توهم صدامگونه
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۵۰۷۰۲
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، یدالله جوانی در سایت بصیرت نوشت: تحرکات نظامی و اظهارات نسنجیده برخی از سران کشورهای همسایه شمال غربی کشورمان از یک سو و کشاندن پای رژیم جعلی صهیونیستی به منطقه قفقاز جنوبی از دیگر سو، از تصور باطل امکان تغییر ژئوپلیتیک منطقه خبر میدهد. بدون تردید طراحان اصلی نقشههایی که منافع و امنیت ملی ایران را نشانه میروند؛ آمریکا، رژیم صهیونیستی و دولتهای خبیثی چون انگلیس هستند؛ اما بیچاره آن کسانی که وارد این بازیهای ضد ایرانی میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مخاطب اصلی این نوشتار، کسانی هستند که امروز دچار همان توهم خودبرتر پنداری و شکستناپذیری رژیم بعث عراق و شخص صدام معدوم شدهاند. بهتر آن است که این افراد، بیش از پیش تأمل کرده و با مروری بر توطئههای ۴۲ سال گذشته علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران، عاقبت کار خود را از هم اکنون پیشبینی کنند.
بیش از چهار دهه است که قدرتهای استکباری و زورگوی عالم، باتصور تجزیه ایران و حاکم شدن بر مقدرات ملت بزرگ ما دست به توطئههای گوناگون میزنند، اما اکنون ملت بزرگ ایران در چه موقعیتی قرار دارد و آنان در چه وضعیتی به سر میبرند؟ این فتنهانگیزیها نه تنها نتوانست آسیبی به ملت بزرگ ایران وارد کند بلکه مقاومت مردم مسلمان و انقلابی باعث پدیدایی جبهه قدرتمند مقاومت در منطقه راهبردی غرب آسیا شد که ایران را به یک قدرت راهبردی و تعیینکننده تبدیل کرد.
کسانی که در باکو و آنکارا در زدوبند با صهیونیستها و با نمایشنامهنویسی آمریکاییها، تصور تحقق رؤیاهایشان را دارند، لحظهای درنگ کرده و سری به خیالپردازیها و توهمات صدام حسین عفلقی در ماههای پیش از آغاز جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، یعنی ۴۱ سال قبل بزنند. صدام با یک ارزیابی غلط از شرایط انقلاب اسلامی، خود را فاتح تهران میدانست و خواب رهبری جهان عرب را میدید! اما امروز صدام و رژیم بعث عراق کجاست و جمهوری اسلامی ایران در چه موقعیتی است؟
تعجب آن است که امروز، افرادی پیدا میشوند که با وجود قدرتیابی جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت از یکسو، و افول قدرت آمریکا و متحدانش از دیگرسو، در قبال جمهوری اسلامی همانند صدام دچار توهم شده و رجزخوانی میکنند! این افراد متوهم به طور قطع در صورت خطای محاسباتی، سرنوشتی بهتر از صدام که به گورستان تاریخ رفت، نخواهند داشت.
رهبر حکیم انقلاب چند روز پیش چند نکته راهبردی را خطاب به سران این کشورها گوشزد کرده و برای بازداشتن آنان از رفتن به خطا فرمودند:
۱ـ تأمین امنیت با تکیه بر دیگران یک توهم است.
۲ـ کسانی که برای امنیت به دیگران تکیه میکنند، سیلی میخورند.
۳ـ حضور ارتشهای بیگانه در منطقه مایه ویرانی است.
۴ـ راه حل حوادث شمال غرب جلوگیری از دخالت ارتشهای بیگانه در این کشورهاست.
۵ـ اگر کسی برای برادران خود چاه بکند، اول خودش در چاه میافتد.
رمز و راز این سخن قاطع و پیشبینی قطعی، سخن برخاسته از عمق جان و ایمان سیدالشهدای جبهه مقاومت است که گفت: «ما ملت شهادتیم؛ ما ملت امام حسینیم! بپرس؛ ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتهایم. بیا! ما منتظریم. مرد این میدان ما هستیم برای شما. شما میدانید. این جنگ یعنی نابودی شما. شما این جنگ را شروع میکنید، اما پایانش را ما ترسیم میکنیم....»
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: عراق رژیم صهیونیستی صدام انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۵۰۷۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّالشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانوادهاش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانهای شصتمتری و وقفی بزرگ کرد.
خانهای که هر وقت پنجرهاش را باز میکرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیهالسلام گره میخورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگیشان میشد.
فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه تعلیم در حوزه علمیه نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت میکنند و همانجا ماندگار میشوند.
فخرالسادات در نجف به دنیا میآید و در سن سیزده سالگی با آیتالله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج میکند. آنها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگیشان را با عشق آغاز میکنند و حاصل این ازدواج میشود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آنها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنتالهدی صدر درس میخواندند.
در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته میشد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات میکند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را میدهد.
بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه زندان شد. به دلیل فعالیتهای سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال ونیم در زندان حزب بعث به سر میبردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.
ام علاء در طول زندگی متحمل رنجها و سختیهای زیادی شد. ولی هیچگاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر میبرد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی میکرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش میآمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمیداشت.
او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کارهای شخصیاش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام میداد.
همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه میکرد. به آنها میگفت: اگر همهی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمیشوم؛ بلکه افتخار میکنم و بدانید خون فرزندان من رنگینتر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.
در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبهروی مامه و هر دو با هم گریه میکردند و روضه میخواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل امالبنین چهار پسر فدا کردی.»
شاید میخواست با این کلمات، دل مادر داغدیدهام را آرام کند.
مامه دستی به صورتش کشید و میان هقهق گریههایش گفت: «من کجا، امالبنین کجا ابوعلاء؟ امالبنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»
انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.
این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
علاقهمندان برای مشاهده و تهیه این کتاب میتوانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.
انتهای پیام/