همسانسازی حقوق بازنشستگان، رزمندگان دفاع مقدس و مجلس انقلابی
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۴۳۵۳۰
صدام با تمام توانش حمله کرده بود و به سربازان و فرماندهان و مردمش گفته بود در پایان سومین روز جنگ استان خوزستان را خواهد گرفت و برای خورستان اسم عربستان گذاشته بود و برای شهرها هم اسم های جدید انتخاب کرده . صدام با اطمینان گفته بود هفتم مهر در تهران است . یادم می آید که همین وقت ها یعنی ساعت حدود ساعت 5 بعد از ظهر 10 تا عملیات جنگی پروازی داشتم .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اولینش مربوط میشد به شروع جنگ من که حدود دو دقیقه پس از حمله 8 فروند هواپیمای عراقی به پایگاه تبریز بود. عراقی ها ساعت 13:42 دقیقه با 8 فروند هواپیما باند و تاکسی وی و رمپ پروازی را بمباران کردند و این بخش های فرودگاهی پایگاه صدمه دیدند و با این عملیات و این نوع بمباران عملا باند پایگاه حداقل باید تا چهار پنج ساعتی غیر قابل استفاده و غیر عملیاتی میشد.
من همان لحظه فرمانده گروه پروازی آلرت بودم به همراه مرحوم ستوان بالازاده که با دو فروند هواپیمای F-5E مسلح به موشک و مسلسل در آماده باش بودیم . به محض شنیدن آژیر حمله سوار هواپیما هایمان شدیم و هواپیما ها را روشن کردیم و با سرعت آمدیم سر باند . ساعت 13:44 است .
در مسیر از باند اجزه پرواز خواستم گفت باند بمباران شده و اجازه نداد . با اجازه خودم و پذیرش خطر از روی باندی که عراقی ها همان لحظه یا بهتر بگم دو دقیقه قبلش بمبارانش کرده بودند و باند قابل استفاده نبود بلند شدیم و افتخار دارم که اولین پرواز تاریخ جنگ را در این شرایط به نام خودم ثبت کردم .
فردای آن روز که اول مهر بود از ساعت 5 صبح با شرکت در عملیات کمان 99 و حمله 48 فروندی به پایگاه هوایی موصل و در ادامه ظهر حمله به پایگاه هوایی کرکوک و عصر ساعت 4 حمله به پایگاه هوایی اربیل سه ماموریت انجام دادم و روز دوم مهر سه ماموریت مشابه و روز سوم مهر سه ماموریت بر روی پایگاه ها و پادگان ها و تاسیسات عراقی داشتیم و در این ماموریت های سه روز اول جنگ علاوه بر بمباران پایگاه ها و پادگان ها و مواضع دشمن یک فروند سوخو – 7 را با موشک هوا به هوا و دو فروند هلیکوپتر میل – 17 را با راکت و یک قبضه توپ ضد هوایی را بصورت رو در رو یا اصطلاحا تن به تن با مسلسل زدم .
و در ادامه سوم مهر روز چهارم و ... ماموریت ها ادامه داشت و چند هفته بعدش هم پس از انجام 30 ماموریت جنگی در منطقه نورد جنوب اهواز و پس از بمباران تجهیزات مهندسی و نیروهای عراقی که قصد احداث پل و عبور از کارون برای محاصره اهواز را داشتند هواپیمایم مورد اصابت موشک سام – 6 عراقی ساخت شوروی ( کمونیست ها همپیمان استراتژی عراق بودند ) قرار گرفت و هواپیمایم را زدند و هواپیما موتور و هیدرولیک و فرامینش را از دست و مثل تکه سنگی رفت به سمت سقوط در کارون و من مجبور به ترک هواپیما با صندلی پران شدم و با چتر نجات در غرب کارون وسط نیروهای دشمن افتادم و اسیر نیروهای متجاوز عراق شدم .
آن روز که اسیر شدم جمعه 25 مهر بود و غروب بود و عراقی ها که قرار بود آن وقت خوزستان را گرفته باشند و تهران باشند اما مثل خر در گل گیر کرده بودند و پشت ساحل غربی کارون در غرب و شمال و جنوب اهواز گیر کرده بودند .
آنها تا آنوقت هر مقدار که توان داشتند گذاشته بودند که اهواز سقوط کند اما بچه رزمنده های ایران از زمین و هوا و دریا مانع شدند که خوزستان عربستان شود و نیروهای مهاجم عراق عاجزانه زمینگیر شدند و بجز خرمشهر که گرفته بودند در پشت کرخه هم زمینگیر شدند و نه راهی داشتند که شکست خورده برگردند و نه قدرتی داشتند که پیش بروند.
این حال و روز صدام و نیروهایش در 25 مهر 1359 بود. صدامی که خود را فاتح قادسیه دوم مینامید حالا با مقاومت ایرانی ها زمینگیر شده است و هیچ وقت فکر نمیکرد که اینگونه بشود؟
آن روز که اسیر شدم جمعه 25 مهر بود و غروب بود و بخش سنگین دفاع مقدس برای من شروع شد یعنی اسارت .
چیزی که هیچ وقت فکرش را نمیکردم . از آن غروب جمعه 25 مهر 1359 به مدت 119 ماه مفقود و پنهان در زندان های امنیتی عراق مثل سازمان امنیت بغداد و ابوغریب و الرشید در شرایط سخت و بعضی مواقع بسیار سخت من و سایر همرزمانم که خلبان و غیر خلبان بودند نگهداری شدیم و بلاخره پس از گذشت 3622 روز حدود ساعت 2 بعد از ظهر شنبه 24 شهریور 1369 با اسیران خلبان و غیر خلبان عراقی تبادل شدیم و آزاد شدیم.
این خلاصه ای از داستان یک رزمنده ایثارگر دفاع مقدس است که خودم هستم .
به تاریخ وقایع دفاع مقدس که نگاه میکنیم به وضوح و بسیار شفاف میبینیم که داستان من رزمنده ایثارگر به اندازه ذره ای از ناخن انگشت کوچک پای دیگران که در جنگ با دشمن متجاوز و مدافعان وطن اسلامی و انقلاب اسلامی بودند نیست و اصلا قابل مقایسه نیست.
میبینم که حدود چند هزار خلبان در انواع هواپیما ها و بالگرد های جنگنده و ترابری شبیه به داستان من را در دفاع مقدس داشتند و تعدادی از آنها شهید شدند و تعدادی جانباز و تعداد اسیر و تعدادی هم تا پایان جنگ در رزم و دفاع بودند و به کشور خدمت کردند.
میبینیم که حدود چند صد هزار نیروهای رزمی و پشتیبانی رسمی نظامی آموزش دیده زمینی و دریایی و هوایی و پدافند در نیروهای مسلح ارتش و سپاه و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس شرکت داشتند و مثل ما بودند با تعداد بیشتری شهید و جانباز و اسیر و رزمنده . به وضوح می بینیم که چند میلیون فرزندان ملت بزرگ ایران در دفاع مقدس شرکت داشتند با همین شرایط .
همه ما فرزندان ایران زمین در لباس سربازی از ایران و جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی جانانه و مردانه دفاع کردیم تا امروز با افتخار در مقابل فرزندان خود بایستتیم و بگوییم ایران ما با دادن حدود 227 هزار شهید و 591 هزار جانباز 43 هزار آزاده و با حضور و ایثار بیش از 5 میلیون رزمنده در میدان های جنگ سرفراز ماند و سرفراز است و سرفراز می ماند .
البته دفاع مقدس محدود به 31 شهریور 1359 تا تقریبا آخر تیر 1367 نیست بلکه دفاع مقدس از ابتدای انقلاب حدود اوایل اسفند 1357 شروع شد و تا نیمه مرداد 1367 در چند فصل جنگ سخت و در ادامه به شکل دیگری که آنرا جنگ نرم فرهنگی و جنگ اقتصادی مینامیم ادامه دارد و بحمدلله تا این لحظه به فضل حمایت و نصرت خداوند و دعای خیر و مستجاب مولایمان امیر المومنین حضرت ولیعصر (عج) و باور و اعتماد مردم ، مقاوم ایستادیم و ان شاء الله بعون الله هم ادامه می دهیم.
با این مقدمه میخواهم به موضوع اصلی که ارتباط بین بازنشسته و دفاع مقدس و مجلس است بپردازم.
می خواهم توجه شما مخاطب محترم و به خصوص آنهایی که امروز امانت دار مردم شدند و مسئول تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرا و اداره امور کشور هستند را به موضوع و هویت بازنشسته جلب کنم . از تاریخ ابتدای انقلاب و ابتدای دفاع مقدس تا امروز حدود 42 و 41 سال تمام میگذرد. سال 1358 من آن زمان رزمنده و مدافع کشورم در لباس خلبان بودم و درجه ام ستوانیکم بود. آنوقت 8 سال خدمت داشتم و مثل من رزمنده هم در لباس های مختلف که در طول دفاع مقدس حضور داشتیم.
امروز تقریبا همه ما که جوانان آن وقت بودیم، بازنشسته هستیم و بحمدلله جوانان و فرزندان ما جانشینان ما در لباس خدمت سربازی و یا مهندسی و یا پزشکی و یا معلمی و یا روحانی و یا تاجر و کاسب و کارگر و کشاورز و ... در خدمت کشور هستند و این راه تحویل و تحول بین نسلی به نسل بعد به خوبی ادامه دارد.
آقایان که امروز تصمیم سازان و تصمیم گیران و مجریان کشور هستند و احتمالا در میان شما از جنس رزمندگان هم باشند ، خوب خوب میدانند بازنشستگان امروز همان رزمندگان و مدافعان دیروز کشور هستند. این بازنشستگان امروز در آن زمان که شاغل و در سنگر دفاع از کشور و انقلاب بودند وظیفه خودشان را به نحو احسنت ادا کردند و انجام دادند و امروز وظیفه شماست که به نحو احسنت و بدون اما و اگر و بهانه گیری و به حق نه ناحق در مقابل خدمات آنها به آنها خدمت کنید.
قانون مدیریت خدمات کشوری و متاسفانه تبعیض و متاسفانه اجرای غلط آن
حتما میدانید قوانین و آئین نامه ها در هر کشوری و در هر ساختاری برای گره گشایی و حل مشکلات و معضلات جامعه نوشته میشود و هیچ قانونی برای گره زدن و تولید بحران و مشکلات و یا تولید تبعیض نوشته نمی شود. وظیفه هر مجلس قانونگذاری و از و بخصوص مجلس شورای اسلامی است که قوانین بسیار خوب برای قانون اساسی و شرع مقدس اسلام و عدالت و تقوا و اخلاق و ........ تدوین و وضع نماید.
در سال 1386 قانون مدیریت خدمات کشوری در مجلس تصویب شد و متاسفانه بازنشستگان به دو گروه فصل دهم و فصل سیزدهم یا شهروند بازنشسته درجه یک و شهروند بازنشسته درجه دو تقسیم شدند ( اشتباه اول )
گروه شهروندان درجه دو بازنشستگان قبل از سال 1387 بودند که در فصل سیزدهم قانون مدیریت خدمات کشوری قرار میگرفتند و اتفاقا اکثر این بازنشستگان همان هایی بودند که در دفاع مقدس و پیروزیهای افتخار آفرین نقش اساسی داشتند . ( اشتباه دوم )
گروه شهروندان درجه یک بازنشستگان بعد از سال 1387 بودند که اینها هم در دفاع مقدس شرکت داشتند نقش داشتند و در کنار ایشان دیگرانی که بعدا به اینها ملحق میشدند قرار گرفتند و در مجموع اینها در فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری قرار گرفتند و از امتیازات بیشتری نسبت به بازنشستگان قبل از سال 1387 بهره میبردند؟ ( اشتباه سوم )
اولین اعتراض از اینجا بود که چه فرقی بین این دو گروه بازنشسته است و به چه دلیلی بازنشسته شهروند درجه یک و درجه دو شدند و چرا حقوقشان متفاوت شد؟
دومین اعتراض این بود چرا همین قانون بصورت آنچه که در قانون نوشته شده بود اجرا نشد و با تفسیرهای سلیقه ای و احتمالا هدفمند جناحی معیشت شهروندان بازنشستگان درجه دو در فشار بیشتری قرار میگرفتند؟
سومین اعتراض این بود چرا آنهایی که هیچ سختی برای انقلاب نکشیدند و پس از جنگ مستخدم دولت شدند ، حقوق و زندگی امروز آنها نسبت به آنهایی که در انقلاب سختی های فراوان کشیدند و بازنشسته شدند به مراتب بهتر است و علاوه بر حقوق از امتیازات بیشتری نسبت به حقوق بازنشسته کسب میکنند که شاید تا دو و یا چند برابر است ؟
میگفتند و میگفتیم که این حق بازنشسته نبود که صادقانه در خدمت و حمایت از انقلاب و کشور باشد و متصدیان دولت و نمایندگان مجلس به سهو و یا عمد با تصمیمات و سکوتشان خنجر بر پشت اینها بزنند؟
بلاخره اعتراضات منطقی و قانونی بازنشستگان موثر واقع شد و دولت و مجلس در برنامه ششم توسعه تصمیم گرفتند که حقوق حقه بازنشسته متناسب و با شاغل باشد و به نسبتی منطقی همسان سازی شود که این کار نه تنها منتی بر بازنشسته نبود و نیست بلکه وظیفه حاکمیت ( تمام قوا ) بود که می باید انجام میگرفت و تا آن زمان نشد و اصولا متناسب سازی و همسان سازی حقوق بازنشسته کار نو و عجیبی و بی سابقه ای در جهان نبود ، بلکه این کار سالها ست که عرفا و رسما در کشورها و دولت های جهان اینگونه اتفاق می افتده و در بسیاری از کشورها در حال اجراست.
دولت قبل این کار را شروع و اجرا کرد و برای استمرا و دائمی شدن آن نیز لایحه قانونی و دائمی شدن همسان سازی حقوق بازنشسته را پس از بررسی و تصویب در دولت به مجلس ارائه کرد.
از اینجا به بعد انتظار داشتیم مجلسی که رییس آن رزمنده بوده و خودش خوب میداند حق بازنشسته چیست و باید حامی شهدا و ایثارگران و رزمندگان و خادمان دفاع مقدس باشد که امروز بازنشسته هستند ، اما میبینیم که از همین مجلس که خود را انقلابی می نامد توسط اشخاصی که بعضا نمی دانند دفاع مقدس چه بوده، زمزمه و مصاحبه میکنند که همسان سازی حقوق حقه بازنشستگان تورم زا است و بار مالی بر دولت تحمیل میکند؟
خدمت رئیس محترم مجلس که برادرم است و بخاطر خدماتش برایش احترام ویژه دارم و شخصا دوستش دارم و مثل خودم رزمنده بوده و ایثارگر است و اصطلاحا خاک جبهه خورده و گلوله و تیر و ترکش خورده و از بیخ گوشش رد شده و حتما تا پای شهادت هم پیش رفته میگویم:
این رسم مرام و رفاقت بچه رزمنده نبود و نیست که حق و شان و معاش کهنه سرباز و ... که امروز بازنشسته هستند بازیچه الفاظ و تصمیمات یک سری بی تجربه شود و در مجلس تحت مدیریت شما نسبت به آن بی تفاوت باشید. انتظار دارم با آن اشخاصی که خود را انقلابی مینامند اما در حقیقت وجودا نمیدانند دفاع مقدس را با چه مینویسند و در این قد و قواره های انقلابی هم نیستند برخورد کنید و به ایشان بگویید که:
از سال 1387 به هر دلیل بی منطق ، بازنشسته را تخریب کردند و معاش بازنشسته با بی تدبیری و بی تفاوتی سهوا یا عمدی گروگان گیری شد. در این مجلس باید تکلیف این رفتار ها روشن و مشخص شود و شان بازنشسته که پدران و مادران معنوی جامعه هستند محترم و گرامی و با تکریم بماند و حفظ شود.
* امیر بازنشسته خلبان آزاده جانباز
کد خبر 1559315منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: دفاع مقدس جنگ تحمیلی مجلس شورای اسلامی بازنشستگی صندوق بازنشستگی قانون مدیریت خدمات کشوری همسان سازی حقوق دفاع مقدس کشور هستند سال 1387 درجه دو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۴۳۵۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
من خلبان نیستم رسکیومن ارتشم! از سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش تا عمو کاووس «نون خ»
همشهری آنلاین-مهناز عباسیان: نمیدانم چرا شماره تلفن همراهش را «عمو کاووس» ذخیره کردم. عمو کاووس مجموعه تلویزیونی نون خ که با لهجه شیرینش، آنقدر باورپذیر نقش یک ریشسفید بانفوذ و البته شوخطبع و مهربان را خوب بازی کرده که حالا برای خیلیها تبدیل به یک عمو شده است. فارغ از بازی جذاب و دیدنی ماشاءالله وروایی در این سریال پربیننده، آنچه امروز ما را برای همصحبتی با او ترغیب کرده فقط پیشینه هنری او نیست. وروایی سرهنگ و مهندس پرواز بازنشسته هوانیروز ارتش است و در سالهای دفاعمقدس خوش درخشیده است.
**
هفته روز پیش روز ارتش بود. ضمن تبریک این روز به شما، برای ما بگویید چطور مسیر زندگی یک سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش به دنیای هنر و بازیگری کشیده شده است؟من هم سلام و تبریک جانانهای به همه ارتشیهای سرافراز، مرزداران نکونام و جنگاوران دلاور دارم. سال۱۳۴۷ وارد عرصه نظامی شدم و البته قبل از آن دستی بر آتش داشتم و یکی از شاگردان فعال آتش تقیپور نازنین بودم که خدا حفظشان کند. ایشان آن زمان مسئول تئاتر کرمانشاه بود؛ البته کنار هنرمندان دیگری همچون آقایان هواس پلوک، خندان و زندی خسرو شهراز، داریوش گراوندی و قلندرلکی که تئاتریهای دیار ما بودند، شاگردی میکردم. به هرحال عرصه نمایش را برای مردم شلوغ میکردیم و به دل همه هم مینشست.
از زمانی که وارد ارتش شدم در آنجا هم باز یک واحد هنری بود که مسیر فعالیتهای تئاتری مرا تسهیل کرد. نمایشهای خوبی برای خانوادههای ارتشی برگزار میکردیم که دستاورد خوبی هم داشت. بعد از انقلاب هم واحدهای عقیدتی سیاسی، مسئولیت بخش هنری را داشتند و ما که دیگر تجربهای در این زمینه داشتیم، گروه نمایش خوبی را به راه انداختیم. بیشتر هم نمایشهای طنز بود تا خانوادههای محترم ارتشیها واقعا لذت ببرند و خوش باشند. در دوران دفاعمقدس هم برای سربازان و نیروهای رزم نمایشهایی برای افزایش روحیه در خط مقدم داشتیم.
جدی در خط مقدم و اجرای نمایش؟بله در مناطق جنگی و در سولههای بزرگی که میشد برای اجرای نمایش از آنها استفاده کرد برای رزمندگان دلاور نمایشهای روحیهساز برگزار میکردیم و هم ما و هم رزمندهها لذت میبردند. جالب اینجا بود که یگانهای خط مقدم از گروههای نمایشی دعوت میکردند برای سربازان و حتی درجهداران نمایش اجرا کنیم. باعث افتخار بود برای عزیزانی که مدتها از خانه و خانواده دور بودند تا از نوامیس و خاک میهن دفاع کنند، لحظات خوشی را فراهم کنیم. خدا حفظشان کند این عزیزان را و آنهایی هم که به شهادت رسیدند یادشان گرامی است. اگر ما آرامش و آسایشی داریم زیر سایه شهدای گرانقدر است.
دنیای خشک و نظاممند ارتش با حال و هوای هنری بازیگری تداخلی نداشت؟به هر حال ارتشیها برحسب ضوابط و کارهای آییننامهای باید مقررات را بجا بیاورند که خودش فریضه است. حالا نه به آن خشکی خشک، ولی یک روحیه خاصی دارند. ما زمانی که به سمت کار هنری میآمدیم علاوه بر اینکه فعالیت هنری، زیبایی و لطافت خودش را داشت، ما هم مقداری چاشنی هنری به آن اضافه میکردیم تا کار به دل بیننده و حتی شنوندههای رادیویی بنشیند.
از خاطرات روزهای خدمت به ارتش و سالهای دفاعمقدس برایمان بگویید.روزگار ما نظامیان بهخصوص نظامیان قدیمی بهویژه در سالهای دفاعمقدس پر از خاطره است. اصلا انسان موجودی است که با خاطره زندگی میکند و آنچه از ما به یاد میماند، خاطره است. خاطرهای شیرین از مناطق عملیاتی دارم. من هرازچندگاهی به پیادهنظام میرفتم و با عزیزانی که در سنگرها بودند، همکاری داشتم. بیشتر اوقات دیدهبان بودم و احیانا اگر درگیریای شکل میگرفت، من هم مثل همه آنها دفاع میکردم. یکبار که پست نگهبانی به ما محول شده بود، یک پتو را ۴تا کردیم و بالای سنگر گذاشتیم و از سوراخ سنگر داشتیم بیرون را نگاه میکردیم. از قضا تابستان بسیار گرم و سنگر ما روباز بود. شب که نشسته بودم و دیدهبانی میدادم یک دفعه احساس کردم آب زیادی به سمت من پاشیده شد. برگشتم دیدم کره الاغی که از ده بالا رهاشده بود از پشت سنگر در حال عبور بوده و آب دهانش را به سمت من پرت کرده است. چون من آن لحظه فقط توجهم به محور نگهبانی و مسیر دشمن بود، متوجه این الاغ نشده بودم. همسنگران من همگی خواب بودند و وقتی متوجه شدند، کلی خندیدیم. این کره الاغ کلی آن شب تا صبح حال و هوای ما را عوض کرد.
اما خاطره تلخی که همیشه روح و جانم را به درد میآورد و اسفناک است، بمباران شیمیایی روستای بانزرده کرمانشاه و حلبچه عراق بود که من در این عملیاتها حضور داشتم. از نزدیک دیدم که این مواد شیمیایی چه بر سر مردم بیپناه آورد. این بمبهای شیمیایی را که کشورهای غربی به صدام داده بودند، فقط در فیلمها دیده بودم. روزی بود که عروس و دامادی همراه تعداد زیادی از اقوامشان میخواستند در ادامه مراسم عروسی، خودشان را به امامزاده برسانند و کلی آدم برای تبریک و شادباش دورشان جمع شده بودند که دستهجمعی شیمیایی شده و به طرز فجیعی روی زمین افتاده بودند. من هنوز هم کابوس آن صحنهها را میبینم.
برگردیم به سریال جذاب نونخ. از نقش عمو کاووس برایمان بگویید. چقدر با شخصیت خودتان فاصله دارد و چه چالشهایی برای ایفای نقش داشتید؟شخصیت کاووس در قسمت اول شکل گرفت. تعداد نامزدها برای این شخصیت زیاد بود و قرعه به نام حقیر درآمد. شخصیت نظامی قدیمی و بزرگ آبادی که همه از او حساب میبرند. با کمک آقای کارگردان، سعید آقاخانی تمام تلاشم را کردم تا عمو کاووسی باشم که به دل همه مردم بنشینم که خوشبختانه در این چند فصل که پخش شد، همه با او ارتباط گرفتند و دوستش دارند.
سریال نون خ امسال تمرکز بیشتری بر نمایش فرهنگ اقوام مختلف ایرانی دارد. کمی برایمان از تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی و لزوم نمایشش در قاب رسانه بگویید.ما تاریخ و اقوام بسیار جذاب، زیبا و دوستداشتنیای داریم. هر گروه از اقوام ایرانی آداب و آیینهای خاص خود را دارند و باید به مردم شناسانده شوند. باید در تولیدات فرهنگی از همه اقوام ایرانی حرفی به میان بیاید و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به این موارد بیشتر بپردازد؛ چنانکه امسال نویسنده سریال، امیر وفایی نازنین نوشته خود را به سمت فرهنگ و اقوام استان پهناور سسیستان و بلوچستان برد. ما وقتی با این اقوام روبهرو شدیم، دیدیم که چقدر با فرهنگ اقوام کشورمان بیگانهایم و اطلاعات کمی دربارهشان داریم. هنرمندان و دستاندرکاران فرهنگی باید از این ظرفیتها (تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی) بهره ببرند. البته ناگفته نماند برای اقوام کار کردن، راه رفتن روی لبه تیغ است. چند وقت پیش مهدی فرجی، تهیهکننده سریال پاسخگوی سوءتفاهمی بود که برای برخی از مردم کرمان پیش آمده بود. باید به زیبایی و با اطلاعات کافی و وافی به مسئله اقوام پرداخته شود و خدایی ناکرده حرمت آنها شکسته نشود و به زیبایی و با کمالات خاص به همه دنیا معرفی شوند. سریالهایی که از ظرفیتهای فرهنگی کشور و موضوعات مبتلابه جامعه، گستردگی جاذبههای جغرافیا، لباس و... بهره ببرند، ماندگار میشوند. سریال تلویزیونی نونخ هم از جذابیتهای فرهنگی و قومی بهره میبرد.
علاوه بر مسائل قومیتها و اتحاد آنها، این سریال به موضوعات محیطزیست و میراث فرهنگی هم خیلی ظریف پرداخته است.دقیقا. جا دارد از نویسنده این سریال، امیر وفایی تشکر کنم؛ چون همه شخصیتها و کل داستان متعلق به ذهن امیر است. نویسنده به زیبایی مینویسد و شخصیتپردازی میکند و ما بازی میکنیم. خاطرم هست در فصل دوم سریال چند دیالوگ برای من خیلی آشنا بود. از اصطلاحاتی که در افسانههای دیار ما رونق داشت، استفاده شده بود که این بسیار ارزشمند است. نون خ در ابتدا ماحصل تراوشهای فکری و قلم نویسنده است که با کارگردانی حرفهای به دل مردم نشسته است.
نونخ ۵سریالی خوشساخت، اما سخت است؛ لوکیشنهای سخت و پرخطر و مسافت زیاد و سفر. از سختیهای کار در این زمینه بگویید.سریالهایی که در سفر ساخته میشوند، واقعا سخت هستند و من به همه عوامل بهویژه به مدیر تصویربرداری، امیر معقولی و تیم ظفرمندش دستمریزاد میگویم. وقتی از جذابیت و موفقیت سریالی حرف میزنیم، حیف است از عوامل آن تشکر نکنیم. گروه صدابردار، گریمور، طراح صحنه و تدارکات و همه و همه برای ساخت سریال در استانی دور که آداب سخنگویی و مرام و مسلک خاص دارند، تلاش کردند. در رأس آن هم که مدیریت همه کارها با استادم سعید آقاخانی بوده است؛ البته که تهیهکننده مجموعه مهدی فرجی هم مثل همیشه همه زحمات را بر دوش کشیدند. از همین جا به همه بازیگران بومی این سرزمین هم خداقوت میگوییم. ما این سختی را به جان و دل پذیرفتیم تا به جان همه مردم ایران بنشیند.
بازخورد مخاطبان چگونه بود؟تاجایی که دوستان عزیز اطلاع دارند شاید بگویم بازخورد نون خ هماورد و رقیبی نداشته است. این را صادقانه میگویم؛ نه اینکه چون بازیگر این سریال هستم. بهویژه در دیار غرب کشور شامل استانهای کردستان، ایلام، همدان لرستان و حتی عشایر سرافراز با دل و جان پذیرفتند که نون خ چقدر دلنشین است و با خانوادهها پای تماشای این سریال نشستند و حتی چند نوبت آن را تماشا کردند.
کمی از خانوادهتان برای ما بگویید. خانوادهتان هم اهل هنر هستند؟ واکنش آنها از نقشآفرینی عمو کاووس چیست؟بله. خانواده بنده یک خانواده هنردوستند که البته دستی هم بر سینما، موسیقی، کارهای نمایشی داشتهاند و دارند. گهگاهی مینشینیم و با بچهها درباره چالشهای شخصیت عمو کاووس صحبت میکنیم و رهنمودهایی میدهند.
کوتاه از ماشاءالله وروایی
کار هنری در ارتش تا جبهه
ماشاءالله وروایی متولد سال۱۳۲۹ در کرمانشاه است. او رسکیومن(سرمتخصص نجات هوایی) و سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش بوده و از نوجوانی در نمایشهای دبیرستانی فعالیت داشته و بعد از ورود به ارتش در دانشگاه افسری نیروی هوایی تحصیلات خود را گذرانده است. وی کار خود را در کادر پرواز و در کارهای نمایش و هنر آغاز کردهاست. همزمان دورههای رنجر، کوهستان، دوره دریا، باتلاق و جنگل را گذرانده و کماندو شده است. او در دوران دفاعمقدس با کمک همکارانش در جبههها برای رزمندهها نمایش اجرا میکرده و بعدها برای شبکههای استانی کرمانشاه، ایلام و کردستان کارهای طنز انجام داده است. اوج هنرنماییاش هم مجموعه نون خ بهعنوان عمو کاووس است. ناگفته نماند با اتمام نونخ۲ یوسف قربانی، فرمانده وقت هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، از او بهخاطر بازی در این سریال تشکر و قدردانی کرد.
کد خبر 846069 برچسبها بازیگران سینما و تلویزیون ایران دفاع - ارتش جمهوری اسلامی فیلم و سریال ایرانی