پایان سیاست مدارا با باکو
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۸۰۲۸۱
دکتر شعیب بهمن، پژوهشگر مسائل اوراسیا در گفتگو با جامجم معتقد است که هدف آذربایجان، بازی کردن در پازل ترکیه و رژیم صهیونیستی برای تغییر ژئوپلتیک در منطقه قفقاز و مسدودسازی مسیرهای ارتباطی ایران با اروپا است. وی بر این باور است که تاکنون جمهوری اسلامی ایران در قبال تحرکات تنش آمیز جمهوی آذربایجان، برخورد بزرگوارانهای داشته و در شرایط کنونی با توجه به بی توجهی مقامات این کشور نسبت به این رفتار سخاوتمندانه اکنون جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که برخورد قاطع و محکمی را علیه هر گونه تحرکات مضر منافع ملی ایران انجام داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به نظر شما هدف مقامات جمهوری آذربایجان از بهراهاندازی جنجال اخیر سیاسی و رسانهای اخیر علیه ایران چیست؟
از دو جنبه میشود به این قضیه نگاه کرد. یک جنبه این است که مقامات جمهوری آذربایجان در طول سالهای گذشته اقدامات و تحرکات ضدایرانی زیادی را سامان دادهاند. از پناه دادن به گروههای تجزیهطلب قومگرا تا همکاریهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی جزو اقداماتی بود که باکو علیه ایران در سالهای گذشته ترتیب داده، اما بهرغم این اقدامات جمهوری اسلامی ایران سعی کرده یک نگاه بزرگتری به باکو داشته باشد و بزرگوارانه از تحرکات باکو بگذرد. بخش مهمی از این رفتار، ناشی از صبر راهبردی ایران است و بخشی دیگر آن هم به خاطر پیوندهای مذهبی، فرهنگی و تمدنی میان ملتهای ایران و جمهوری آذربایجان است. به هر حال ایران، وزن بیشتری در حوزههای تاریخی، تمدنی و ژئوپلتیک نسبت به کشور آذربایجان دارد؛ بنابراین در حال حاضر اقدام ایران در برگزاری مانور نظامی، دولت علیاف را به نوعی غافلگیر کرده، آنها تصور میکنند صبر راهبردی ایران رو به اتمام است و از این مساله هراسناک شدهاند. دومین جنبهای که میشود به موضوع نگاه کرد این است که جمهوری آذربایجان همانطور که در سالهای گذشته سعی کرده با برجسته کردن تهدید ایران به همکاری خود با رژیم صهیونیستی مشروعیت بخشد، در حال حاضر از این طریق میخواهد به افکار عمومی مردم خودش این طور القا کند که ایران یک تهدید جدی برای این کشور است تا از این طریق بتواند همکاریهای خود با اسرائیل، ترکیه و دیگر کشورها را افزایش دهد و این نوع همکاریها را در جوار مرزهای ایران مشروعیت ببخشند؛ بنابراین دولت علیاف یک هدف دوگانه را در حال حاضر درخصوص این مساله دنبال میکند.
نکته اینجا است که شاید بهانه اولیه برای شروع این تنشآفرینی مربوط به دستگیری رانندگان ایرانی باشد، اما در پس قضیه، موضوع جلوگیری از صادرات ایران به روسیه از مسیر ترانزیتی ارمنستان برجسته میشود. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
یکی از اهداف مهم جنگ ۴۴ روزه قرهباغ در سال گذشته، ایجاد تغییرات ژئوپلتیک در منطقه قفقاز بود و هدفگیری مهم این تغییرات هم تاثیرگذاری بر مزیتهای جغرافیایی ایران از یکسو و ایجاد اشکال و حتی انقطاع مسیرهای ارتباطی ایران به اروپا بود. به این معنا که هدف بزرگی که جمهوری آذربایجان به پشتوانه ترکیه و اسرائیل دنبال میکرد، این بود که بتواند منطقه جنوبی ارمنستان را که هممرز با ایران بود، تحت اشغال دربیاورد و به قول خودشان یک کریدور ترک یا دالان ترک در این منطقه ایجاد کنند تا سرزمین اصلی آذربایجان را به نخجوان متصل کنند. اگر این اتفاق رخ میداد، برای ایران تبعات ژئوپلتیک بسیار گستردهای داشت. از جمله اینکه برخی از مسیرهای ارتباطی فعلی میان جمهوری آذربایجان و نخجوان و بین جمهوری آذربایجان و ترکیه از مسیری غیر از ایران عبور میکرد. این مساله میتوانست به تحرکات این دو کشور علیه ایران دامن بزند. علاوهبر این، مسدود شدن مرزهای ایران به ارمنستان میتواند موجب این شود که ایران از یکی از مسیرهای سهگانه ارتباطی با اروپا باز بماند. چون در حال حاضر ایران سه مسیر مشخص به اروپا از ترکیه، آذربایجان و ارمنستان دارد. قاعدتا مسدودسازی مسیر ارمنستان به این معنا بود که دو مسیر باقیمانده در اختیار ترکیه و جمهوری آذربایجان خواهد بود و این دو کشور میتوانستند در مواقع مقتضی، به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران از آن استفاده کنند. کما اینکه در سالهای گذشته بارها این اتفاق افتاده است. دولت ترکیه با افزایش تعرفه ترانزیت موجب اختلال در مسیر ارتباطی ایران به سمت اروپا شده و دولت آذربایجان هم با انواع چالشآفرینیها خسارات زیادی را به تجار و رانندگان ایرانی که حامل کالاهای مواد غذایی و فاسدشدنی بودند، وارد کرده است؛ بنابراین یک هدف مهم و عمده آنها از طرحی که دنبال میکردند، تاثیرگذاری بر ارتباطات ایران به سمت اروپا بود که به هر حال با هوشیاری بهموقع ایران، چه در جریان جنگ ۴۴ روزه قرهباغ و چه در جریان تحولات اخیر، این طرح آنها تا حد زیادی ناکام گذاشته شده، اما این واقعیتی است که همچنان در دستور کار دولتهای جمهوری آذربایجان و ترکیه خواهد بود. ایران باید دست به اقدامات جدیتری برای مقابله با طرحهای اینچنینی بزند که درواقع به تغییرات ژئوپلیتکی در منطقه منجر میشود.
یکی از مباحثی که در ادبیات هشدارگونه مقامات کشورمان خطاب به دولت آذربایجان وجود دارد، این است که ما از تمامیت ارضی ایران دفاع میکنیم. تهدیدات آذربایجان تا چه اندازه میتواند متوجه تمامیت ارضی ایران باشد؟
صرفا مساله متوجه تمامیت ارضی ایران نیست، چون اساسا نه آذربایجان و نه ترکیه، هیچکدام توانایی تعدی به تمامیت ارضی ایران را ندارند. البته هر دو کشور در طول سالهای گذشته پناهگاه و مامن برخی از گروههای تجزیهطلب قومی بودهاند، امکانات زیادی را در اختیار این گروهها قرار دادهاند، امکانات رسانهای و حتی استودیو در شهرهای مختلف ترکیه و آذربایجان دارند و امکان برپایی میتینگ و همایش دارند. از سویی دیگر تلاشهای بسیاری زیادی برای حمایت مالی از این گروهها صورت گرفته، اما اینکه تصور کنیم در حوزههای نظامی هم این دو کشور به ایران تعدی انجام بدهند، کاملا منتفی است. چون قدرت نظامی ایران را بهخوبی میدانند و به این امر واقف هستند که در صورت انجام چنین خطایی، با یک پاسخ قاطع و محکم مواجه خواهند شد. آن چیزی که مدنظر است و در سال گذشته هم مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته، تغییر مرزهای بینالمللی در منطقه قفقاز است. یعنی همین طرح کلانی که در دست داشتند، میخواستند جنوب ارمنستان را تحت اشغال در بیاورند و آنجا را به یک گذرگاهی مبدل کنند. اگر این گذرگاه شکل میگرفت، تبعات ژئوپلتیک بسیار زیادی برای ایران درپی داشت. متاسفانه در حال حاضر دولت ارمنستان در موضع ضعف قرار دارد و توانایی مقابله با زیادهخواهیهای آذربایجان و ترکیه را ندارد. به همین خاطر باکو، آنکارا و در پشت صحنه، اسرائیلیها تصور میکنند که میتوانند طرح خود را پیش ببرند. اما همانطور که وزیر دفاع و فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران تاکید کردند، حتی اگر دولت ارمنستان توانایی حفظ مرزهای خود را نداشته باشد، باز هم ایران اجازه تغییرات ژئوپلتیک و تغییر مرزهای بینالمللی را در منطقه نخواهد داد.
برخی از کارشناسان معتقدند گویی آقای پاشینیان، رئیسجمهور ارمنستان نرمشهایی نسبت به ترکیه و آذربایجان نشان داده و گویی که در پازل ترکیه حرکت میکند. تا چه اندازه این تحلیل را قبول دارید؟
اساسا زمانی که آقای پاشینیان در ارمنستان روی کار آمد، باعث خروج طیف قرهباغیها شد. قرهباغیها طیفی روسگرا در ارمنستان محسوب میشدند. خروج این طیف از قدرت، معامله در مورد مساله قرهباغ را برای دولت آقای پاشینیان سادهتر کرد. چون زمانی که این طیف بر سر قدرت بودند، اجازه رخ دادن اتفاقاتی که در یک سال گذشته شاهد آن هستیم، نمیدادند؛ بنابراین تغییر و تحولات در داخل دولت ارمنستان تاثیر مستقیمی بر شرایط امروز منطقه گذاشته و پروژه که آقای پاشنیان دنبال میکند، نهتنها تبعات در جنگ ۴۴ روزه خلاصه میشود؛ بلکه او اساسا به دنبال عادیسازی روابط با ترکیه است و در تفکراتش اینگونه محاسبه میکند که وجود اختلافات تاریخی میان ارمنستان و ترکیه، به ضرر این کشور است و باید این اختلافات را حل کرد. اما آقای پاشینیان، چون سابقه سیاسی چندان برجستهای ندارد، شاید بهدرستی نمیتواند نیات آقایان اردوغان و علیاف را درک کند. او هنوز به این مساله واقف نشده که هر گام از عقبنشینی او، به صد گام پیشروی آذربایجان و ترکیه منجر خواهد شد. حتی میتواند به از دست رفتن بخشهای زیادی از ارمنستان منتهی شود. توجه به برخی از اظهارات مقامات آذربایجانی حاکی از این است که گویی دولت این کشور حساب ویژهای روی برگزاری دو مانور نظامی یکی با ترکیه و دیگر با پاکستان و ترکیه باز کرده است. حتی برخی مقامات آذربایجان هم تهدید کردند در صورت تعرض نظامی ایران، پاکستان از آذربایجان حمایت خواهد کرد. با توجه به نوع تعاملات ایران و پاکستان، تا چه اندازه میتوان احتمال داد که در صورت اوجگیری تنش، پاکستان به ضرر ایران تحرکاتی انجام دهد؟
واقعیت آن است که در طول جنگ سال گذشته پاکستان یک بازیگر مهم و اساسی بهشمار میآمد. یعنی در طول جنگ ۴۴ روزه، کمکهای نظامی پاکستان به جمهوری آذربایجان موثر بود؛ بنابراین این همکاری نظامی چیز جدیدی نیست. البته نقطه وصل این همکاری قطعا کشور ترکیه است که به شکل سنتی روابط بسیار نزدیکی با پاکستان دارد. اما پاکستان یک بازیگر موثر در تحولات قفقاز به شمار نمیآید، به این معنا که به تنهایی در تحولات این منطقه نقشآفرینی نمیکند. قطعا حضور پاکستان همان طور که در جنگ سال گذشته از حضور ترکیه تبعیت میکرد، در آینده هم به حضور این کشور وابسته است. از این رو باید ایران هشدارهای لازم را به پاکستان هم در مورد مسائل افغانستان و هم در مورد مسائل قفقاز بدهد و از این کشور بخواهد بیش از این در مورد مسائل قفقاز مداخله نکند. چون این مداخله میتواند مداخله مضری باشد. پاکستان کشور همجوار با قفقاز نیست که از تبعات هرگونه جنگ و نزاعی بخواهد آسیب ببیند. در نتیجه نقش ایران و رایزنیهای جمهوری اسلامی در این برهه زمانی با پاکستانیها، اهمیت بسیار زیادی دارد تا آنها حد و حدود بازیگری خودشان را در تحولات آینده بهخوبی بتوانند درک کنند و بیش از آن نخواهند نقشآفرینی کنند.
ابتدای گفتگو اشاره کردید به برخورد بزرگوارانه ایران درخصوص سالها اقدامات تحرکآمیز جمهوری آذربایجان و ما این روزها شاهدیم که ایران قاطعانه در حوزه منافع ملی خود اقدام میکند. آیا به نظر شما همان صبر راهبردی باعث گستاخیهای طرف آذربایجانی نشده و در واقع واکنشی که اخیرا نشان دادیم، تا چه اندازه میتواند تاثیرگذار باشد؟
در سالهای گذشته دو دیدگاه درباره مقابله با تحرکات آذربایجان وجود داشته است. یک دیدگاه این بود که ایران باید نگاه سخاوتمندانهای به جمهوری آذربایجان داشته باشد. دیدگاه دیگر این بود که ایران باید تحرکات باکو را در حوزههای مختلف با پاسخ متقابل مواجه کند. در حال حاضر تنشی که باکو در برابر سخاوتمندی ایران ایجاد کرده، تهران را به این جمعبندی رسانده که دیدگاه اول دیگر کاربردی نخواهد داشت. در طول چند سال گذشته، جمهوری آذربایجان برای اینکه بتواند به خاک نخجوان دسترسی داشته باشد، از خاک ایران استفاده کرده، بدون اینکه کمترین بهایی در حوزه حق ترانزیت بپردازد. این در حالی است که تردد چند کامیون ایرانی از مسیری که تنها بین ده تا ۱۵ کیلومتر آن وارد خاک آذربایجان میشود، در کنار آن حق ترانزیت بالا و بعد هم دستگیری رانندگان ایرانی، یک اشتباه استراتژیک از سوی آذربایجان است و معنایی جز این ندارد که جمهوری آذربایجان میخواهد سطح تنش با ایران را افزایش دهد؛ بنابراین در شرایط فعلی، ایران به سمت دیدگاه دوم شیف و گذر کرده است. مبنی بر اینکه هرگونه تحرک آذربایجان علیه منافع ایران با پاسخ متقابل باید مواجه شود و قطعا در این رویارویی آذربایجان بازنده بزرگ خواهد بود.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: روزنامه جمهوری آذربایجان ایران جمهوری آذربایجان تمامیت ارضی ایران آذربایجان و ترکیه سال های گذشته جمهوری اسلامی تا چه اندازه جنگ ۴۴ روزه حال حاضر علیه ایران سال گذشته دو کشور گروه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۸۰۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مدارا با طالبان بدون خط قرمز! / معلمان و دغدغه معیشت/رویا فروشی برای کسب ثروت
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزارش رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیسجمهور از ۱۰۰ برکناری با گشت ارشاد مدیران، تبدیل حکم اعدام «بابک زنجانی» به ۲۰ سال حبس، جنجال جدید طلافروشان و سیگنال نزولی دلار به بورس در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده ست.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
احمد مازنی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان معلمان و دغدغه معیشت نوشت: روز دوازدهم اردیبهشت، در ایران روز معلم نامگذاری شده و درکنار بزرگداشت مقام علمی و فضائل انسانی استاد شهید مرتضی مطهری، از معلمان تجلیل و درباره اهمیت نقش آنان سخنها گفته و همایشها برگزار میشود. اما همانند بسیاری از مناسبتها، این همایشها و تجلیل و تکریمها، در مقام عمل ره به جایی نمیبرد و معلمان و دغدغههایشان به فراموشی سپرده میشود. مایه تاسف است که در کشور ما نیازهای معیشتی به مهمترین دغدغه صنوف مختلف، از جمله معلمان تبدیل شده است، چرا؟ معمولا در پاسخ به این پرسش در مورد معلمان، جمعیت زیاد آنان را دلیل حقوق و مزایای اندک این قشر زحمتکش و اثرگذار جامعه میدانند. اما آیا زیاد بودن به معنی زیادی بودن است؟ همه ما میدانیم که شخصیت، باور، و رفتار فرزندان ما تحت تاثیر مستقیم تعلیم و تربیت معلمان است، و سلامت روان، جامعهپذیری، اعتماد به نفس، و هویت ملی و دینی فرزندان ما متاثر از آموزش و تربیت معلمان است، در این صورت اگر معلم آرامش روانی نداشته باشد، و به دلیل فقر مادی و مشکلات اقتصادی تمرکز لازم روی وظیفه و ماموریت اصلی خویش نداشته باشد، در این صورت چه انتظاری از خروجی نظام آموزشی میتوان داشت؟ به نظر میرسد رسیدگی به نیازهای معلمان باید در دستور کار فوری و مستمر دولت قرار بگیرد، و متولیان امر در دولت و مجلس میبایست با اهتمام بیشتری به این مهم بپردازند و موانع را از سر راه این عزیزان بردارند و از فرصت حضور معلمان و فرهنگیان و همه صاحبنظران که دغدغه تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک را دارند برای کمک به حل این مشکل استفاده کنند، البته از نقش انجمنهای صنفی و سیاسی معلمان و فرهنگیان نیز نباید غافل شد این تشکلها میتوانند به دولت و مجلس در این زمینه و در سایر حوزهها کمک کنند. البته لازم به ذکر است که قانون رتبهبندی فرهنگیان که پس از سالها پیگیری در دولت دوازدهم و در نهایت در مجلس یازدهم به تصویب رسید گام مناسبی در جهت تأمین معیشت معلمان بود، اما در کنار ناکافی بودن این قانون، آییننامه رتبهبندی معلمان دارای نقاط ضعفهایی است که میتواند موجب ناکارآمدی این قانون شود.
شاخصهایی که در این آییننامه پیشبینی شده تاثیر مستقیم یا حتی غیرمستقیمی بر ماموریت معلم ندارد و شاخصهایی که مستقل از عملکرد معلم و عدم توجه به مدرسه محوری و سازوکارهای نامناسب ارزیابی در این آیین نامه که منجر به ارزیابی سلیقهای میشود و در نتیجه نامطلوب و ناکارآمد خواهد بود.
مدارا با طالبان بدون خط قرمز!
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان مدارا با طالبان بدون خط قرمز! نوشت: رواداری برای دولتها یک راهبرد مفید و موثر برای دستیابی به موقعیت در سیاستهای داخلی و خارجی است. اِعمال این راهبرد در زمینه سیاست داخلی هر قدر بیشتر باشد بهتر است، ولی در مورد سیاست خارجی اگر مرز مشخصی رعایت نشود، قطعاً زیانهای فراوانی به همراه خواهد داشت.
از حکمرانان یک نظام سیاسی دینی همچون نظام جمهوری اسلامی انتظار اینست که حداکثر رواداری را در سیاست داخلی اِعمال کنند و به این فرموده پیامبر خدا صلیالله علیه وآله پایبندی نشان دهند که اگر حاکم در عفو اشتباه کند بهتر است از اینکه در عقوبت کردن گرفتار خطا شود. «.. فان الامام لان یخطئ فی العفو خیر له من ان یخطئ فی العقوبه». متاسفانه سیاست داخلی ما بر این توصیه رسولالله مبتنی نیست و بعضی از حکمرانان ما تصورشان اینست که با سختگیری و فشار حداکثری در کیفر دادن میتوانند مردم را به مسیری که میخواهند سوق دهند. عجیب است که علیرغم تجربیات متعدد و مستمری که در زمینه کارآمد نبودن سیاست زور و فشار وجود دارد، این دسته از حکمرانان همواره بر استمرار این سیاست شکستخورده اصرار میورزند.
عجیبتر اینکه همین حضرات که اِعمال فشار حداکثری در سیاست داخلی را میپسندند، در زمینه سیاست خارجی به ویژه درباره بعضی کشورها که خطرناک بودنشان برای منطقه و آینده منافع ملی ایران اظهر منالشمس است، به رواداری کامل و بدون قید و شرط معتقدند! با اینکه طبق ضربالمثل معروف «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» حکمرانان ما باید از کسانی که بدترین سابقه تروریستی، تکفیری، بدعهدی و پایبند نبودن به قوانین و مقررات بینالمللی را دارند برحذر باشند، آنها را به راحتی تحمل میکنند، تخلفاتشان را نادیده میگیرند و امتیازات زیادی در اختیارشان قرار میدهند.
امیرخان متقی، وزیر خارجه حکومت خودخوانده طالبان که از سران بدسابقه این گروه تروریستی تکفیری است، اخیراً ضمن انکار حضور داعش در افغانستان گفته است این گروه تحت حمایت سه کشور منطقه قرار دارد و این سه کشور داعش را حمایت میکنند و باعث ناامنی منطقه شدهاند. هرچند امیرخان اسمی از این سه کشور نیاورده، ولی آشنایان با تفکر او گفتهاند منظورش سه کشور تاجیکستان، ایران و پاکستان هستند که طبق ادعای این طالب متوهم، اولی نیروی انسانی داعش را تامین میکند، دومی راه عبور را برایشان باز میگذارد و سومی بودجه و مراکز برنامهریزی آنها را برعهده دارد.
جالب است که دولتمردان تاجیک و پاکستانی همواره از وجود گروههای متعدد تروریستی ازجمله داعش در افغانستان تحت حاکمیت طالبان خبر میدهند و این کشور را کانون ناامنی میدانند. از طرف دیگر، هر وقت قتل و غارت و جنایتی در افغانستان اتفاق میافتد حکومت خودخوانده طالبان آن را به گردن داعش میاندازد در حالی که همه میدانند طالبان با داعش تقسیم کار کرده و جنایتهای خود را به گردن داعش میاندازد و داعش هم که با طالبان همدست است، این تقسیم کار را پذیرفته و جنایات را گردن میگیرد. با اینکه این واقعیت کاملاً قطعی و روشن است، امیرخان متقی با وقاحت تمام ادعا میکند داعش در افغانستان حضور ندارد و این سه کشور حامیان داعش هستند.
پاکستان و تاجیکستان در حال تسویه حساب با طالبان هستند و آنچه مایه تاسف است اینست که ایران هنوز به سیاست مدارا با این گروه تروریستی تکفیری ادامه میدهد و این گروه علیرغم بدعهدیها و تخلفاتی که از قوانین بینالمللی دارد دائماً از ایران امتیاز میگیرد. در نزدیک سه سالی که طالبان بر افغانستان سلطه دارد هنوز حاضر نشده حقابه ایران از هیرمند را بدهد و اخیراً که سرریز سیل به سیستان رسید، طالبان آن را به عنوان حقابه ایران جا زد! امتیازات سیاسی و تجاری زیادی نیز از ایران میگیرد و مهمتر اینکه خطر ناامنی در ایران به دلیل ورود عناصر وابسته به طالبان هر روز افزایش مییابد، ولی حکمرانان ما به هشدارها اعتنا نمیکنند. حالا که امیرخان هم ایران را به همکاری با داعش متهم کرده آیا باز هم سیاست مدارا با طالبان جایز است؟ خط قرمز کجاست؟
رویا فروشی برای کسب ثروت
آرین احمدی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان رویا فروشی برای کسب ثروت نوشت: یک شبه پولدار شدن، یک ماهه رتبه برتر کنکور شدن، چاقی و لاغری فوری در عرض یک هفته و ... تبلیغاتی هستند که این روزها بسیار زیاد با آنها مواجه میشویم. از پیامکهای فراوان تبلیغاتی و آگهیهای اینترنتی و تبلیغات عجیب و غریب فضای مجازی گرفته تا انواع رسانهها، همگی پر شدهاند از تبلیغاتی با این مضامین و جالبتر آنکه خدمات خود را هم تضمین میکنند و البته گویی نظارت خاصی هم برایشان وجود ندارد و متاسفانه هر روز هم به تعدادشان افزوده میشود و شوربختانهتر آنکه مخاطبان بسیاری هم دارند و بسیاری از مردم با رویای یک شبه موفق شدن فریب اینگونه تبلیغات را میخورند و هزینههای مالی و زمانی و متاسفانه خیلی از اوقات روانی بسیاری را بابت اینگونه تبلیغات میپردازند.
به تازگی هم متاسفانه پای برخی سلبریتیها و بلاگرهای معروف به اینگونه تبلیغات باز شده و این گونه افراد سود جو هم نقش پر رنگی در تشویق و اعتماد مردم به پذیرش این گونه تبلیغات دارند! سلبریتیها و بلاگرهایی که متاسفانه نظارت خاصی برایشان وجود ندارد، هر چه دلشان میخواهد میگویند و تبلیغ میکنند و البته مالیاتی هم نمیپردازند!
پایین بودن سرانه مطالعه و کم بودن سواد رسانهای، افزایش روحیه فست فودی (روحیهای که تحمل صبر ندارد و میخواهد همه چیز را به سرعت همانند فست فود به دست بیاورد)، شرایط اقتصادی این روزهای مردم و از همه مهمتر نبود نظارت کافی و نبود دغدغهمندی لازم فرهنگی میتوانند از علل افزایش اینگونه تبلیغات و جذب مردم باشد. البته از نقش کسانی که با رانت و اختلاس یک شبه ثروتمند شده اند و جو روانی که در جامعه ایجاد میکنند هم نمیتوان به سادگی گذشت.
قطعا افزایش این مدل تبلیغات و همایشها میتواند تاثیرات بسیار بدی در جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان داشته باشد، از نوجوانان و جوانانی که به آنها القا میشود میتوانند بدون تلاش و طی کردن مراحل لازم به موفقیت برسند و تعاریف اصولی موفقیت را در ذهن ایشان تغییر میدهند، نمیتوان انتظار هدفمند و اصولی تلاش کردن و البته رشد و تعالی را داشت و همین مساله باعث شده این روزها تعداد کمتری از نوجوانان و جوانان اشتیاق به یادگیری علم و یا مهارت خاصی را از خود نشان دهند و متاسفانه خیلیهایشان با سودای یک شبه ثروتمند شدن و یا یک شبه موفق شدن روزهای ناب و طلایی جوانیشان را میگذرانند و حتی مشاغل و نحوهی زندگی پدر و مادر خود را به تمسخر میگیرند و اصولا با هرگونه کار کارمندی، کارگری، مهندسی و هر کاری که نیاز به تلاش دارد مخالف هستند و برایشان جذابترین شغل بلاگری است.
و، اما سه پرسش اساسی که مطرح میشود این است که ۱- با وجود تعداد بسیار زیاد نهادهای فرهنگی در کشور که عمدتا دارای بودجههای فراوانی هم هستند، چرا فرهنگ سازی لازم از قبیل آموزش سواد رسانهای به آحاد مردم و یا ترویج فرهنگ کار و تلاش و ... برای این مهم صورت نگرفته است؟ البته از سهم آموزش و پرورش در این مقوله مهم نمیتوان به سادگی گذشت!
۲-اصولا فرآیند کسب مجوز اینگونه تبلیغات و همایشها چگونه است و چطور نظارتی بر روی آنها صورت میگیرد؟
۳-آیا کشور به این میزان بلاگر و سلبریتی نیاز دارد؟ کمبود نیروی ماهر و کارمند و کارگر متخصص در آینده چگونه تامین خواهد شد؟
به نظر میرسد عدم فعالیتهای فرهنگی و رسانهای لازم در جهت از بین بردن جو چنین تبلیغات و افکاری میتواند خسارات جبران ناپذیری را به فضای کاری و روانی جامعه و علی الخصوص نوجوانان و جوانان وارد سازد، و انتظار میرود نهادهای فرهنگی و نظارتی هر چه سریعتر در جهت مقابله با این مقوله جدید اجتماعی تمهیدات لازم را بیاندیشند.