بازشناسی اسناد و تحریفهای جنگ
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۲۴۶۲۹
«راویان دفاع مقدس و روایت ناب جنگ» عنوان میزگردی است که گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا با حضور سه راوی و پژوهشگر باسابقه، «مجید مختاری» راوی برخی فرماندهان همچون محسن رضایی و علی شمخانی، «نادر نوروزشاد» راوی همراه شهیدان قاسم سلیمانی و حسین همدانی و «یدالله ایزدی» راوی شهید علی هاشمی و سردار فضلی برگزار کرد تا ضمن آشنایی با موضوع راویان جنگ تحمیلی، جایگاه، عملکرد، سابقه و نقشی را که این جریان در ارائه روایت درست و واقعی از جنگ داشته اند از زبان خود آنان بیان شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیشتر بخش اول و دوم از این وبینار منتشر شد و بخش سوم آن پیش روی شماست؛
ایرنا: تاکنون چقدر از این موارد ثبت و ضبط شده منتشر شده و در دسترس عموم است یا چه میزان از آن میتواند در اختیار محققان قرار بگیرد؟ به عبارت دیگر چه میزان از آن حجم عظیم اطلاعات در حال حاضر قابل استفاده است؟
نوروزشاد: محصولات این پژوهش ها و جمع آوری ها در سه طبقه فرآوری و ارائه شده است. طبقه اول مربوط به مواردی است که تبدیل به کتاب شده و منتشر شده است. اقدامات مربوط به این بخش از همان زمان جنگ شروع و پس از جنگ نیز توسعه یافت. یک سری کتابها با عنوان روزشمار وجود دارد که روند انتشار آنها همچنان ادامه دارد. تاکنون حدود ۳۵ جلد از آن انتشار یافته است. در کل ۵۷ جلد بود که برخی از آن ها با یکدیگر ادغام شده و دو جلدی شد. این کتاب ها جمعا ۶۰ جلد خواهند بود و تاکنون دو سوم از آن منتشر شده است.
کتاب های دیگر با عنوان «نبرد ها» وجود دارد که در آن نبرد خاصی به عنوان مثال طریق القدس بررسی شده و یک یا چند جلد کتاب مربوط به آن نبرد منتشر شدند. بسیاری از کتابهای مربوط به نبردها برنده جایزه های کتاب سال نیز شده اند. کتاب های دیگری با نام «اطلس ها» نیز وجود دارد که تقریباً می توان به جرات گفت نقشه های معتبری که از هر عملیاتی چه عملیات خودی و چه نفوذ دشمن در سطح اینترنت یا رسانه ها وجود دارد منبع اصلی آنها مربوط به مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس است. این نقشه ها با وسواس تهیه و ادیت می شود. مجموعه دیگر به نام «یگان ها» هستند. در این نوشته ها تاریخچه یگان از شکلگیری توسعه و تا انتهای جنگ مورد بررسی قرار میگیرد. به جز اینها کتاب های دیگر به صورت مجموعه نیستند بلکه یک دسته کتابهای متفرقه هستند که مسائل مربوط به موضوعات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جنگ و موضوعاتی را که در طول جنگ رخ داده بررسی کرده و با استناد به اسناد و مدارک موجود این کتابها نیز انتشار یافتند.
ایزدی: مجموعه کتاب ها و آثاری که در مرکز منتشر شده است، علاوه بر موضوعات یاد شده کتابهای روندی را نیز شامل می شود، یعنی کتابهایی که به صورت اجمالی دوره جنگ ایران و عراق را از زمینههای وقوع و تا پایان جنگ و بعد از قطعنامه ۵۹۸ بررسی کرده است. در این زمینه دستکم درودیان دو مجموعه پنج جلدی روند جنگ ایران و عراق را از آغاز تا پایان نگاشته است. همچنین کتاب دکتر علایی «روند جنگ ایران و عراق» جز کتاب های بسیار پرفروش در زمینه جنگ است که بعضی از آنها در دانشگاهها نیز تدریس می شود. برخی کتاب های موضوعی نیز هستند که به عنوان مثال به اقتصاد جنگ یا در حوزه دیپلماسی جنگ می پردازد. خود این کتابها نیز به نوع قابل دسته بندی هستند. سپاه در ابتدا مانند ارتش ماموریت نظامی جنگ نداشت اما زمانی که به ویژه بعد از پایان سال اول جنگ این ماموریت به سپاه داده شد، سپاه در قالب گردان به سمت تشکیل تیپ، لشکر و غیره حرکت کرد که این پدیده بسیار مهمی در دل جنگ است. و همان طور که به کتاب های یگان ها اشاره شد، اطلس یگان ها و کارنامه شکل گیری یگان ها در دل جنگ، خود نوعی دسته بندی دارد.
خود هر یگان در هر استانی در زمینه های شکل گیری آن، عملیات هایی که شرکت کرده، فرماندهانی که در آن حضور داشتند و شهدای بزرگی که تقدیم انقلاب و کشور شده است برای آن استانها و ساختار نیروهای مسلح کشور موضوعیت دارد. برای تهیه اطلس یگان ها و کتاب نبردهای یگان ها بخشی از آنها را مرکز به صورت متمرکز انجام داده و برخی دیگر تحت نظارت و سیاستگذاری خود آن استانها و با حمایت مرکز منتشر کردند.
نوروزشاد: در همین کتاب هایی که برای مردم منتشر شده است میتوان یازده جلد اسناد سازمان ملل را نیز اضافه کرد. هر نامه نگاری که بین ایران و عراق با سازمان ملل صورت گرفته است در یازده جلد کتاب ترجمه شد.
سطح دوم در همان زمان جنگ تهیه شد. این همان طور که دوستان اشاره کردند، گزارش نویسی راوی ها بود که در همان زمان تبدیل به مکتوبات تایپی می شد و این موارد به عنوان اسناد و گزارش هایی که در آن زمان تهیه شده همچنان موجود است. این اسناد برای محقق و پژوهشگری که مجوز دسترسی داشته باشد، قابل استفاده است.
سطح سوم اسناد دفاتر و پیاده شده نوارها به صورت خام هستند که بازهم محقق و پژوهشگر در صورت داشتن مجوز می تواند به آنها نیز مراجعه کنند.
اینکه آیا اسناد مربوط به جنگ هنوز محرمانه است یا خیر، دستورالعملی از طرف ستاد کل نیروهای مسلح وجود دارد که همه طبقهبندی را از اسناد جنگ برداشته است. این آزادسازی حدود ۶ سال پیش و در زمان تشکیل موزه صورت گرفت اما یک استثنایی وجود دارد که درباره آن باید یک سری ملاحظات در نظر گرفته شود. برخی از مسائل به راستی گفتنی نیست. شماری از آن مسائل نقاط قوت ماست ولی اگر بیان شود چون این نقطه قوت همچنان ادامه دارد و می تواند در تهدیدات آینده مورد استفاده قرار گیرد، مشت ما را باز می کند. برخی دیگر از موارد نقاط ضعف ایران بوده و برطرف شده است اما بیان آن باعث ایجاد حق از سوی این از افراد میشود. حتی بدتر و همه مهمتر از همه، چیزی است که باید اهل رسانه با آن توجه بیشتری داشته باشند و آن روحیات، خلقیات و احساسات افراد فرمانده هستند این موضوعات همیشه محرمانه بوده و تا زمان که آن فرمانده زنده باشد، این اسرار محرمانه هستند. من در دوره ای افتخار همراهی با سردار قاسم سلیمانی را داشتند و تا زمان شهادت ایشان بسیاری از موضوعات را ناگفته گذاشته بودم چرا که اگر دشمن بداند به عنوان مثال احساسات فرمانده با چه مسائلی برانگیخته می شود، می تواند از آنها به عنوان نقطه ضعف استفاده کند.
در میان راویان به رغم گذشت بیش از ۳۰ سال از جنگ، وجود طیف های مختلف از افرادی که حتی سپاهی نیز نبودند، با وجود گرایش های سیاسی مختلفی که بعد از جنگ به وجود آمد هیچ موردی را نمی توانید بیابید که اسراری از از فرماندهان جنگ را افشا کرده باشد.
مختاری: به طور کل مخاطبین مرکز مطالعات بیشتر طبقه دانشجو، پژوهشگر و محقق هستند به عبارت دیگر نوشته های ما همچون روزشمارها را مردم عادی نمی خوانند چرا که به درد آنها نمی خورد. این نوشته ای است که پژوهشگران و کسانی که می خواهند در آینده کار تاریخنگاری انجام دهند، استفاده می کنند. اتفاقاً برخی از این تولیداتی که اشاره شد مختص تاریخ نویسی است به عنوان مثال روزشمار جنگ از این نوع است. بنابراین عمده کتاب های ما بیشتر به صورت سندی است و عمدتاً به درد کارهای پژوهشی و تحقیقاتی میخورد. البته برخی از اطلس ها در حال حاضر در پیوند با بازدیدهایی که از مناطق جنگی میشود، بسیار کاربرد دارد. اطلس ها هر منطقه نبرد را توضیح داده و میگوید که در این منطقه چه اتفاقاتی رخ داده است. یکی از کارهای دیگری که با حضور دکتر اردستانی صورت گرفت، بنیانگذاری یک مجموعه به نام تاریخ شفاهی بود که در حال حاضر با روند افراطی و نوع نگاه جدیدی که وجود دارد در حال تبدیل شدن به چیز دیگری است. تاریخ شفاهی بنیانگذاری شد که مجموعه محدود از فرماندهان سپاه و ارتش را طبق متدولوژی تاریخ شفاهی گرد هم جمع کرده و بر اساس آن تاریخ شفاهی جمع آوری کنیم.
کلیات این متولوژی این است که به عنوان مثال فرمانده لشکری تاریخ شفاهی اجرا میکند و ما مصاحبهگر ایشان می شویم. بنابراین باید تمام فعالیت هایی که وی در دوره فرماندهی خود انجام داده را با تحقیق و پژوهش جمع آوری کرده و پس از تسلط بر موضوع سوالاتی را برای مصاحبه طرح کنیم و اگر جایی مشاهده شد که خلاف موضوعات پژوهش شده صحبت می کند، وارد بحث و جدل شده و زیر سوال ببریم. این متدولوژی به عنوان یک تولید جدید بعد از جنگ بود. طبق این متد باید ناگفته از جنگ اگر وجود دارد را کشف کرده و روایت جدید از جنگ ایجاد شود که البته به عنوان یک منبع در کنار سایر منابع قابل استفاده باشد.
ایزدی: تاریخ شفاهی یک کار سند پایه و روایت فردی در باره واقعه است و در سطحی که فرد مسئولیت دارد. در زمان دکتر اردستانی علاوه بر تاریخ شفاهی یک کار بزرگ دیگر نیز انجام شد که متاسفانه نیمه کاره ماند. در دو دهه گذشته با پدیدهای در کشور مواجه شدیم که شاید این یکی از ویژگیهای خاصی است که در کشور ما رقم خورد و آن این است که مردم در قالب کاروان ها یا به صورت فردی از مکان هایی که این اتفاقها رخ داده بازدید کردند. افراد برای بازگو کردن بخش ها و نکاتی از این واقعه را تعریف و ترسیم کردند. این راویان چند دسته بودند: یک دسته از آنان بازماندگان جنگ هستند که به اصطلاح امروز با آنها کهنه سربازان جنگ در سطوح مختلف گفته می شود. نسل دیگری از آنها افرادی هستند که اشخاص مربوط به دوره جنگ نیستند اما پژوهشگرانی محسوب می شوند که مطالعاتی در این زمینه داشته اند. مرکز متوجه شد که در این روایت ها نقاط ضعف یا تحریفها به دلایل و انگیزه های متعدد صورت می گیرد. بخشی از این تحریف ها حتی در روایت افرادی که در جنگ حضور داشتند نیز وجود داشت که به دلیل گذشت مدت زمان زیادی از حادثه و فراموشی ایجاد شد. در بعضی از موارد نیز افراد انگیزه های خود را به وقایع تاریخی مرتبط می کردند. به این ترتیب غلوها و اغراق های در این زمینه ایجاد شد و حتی در بعضی از انها ادبیات ضد جنگ در حال شکلگیری بود.
زمانی که آحادی از ملت از این منطقه بازدید می کنند چه روایت هایی باید ارائه شود؟ آیا باید از این رخداد حماسهای زاییده یا تولید شود که انگیزه ای برای نسل های بعدی باشد یا خیر؟ اما روایتهایی در این منطقه در حال ارائه به مردم است که بخشی از آن ها آسیب زننده خواهد بود، خصوصا در این دوره ای که راهیان نور توسعه زیادی پیدا کرد و افراد زیادی از این منطقه بازدید می کنند.
زمانی که مرکز متوجه این موضوع شد نگرانی های در این زمینه به ویژه در دکتر اردستانی ایجاد شد. بنابراین طی دو سه سال راویان قدیمی مرکز را با عنوان دیده بان روایت به این منطقه بردند تا این روایت ها را بشنوند و بخشی از این روایت ها را ضبط کرده و سپس بحث کردند که الگوی یک روایت معیار در این منطقه چیست.
بنابراین طبق رسالتی که برای مرکز در تولید ادبیات معیار و استناد به سند هایی که در مرکز جمع آوری شده بود، ایجاد شد. سال بعد مجموعهای را در کاروان نور طراحی کردند که ترکیبی از راویان قدیمی زمان جنگ و نیروهای جدید بود. این مجموعه افراد در یادمان ها توزیع شدند و برخی از روایت ها را ثبت و ضبط کرده و در مجله تخصصی نگین که از آثار بسیار گرانبهای مرکز است بخشی از آن ها را چاپ کردند. سپس نقد بر این روایتها و عدم انطباق بخش هایی از آنها را با اسناد موجود بررسی و تحلیل کرده و در یک تیراژ تقریبا سه هزار نسخه های چاپ کردند. سال بعد نیز در این یادمان ها حضور یافته و این مجله ها را توزیع کردند. نکته این بود که ما برای دفاع از حقانیت این جنگ نیاز نداریم که دچار زیاده گویی اغراق و غلو بشویم. بنابراین نباید برای درگیر کردن عواطف و احساسات مردم جنگ را به گونهای توصیف بکنیم که آنان را از این واقعه متاثر کنیم. نباید اصرار کرد که چیزهایی را به جنگ و این واقعه اضافه کنیم. خود بنمایههای جنگ آنقدر نقاط قوت، حماسه آفرینی و ایثار در درون خود دارد که نیازی به اضافه کردن چیزی به آن نیست.
ستاد مرکزی راهیان نور، مرکز را به عنوان یکی از ارکان اصلی آن ستاد دعوت کرد که متولی تولید محتوا و نظارت بر این تولیدات شود. نگاه مرکز این بود که امروزه در ادبیات مربوط به جنگ روایت هایی در حال شکل گیری است که با دلایل و انگیزه های مختلف با واقعیت اصلی دارای زاویه است. بنابراین امروز یکی از موضوعاتی که باید مسئولین کشور باید به آن توجه کنند، سوگیری هایی است که در روایت های مربوط به جنگ ایجاد می شود؛ تا جایی که متاسفانه میبینیم در باره فرماندهی جنگ بین دو سر بین خدمت یا خیانت سوال ایجاد کرده است.
نوروزشاد: این جنگ را میتوان در قالب تحریف تاریخ دسته بندی کرد و این اتفاق ممکن است برای هر واقعه تاریخی رخ دهد. این تحریفات یا عمدی یا غیرعمدی هستند. تحریف های عمدی با دو هدف صورت می گیرد یا یک فرد، گروه، جناح یا سازمانی میخواهد از عقاید و علاقه مندی های خود دفاع کند یا با هدف تخریب دیگران این کار را انجام میدهد. تحریفات غیرعمدی که بسیار اهمیت دارند اکثرا به دلیل فراموشی یا گذر زمان صورت میگیرد که گریز ناپذیر است و با اسناد و مدارکی که از قبل وجود دارد می توان از این امر مصون ماند؛ دومین دلیل وجود روایتهای نکتهای و ناپیوسته است. امکان دارد فردی رخدادی را اگرچه درست روایت کند اما این روایت مربوط به بخش دیگر بوده و عمومیت نداشته باشد. بنابراین می تواند به عنوان یک حماسه یا واقعه نقطهای بخشی از تاریخ باشد اما به عنوان یک خط به هم پیوسته و جریان تاریخی که از آن بتوان به عنوان تاریخ دفاع مقدس یاد کنیم، نیست. سوم زمانی که تحلیل درستی داریم اما برای آن استناد درست می کنیم که تخیلی است و حقیقت ندارد. عکس این مطلب نیز وجود دارد که البته اینجانب استفاده از استنادات درست را برای تحلیل نادرست تحریف وقایع نمی دانم. اما ساختن استناد نادرست برای ایجاد یک تحلیل درست تحریف جنگ است. این سه عامل در تحریف های غیر عمد عوامل بسیار قابل توجهی هستند.
اما من فکر می کنم عمدهترین محورهایی که در جنگ وجود داشت و باعث تحریف شده و گرایش تحریفات به سمت آن رفته است: نخست، تحریف قهرمانان جنگ به صورت عمدی یا غیرعمدی، دوم، تحریف حماسه ها عمدتا عمدی و از سوی دشمن، سوم، حماسه سازی دروغین که بعضی از دوستان نادانسته حماسهای دروغین را ساخته یا درباره وقایع موجود بزرگنمایی می کنند. بزرگنمای نقش که در آن سپاه ارتش و یا حتی لشکری در عملیاتی نقش داشته اما به هر دلیلی این نقش کم رنگ بوده است اما برای پررنگ نشان دادن نقش خود آن را بزرگنمایی می کند. اینها محورهای اصلی تحریفات غیر عمدی هستند.
البته دروغ های تحلیلی و بزرگی نیز وجود دارد مانند دروغ آغاز جنگ که تهمت آغاز جنگ را به کسی که قربانی جنگ بوده است ارتباط می دهند یا اینکه جابجایی بین جنایتکار و قربانی در این میان صورت میگیرد. البته که در طول تاریخ همواره نظرات مخالفی در زمینه های مختلف وجود داشته است. تحلیلهای غیر جامعه نگر نیز وجود دارد، به عنوان مثال تحلیل های اقتصادی صورت می گیرد اما ابعاد معنوی و روانی آن در جامعه مد نظر قرار نمی گیرد. اتفاقاتی که در زمان جنگ رخ داد یک رخداد عمومی بود که همه جوانب را برمی گرفت که جنگ یک بخش از آن و اقتصاد، بهداشت و درمان، ترابری و غیره هر کدام بخشهای دیگری از آن بوده اند. بنابراین وقتی تحلیلی در مورد یک بخش خاص صورت میگیرد باید حوزه آن را محدود کرد.
برچسبها وبینار جنگ تحمیلی دفاع مقدس میزگرد ایرنامنبع: ایرنا
کلیدواژه: وبینار جنگ تحمیلی دفاع مقدس وبینار جنگ تحمیلی دفاع مقدس میزگرد ایرنا منتشر شده نیز وجود عنوان مثال ایران و عراق روایت ها صورت می گیرد تاریخ شفاهی عنوان یک دفاع مقدس تحریف ها زمان جنگ جمع آوری منتشر شد شکل گیری ایجاد شد کتاب ها یگان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۲۴۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئهها
منش و رفتار دادگرانهاش به گونهای بود که به گفته دکتر باستانیپاریزی تا چند سده پس از او، بانوان آبادیهای منطقه الموت با درود فرستادن بر روان او، کارهایی مانند نخریسی را میآغازیدند. با دکتر مهدی علمیدانشور، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب که در ادیان و عرفان، گرایش ادیان ایران باستان و البته پژوهشگر تاریخ و کلام اسماعیلیه، آن رگ پنهانی را دردست گرفتیم که برآمدن حسن صباح وادامه جنبش او را برای مدتها بیمه کرد.در ادامه گفتههای این استاد ادیان و عرفان ایرانی را مرور میکنیم.تداوم تحریف با ابزار سینما
اسماعیلیه بیگمان یک انحراف در روند اسلام و تشیع است و نمیتوان به عنوان جریانی مثبت با پذیرش از آن سخن راند اما دستکم تا دورهای هماهنگ با نیازهای فرقه، منفعتطلبی و آز داعیان و خلفایشان در حاشیه شریعت پیش میرفته اما در دوران معاصر از منفعتطلبی خود خارج شده و فراتر رفته به گونهای که با منفعت دیگران همسو شده و حرکت میکند؛ یعنی دیگران از آنها استفاده ابزاری میکنند.بیاغراق ویرانی، جاگزینی و دگرگونیها در تمام بناها، یادگارهای تاریخی و تغییرات شکلی و مرمت یا بازسازی که در شهر مقدس مکه انجام گرفته و میگیرد، توسط مهندسان و معماران مجموعه آقاخان است! یعنی دستهای کننده و راهانداز طرحهای وهابیت و استعمارند. مثلا رمی جمرات و تغییرات اخیرش با دست همین مجموعه آقاخان انجام شده و تقریبا تمام سازهها، آثار و بناهای تاریخی اسلامی را در عربستان و بهویژه مکه از آن هویت و شناسنامه خارج کردهاند! که دیگر هیچ هویت اسلامی روشنی ندارد و همانند یک بنای معاصر یا روزآمد به نظر میآید.به عقیده شخصی من، اسماعیلیه امروز کاملا از شناسنامه و بافت دیروزی خود خارج است و بر اساس نظرات دیگران و بهویژه کشورهایی شکل عوض میکند که آنجاها مستقر شده و جریانش را ادامه میدهد. اسماعیلیه به عنوان یک فرقه که براساس عدالت خواهی و مبارزه با ظلم زمانی با دولتهای بزرگ دست به گریبان میشد، هرگز از آقاخان و مجموعهاش درباره فلسطین چیزی شنیده نشده یا درباره آدمکشیهای اسرائیل هرگز نقد و واکنشی نشنیده و نخواهید شنید. تحریف تاریخ توسط سینما ساده و موثر است در فضایی که دیگر کتابخوانی رونقی ندارد، سینما که فضای جادویی، سحرانگیز و جذاب میآفریند بهراحتی مخاطبان را جذب میکند و در خواب مسئولان و دستاندرکاران ما، تاریخ و شخصیتها را به یغما برده و مصادره میکنند و...؟ مثلا همین سریال حشاشین هنگام پخش شبانه در رمضان در یکی از شبکههای تلویزیونی در مصر، فقط با دوسه ساعت فاصله زیرنویسهایش به زبانهای مختلف از جمله فارسی منقح، رسا و پیراسته در دسترس بود!
ماجرای ۶ امامیها
اسماعیل، پسر ارشد امام صادق(ع) بنابر برخی روایات در جوانی علاقه خود را به اندیشههای غلات نشان داده و با یکی از غالیان به نام ابوالخطاب در ارتباط بود.بامرگ زودهنگام ابوالخطاب درسال۱۳۸هجری، اسماعیل ازسوی همان مریدان مجذوب! به جانشینی برگزیده شد. مرگ زودرس در۱۴۵هجری گریبانگیر اسماعیل گردید. این حلقه، آزها و آرزوهایی داشتند و گمان میبردند پس از فوت امام صادق و جانشینی اسماعیل میتوانند به اهدافشان برسند که البته چنین نشد. امام صادق با فراست، هوشمندی و آرامش خاصی، طرفداران اسماعیل و ابوالخطاب را بهویژه به مراسم دفن اسماعیل فرامیخوانند و بارها در مسیر تشییع، کفن را از چهره جنازه کنار میزنند و هیچ جای شکی در مرگ پسرش برای کسی باقی نمیگذارند. این موضوع در حدود یک سده در پیله بود و انگار پوستاندازی میکرد و خود اسماعیلیه به این دوره، نام «ستر» یا مخفی دادهاند.
پیچ انحرافی
در نیمه سده سوم، فردی به نام حمدان ابن اشعث، مشهور به قرمط در کوفه به تبلیغ قائمیت محمد ابن اسماعیل به عنوان امام غایب پرداخت و خودش را نایب محمد به عنوان مهدی موعود نامید! همین حمدان شخصی به نام عبیدا... مهدی را برای تبلیغ به سوریه راهی کرد. ولی عبیدا... به تبلیغ برای خودش با عنوان مهدی پرداخت. حمدان هم داعیانی را فرستاد که از کار او جلوگیری کنند و عبیدا... ناگزیر از فرار به شمال آفریقا شد.در ادامه عبیدا... در سال ۲۹۷ هجری رسما حکومت فاطمیان را در مغرب بنیان نهاد و تا ۳۳۲ به یورش به اطراف میپردازد. بعد از او پسرش القائم بأمرا... و سپس خلیفه چهارم المعزالدین ا... است که دوران او مصر فتح و قاهره ساخته و پایتخت میشود، مسجد الازهر بنا میشود و عیدغدیر و عاشورا تعطیل رسمی میشود.
بزنگاه تاریخ
در ادامه خلفای فاطمی میرسیم به هشتمین خلیفه یعنی مستنصر بالله (که داستان سریال حشاشین برساختهای از دوران اوست). این خلیفه دو پسر داشت. احمد و نزار که بارها نزار پسر بزرگتر جانشین اعلام شده بود اما بعد از مرگ خلیفه، بدرالجمالی وزیر به دلایلی با فوت خلیفه، احمد را جانشین اعلام میکند و نزار را به شکلی مشکوک به قتل میرساند.
صباح بینقاب
حسن صباح متولد قم است و در همان شهر با اسماعیلیان پیوند میخورد. زمان را به عقب برگردانیم؛ صباح چهرهای فوقالعاده کاریزماتیک دارد. او سراغ ردهبالاهای جامعه نمیرود، بلکه میان مردم و چوپانها و انسانهای بیپروا و جنگاور میرود و یارانش را از میان آنها برمیگزیند که از مرگ نمیترسند. به همین خاطر با وجود نیروی اندک هنگام رویارویی با لشکر صلیبیان با تاکتیکهای نظامی خود شکست سختی به صلیبیها وارد میسازد. صلیبیها که نمیتوانستند به شکست در برابر گروهی کمشمار اقرار کنند از حسن صباح یک چهره آنچنانی و فراواقعی و هراسآور و سپهشکن ترسیم میکنند که اغراقهای حشاشین، مینو، مواد مخدر و... زاییده تخیلات همینهاست که مارکو پولو ۱۴۰سال پس از حسن صباح از دیدههای خودش! از باغ بهشت و حشیش و حسن صباح و... گزارش میدهد. در حالی که اصلا وارد حوزه الموت هم نشده و دژ را ندیده اما در فصلهای ۴۱تا۴۳ به گونهای سخن میپردازد که انگار با حسن صباح در دژ الموت زندگیها کرده! (نمونه معاصر چنین رفتاری همین کتاب خداوند الموت، پل المیر است که اصلا چنین نویسندهای وجود ندارد و... برای فروش کتاب توسط پدیدهای به نام ذبیحا...منصوری با تکیه بر خارجیپسندی ایرانیان جعل شده! اباطیل سریال حشاشین نیز به همین سان، زاییده ذهن صلیبیون و مارکو پولو بوده).حسن صباح اهل مطالعه، تهجد، زهد و دیانت و اواخر گوشهنشین بوده و با مردمان دادگرانه رفتار میکرده تا جایی که چند سده پس از او همچنان که در آغاز اشاره شد در آبادیهای الموت به روانش درود میفرستادند. در سریال حشاشین با برزک نامی طرفیم که بسیار خونریز و قصیتر از صباح است در حالی که در تاریخ از او با نام کیابزرگ امید یادشده. من قصدم تطهیر کردن حسن صباح نیست اما تمام دوران زندگی او را که بررسی کردم حدود ۵۰ ترور با دستورش انجام شده. او با خلفای عباسی و امرای سلاجقه از آن رو اختلاف داشت که ایرانی نبودند. نخستین بار کتابهای دینی را با زبان فارسی نگاشت و بااین اصطلاح «محل به محل و امیر به امیر» به برانداختن سردمداران میپرداخت، زیرا نیروی نظامی پرشماری برای رویارویی مستقیم نداشت. هیچ کجای تاریخ از او دستوری برای قتل مردم (مثلا مردم اصفهان در حشاشین) داده نشده. هرچند کیابزرگ امید با بیپروایی به قتلهایی دست زد.
خدمت اسماعیلیه و خیانت آقاخانها
هوشمندی خواجه نصیر سرانجام به بستن پیمانی میان هولاکوخان و اسماعیلیه انجامید منتها هولاکو پیمانشکنی کرده با قتل عام اسماعیلیه حتی دژ را نیز با خاک یکسان میکند و آن همه کتابها و... برخلاف عهدنامه نابود میشود.دیگر صدای نزاریان خاموش میشود تا ۱۰۹۰هجری سپس دوران کریمخان زند که ابوالحسن علی امام چهل و چهارم نزاری از سوی او حاکم کرمان میشود و نزاریان کمکم قدرتی دست و پا میکنند. فتحعلیشاه قاجار نیز با حسن علیشام امام چهل و ششم نزاریان وصلت میکند و به او لقب «آقاخان» را میدهد و او را به حکومت کرمان میگذارد.اما این وصلت دوامی ندارد و بعد از مدتی با جنگ با هم میپردازند. در این جنگ آقاخانها شکست میخوردند و ناچار همین آقاخانیهای شکستخورده به خراسان بزرگ (افغانستان بعدها که از سوی استعمار انگلیس چنین نامی بر آن سامان دیکته شد) پناه میبرند. آنجاست که با انگلستانیهای دشمن ایران و حکومت مرکزی خراسان متحد شده با خوشخدمتیهاشان از سوی انگلیس به رهبرشان لقب «سِر» داده میشود. جالب است با شکست انگلیس از حکومت افغان، آقاخان به هند زیر چتر انگلیس میرود. سرانجام آقاخان سوم که متولد انگلیس و پرورده فرهنگ غرب است، به تخت مینشیند و مقر رهبری را از هند به انگلیس میآورد. اینها با ثروت هنگفتی که دست و پا کرده بودند به ملکه و انگلیس کمکها میکنند و لقبها و امتیازهایی میگیرند. تا در سال ۱۳۷۶ هجری با درگذشت آقاخان سوم، کریم آقاخان در ۱۹سالگی به امامت چهل و نهم نزاریان در لندن به تخت میرسد.
سفیدپوش دیروز، سیاهروی امروز
نکته مهم این است که در شریعت نزاری وقتی به آقاخانها میرسیم دیگر شریعتی وجود ندارد حتی آن قشر ظاهری هم دیده نمیشود و برای رفتارهای خلاف رفتار عرفی و شریعت چه توجیهها میکنند.سریال حشاشین به لحاظ تاریخی هم برای ما ایرانیها سندیت ندارد و شخصیتهای مهمی مانند خیام، غزالی و… آنقدر در آن منفعل و بیخاصیت به تصویر درآمدند که با آنچه در ذهن و تصور ماست، فرسنگها فاصله دارند. در واقع این مجموعه با وجود اینکه سریالی استاندارد و با کیفیت قابل قبول است، چیزی فراتر از یک مجموعه رمضانی و مناسبتی نیست. چرا که تاریخ مصرفدار و برای استفاده راهبردی در مقطع زمانی ساخته شده و بنا به ادعای سازندگانش تبدیل به سریالی تاریخی مستند و قابل ارجاعی نشده است.حشاشین متاسفانه سریالی تماما تحریف تاریخ اما جذاب! است که در مصر ورشکسته با بودجه چندمیلیوندلاری با مسخ و تحریف چهار شخصیت ایرانی بر ضد ایران و ایرانی ساخته شده که هیچکدام هیچ ربطی به مصر نداشتند! این که چرا حسن صباح در این بازه زمانی به تصویر کشیده شده، دارای ابعاد و اهداف پنهان و مزورانه است.
تصویرسازی غلط به نفع جریان خاص
سریال حشاشین در ظاهر داستانی درباره خلافت عربها در سرزمینهای اسلامی است، اما بیشتر داستان آن در ایران در شهرهای بزرگ آن رخ میدهد. حتی شخصیتهای اصلیاش هم با اینکه در ظاهر عرب هستند و طبیعتا در یک سریال مصری به زبان عربی صحبت میکنند اما زاده داخل مرزهای ایران هستند و یکی از آنها تبدیل به رهبر یکی از گروههای مخالف با خلیفههای عرب میشود. رخدادهای این سریال در یک بستر تاریخی در سده یازدهم اتفاق میافتد. حسن صباح در مخالفت با عباسیان که شعار و پوشش و پرچمشان سیاه است، رنگ سفید را برای پوشش و پرچمش برمیگزیند اما در حشاشین سیاهپوش است بر پرچم سیاه هوادارانش شعار لا ا... الا ا... نقش بسته تا برای مخاطبان امروزی همه چیز یادآور و نشانه داعش و داعشیگری باشد.
سرمایهگذاری عجیب مصر در صنعت سرگرمی
مصر که درخرج یومیهاش مانده و دستش واقعا خالی است درچنین مقطعی با صرف بودجهای هنگفت حشاشین را برساخته زیرا در پی آسیبزدن و کژنمایی اسلام سنتی و اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین بوده[که حماس از این نحله است] تا در ماه رمضان و رونق تماشای سریالهای آیینی به مردم بقبولاند که حسن صباح، پدر داعش است! هرچند از مصر نمیتوان انتظار داشت شخصیتهای ما را درست و راست و بدون معناهای ضمنی ضد ایرانی نشان دهد.شما«وعده صادق» و پیامدهایش را بسنجید! اسرائیل دقیقا از همین میترسد از اسلام سیاسی! که جرأت میکند یک قدرت را که به تعریف خودشان بزرگ است، پوشالی بشمارد. در حالی که کشورهای عربی ذلیلانه با اسرائیل همپیمان میشوند و عربستان مخفیانه به راه سازشکاری میتازد!نکته آزارنده تحقیر بزرگان ما از سوی مصر سرسپرده است. سریال حشاشین تحقیر فرهنگ بزرگ و تمدن سترگ ماست. در این بازه مهم تاریخی چرا هوشیاری به خرج نمیدهیم؟ خواجه نصیرالدین طوسی که کشوری را نجات داد را در این سریال ببینید چگونه تصویر شده؟ چرا خود ما از این همه شخصیتهای بزرگ فیلم فاخر نمیسازیم و اجازه میدهیم دشمنان ما این چنین تاریخ و فرهنگ و تمدن و چهرههایمان را با بیپروایی و دروغزنیهایشان تاراج کنند؟