روایت فروپاشی بشر در نسبت با مفهوم پول در بازی مرکب!
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۱۰۲۳۴
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز؛ در اغلب آثاری که اخیرا شبیه به سریال «بازی مرکب» ساخته میشود، رقابتهای وحشیانهای در حال طراحی است که نقشهای اصلی فیلم سینمایی یا سریال باید از آن جان سالم به در ببرند. معمولا چنین بازیهایی را یک سیستم بزرگ مخوف ایدئولوژیک، سیاسی و یا تفریحی مدیریت میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هدف عمده سیستمهای هدایت بازیهای مرگ در چنین آثاری برای مخاطب به مثابه تجربه یک آزمایش اجتماعی نیست. «خطرناکترین بازی» (Most Dangerous Game)، «ارباب مگسها» (Lord of the Flies)، سریالهای تلویزیونی تازهتری مانند وحشیها، نمونههای مشابه سریال «بازی مرکب» هستند که بر مفهوم کنترل رفتار انسان در سناریوهای بسیار کنترل شده شدید تأکید دارند.
در بازی مرکب (Squid Game)، قهرمان داستان «سونگ گی هون» (Lee Jung-jae) مردی فوقالعاده بدشانس و تا مغز استخوان بدهکار است. همسرش از او جدا شده و اخیرا برای برقراری ارتباط با دخترش و گرفتن سرپرستی او تلاش میکند. او به دلیل ناتوانی اجتماعی در کسب درآمد مقصر شناخته میشود.
«سونگ گیهون» از مادر سالخوردهاش سرقت میکند تا در مسابقات قمار شرکت کند. او بدهی فراوانی دارد و طلبکارانش در تعقیب او هستند. او در یک بازی شبانه با فردی ناشناس در مترو به شبکه «بازیمرکب» متصل میشود. این بازی در جزیرهای انجام میشود که از سایر نقاط جهان جدا افتاده و شرکتکنندگان در مجموعهای از بازیهای ساده دوران کودکی را انجام میدهند تا در نهایت فردی که زنده میماند به ثروت هنگفتی معادل " 45.6 میلیارد وون" یا تقریباً" 38 میلیون دلار " دست یابد.
ارتباطات با سرمایهداری مدرن و استیصال از نابرابری مالی در «بازی مرکب» به صورت ساختاری و محیطی آشکارتر از «بازیهای گرسنگی» (Hunger Games) است. تفاوت سریال «بازی مرکب» با مجموعههایی نظیر «مرد دونده»، رولربال و بازیهای گرسنگی این است که عمده فیلمهایی آمریکایی با چنین مضامینی دارای روکشی از فانتزی هستند یا اینکه مکانهای این رویداد ساختگی است تا مخاطبان بتوانند تصور کنند که بازی بقا در مکان و زمانی دستنیافتی ساخته شده است.
ارتباطات با سرمایهداری مدرن و استیصال از نابرابری مالی در «بازی مرکب» به صورت ساختاری و محیطی آشکارتر از «بازیهای گرسنگی» (Hunger Games) است.
یکی دیگر از تفاوتهای «بازی مرکب» با نمونههای آمریکایی این است که جزئیات روایت سریال روزآمد و باورپذیر است و هر مخاطبی تصور میکند، بازی مذکور در کره کنونی در حال رخ دادن است و بییندگان کرهای در صف انتظار این بازی قرار دارند.
ناامیدی محض در متن زندگی 456 شرکتکننده موج میزند و با ورود "گیهون" به جزیره، به ترتیب با سایر شخصیتهای ساده و شماتیک سریال آشنا میشویم. این روایت زمانی آغاز میشود که به یک مرد ناامید فرصت بازیهای کودکانه را میدهد تا در کنار 455 نفر دیگر در یک مسابقه وحشیانه مرگ و زندگی فریب زندگی کند.
پیرمردی سرطانی نزدیک به مرگ، جنایتکار بدهکار، زنی مهاجر از کره شمالی، سرپرست گروه سرمایهگذاری در یک شرکت اوراق بهاداربه ظاهرموفق اما فوقالعاده بدهکار، یک پزشک خلافکار و مادری فقیر اما حقهباز که اغلب حاضران در این بازی از او متنفرند، از شخصیتهای برجسته سریال هستند.
سونگ گی هون (لی یونگ جائه)، پول زیادی به قماربازان و دو برابر بیشتر از بدهی قمار به بانک بدهکار است. او میخواهد از مادر پیر و دختر 10 سالهاش مراقبت کند. دوست دوران کودکی او سرمایه گذاری چو سانگ وو (پارک ها سو)، از مشتریانش پول سرقت کرده است و در این بازی حضور دارد. کانگ سای بیوک (یونگ هو یون) یک فراری کره شمالی است که برای بیرون آوردن برادرش از یتیم خانه به پول نیاز دارد. اما باقی شخصیتها دارای داستانهای قانع کننده کافی نیستند تا توضیح دهند چرا آنها جذب بازی شدهاند.
ناامیدکننده ترین شخصیت «علی»، مهاجر پاکستانی این سریال با بازی «آنوپام تریپاتی» است، یکی از شخصیتهایی که سادهانگاریاش در فریب خوردن مبهم از چوسانگ وو (Park Hae-soo) دربازی تیلهها به باورپذیری و ساختار سریال ضربه مهلکی میزند.
شوک سریال از همان بازی اول آغاز میشود. این بازی را عروسک غول پیکری با نگاهی خیره، وسواسی و اسرارآمیز کنترل میکند. پانوپتیکونی تجسم یافته و کنایه آمیز از کودکانی بزرگ که به دنبال شکار بزرگسالان هستند. گرمکنهای سبز رنگ با نشانگانهای عددی بر تن حاضران در این رقابت است و جلوههای بصری باشکوه که در قسمتهای آغازین بهترین کارکرد را دارند و زمانی که چشم عروسک به صورت وحشتناکی همه چیز را میبیند، امیدی برای زنده ماندن باقی نمیماند. اگر سریال «بازی مرکب» در خلق شخصیتهایی مثل «گی-هون» یا در خلق نوستالژی بیرحمانه بازیهای کودکانه طراحی ماهرانهای دارد، اما شخصیتهای جانبی بیش از حد ممکن سادهاند و با این سادگی، نتیجه بازیهای مرگ را تحت الشعاع قرار میدهند.
«بازی مرکب» نحوه رفتار بشریت در شرایط تمامی ادوار تاریخی را مورد بررسی قرار میدهد
«بازی مرکب» نحوه رفتار بشریت در شرایط تمامی ادوار تاریخی را مورد بررسی قرار میدهد. سریال نوع فروپاشی بشری را در نسبت با مفهوم پول بررسی میکند، اما احساس فروپاشی در هر شخصیت متفاوت نیست. در بازی مرکب، گی-هون با عجله میکوشد تا قسمتی از احساسات بشری را در اعماق قلب خود جستجو کند، اما با بازیهای بسیار وحشتناکی مواجه است. در لحظاتی به نظر میرسد پایانی برای بازیهای مرگبار وجود ندارد. جای تعجب نیست که شرکتکنندگان به سرعت از انسانیت فاصله میگیرند و به سرعت وحشیانهتر و خونخوارانهتر رفتار میکنند.
تفاوتها و شباهتهای سریال بازی مرکب و فیلم نبرد سلطنتی (Battle Royale ) چیست ؟در «نبرد سلطنتی» افراد مجبور میشوند یکدیگر را برای آزادی و دست یافتن به منابع سایر افراد را بکشند، اما در بازی مرکب با فرض توحش و تنش مداوم در مورد سناریوهای مرگ و زندگی ، با تمرکز بر تصمیمات هر شخصیت، در دوراهی بقا و انسانیت یک آزمون برگزار میشود.
برخلاف پوچی اولیه بازیهای سبک بقا، زمینه فرهنگی، انگیزهها و کشمکشهای بین فردی بازی مرکب به طرز شگفت انگیزی واقعبینانه است. این نمایش در کره کنونی اتفاق میافتد و بازیکنان حاشیهای فاقد سرمایه از جامعه حذف میشوند.
داستانهای اخیر سینمایی و تلویزیونی شرق آسیا مانند انگل (Parasite)، سوزاندن (Burning) و «کلاس ایته وون» (Itaewon Class) به طرز ماهرانهای به نابرابری ثروت و مبارزه طبقاتی در شرایط واقعی پرداختهاند و بر خلاف لنزهای دیستوپیایی خیالاتی آمریکایی در بازیهای گرسنگی (The Hunger Games) و بهشت (Elysium) نابرابری خیالی سبب قیاس طبقاتی نمیشود. در دنیای خیالی و دیستوپیایی آمریکایی ارزشگذاری بهشدت تحت تاثیر ساختار فانتزیوار آثار قرار میگیرد.
«بازی مرکب» به عنوان یک پوستر پیروزمندانه، سلطه تاریک پول بر جوامع سرمایهمحور را توصیف میکند و پایانی برای زندگی روی کره زمین ارائه میدهد، یا پول داشته باش یا بمیر. پیامی که در پایان فیلم انگل محصول کره جنوبی موج میزند و در نامهای که شخصیت پسر خانواده برای پدرش در آن فیلم مینویسد، بر شعار یا پول داشته باش یا بمیر تاکید دارد.
برای جهان سرمایهداری، پول معادل بقاست، به غیر از ثروتمندان، شهروندانی که در کشورهای سرمایهداری زندگی میکنند، باید زندگی خود را بر اساس تواناییاشان برای پول درآوردن برنامهریزی کنند. در چنین ساختاری شهروندان باید مهارتهای خود را به سود برسانند و مشاغلی را بهدست آورند که دارای بهترین پتانسیل درآمدزایی است. در این ساختار سرمایهداری شهروندان باید محاسبه کنند، چقدر برای حمایت از سبک زندگی خود نیاز به پول دارند و با دیدن سریال «بازی مرکب» این ایده تقویت میشود که هرکسی برای داشتن بقا تلاش میکند، برای باقی ماندن در سیستم کسب پول مایل است چه میزان از مرزهای انسانی را پشت سر گذارد.
طراحی بصری کلی سریال جنجالی هفتههای اخیر ، بازی مرکب (Squid Game )، بسیار کودکانه است. تضادها میان مفهوم بازی بقا در متن سریال با طراحی بصری آن تعارض دارد. بازیکنان از طریق پیچ و خم پاستیلی وارد زمینهای بازی میشوند جلوه های بصری بازی مرکب نمادهای ناپختهای هستند که خشونت گرافیکی در آن نیست و برخی مخاطبان تصور میکنند این طراحی پاستیلی سرگرم کننده مضحک و بیهوده است یا خشونت بار؟
لژنشینان اسرارآمیز آمریکایی حضور پیچیدهای ندارند و این مفهوم را نمیتوانند القا کنند که علل نابرابری مدرن ممکن است چند وجهی باشد.
کارگردان فیلم «هوانگ دونگ-هیوک» (Hwang Dong-hyuk) در اولین مجموعه نمایشی خود نشان داد واقعیت کنونی معاصر نیز میتواند به همان اندازه جهنمی و به همین میزان بهشتگونه باشد و این دوگانگی شبیه طراحی صحنه محل بازی است، خیلی شیک و کودکانه اما بینهایت خونبار.
بازی مرکب در سادهترین حالت، بیش از 9 ساعت تماشای شخصیتهایی است که بدهیهای هنگفتی دارند، در حالی که هنوز سعی میکنند انسانیت خود را حفظ کنند، تصمیمات ناامیدکننده و خشن میگیرند. بازیکنان در ابتدا خاطرنشان میکنند که همه بازیکنان با اختیار خود به بازی پیوستند و به معنای واقعی کلمه جان خود را در ازای فرصتی برای بازی از دست میدهند. هنگامی که بازی پیش میرود و پیروزی شامل کشتن آگاهانه افراد دیگر برای بهدست آوردن بیشترین سهم میشود، امید به ثروت با پرسشهای بشری جایگزین میشود. بدون نقد سرمایهداری و اعتراض به وضعیت جهان فقط این سؤال باقی میماند که آیا زنده ماندن ارزش دیدن تماشای مرگ یک شهروند را دارد؟
انتخابهای یک فرد زندگی او را میسازد، اندازهگیری اخلاقیات یا طی طریق بازیکنان با تمایلات انساندوستانه تا توحش فردی مطلق در شخصیتپردازیهای سریال به درستی لحاظ نشده و نکته مهمی که مورد غفلت سازندگان واقع شده این است که برای مخاطب اهمیت منطقی دارد چه کسی پشت پردهبازی بقاست. این بازی با چه انگیزهای طراحی شده و رونمایی از بازیکن شماره یک هیچ تاثیری در باز شدن گره اصلی سریال ندارد. در طی طریق دراماتیک این سریال مسئله مهم این است که به این سؤال پاسخ داده شود که چه شرایط اجتماعی منجر به تاسیس بازی شده است ؟
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
کد خبر: 1115203 برچسبها اخبار روزمنبع: ایسکانیوز
کلیدواژه: اخبار روز بازی های گرسنگی بازی مرکب سرمایه داری شخصیت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۱۰۲۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت بازیگر زن سینما از پشت صحنه سریال اسکار | آقای مدیری آدم را بد عادت می کند
همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: سیمرا حسن پور البته پیش از این هم در سریالهای شبکه نمایش خانگی مثل جیران حسن فتحی و رئالیتیشوی شب های مافیا حضور داشته است. حالا هم در حال بازی در سریال گردنزنی به کارگردانی سامان سالور، همسرش، است که تصویربرداریاش احتمالا تا مرداد ماه به طول می انجامد. با او در باره حضور در شبکه نمایش خانگی و سریال جدیدش صحبت کردیم:
در چند سال گذشته چندین همکاری با شبکه نمایش خانگی داشتهاید. از تجربه این سریالها بگویید. چه تفاوتهایی با تلویزیون وجود دارد؟
حتما تفاوت دارد. ممیزیهای کمتری هست و دستمان برای طرح مسائل مختلف بازتر است. من سر سریال جیران بودم و دو تا هم رئالیتی شو داشتم.
با توجه به این بازخوردها فکر میکنید مخاطبان تلویزیون بیشتر است یا شبکه نمایش خانگی؟
تلویزیون پیش از این بینندههای بیشتری داشت. رسانهای است که رایگان در اختیار همه است و همه میتوانند ببینند. به همین دلیل هم پیش از این بینندگان بیشتری داشت. اما مدتی است تعداد تماشاگرانش کمتر شده است. امیدوارم به روال سابق برگردد و باز هم همان تعداد بیننده را داشته باشد. برای این که جایگاه دیگری دارد. شما نمیتوانید مثلا سریال پایتخت را با هیچ سریال دیگری مقایسه کنید. چه اشکالی داشت که تلویزیون اینقدر پربیننده بود؟ شبکه نمایش خانگی یک مقدار مخاطبان خاصتری دارد که قشر متوسط رو به بالا هستند.
احتمالا یکی از دلایلش همان مبلغ اشتراکی است که باید پرداخت کنند.
دقیقا. تصور من همین است. کسانی که در شهرستانهای کوچک هستند یا از نظر مالی ضعیفند، به این پلتفرمها دسترسی ندارند. با این وجود بینندگان خودش را دارد که تعدادشان کم هم نیست.
اصولا رسانه برایتان مهم است؟ یعنی برایتان فرق میکند که در تئاتر باشید یا سینما یا تلویزیون؟
من از اول هم عاشق پرده نقرهای سینما بودم.
علیرغم این که کارتان را با تئاتر شروع کردید.
بله. من خیلی اتفاقی با تئاتر شروع کردم. من از اول سینما را دوست داشتم، ولی در دانشگاه تئاتر خواندم. برای نمایش مصائب استاد نوید ماکان کار آقای بیضایی برای ایشان تست دادم و پذیرفته شدم و کار کردم. ولی بعد سمت تصویر رفتم. تئاتر هم البته بسیار جذاب است، ولی من سینما را ترجیح میدهم.
از برنامه اسکار صحبت کنیم. چطور تجربهای بود؟
من اصولا در این برنامهها شرکت نمیکنم. ولی چون این کار آقای مدیری بود، رفتم. تجربه جذابی بود و ژ ژ صحنههایش در شبکههای اجتماعی پربازدید شد. سر صحنه هم خیلی خندیدیم و خوش گذشت. مدتها بود انقدر نخندیده بودم. نعیمه نظام دوست واقعا دوست داشتنی است و باعث شد بخندیم. اصلا فضای خوبی سر تصویربرداری وجود داشت. خود آقای مدیری و بقیه کسانی با آنها هم گروه بودم مثل بهنام تشکر و محمدرضا هدایتی هم بسیار عالی بودند. نظرم نسبت به این برنامهها اصلا عوض شد.
این دومین همکاری شما با مهران مدیری است و پیش از این ساعت ۶ عصر را با او کار کرده بودید. کار با او چطور است؟
آقای مدیری آدم را بدعادت میکند. انقدر کار با او جذاب است که دیگر نمیخواهید بعد از آن سر کار دیگری بروید. چون شرایط کار خیلی انسانی و درست است.
این شرایط درست که می گویید، چیست؟
از نظر زمان کار خیلی خوب است به عوامل اهمیت میدهد. یعنی زمانبندی طوری نیست که از ۵ صبح سر کار باشی تا آخر شب. این باعث میشود بازیگر و همینطور بقیه گروه آرامش داشته باشند. این مسئله سر کارهای دیگر وجود ندارد. مقدار زمانی که در روز کار میکنند خیلی زیاد است و ساعتهای آفیشها هم بد است. ولی سر کار آقای مدیری همه چیز خیلی فکرشده است و جو آرام است. کسی سر کسی داد نمیزند و فضای بسیار آرامی وجود دارد. خودش هم انسان محترمی است و همه چیز سر کار خوب است. امیدوارم دوباره قسمت باشد با او کار کنم.
شما فیلم «تابستان همان سال» را هم در جشنواره سال گذشته داشتید که محمود کلاری کارگردانش بود.
به نظرم آقای کلاری یک فیلم ماندگار ساخته است. واقعا برای من تجربه درخشانی بود. در این قابها و تصاویر کیف کردم. هر لحظهاش برای من خوشایند بود که میتوانم با این قابها در تصویر بمانم. نمیتوانم بگویم چقدر برای من رویایی بود. تمام لحظهها انگار نقاشی میشد. فضای کار در دهههای سی و چهل میگذشت و من خیلی این زمان را دوست دارم. از گلدانهای حیاط گرفته تا دیوارها و غذایی که میخوردیم برای من جذاب بود. خوشحالم که توانستم این فضا را از طریق این فیلم تجربه کنم. اصلا علاقه من به سینما و بازیگری به همین دلیل است که میتوانم زندگیهایی را تجربه کنم که در واقعیت نمیشود.
از امکان تجربه زندگیهای مختلف در سینما گفتید. جایی هم گفته اید وقتی میخواهم نقشی را بازی کنم سعی میکنم با او زندگی کنم و او را وارد زندگی واقعی ام میکنم.
بله. تا جایی که میتوانم این کار را میکنم. مثلا در سه کام حبس که نقش یک پرستار را داشتم، واقعا ده روز در بیمارستان کنار پرستارها ایستادم و از آنها یک چیزهایی یاد گرفتم. سر فیلم تمشک هم سعی کردم زیست آن شخصیت را تجربه کنم. مثل او چادر سرم میکردم و بیرون میرفتم. وسایل ارتباط جمعی مثل موبایل و لب تاپ را کنار گذاشتم و خواستم تنهایی را تجربه کنم.
و اینها باعث شد افسرده شوید.
بله. من قبل از فیلم تمشک اصلا نمیدانستم افسردگی چیست. آدم شاد و سرحالی بودم و بازی کردن در این نقش واقعا برایم سخت بود. الان برایم خیلی راحت شده، چون دنیای امروز به این سمت رفته است.
بازی در تمشک و افسردگی که سراغتان آمد باعث شد ۶ کیلو وزن کم کنید. درست است؟
بله. سر آن کار ۶ کیلو کم کردم، سر کار آقای کلاری هم ۱۳ کیلو کم کردم. چون آقای کلاری میگفت یک این شخصیت نحیفتر و لاغرتر از تو است. مسئله دیگری که وجود دارد این است که به جز این که زیست شخصیتی را که میخواهم بازی کنم، از نزدیک تجربه میکنم. اگر شخصیت هم مربوط به گذشته باشد، در باره آن زمان مطالعه میکنم. سر کار تابستان همان سال، من تعداد زیادی کتاب قجری خواندم. میخواستم از کنار هم قرار دادن آنها به این درک برسم که یک زن در آن زمان چطور زندگی میکند. چون معتقدم آن حس را باید درون خودم پیدا کنم.
از کار با همسرتان سامان سالور بگویید. این نسبت ناخودآگاه روی کارتان تأثیر دارد؟
من و سامان طرز تفکرمان خیلی به هم شبیه است. هر دو در کار به هم آزادی میدهیم. اگر من برای نقشی مناسب باشم، نقش را به من میدهد، اگر نه هیچ اصراری نیست و او هم این کار را نمیکند. من سر کارهای دیگر هستم و او هم میتواند بازیگران دیگری را دعوت کند. ولی اگر جایی بفهمد نقش به درد من میخورد و من میتوانم چیزی به آن نقش اضافه کنم، حتما از من استفاده میکند. خودش همیشه میگوید وقتی بازیگری در کنارم است که برای کار تلاش میکند و بازیگر خوبی هست چرا از او استفاده نکنم؟ این را دارم نقل به مضمون میگویم، نمیخواهم از خودم تعریف کنم. میگوید من از بازیگری که ایده دارد و با عشق و علاقه تلاش میکند تا به نقش برسد، چرا استفاده نکنم. سامان هم در بازیگری من بسیار موثر بود. اولین کار من در سینما با او بود.
که برای آن جایزه هم گرفتید.
بله هم جایزه جهانی گرفتم و هم در فجر کاندید شدم. برای فیلم سه کام حبس هم جایزه گرفتم. سامان اصولا من را در کار فقط به عنوان بازیگر میبیند. اینطور نیست که حواسش به من بیشتر از بقیه باشد. یعنی ممکن است کاملا یک سکانس من را از فیلم بیرون بیاورد. در این موارد خیلی حرفهای کار میکند.
الان هم که سر سریال با او هستید.
بله. سریال گردن زنی که خیلی داستان عجیب و غریب و معمایی دارد با حرکتهای فروان. به نظرم کارگردانی این کار خیلی سخت است ولی سامان از پس آن برآمده است. من که خیلی از بودن در این سریال خوشحالم. برای اولین باز نقشی دارم که کمیشبیه خودم است.
کد خبر 850104 برچسبها خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم و سریال ایرانی سینمای ایران نمايش خانگي