Web Analytics Made Easy - Statcounter

امیر سینا جوادی کارگردان نمایش «بازپرس وارد می‌شود» که در تماشاخانه شانو روی صحنه است درباره میزان استقبال از این اثر نمایشی به خبرنگار مهر گفت: این نمایش از ۳۰ شهریور ماه اجرای خود را آغاز کرده است که البته قرار بود کار تیر و مرداد به صحنه برود که پیک پنجم کرونا بازبینی‌ها را عقب انداخت و اجرای کار نیز به تعویق افتاد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

متاسفانه تئاتر از قبل مظلوم بوده است اما شرایط کرونایی وضعیت را پیچیده‌تر کرده و تئاتر را به محاق برده است. همه این مسایل باعث شده که استقبال مخاطبان آنطور که انتظار می‌رود نباشد و ما هم در این شرایط فقط می‌توانیم هنرمندان و جامعه تئاتری را به دیدن نمایش دعوت کنیم چون اجرای کار در ایامی افتاده است که مخاطبان معمولی رغبتی به دیدن تئاتر ندارند.

وی درباره دلائل انتخاب این اثر نمایشی عنوان کرد: نمایشنامه «بازپرس وارد می‌شود» نوشته جی. بی. پریستلی است. همیشه تلاش داشتم متنی را برای اجرا انتخاب کنم که برای مخاطب کشش داشته باشد و این اولین شرط من در انتخاب نمایشنامه‌ها بوده است از رو وقتی «بازپرس وارد می‌شود» را خواندم متوجه شدم اثری است که ذهن تماشاگر را درگیر می‌کند چون پیش از این هم اقتباس‌های موفقی از این اثر شده است و موضوعی را مطرح می‌کند که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود.

جوادی در پایان درباره ویژگی‌های نمایش توضیح داد: در اجرای نمایش وفادار به متن عمل کردیم و اتفاقات نیز در همان زمان و مکانی که در متن وجود دارد، روایت می‌شود. همچنین تلاش کردیم لحن گفتار شخصیت‌ها نیز همانند کتاب باشد تا هم بازی‌ها و هم قصه برای مخاطب جذاب‌تر شود. این اثر نمایشی به مساله‌ای اشاره می‌کند که امروزه هم شاهدش هستیم و بر این امر تاکید دارد که انسان‌ها و مخصوصاً قشر مرفه رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که موجب آسیب دیدن بخشی از جامعه می‌شود. این اتفاقات را در دنیای مدرن هم شاهد هستیم و شاهد مثالش می‌تواند سیاسیون و افراد مشهور و سلبریتی ها باشند.

در خلاصه داستان نمایش آمده است: در یکی از خانواده‌های اشرافی شهری کوچک جشن خانوادگی برپاست که با وارد شدن بازپرسی به این جشن اتفاقاتی رقم می‌خورد. او با نشان دادن عکس دختر جوانی به نام اِوا اسمیت شروع به تحقیق درباره دلایل خودکشی او می‌کند...

امیرسینا جوادی، مرضیه رسولی، یگانه سروری، محمدحسین صحت‌مند، شاهین علینژاد، مایا فروغی، محسن قاسمی بازیگران این اثر نمایشی هستند که تا ۱۴ مهرماه ساعت ۲۰ در تماشاخانه شانو به صحنه می‌رود.

کد خبر 5319898 آروین موذن زاده

منبع: مهر

کلیدواژه: تماشاخانه شانو تئاتر ایران کارگردان تئاتر تئاتر ایران محمد خزاعی سازمان سینمایی جشنواره فیلم کوتاه تهران حسینیه مهر فیلم کوتاه درگذشت چهره ها فتحعلی اویسی رادیو فیلم سینمایی عکاسی موسیقی ایرانی سازمان صداوسیما کارگردان تئاتر اثر نمایشی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۰۸۰۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • ۱۴ محله اردبیل میزبان رویداد «یک صدا ایران» خواهد بود
  • حضور فرهاد ناظرزاده‌کرمانی در اجرای نمایش «نظامِ ابن عربی»
  • تقدیم اجرای «نظامِ ابن عربی» به فرهاد ناظرزاده‌کرمانی
  • سالن های نمایشی در ۱۵ و ۱۶ اردیبهشت ماه اجرا نخواهند داشت 
  • سالن‌های نمایشی ۲ روز تعطیل می‌شود
  • سالن‌های نمایشی ۱۴ و ۱۵ اردیبهشت‌ماه اجرا نخواهند داشت
  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
  • موافق اجرای نمایش در سالن‌های خصوصی نیستم/ اقتصاد تئاتر رضایت‌بخش نیست