستنادتر هستند، دانشمندانی که آمریکای شمالی را ترک میکنند به طور متوسط 10 درصد استناد بیشتری به دست میآورند و همکارانی که به خارج از اروپای شرقی مهاجرت میکنند، 170 درصد بیشتر به دست میآورند.علاوه بر این، مهاجرت همکاریهای علمی بینالمللی بیشتری را به همراه دارد. به نظر میرسد این امر به جای افزایش اعتبار، نتیجه داشتن یک شبکه اجتماعی گستردهتر باشد، زیرا اندازه شبکه تحقیقاتی بینالمللی برای دانشمندان مهاجر بزرگتر از دانشمندان غیر مهاجر است.
بیشتر بخوانید: محقق در 2 دانشگاه آمریکا: نفس مهاجرت خوب است؛ به شرطی که شرایط برگشت وجود داشته باشدعلاوه بر این، دانشمندانی که به دانشگاههای نخبهتر مهاجرت میکنند، عملکرد بهتری نسبت به کسانی ندارند که این کار را انجام نمیدهند؛ اگرچه در هنگام رفتن به دانشگاه کمتر نخبه، افت جزئی در عملکرد علمی وجود دارد. افزایش بهرهوری ناشی از مهاجرت در آن سوی مرزها برای یک فرصت شغلی جدید میتواند به زمان نیاز داشته باشد.
گردش منطقهای در مهاجرت جهانیمرزهای جغرافیایی در مورد نیروی کار و محصولات در حال از بین رفتن است، زیرا اقتصادهای سراسر جهان خود را به سمت تجارت آزاد و تولید و توزیع اطلاعات در طول چند دهه گذشته سوق دادهاند. این اغلب به عنوان نشانهای از جهانی شدن اقتصاد جهانی تلقی میشود. شواهد نسبتاً مبهم است. به عنوان مثال، در همین دوره، اقتصاد جهانی در سطح منطقهای به هم پیوستهتر شده است، حتی زمانی که در سراسر جهان ارتباط متراکمتری پیدا کرده است. بنابراین، اقتصاد جهانی، شاید به طور غیر شهودی، به طور همزمان جهانیتر و منطقهایتر میشود.
این موضوع به طور خاص برای مهاجرت نیز صادق بوده است. شبکه جهانی مهاجرت در چند دهه گذشته به ویژه با ظهور کشورهای مقصد جدید در خارج از آمریکای شمالی و اروپا، بیشتر به هم مرتبط شده است. در عوض، بزرگترین تغییرات در سطح منطقهای رخ داده است، به طوری که اروپا، آفریقا و آسیای شرقی هر کدام در طول یک دوره زمانی بیشتر به صورت منطقهای در هم تنیده شدهاند. منطقهبندی در مقیاسهای کوچکتر نیز عمل کرده است، زیرا الگوهای واضحی در اروپای مرکزی، غربی و شمالی در شبکه مهاجرت پدیدار شدهاند.
مطالعات نشان میدهد که کشورهایی که بیشتر به روی علم باز هستند - یعنی کشورهایی که بیشترین همکاریهای بینالمللی و بیشترین مهاجرت را در بین دانشمندان خود دارند - همچنین از تولید تأثیرگذارترین تحقیقات علمی سود میبرند. ولی با این حال، احتمال همکاری بین هر 2 دانشمند هنوز به فاصله فیزیکی حساس است و احتمال بازگشت به کشور پس از مهاجرت با همان پیوندهای مشترک افزایش مییابد. در نتیجه میتوان گفت که مزایا و هزینههای مرتبط با مهاجرت به مسافت طی شده بستگی دارد. به طور خاص، مهاجرت منطقهای ممکن است برای کشورهایی که از «فرار مغزها» رنج میبرند مضر نباشد، زیرا انتقال دانش ناشی مهاجرتی که فاصله بین کشور فرستنده و پذیرنده کم باشد، محتملتر است؛ یعنی احتمال برگشت نخبههایی که مهاجرت منطقهای کردهاند، بیشتر است.
البته ناگفته نماند که این مورد همیشه هم صادق نیست. زیرا برخی کشورها از جمله کشورهای اروپایی وجود دارند که هزینههای هنگفتی را برای مهاجرت دانشمندان خود میپردازند و برای اینکه آنها را دوباره به کشور برگردانند، مزایای بسیاری برایشان قائل میشوند. علاوه براین، محققان علاقهمند به وضعیت علم جهانی به کاهش هژمونی یا سلطهگری آمریکا و اهمیت فزاینده مراکز تحقیقاتی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین هستند، روشی مشابه را در پیش میگیرند.
به طور کلی، هدف از این مقاله ارائه برخی از اولین آمارهای توصیفی مربوط به نحوه مهاجرت دانشمندان در سطح بینالمللی است. یعنی چه تعداد از کسانی که از طریق مرزها مهاجرت میکنند در مقایسه با کشورهای دور به یک کشور نزدیک میروند؟ این میزان در سراسر جهان چگونه متفاوت است و در طول زمان چگونه تغییر میکند؟
پاسخ به این سوالات از این رو حائز اهمیت است که شور و نشاط یک جامعه تحقیقاتی ملی به نزدیکی دانشمندانش بستگی دارد، زیرا دانشمندان نزدیک به کشورشان نسبت به دانشمندانی که دورتر هستند، همکاریهای بیشتری در حوزه تحقیقات با کشور خود دارند.
انتهای پیام/
نسترن صائبی صفت کد خبر: 1229172 برچسبها آموزش عالی