محمود ژولیده: فرهنگ عاشورایی پشتوانه معنویت جبههها بود/ توصیه حاج منصور در زمان جنگ به رزمندگان چه بود؟
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۷۶۹۸۵
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آنهایی که گذرشان به جبهههای نبرد در دوران دفاع مقدس افتاده است بهیاد میآورند که بر فضای جبههها روحیه خاصی حاکم بود که از آن با عنوان فرهنگ جبهه یاد میشد. در ایام نزدیک به عملیات این روحیه اوج میگرفت و مناظر بدیعی از روح متعالی انسانی را به نمایش میگذاشت؛ مناظر شوقانگیزی که تکرار آنها بهندرت اتفاق میافتد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حاملان این فرهنگ و معنویت جوانهایی بودند که در اخلاص، ایمان، صفای باطن و نورانیت بیبدیل بودند و در میعادگاه جبههها خود را در محضر الهی یافته و با مراقبه و خودسازی مراحل کمال را طی کرده بودند و در آستانه شهادت عروج به جوار الهی برایشان ممکن شده بود. حال عجیب آنان هنگام نماز و یا در مراسم عزاداری برای اهلبیت (ع) هر بینندهای را به حسرت وامیداشت.
در گفتوگویی با "محمود ژولیده" شاعر آیینی و جانبازِ هشت سال دفاع مقدس به موضوع فرهنگ عاشورایی در جبههها و حالوهوای رزمندگان در ایام محرم و صفر پرداختهایم. در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید و بخشی از این مصاحبه را در ویدئوی زیر مشاهده میکنید.
* امسال، همزمان شدن هفته دفاع مقدس با ایام صفر و ایام سوگواری برای سیدالهشدا (ع) و یارانش، استعارهای تقویمی از پیوند معنایی و عملی دو قطعه از تاریخ بوجود آورده است. وجود فرهنگ عاشورایی در میان رزمندگان چه تأثیری در گسترش معنویت در جبههها رقم زده بود؟
موضوع معنویت در جنگ یک موضوع گسترده است، اساساً اینکه رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) فرمودهاند "جبهه یک دانشگاه است"، دلیلش این بود که جبهه، رنگوبوی عاشورایی و فاطمی (ع) داشت. وجود فرهنگ عاشورا میان رزمندگان، عامل شورآفرینی برای حضور در جبههها و دفاع از حقانیت جبهه بود. معنویت و معارف اهلبیت (ع) همه افراد را کنار یکدیگر جمع کرده بود. آن دسته از افرادی که حرّگونه به جبههها میآمدند عاشقانه شیفته معارف امام حسین (ع) میشدند. بُنمایه بسیاری از نطقهای جبهه و وصیتنامههای شهدا، همچنین اشعار نوحهها و شورآفرینیها، حول موضوع کربلا و عاشورا بود، بنابراین در دوران دفاع مقدس تمرکز روی واقعه کربلا بهعنوان نماد مقاومت و مظلومیت مقابل ظالمان و متجاوزان قرار گرفت.
شور و هیجان در شبهای عملیات
سلیقهها و روشهای برگزاری مراسم عزاداری در جبههها متفاوت بود، هر گردانی، سلیقه و ویژگی خاص خودش را داشت، مثلاً یک گردان به روضه توجه خاصی داشت و گردان دیگری به سینهزنی میپرداخت، در این میان گردانهایی بودند که اهل منبر و شنیدن معارف بودند. اقشار مختلف نیز در این گردانها حضور داشتند.
همه این سلیقهها در شبهای عملیات اوج میگرفت و آن دسته از رزمندگانی که از آرامش خاصی برخوردار بودند در این شبها، شور و هیجان پیدا میکردند. رزمندگان در شبهای عملیات خود را کنار اهلبیت (ع) میدیدند. دعا و توسل یکی از برنامههای همیشگی پیش از عملیاتها بود و برای غنا بخشیدن به اینگونه برنامهها همواره گروهی از مداحان در سنگرهای جمعی رزمندگان حضور مییافتند.
اغلب رزمندگان در شبهای عملیات، چهرهای متبسم و شهدایی بهدست میآوردند، اشک از چشمانشان بند نمیآمد. اینکه گاهی تصاویری از به آغوشکشیدن رزمندگان در شبهای عملیات در رسانهها پخش میشود، کاملاً صحیح است. بههرحال برگزاری برنامههای مذهبی و عزاداری بهمنظور تقویت بنیه معنوی رزمندگان جبهه تا پایان جنگ ادامه داشت.
سیر و سلوک معنوی رزمندگان در ایام محرم
اغلب کسانی که بهعنوان رزمنده، داوطلب اعزام به جبهه بودند در ماه محرم، شور و حال خاصی داشتند. آنان، چون از شهر خودشان صدها کیلومتر دورتر بودند، همین جدایی، حسوحال معنوی عجیبی در آنان ایجاد میکرد. برخی از آنها برای دهه محرم به دیار و شهرشان بازمیگشتند. رزمندگان ساکن تهران اغلب در این ایام به تهران میآمدند و در مراسمات مختلف از جمله مراسم حاج منصور ارضی در مسجد جامع حضور پیدا میکردند. خاطرم است که حاج منصور در پایان روز عاشورا تأکید میکرد که "شما یک دهه عزاداری کردید و برای مصائب امام حسین (ع) سینهزنی کردید؛ از فردا دوباره باید در جبههها حاضر شویم و در مقابل دشمن، سینهسپر کنیم. "
پیوند هیئتهای مذهبی با جبهه
دانشگاه معنویت از گرهخوردگی هیئتهای مذهبی و جبهه ایجاد شد. حضور طلاب و علما در جبههها نیز تأثیر زیادی در توسعه فرهنگ و معارف اهلبیت (ع) داشت. اعزام مبلّغ از سوی حوزههای علمیه با هدف توسعه معنویت در جبهه انجام میگرفت، بههرحال معنویت در جبهه یکی از ویژگیها و برتریهای رزمندگان ما نسبت به دشمن بعثی در دوران دفاع مقدس بود که ما به آن میبالیم و در تاریخ ماندگار خواهد شد.
* شعری درباره حالوهوای رزمندگان در شب عملیات کربلای ۵ سرودهاید، اگر امکان دارد برایمان بخوانید.
شبی یاران درون خیمه بودند
همه آهنگ حمله میسرودند
که فرمان آمدای یاران بیایید
برای حملهای آماده باشید
به سر دوران هجر و رنج آمد
زمان کربلای پنج آمد
همه با اشک شوق و روی خندان
شدند آماده دیدار جانان
عجب شوری درون خیمهها بود
که ذکر حضرت زهرا بهپا بود
یکی میگفت یا رب کن عنایت
دهم این جان ناقابل برایت
ره دشت و ره صحرا بگیرم
تقاص سیلیِ زهرا بگیرم
یکی میگفت با آوای خسته
کجایی مادر پهلوشکسته
قسم بر حیدر و بر کودکانت
بگیرم انتقام از دشمنانت
شب حمله شب معراج یاران
شب آزادیِ چابکسواران
همه خوشحال و خندان میدویدند
تو گویی سوی جانان میدویدند
در آن لحظه رخ دلدار دیدند
صدای مادرش زهرا شنیدند
بیاییدای عزیزانم بیایید
شما یاران و فرزندان مایید
شما شمع جهانافروز هستید
بهحق محسنم پیروز هستید
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دفاع مقدس فرهنگ عاشورایی شب های عملیات رزمندگان در شب جبهه ها دفاع مقدس اهل بیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۷۶۹۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کینه قدیمی
عابران و اهالی کنجکاو به زنی خیره شده بودند که از پنجره طبقه شش درخواست کمک میکرد: «اینجا یه نفر گلوله خورده با پلیس و اورژانس تماس بگیرید بیان برای کمک.»یکی از عابران شماره اورژانس و عابران دیگر، پلیس را گرفتند و آنچه دیده بودند را شرح دادند. این بار سکوت ساختمان با صدای آژیر آمبولانس و ماشینهای پلیس که از دور به سمت آنجا میآمدند، شکسته شد. امدادگران سریع خود را به واحد شماره ۲۸ در طبقه ششم رساندند. واحد ۲۸در انتهای راهرو قرار داشت. مقابل در، کانتری برای منشی شرکت بود و چهار اتاق در دوطرف آن قرار داشت. زن جوان امدادگران را به سمت اتاق راهنمایی کرد که کنار آن تابلوی مدیرعامل خودنمایی میکرد. مردی روی صندلی نشسته و غرق در خون روی میز افتاده بود. یکی از امدادگران او را بلند کرد؛ گلوله وسط سینهاش جا خوش کرده بود. بدنش سرد بود و خون زیادی از بدنش رفته بود. دیگر نمیشد برای او کاری کرد. عقربههای ساعت، ۱۱شب را نشان میداد که کارآگاه ناصری با نشان دادن کارتش به سربازی که جلوی در ایستاده بود، وارد ساختمان شد. دکتر زودتر از او رسیده بود و تیم تشخیص هویت در حال بررسی صحنه قتل بودند تا سرنخی برای کشف راز قتل پیدا کنند. کارآگاه دفترچهاش را بیرون آورد و تحقیقات خود را آغاز کرد.۱- دکتر چه گفت؟
قتل حدود سه ساعت قبل رخ داده است. گلوله از فاصله نهچنداندور به سینه مقتول اصابت کرده و باعث خونریزی شدید و مرگ مرد جوان شده است. این نتایج بررسی در صحنه است و باید در پزشکی قانونی کالبدشکافی کنم. راستی تا یادم نرفته، آثار درگیری روی بدن مقتول ندیدم.
۲- نتیجه بررسی صحنه جرم
آثار ورود به زور روی دردیده نمیشود وقاتل بهراحتی واردخانه شده است. یک پوکه کلت در راهرو مقابل در اتاق محل جنایت پیدا کردیم. مورد مشکوکدیگری ندیدیم.
۳- گزارش افسر کلانتری
حدود۱۰شب این قتل به کلانتری اعلام شد ومن به عنوان افسرگشت راهی شرکت شدم. منصور«قاتل» شریک مقتول است که به خاطر اختلافی که با او داشته قتل رااجرا کرده بود. بعد هم با پرواز ساعت ۸ و۳۰ دقیقه راهی قطر شده تا ازآنجا به کانادا برود. کارهای اقامتش راانجام داده بود.منصوراحساس میکردکامران توحساب کتاب،سرش کلاه گذاشتهوسرهمین اختلاف داشتند. امروزعصرواردشرکت شده وبعد ازقتل شریکش، دست و پای منشی شرکت را بسته بود و یکراست به فرودگاه امام رفته و با خیال راحت از کشور فرار کرده بود.
۴- روایت شاهد قتل
شش سال است که در این شرکت کارمیکنم. ساعت کاری شرکت۹صبح تا چهارعصراست. من اگرمدیرعامل در شرکت باشد یا کارها مانده باشد، در شرکت میمانم.امروزهم درشرکت بودم که حدود ساعت شش منصور به شرکت آمد.دسته گلی دردست داشت.خوشحال بود ومیگفت آمده با کامران خداحافظی کند و همه چیز را تمام کند.حدود یک ساعتی در دفتر بود و بعد صدای دعوایشان بلند شد. سعی کردم دخالت نکنم. یکدفعه صدای شلیک گلولهای شنیدم. ازترس خشکم زده بود. منصور عصبانی درحالی که اسلحهای در دست داشت و لباسش خونی بود بیرون آمد. اسلحه را به سمت من گرفت و خواست ساکت شوم. دست و پایم را بست وازشرکت بیرون رفت.خیلی تلاش کردم دست و پایم را باز کنم اما فایده نداشت. با دیدن شیشه روی میز خودم را به آن رساندم و آنقدر به میز ضربه زدم که افتاد و شیشهاش شکست. تکه شیشهای را برداشتم و هر طوری شده طناب را پاره کردم. بعد هم از اهالی کمک خواستمکه برای کمک آمدند.
۵- سرگرد دستور بررسی خروج منصور از کشور را صادر کرد. او خیلی خونسرد همراه خانوادهاش وارد سالن و سوار هواپیما شده و ایران را ترک کرده بود. تحقیقات کارآگاه تا صبح طول کشید و برای جمعبندی آنچه دیده و شنیده بود، دوباره به شرکت برگشت. نیم ساعتی آنجا قدم زد و همه چیز را بررسی کرد. در ذهنش صحنه قتل کامران را بازسازی کرد و با بازپرس جنایی تماس گرفت و دستور بازداشت منشی شرکت به اتهام قتل را صادر کرد.
۶- انگیزه قتل چه بود؟
مهین وقتی در اداره آگاهی رو به روی کارآگاه قرار گرفت فهمید راز قتل فاش شده و سناریواش برای فرار از مجازات لو رفته است: «سرگرد، کامران باید میمرد. او با زندگی من بازی کرد. شش سال قبل برای کار به اینجا آمدم و بعد از مدتی کامران به من ابراز علاقه کرد. پسر خوشتیپ و پولداری بود و من هم به او علاقه داشتم. دوسالی از رابطهمان میگذشت و هربار میگفتم به خواستگاریام بیا، بهانه میآورد تا اینکه یک روز روی واقعی خودش را نشان داد و گفت از رابطهاش با من فیلم گرفت و اگر برای ازدواج اصرار کنم، آبرویم را میبرد. تنها راهی که به ذهنم رسید صحبت با منصور بود. آنجا بود که فهمیدم آنها همدست بودند و منصور از من فیلم گرفته بود. آنها فکر میکردند با افشای این موضوع از شرکت میروم اما ماندم تا نقشه انتقامم را اجرا کنم. دیروز بهترین موقعیت بود تا هم کامران را بکشم و هم منصور را به عنوان قاتل معرفی کنم. نقشهام حساب شده بود اما یک جا اشتباه کرده بودم که همان باعث لو رفتن نقشهام شد.»
شما خوانندگانتپش میتوانید با اشاره به سه دلیل کارآگاه برای کشف راز این جنایت در مسابقه معمای پلیسی این هفته تپش شرکت کنید. پاسخهای خود را همراه نام و نام خانوادگی و شهر محل سکونت به شماره ۳۰۰۰۱۱۱۲۷ ارسال کنید.