نظر اهل بیت (ع) درباره نیاز به بازی در کودک و نوجوان/ چگونه از غریزه بازی در جهت تربیت فرزند استفاده کنیم؟
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۸۸۶۷۷
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برای تربیت فرزند راه و روشهای زیاد و متنوعی در سبک زندگی اسلامی توصیه شده است. در این میان، همبازی شدن با کودک و نوجوان و تهیه شرایط و ابزارهای بازی، یکی از روشهای مهم در تربیت فرزند و رشد شخصیتی و اخلاقی به حساب میآید. چراکه کودکان دنیایی دارند که بازی کردن یکی از شیوههای یادگیری، بروز خلاقیت و زمینه فعالیت و سرگرمی برای آنهاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفتگو ما با حجت الاسلام علی علم الهدی، کارشناس مسائل دینی و خانواده ، درباره ابعاد ضرورتهای پرداختن به غریزه بازی در دوران کودکی و نوجوانی مورد بررسی قرار گرفته است.
آن طور که این کارشناس مسائل دینی میگوید، در کتاب جوامع الحکایات نوشته شده که روزی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله برای اقامه نماز جماعت به سمت مسجد میرفت. در راه گروهی از کودکان را دید که در حال بازی کردن بودند. وقتی چشم بچهها به پیامبر صلیالله علیه و آله افتاد، به سمت آن حضرت دویدند و ایشان را به بازی دعوت کردند.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله هم درخواست کودکان را قبول کرد و مشغول بازی با آنها شد. بلال حبشی که در مسجد منتظر آمدن آن حضرت بود، وقتی متوجه تأخیر ایشان شد به طرف خانهشان حرکت کرد. او در راه به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله رسید و با دیدن صحنه بازی کودکان با آن حضرت، خواست تا آنها را دور کند. اما پیامبر صلیالله علیه و آله مانع شد. سپس از بلال خواست تا به خانه ایشان برود و چیزی برای کودکان بیاورد تا به این ترتیب دلشان شاد شود و آن حضرت را رها کنند.
این نوع برخورد در زمان بازی کردن با کودکان باعث میشد که محبت آن حضرت هرچه بیشتر در دل کودکان جای بگیرد و درنتیجه در زندگی خود از آن حضرت تبعیت کنند. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که بازی کردن بزرگترها با کودک، راه خوبی برای ایجاد محبت در دل اوست تا بزرگترها بتوانند نظر کودک را به خود جلب کرده و در الگوگیری از خود تشویق کنند.
این غریزه را جدی بگیرید
بعضی از پدر و مادرها از کودک خود انتظار دارند که مانند افراد بزرگسال رفتار کنند و به همین دلیل مانع از بازی و حرکات بچهگانه او میشوند. نظر و رویکرد اسلام نسبت به بازی کردن بچهها چیست؟
متأسفانه بعضی والدین آنقدر در مورد بازی کردن بچهها حساسیت داشته و این غریزه را نمیشناسند، به اندازهای که اگر بچهای اهل بازی کردن باشد او را بیادب میدانند، اما اگر اخم کند و گوشهای بنشیند تشویقش میکنند و او را مؤدب میخوانند.
این در حالی است که دین اسلام، غریزه بازی کردن را یکی از غریزههای بسیار مهم در دوران کودکی انسان میداند و در عین حال دانشمندان علم روانشناسی هم به این نتیجه رسیدهاند که به هیچ عنوان نباید بزرگترها مانع از بازی کردن کودک شوند، چراکه وقتی کودکی بازی نکند نشاندهنده ضعف بدنی یا روانی اوست.
در همین مورد در کتاب کافی نوشته شده که امام موسی کاظم علیهالسلام فرموده است: «خوب است بچه در کودکی بازیگوش باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا شود و شایسته نیست جز این باشد.
آیا از این روایت میتوان تأثیر گسترده بازی کردن در دوران کودکی برای تکامل شخصیتی را نتیجه گرفت؟
بله. شاید در نگاه اول غریزه بازی کردن، بیهوده و بینتیجه به نظر برسد، اما همین غریزه موجب تکامل شخصیت کودک میشود. این موضوع تا اندازهای اهمیت دارد که در کتاب سفینه البحار نوشته شده پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله فرموده است: «فرزندت را هفت سال به بازی فراخوان.» امام صادق علیهالسلام هم در روایتی که شرح آن در کتاب وسائل الشیعه نوشته شده، فرموده است: «کودک هفت سال بازی کند، هفت سال خواندن و نوشتن بیاموزد و هفت سال حلال و حرام زندگی را یاد بگیرد.»
جالب اینکه فواید بازی کردن از طرف روانشناسان کودک هم تایید شده است. در این میان، تمرین استقلال و اراده داشتن یکی از مواردی است که در نتیجه بازی کردن در کودک شکل گرفته و تقویت میشود. در این مورد باید پدر و مادر و سایر بزرگترهای خانواده توجه داشته باشند که اگر مانع بازی فرزند خود شوند و یا کارهای بازی گونه او را مسخره کنند، آسیب بزرگی به شخصیت او وارد کردهاند که آثار آن در بزرگسالی او نمایان خواهد شد. چراکه امام صادق علیهالسلام در این باره تأکید فرموده است که: «فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار تا بازی کند.»
شکوفا شدن خلاقیتها
بازی کردن تا چه اندازه در رشد ذهنی کودکان اثر دارد؟
بازی کردن با کودک و نوجوان شیوه خوبی برای ظهور و بروز خلاقیت آنهاست، به اندازهای که به عنوان یکی از راههای اساسی در زمینه رشد فکری و جسمی کودک و نوجوان محسوب میشود؛ بنابراین زمانی که پدر و مادر در بازی فرزند خود شرکت میکنند و ابزارها و شیوههای گوناگونی را برای بازی با کودک به کار میگیرند، درواقع زمینههای مساعد برای شکوفا شدن استعدادها و خلاقیت او را فراهم میکنند.
به این ترتیب میتوان گفت هم بازی شدن بزرگترها با بچهها، نهتنها برای رفع تنهایی آنها مفید و مؤثر است بلکه استعدادها و تواناییهای بالقوه آنها را به فعلیت درمیآورد و مسیر پرورش نوآوریهای نهفته آنها را هموار میکند.
به همین دلیل بوده که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله در بازی کودکان شرکت کرده و با این کار خود، آنها را به جنب و جوش و فعالیتهای فکری و بدنی تشویق میکرد.
راهی برای جلب محبت
در روایتهایی مربوط به پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله به طور مستند نقل شده، چه نکاتی درباره رفتار آن حضرت با کودکان وجود دارد؟
بازی کردن با کودکان و هم کلام شدن با آنها در قالب بازی و شوخی، مسیر خوبی برای جلب محبت آنهاست. در کتاب من لایحضره الفقیه نوشته شده پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرموده است: «هر کسی که کودکی داشته باشد باید با او کودکانه رفتار کند.» البته آن حضرت، خودش الگوی کامل و جامعی در این زمینه بود و به صورتی با کودکان رفتار میکرد که آنها هیچگونه محدودیتی در بازی کردن با آن حضرت نداشتند. در کتاب مناقب آل ابیطالب علیهماالسلام نوشته شده که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله نوههایش را بر پشت خود سوار میکرد و درحالیکه چهار دست و پا راه میرفت، به آنها میفرمود: «مرکب شما چه مرکب خوبی است و شما چه سواران خوبی هستید!»
همبازی شدن پیامبر صلوات الله علیه با کودکان
در روایت دیگری در کتاب جوامع الحکایات، نوشته شده که روی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله برای اقامه نماز جماعت به سمت مسجد میرفت. در راه گروهی از کودکان را دید که در حال بازی کردن بودند. وقتی چشم بچهها به پیامبر صلیالله علیه و آله افتاد، به سمت آن حضرت دویدند و ایشان را به بازی دعوت کردند.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله هم درخواست کودکان را قبول کرد و مشغول بازی با آنها شد. بلال حبشی که در مسجد منتظر آمدن آن حضرت بود، وقتی متوجه تأخیر ایشان شد به طرف خانهشان حرکت کرد. او در راه به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله رسید و با دیدن صحنه بازی کودکان با آن حضرت، خواست تا آنها را دور کند. اما پیامبر صلیالله علیه و آله مانع شد. سپس از بلال خواست تا به خانه ایشان برود و چیزی برای کودکان بیاورد تا به این ترتیب دلشان شاد شود و آن حضرت را رها کنند.
بلال رفت و از منزل پیامبر صلیالله علیه و آله تعدادی گردو پیدا کرد و به محضر ایشان بازگشت. پیامبر صلیالله علیه و آله گردوها را از بلال گرفت و به بچهها داد. کودکان هم با دیدن گردوها، آنها را از دست پیامبر گرفتند و ایشان را رها کردند.
این نوع برخورد در زمان بازی کردن با کودکان باعث میشد که محبت آن حضرت هرچه بیشتر در دل کودکان جای بگیرد و درنتیجه در زندگی خود از آن حضرت تبعیت کنند. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که بازی کردن بزرگترها با کودک، راه خوبی برای ایجاد محبت در دل اوست تا بزرگترها بتوانند نظر کودک را به خود جلب کرده و در الگوگیری از خود تشویق کنند.
هرچه کنی به خود کنی
همان طور که اشاره کردید در کتاب تاریخ اسلام، مهربانی و بازی کردن رسول خدا صلیالله علیه و آله با کودکان به عنوان یکی از ویژگیهای مهم آن حضرت نام برده شده است؟ تأثیرات این نوع رفتار محبتآمیز در تربیت کودکان چه بوده است؟
از آنجایی که بسیاری از عربها در آن دوران با این نوع برخورد با کودکان بیگانه بودند، در موارد زیادی از بازی کردن آن حضرت با کودکان تعجب میکردند. به عنوان مثال، روایت شده که یک روز پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در حال بازی با نوههای خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بودند.
در همین زمان مردی که بازی کردن آن حضرت را با کودکان میدید، از این نوع رفتار پیامبر صلیالله علیه و آله تعجب کرده بود و خطاب به آن حضرت عرض کرد: «ای رسول خدا! به خدا سوگند میخورم که فرزند من مرد شده و صورت او دارای محاسن شده، اما تا به حال حتی یک بار هم او را نبوسیدهام.» پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله که زا این رفتار مرد ناراحت شده بود، فرمود: «کسی که رحم و مهربانی نداشته باشد، مورد مهر و عطوفت قرار نخواهد گرفت.» به این ترتیب به آن مرد آموزش داد که اگر میخواهد فرزندانش او را دوست داشته باشند، باید با آنها مهربانی کند.
رقابت در قالب بازی
بزرگترها چگونه میتوانند درسهای زندگی و اصول تربیتی را در قالب بازی به فرزند خردسال خود آموزش بدهند؟ در این مورد در سبک زندگی اهلبیت علیهماالسلام چه نکاتی دیده میشود؟
یکی از درسهایی که در خانواده اهلبیت علیهماالسلام درک میشود، محبت میان افراد است. همین محبت یکی از زمینههای قیام عاشوراست تا جایی که خانواده امام حسین علیهالسلام در تمام طول هجرت و قیام با آن حضرت همراهی کردند و هیچ وقت آن حضرت را تنها نگذاشتند. آن حضرت در دوران کودکی خود در دامان پر از مهر حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها رشد کرده و پرورش یافت.
نمونهای از مهربانی حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها نسبت به فرزندان خود در قالب بازی کردن با آنها، در ماجرای خطاطی میان امام حسن و امام حسین علیهما السلام در زمان کودکی ایشان دیده میشود. روایت شده است که رسول خدا صلیالله علیه و آله برای ایجاد روحیه رقابت بین این دو برادر که در آن زمان کودک بودند، از آنها خواست تا مشغول بازی خطاطی شوند. به این صورت که مطلبی را بنویسند تا مشخص شود که کدام یک خط بهتری دارد. آنها هم هر کدام مطلب را با خط خود نوشتند و آن را برای قضاوت و داوری پیش پدربزرگ خود، پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله، بردند، اما آن حضرت از آنها خواست تا برای قضاوت به مادر خود رجوع کنند تا حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها میان دو فرزند خود داوری کند و اگر دلخوری و رنجشی به وجود آمد، با محبت و عاطفه مادری جبران شود.
حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها وقتی به دستخط دو فرزند خود نگاه کرد، متوجه شد که خط آنها هم زیباست و هم خیلی شبیه به هم است. به همین دلیل داوری کردن و بهتر دانستن یکی نسبت به دیگری مشکل است. درنهایت برای اینکه نتیجه کار به تلاش خود آنها واگذار کند، بازی دیگری طراحی کرده و به آنها فرمود: «من دانههای گردنبندی را بین شما پخش میکنم. هر کس دانههای بیشتری جمع کرد، او برنده است.» جالب این است که طبق روایت هر دو فرزند حضرت، دانههای برابر با هم جمع کردند.
از این روایت، بازی کردن در کنار تربیت مشخص میشود و اینکه این دو امام بزرگوار از زمان کودکی تحت سرپرستی مادر خود، هم قضاوت عادلانه را یاد گرفتند و هم متوجه این موضوع شدند که نتیجه هر کاری به تلاش خود انسان مربوط میشود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سیره اهل بیت کودک و نوجوان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علی ها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام صلی الله علیه و آله بازی کردن با کودک دوران کودکی کودک و نوجوان بازی کردن نوشته شده قالب بازی علیه السلام غریزه بازی آن حضرت بزرگ تر ها آن حضرت فرزند خود هفت سال بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۸۸۶۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمالالدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّقالمعانی» و «ملکالفُضَلا» نیز خوانده میشده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.
دوران کودکی و جوانی
او فرزند خانوادهای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیتالمقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیجفارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشههای بسیار از دانش بود.
سالهای سفر و گشت و بازگشت
خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاثالدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو بهدست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بیسلطان را لایق اقامت ندید:
از آن خواجو ازین منزل سفر کرد
که سلطانیه بیسلطان نخواهد
سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علیالخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.
حافظ و خواجوی کرمانی
حافظ مشهورترین همعصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و بههمین دلیل در دیوان حافظ بیتهای زیادی به تقلید یا به استقبال از غزلهای خواجو میبینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراعهای زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:
استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
شیوه سخن سرایی
مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بیاعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزلسرایی میکرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.
در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها میپردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):
وجه برات شام بر اختر نوشته اند
و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند
مستوفیان خسرو کشور گشای هند
بر باختر مواجب لشکر نوشته اند
در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است
بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند
دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب
واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند
کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام
والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند
دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان
برطرف هفت پایهی منبر نوشته اند؟
یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست
کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند
در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی
پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند
منظومهی محبت زهرا و آل او
بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس
نام بتول، بر سر معجر نوشته اند
انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن
برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند
بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست
آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند
رمزی که در مطاوی طومار کبریاست
بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند
از دست و پنجه اسدالله کنایتیست
حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند
نامش نگر که قلعه نشینان موسوی
مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند
نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی
بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند
القاب عالیش ز پی اکتساب قدر
بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند
ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست
اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند
لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش
بر کوهه های زین تکاور نوشته اند
صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار
بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند
ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی
شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند
در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند
بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند
اشعار من که مادح اولاد حیدرم
هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند
شادم بدین که بر صفحات عقیدتم
شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند
خواجو کمال نامهی مستان حیدری
بر جان عارفان قلندر نوشته اند...
در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:
سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس
چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن
انوری خاوری، از سر صدق و صفا
ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن
قاضی دین رسول، خازن گنج بتول
قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن
خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین
دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن
چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال
چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من
تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا
از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن
شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی
حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن
ناصب رایات علم، شارح آیات حق
واسطهی کاف و نون، کاشف سرّ و علن
شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه
کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان
مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر
تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن
ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم
روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن
مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل
فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن
گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی
خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن
نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین
خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن
سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف
قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن
دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال
فتنه مشو جز بر او، تا برهی از فتن
جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش
باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن
در ره مهرش فلک، مشوره با من کند
زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن
چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول
روز جزا در برم، سوخته بینی کفن
ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:
به نوک خامهی صورت گشای کن فیکون
که بست در شکن کاف تاب طره نون
حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف
سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون
چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او
هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون
به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر
دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون
بنات غیب ز بهر نظارهی صنعش
سر از دریچهی ابداع میکنند برون
فلک به چرخ درآید چو نام او شنود
ملک سجود کند چون کلام او شنود
به ماه روی شب افروز الذی اَسری
که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها
گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت
فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی
کشیده رختِ لعُمرک به خیمهی لَولاک
چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی
به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب
به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا
نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف
ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا
ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم
ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم
بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او
نمونه ایست مه نو ز نعل استر او
ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت
که بود مملکت لَو کشف مسخّر او
به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی
نبی مدینهی علم آمد و علی در او
هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین
شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او
چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز
کنند خلق جهان سجده در برابر او
گدای درگه او شو که شاه مردان اوست
پلنگ بیشهی اسلام و شیر یزدان اوست
در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن میپردازد:
به مقدم خلف منتظر امام همام
مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام
شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم
عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام
خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت
ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام
شه ممالک صاحب الزمان که زمان
به دست رایض طوعش سپرده است زمام
به انتظار وصول طلیعتش خورشید
زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام
نه در ولایت او در خورست رایت ریب
نه با امامت او لایق ست آیت عیب
که شمع جان من از نور حق منور باد
دماغ من ز نسیم خرد معطر باد
مرا که مالک ملک ملوک معرفتم
جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد
دلم که مهر زند آل زر بر احکامش
فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد
ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است
چراغ خلوتیان رواق شش درباد
روان او که شد از آب زندگی سیراب
رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد
در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز
مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز
در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره میکند:
آن شاه که شهر علم را آمد در
پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر
شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول
داماد رسول و شیر یزدان، حیدر
دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمالنامه و گوهرنامه؛ رسالهی البادیه؛ رسالهی سبع المثانی؛ رسالهی مناظره شمس و سحاب.
آرمیده در تنگه الله اکبر
سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ اللهاکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.
کد خبر 6091788 طاهره تهرانی