Web Analytics Made Easy - Statcounter

همایش فرماندهی جنگ، خدمت یا خیانت، عصر چهارشنبه هفتم مهرماه و در پایان هفته دفاع مقدس به همت انجمن اندیشه و قلم و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

این همایش در حالی با سه پنل برگزار شد که در روزهای گذشته انتقاد از سانسور بخش مهمی از حقایق دفاع مقدس توسط صداوسیما و برخی رسانه ها در مطبوعات و فضای مجازی مطرح شده بود و از این رو بخشی از موضوعات این همایش به نقد و بررسی عملکرد آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ اختصاص داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حضور دو تن از مخالفان جدی آقای هاشمی، سردار حسین الله کرم و کامران غضنفری در مناظرات، موجب شد تا این افراد از لزوم محاکمه هاشمی به عنوان فرمانده جنگ برای پذیرش قطعنامه سخن بگویند و این اقدام را خیانت تلقی کنند، در مقابل دکتر حسین علایی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس و جعفر شیرعلی نیا از پژوهشگران این حوزه، پذیرش آتش بس را ضرورتی انکارناپذیر و موجب جلوگیری از تلفات سنگین و از دست دادن خرمشهر و بخشی از خاک ایران عنوان کردند.

در پنل سوم و پایانی همایش نیز حجت الاسلام پروازی به تحلیل نقشهای مختلف آقای هاشمی در جنگ پرداخت و از چهار هاشمی در چهار مقطع دفاع مقدس سخن گفت که رویکردهای متفاوتی داشته است و مهندس محسن هاشمی نیز به تبیین شرایط وزمینه های تصمیمات راهبردی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دفاع مقدس پرداخت.

حضور راویان و پژوهشگران برجسته دفاع مقدس در این همایش به عنوان مدیران پنل از جذابیت های خاص آن بود که با تسلطی که به آمارها و اسناد دفاع مقدس داشتند، گفته های سخنرانان را تصحیح می کردند.

در ادامه چکیده از مباحث این همایش ارائه می شود:

استراتژی ایران برای پیروزی در جنگ

پنل نخست با عنوان «استراتژی ایران برای پیروزی در جنگ» به تغییر راهبردهای جمهوری اسلامی در دفاع مقدس اختصاص داشت.

دراین پنل، یدالله ایزدی از راویان دفاع مقدس با طرح این پرسش که آیا ما در جنگ استراتژی داشتیم؟، تغییرات سیاستهای ایران در جنگ را به بحث گذاشت و افزود: آیا اصولا ما به دنبال پیروزی کامل در جنگ و تصرف عراق بودیم و اگر بودیم، این هدف اصولا امکان داشت؟

دکتر علایی بعنوان سخنران نخست این پنل، سه هدف استراتژی اصلی امام در جنگ را این گونه بر شمرد: نخست معرفی مجاوز، دوم آزادسازی اراضی اشغال شده ایران و سوم تنبیه متجاوز و زمینه سازی برای قیام مردم عراق علیه صدام

دکتر علایی تصریح کرد: امام هیچ گاه از تصرف عراق و فتح بغداد سخن نگفت و حتی با ورود به خاک عراق هم بارها مخالفت کرد. محسن رضایی بعنوان فرمانده کل سپاه قبل از فتح خرمشهر بارها از امام خواهش کرد اجازه عبور از مرز و ورود به خاک عراق را بدهند، اما امام نپذیرفت و سرانجام در جلسه با فرماندهان نظامی پس از آزادی خرمشهر، با اصرارها و دلایل مرحوم تیمسار ظهیرنژاد سکوت کردند و در جلسه دوم با دلایل و اصرارهای فرمانده سپاه، پذیرفتند از مرز عبور کنیم اما باز هم اجازه تصرف شهرهای عراق را ندادند.

 

حسین الله کرم: آقای هاشمی برای پذیرش قطعنامه باید محاکمه می شد

 

دکتر الله کرم، استراتژی ایران در جنگ را به سه مقطع تدافعی در دوره بنی صدر، تهاجمی از نیمه سال 1360 تا ابتدای سال 1367 و تدافعی از بهار 1367 تا آتش بس تقسیم کرد و افزود: ما در مقطع تهاجمی، امکان پیروزی در جنگ و فتح بغداد را داشتیم، اما آقای هاشمی و فرماندهان ارشد این کار را نکردند، چون به دنبال یک پیروزی بودند، آقای هاشمی 250 گردان درست کرد چون می خواست بصره را بگیرد، اما اگر 500 گردان درست می کرد، می توانستیم بغداد را بگیریم، آقای هاشمی برای پذیرش قطعنامه باید محاکمه می شد چون ما پس از پذیرش قطعنامه، 25 هزار اسیر دادیم.

در این بخش یدالله ایزدی از روایان جنگ با اشاره به آمارهای نادرست الله کرم، گفت بیشترین اسیری که ما در جنگ دادیم، 17 هزار اسیر، آن هم قبل از پذیرش قطعنامه است و پس از پذیرش قطعنامه بیشترین اسیری که دادیم، 500 اسیر بود و این موضوع در آمارها و اسناد مرکز تحقیقات سپاه مستند است.

دکتر علایی در پاسخ به دکتر الله کرم گفت: اینها حرفهای بدون پشتوانه است که می زنید؛ اگر آقای هاشمی جنگ را تمام نمی کرد، ما دوباره خرمشهر را از دست می دادیم، چه کسی جلوی فرماندهان سپاه را برای فتح بغداد گرفته بود؟ وقتی محسن رضایی به امام نامه می نویسد که ما 1500 گردان لازم داریم، اصلا ما 1500 فرمانده گردان داشتیم؟ تازه تضمینی نمی دهد که با 1500 گردان هم پیروز شود، ما برای پایان جنگ نیاز به استراتژی داشتیم و استراتژی آقای هاشمی یک پیروزی ممکن بود؛ اما نیروهای نظامی نتوانستند این پیروزی را در عملیاتهای بدر و رمضان و خیبر به دست بیاورند؛ مهمترین پیروزی ما والفجر هشت بود که موجب تدوین قطعنامه 598 شد، اما ما در دیپلماسی انفعال داشتیم و به جای این که خودمان در نگارش قطعنامه نقش ایفا کنیم، دیگران آن را نوشتند و آقای ولایتی باید در این زمینه پاسخگو باشد، اگر ما در دیپلماسی ابتکار و قدرت داشتیم، جنگ می توانست یکی دو سال زودتر و با دستاوردهای بهتری به پایان برسد؛ اما ما کاری نکردیم تا قدرتهای غربی خودشان قطعنامه 598 را بنویسند.

الله کرم در پاسخ گفت: اشکال فرماندهی آقای هاشمی، این بود که می خواست با جنگ کلاسیک بجنگد؛ در حالی که ما نیاز به جنگ انقلابی و نامتقارن داشتیم و اگر انقلابی می جنگیدیم، پیروز می شدیم.

علایی در پاسخ گفت: سپاه مدعی جنگ انقلابی بود و این عملیاتها هم به وسیله سپاه انجام شد، ما که در سال 65، چهل هزار شهید دادیم، غیرانقلابی جنگیدیم؟ چرا برای مسائل سیاسی و دشمنی که با آقای هاشمی دارید، تاریخ را تحریف می کنید؟ حالا که چند سال است آقای هاشمی فوت کرده است؛ مهمترین دستاورد ما در جنگ، تثبیت قرارداد الجزایر بود که آن هم آقای هاشمی بدون گلوله و از طریق دیپلماسی توانست در دوران ریاست جمهوری خودش به دست بیاورد، 30 سال از آن موقع گذشته و بعد از آقای هاشمی هیچ کس نتوانسته کاری در این باره بکند، شما که مدعی هستید دولت عراق دوست و شریکتان است و عراق در اختیار شماست، بروید قرارداد الجزایر را اجرایی کنید، اروند رو را لایروبی کنید که بخش مهمی از مشکلات مردم خوزستان حل شود، غرامت را از عراق بگیرید، چه کسی جلویتان را گرفته است؟

پایان جنگ، خدمت یا خیانت؟

در پنل دوم مناظره ای بین کامران غضنفری، نویسنده کتاب راز قطعنامه و جعفر شیرعلی نیا از پژوهشگران دفاع مقدس برگزار شد.

محمد رحمانی مدیر این پنل از نویسنده «راز قطعنامه» درباره اظهارات منسوب به رهبری در نفی این کتاب پرسش کرد که غضنفری در پاسخ گفت: آقای محسن رضایی سال 1393 ادعا کرد در دیدار با رهبری درباره این کتاب سوال کرده و ایشان گفته اند در حاشیه کتاب نوشته اند این مطالب خلاف است و حقیقت ندارد، من بارها به آقای محسن رضایی نامه نوشتم و تقاضای مناظره و بیان مطالب خلاف را کردم اما ایشان جواب ندادند، اگر رهبری مخالف این کتاب بود، آیا موسسه کیهان و آقای شریعتمداری آن را 17 بار و 70 هزار نسخه چاپ می کردند و تذکر نمی گرفتند؟

وی اظهار کرد: درباره پذیرش قطعنامه، جلسه ای بین مسئولان و امام برگزار می شود و آقای هاشمی به امام نامه مسئولان نظامی و دولتی را می دهد و می گوید که باید قطعنامه را بپذیریم و امام در پاسخ می گوید اگر می خواهید قطعنامه را بپذیرید، من کنار می روم و خودتان بپذیرید، یعنی امام تا روز 23 تیر1367 هم با پذیرش قطعنامه مخالف بودند.

شیرعلی نیا در نقد صحبتهای نویسنده و ادعاهای کتاب راز قطعنامه گفت: اصولا این نوع ادعاها، پشتوانه علمی و پژوهشی ندارد وحتی با اصول اخلاقی سازگار نیست؛ مثلا ایشان به کتاب من رفرنس می دهد، در حالیکه مطلبی که ادعا می کند در کتابم نیست.

شیرعلی نیا با اشاره به نمونه هایی از ادعاهای مطرح شده توسط غضنفری در مورد جاسوس بودن مسئولان مهم کشور نظیر بهزاد نبوی یا ملاقات حسن روحانی با مسئولان اسرائیلی گفت: ما این ادعاها را دنبال کردیم و دیدیم به منابع خارجی ارجاع شده است، منابع خارجی را با زحمت پیدا کردیم و دیدیم نه تنها منابع معتبری نیستند، بلکه درجه دو هم نیستند. یک جا، یک نشریه ای در پیوست خود مطلبی را بدون سند نوشته که از این مطالب در دنیای مطبوعات جهانی زیاد است و قابل استناد نیست، اما ایشان آن مطلب را به عنوان یک فکت و واقعیت نقل کرده که این روش علمی نیست. اگر قرار باشد به این مطالب استناد کنیم، اتهامات موهن زیادی هم علیه رهبری در کتابها و مطبوعات آمریکا و اسرائیل نوشته اند، آیا آنها را هم نقل و به آنها استناد می کنید و از رهبری می خواهید اگر درست نیست، تکذیب کنند؟

وی ادامه داد: مثلا ایشان در مورد جاسوسی آقای بهزاد نبوی، مدعی شده در سال 1360 این موضوع لو رفته و مسئولان می دانستند، خوب چرا با ایشان برخورد نشده و هیچ وقت هم به این اتهام رسیدگی نشده؟، ایشان به خاطرات آقای هاشمی استناد می کند، در حالیکه اصلا در خاطرات آقای هاشمی چنین مطلبی نیست و تحریف کرده اند.

این پژوهشگر گفت: مساله دیگر این است که ما با این کار، ولایت فقیه را بی اعتبار می کنیم و افراد می پرسند: این چه امام و رهبری می شوند که دورشان پر از جاسوس و خائن است و براساس حرفهای آن افراد خائن تصمیم می گیرند؟ نسل جدید حق ندارد که بگوید این ولایت فقیه را نمی خواهیم؟

مدیر پنل از کامران غضنفری سوال کرد: شما که چاپ کتابتان توسط موسسه کیهان را دلیل بر عدم مخالفت رهبری با محتوای کتاب می دانید، چطور حکم امام به آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ یا امضای ریاست جمهوری آقای روحانی را دلیل جاسوس و خائن ندانستن این افراد توسط امام و رهبری نمی دانید؟

غضنفری در پاسخ گفت: من مدعی درستی همه مطالبم نیستم و ممکن است رهبری بخشی از آن را هم خلاف بدانند، اما معتقدم امام آقای هاشمی را مدیریت می کرد و نقطه ضعفهای ایشان را پوشش می داد، امام به دنبال تصرف عراق بود و کسانی که جام زهر را به امام دادند، خائن هستند.

شیرعلی نیا در بخشی از این میزگرد گفت: ما همیشه تصمیمات را در زمان مناسب خود نمی گیریم و آنقدر تعلل می کنیم که هزینه و خسارت سنگینی بپردازیم و بعد واقعیت را قبول کنیم، در موضوع قطعنامه هم اگر آن را در همان تیر ماه سال 1366 و بعد از تصویب آن پذیرفته بودیم، بسیاری از خسارتها وتلفات را نمی دادیم؛ اما زمانی که در جبهه ها شکست خوردیم و دستاوردهایمان را از دست دادیم، مجبور شدیم واقعیت را بپذیریم، کسانی که شعار پیروزی در جنگ می دادند خودشان گفتند که با این نیروها و امکانات نمی توانیم پیروز شویم.

غضنفری در پاسخ گفت: نامه هایی که به امام نوشته شده، واقعیت نداشته، هم نیرو بوده، هم پول و امکانات و هم مردم آماده جنگ بودند، اما مسئولان نمی خواستند بجنگند و امام پس از استقبال مردم از جبهه ها در مرصاد گفته بودند اگر می دانستم مردم این طور در صحنه هستند، قطعنامه را نمی پذیرفتم.

شیرعلی نیا در پاسخ گفت: چطور شما این همه سند رسمی و مدرک را انکار می کنید و به یک حرف بدون سند استناد می کنید؟ نامه های مسئولان درباره قطعنامه و دو پاسخ عمومی و خصوصی امام به آنها موجود است و در آن همه حقایق ذکر شده است.

**

نقد فرماندهی هاشمی در جنگ

مجید مختاری، روای فرمانده کل سپاه در این نشست با بیان اینکه وقتی به موضوعی تقدس دهیم، امکان نقد آن از بین می رود، گفت: با تحریفات زیاد این روزها درباره جنگ، اول باید اثبات کنیم آقای هاشمی فرمانده جنگ بوده و بعد تصمیماتش را به نقد بکشیم.

وی با اشاره به اینکه در طول جنگهای بزرگ دنیا نوعا یکی از مقامات عالی رتبه و نه نظامیان فرماندهی جنگ را داشته، افزود: بعد از فتح خرمشهر جنگ با یک هدف روشن انجام نمی شد و از جمله در مقطع حمله اسراییل به لبنان، فرماندهان نظامی لشکر 27 حضرت رسول را به لبنان اعزام کردند، اما با مخالفت امام بر گشتند. ما حتی بعد از موضوع لبنان، شرط اجازه عراق برای انتقال نیروهایمان برای جنگ با اسرائیل را برای آتش بس میگذاریم.

این پژوهشگر ادامه داد: با این بن بست نظامی، قبل از عملیات خیبر، آقای هاشمی با حکم امام فرماندهی جنگ را به عهده می گیرد و بعداز حل اختلاف ارتش و سپاه، تلاش می کند جنگ را به تصمیم اساسی برساند و اشاره می کند که می خواهم با یک عملیات اساسی جنگ را پایان دهم.

در ادامه حجت‌الاسلام پروازی با اشاره به تلاش برای حذف نقش مرحوم هاشمی از فرماندهی در تاریخ رسمی جنگ گفت: این رویکرد موفق نمی شود، چون جبهه و جنگ اتفاقی مردمی بوده که 20، 30 میلیون نفر با آن مرتبط بوده اند.

وی با بیان اینکه قبل از فتح خرمشهر هیچ گروهی به فکر صلح برای پایان جنگ نبود، افزود: اما بعد از آن در شورای عالی دفاع مورد بحث قرار گرفت و خروج دشمن، غرامت جنگی، رسیدگی به جنایات حزب بعث، بازگشت آوارگان عراقی، آزادی مردم عراق و.. مطرح شد.

 

محسن هاشمی: ادعای خیانت مسئولان جنگ، با رویکرد رهبر انقلاب کاملا در تضاد است

 

وی با تقسیم رویکرد هاشمی رفسنجانی به 4 مقطع، گفت: هاشمی اول مستند به دریافتها از نظر مسوولان کشور، جنگ همه جانبه برای تنبیه متجاوز را دنبال می کرد. از سال 62 هاشمی دوم بحث پایان جنگ را با امام مطرح می کند و امام حکم فرماندهی به او می دهند. در این مقطع او دنبال یک پیروزی برای پایان دادن به جنگ است، اما در میدان و دیپلماسی تنهاست، هم عملیات بدر شکست می خورد و هم دیپلماسی ما منفعل است. بعداز موفقیت والفجر 8، آمریکا به بهانه آزادی گروگانها، به ایران نزدیک می شود و هاشمی در ماجرای مک فارلین از این استقبال می کند، اما لو دادن آن توسط سید مهدی هاشمی باعث عصبانیت آمریکا و رفتن به سمت عراق می شود.

به گفته پروازی، بعداز اثبات توانمندی ایران در عملیات کربلای 5، سال 66 هاشمی سوم برای پایان جنگ وارد می شود و وقتی وزیر خارجه میگوید قطعنامه مورد قبول ما نیست، هاشمی می گوید آن را نه رد کنید و نه قبول و مذاکره کنید و با اینکه وزارت خارجه در زمان مذاکرات 598، حضور در شورای امنیت را تحریم کرد، به سمت قبول قطعنامه ای می رود که مدافع زیادی در ایران نداشته است.

وی در پاسخ به این سوال که چرا امام همزمان با پیگیری مذاکرات ازسوی مسوولان، میگفتند جنگ جز با سقوط صدام پایان نمی یابد؟ گفت: مردم نباید دلسرد می شدند و امام برای وحدت مردم و قوت جبهه این موارد را مطرح می کردند.

در این نشست محسن هاشمی با اشاره به نقش شرایط در نظرات مسوولان جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف گفت: مسئولان همواره به فکر کشور و مردم و جانهایی بودند که از دست می رود و هیچ یک از کسانی که در مدیریت جنگ ایران و عراق فعال بودند، به خیانت نمی اندیشیدند.

وی تاکید کرد: امام تنها از یک نقطه گزارش نمی گرفتند و از فرماندهان و مسئولان مختلف اطلاعات می‌گرفتند و تنها با صحبت آقای هاشمی تصمیم نمی گرفتند. مقام معظم رهبری هم که دقیق از موارد مطلع بودند، سال 69 نشان فتح را به آقای هاشمی دادند. البته ایشان می خواستند نشان را زودتر بدهند که آقای هاشمی گفت صبر کنید آزادگان آزاد شوند. لذا ادعای خیانت مسئولان جنگ، با رویکرد رهبر انقلاب کاملا در تضاد است.

وی گفت: با قبول قطعنامه صدام به پشت مرزها برگشت، اسرا آزاد شدند و غیر از تنبیه متجاوز که با رفتار بعدی خود صدام محقق شد، تنها موضوع غرامت مانده که الان مسکوت است. اما با این که ایران بدون دادن یک وجب خاکش به اکثر اهداف رسیده، برخی به جای افتخار به این پیروزی و توضیح آن برای جامعه، با شعارهای توخالی و ادعاهای تحریف شده صحبت از خیانت می کنند.

منبع: جماران

کلیدواژه: افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا بهزاد نبوی حسین علایی محسن رضایی حسین الله کرم جعفر شیرعلی نیا قطعنامه 598 افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا برای پذیرش قطعنامه عنوان فرمانده پیروزی در جنگ فرمانده جنگ پاسخ گفت محسن رضایی شیرعلی نیا آقای هاشمی برای پایان محسن هاشمی پایان جنگ دفاع مقدس تصرف عراق فتح بغداد الله کرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۵۵۲۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طنز تلخ آمریکا؛ با مردم عراق جنگ نداریم(!)

  عراق با شروع این حملات خاورمیانه را وارد بحران بزرگی کرد. ائتلاف آمریکا هم که روی کشور کویت که از نفت‌خیزترین کشورهای منطقه بود بسیار حساب کرده بود، بلافاصله شروع به حمله به عراق کرد و در این میان از همه بیشتر شروع به بمباران‌کردن بغداد به‌عنوان مهم‌ترین شهر عراق کرد. این‌گونه شد که جنگ خلیج‌فارس شروع شد و تا سال‌ها بعد (۲۰۰۳) و بعدها هم با بهانه حملات ۱۱سپتامبر ادامه پیدا کرد.آن زمان بازار تهدیدات بین سران داغ بود. آمریکا تهدید به حمله به بغداد کرد و صدام تهدید به حمله شیمیایی. به ‌گمانم حملات شیمیایی در زمان جنگ با ایران به مذاقش خوش آمده بود! و بعد هم تهدید به حمله به اسرائیل. بخشی از همین تهدیدها هم به واقعیت تبدیل شد.طنز تلخ ماجرا اینجاست که عراق به‌منظور ساختن اقتصاد عراق، به‌دنبال بازپس‌گیری بدهی آمریکا و اروپا به خودش بود ولی همین بهانه باعث ویرانی شهرها، راه‌ها، جاده‌ها، نیروگاه‌ها، سدها، تمدن تاریخی و تمام زیرساخت‌های اقتصادی عراق شد.
خانم «نُها الراضی»، سفالگر، نقاش و هنرمند عراقی بود که اتفاقا درهمان سال‌ها در بیشتر کشورهای دنیا نمایشگاه‌هایی از آثار هنری‌اش برگزار کرده بود ودراغلب کشورها هنرمندی شناخته‌شده بود.درهمین دوره‌ای که خانم نُها زیر بمباران‌ در بغداد می‌زیست و علاوه بر ویرانی شهر، سختی معیشت و کمبود خوردوخوراک و قحطی را با خود به همراه داشت، به ‌نوعی ازهنر جدید روی آورد؛ او با وسایل بازیافتی و متریالی که از میان ضایعات ماشین‌های ویران و رهاشده به‌خاطر نبود بنزین جمع‌آوری می‌کرد و نیز از نخاله‌های باقیمانده از ویرانی ساختمان‌ها آثاری پدید آورد که به هنر تحریم معروف شد. برخی از این آثار به‌شدت عجیب و غمگین را می‌توانید با جست‌وجویی در اینترنت ببینید.خارج از فضای هنری و روح هنرمندانه خانم نویسنده، کتاب «یادداشت‌های بغداد» شرح رنج و ستمی است که بر مردمان عادی و غیرنظامی عراق می‌رود. چند روز از بمباران‌ها بیشتر نمی‌گذرد که برق و آب اغلب سیستم‌های شهری قطع می‌شوند. مردم مجبور می‌شوند مواد فریزری و یخچالی خود را تندتند بخورند تا در بی‌برقی خراب و فاسد نشوند. این‌گونه می‌شود که در حالتی به‌شدت عجیب و تلخ از بیشتر خانه‌ها و باغ‌های مردم بوی گوشت کبابی به مشام می‌رسد و بعد بحران بی‌غذایی مطلق فرا می‌رسد. مرزها بسته شده، شهرها و راه‌ها بمباران شده و مواد غذایی اولیه به مردم نمی‌رسد.آنهایی که می‌توانند و وسایلش را دارند،شروع می‌کنندبه باغبانی و کاشت هرآنچه بتوانند بخورند.آن ‌هم در شرایطی که آبی برای آبیاری و شست‌وشو وجود ندارد. آنهایی نیز که استخر دارند، به آب‌های درون استخرهای‌شان روی می‌آورند و... .
کتاب شرح تمام این مشکلات و ویرانی‌هاست و این در حالی است که رئیس‌جمهور وقت آمریکا مدام در رسانه‌ها اعلام می‌کند که «با مردم عراق جنگ نداریم!»؛ تلخ‌ترین طنز موجود در جهان. نوک تیز پیکان قلم نویسنده رو به آمریکا و قدرت‌های جهان است که به بهانه این‌که قصد دارند صدام را سر جایش بنشانند، بر سر مردم و تمدن چندین‌هزارساله عراق بمب و ویرانی فرومی‌ریزند و دم از حمایت از مردم می‌زنند.

دیگر خبرها

  • ببینید | تذکر مهم رهبر انقلاب به مسئولان کشور
  • اندیشه‌های قرآنی رهبر معظم انقلاب تبیین و نشر داده شود
  • سوال و جواب‌ کوتاه از محسن هاشمی درباره خواهرش! | فیلم
  • معلمان با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند
  • فیلم| دیدار فرهنگیان با رهبر انقلاب در سالروز شهادت آیت‌الله مطهری
  • فیلم/ حال و هوای حسینیه امام خمینی(ره) قبل از حضور رهبر انقلاب
  • طنز تلخ آمریکا؛ با مردم عراق جنگ نداریم(!)
  • دانشجویی که فرمانده جنگ بود
  • جمعی از معلمان با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند
  • معلمان با رهبر معظم انقلاب دیدار می‌کنند