حکم شرعی انزوای سیاسی
تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۷۷۹۲۱
1- جای تردید نیست که درفقدان مرجعیت دینی هرروز هرکس درهرسطحی از دانش دینی، گاه براساس هواهای نفسانی وحتی گاه به انگیزه های خیرخواهانه ، جاهلانه به خود اجازه می دهد بادردست گرفتن پرچم عمل به وظیفه امر به معروف ونهی ازمنکر فریاد سر می دهد ومردم ساده دل را به حرکتی تحریک می کند ، وآنان دست به اقداماتی می زنند که سرانجام به زیان ملت مسلمان تمام می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
2- آنچه در سرزمین های هم جوار ما رخ می دهد، انفجار ، جاری ساختن حمام خون ، سربریدن پدران پیش چشم فرزندانشان، برده سازی زنان ودختران ،غارت اموال مردم ، همه به حرکت درآمده توسط شخص ویا اشخاصی بوده وهست که با اطلاع کم، بضاعت مزجاة و فهم دینی ناقص وگاه صرفا با خواندن چند آیه قرآن وبرداشتهای عامیانه وگاه با طرح چند حدیث مجعول بادردست گرفتن پرچم لا اله الا الله وتحت شعارهای دینی ، وتفسیر انقلابی عده ای را فریب داده وآنان را مستضعف فکری ساخته وبه میدان کشده اند.
3- اندکی تأمل وتفکردرحوادث شوم وتلخ مورد اشاره فوق آدمی را به عظمت نقش مرجعیت قوی وپرابّهت درشیعه می رساند که درطول تاریخ نمونه هائی از تمشیتها ومدیرتهای خردمندانه واتخاذ تصمیم به مورد وبجای آنان فتنه وبلکه فتنه هائی را خاموش ساخته واز ورود بلا برسر جامعه جلوگیری نموده اند.آنان بانیروی قوی اجتهاد وفهم صحیح منابع فقهی واستخراج حکم واقعی الهی از هرج ومرج شعارهای نابخردانه توسط عوام مانع شده ، ومردم را به طریق منطقی وعقلائی رهنمون گشته اند.
4- آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی دام ظله محصول حوزه قم صانها الله عن الحدثان است . ایشان دوران جوانی تحصیلی خودرا درسالهای آغازین تأسیس دراین حوزه آغاز کرده اند( 1320ش-1360ق) . سالهائی که هنوز آموزه های تربیتی موسس حوزه به خوبی محسوس وملموس بوده که برمحور اجتهاد واعتدال دور می زده است. آنروز حوزه قم توسط سه فقیه سترک، سید صدرالدین صدر، سید محمد تقی خوانساری وسید محمد حجت کوهکمری اداره می شده. به زودی با ورود آیت الله سید محمد حسین طباطبائی بروجردی مرجعیتی قوی وپرقدرتی تشکیل یافت. مرجعیتی که شعاعش از یکسو به اروپا وامریکا وکشورهای عربی تسری یافت وبا وسعت نظر وشرح صدر وفکرجهانی اندیشانه مرحوم آیت الله بروجردی حتی جامع الازهررا که قلب اندیشه اسلامی آنروز بود تصرف کرد وبا تشکیل دارالتقریب ، فقه جعفری برای نخستین بار درکنار مکاتب چهارگانه قرارگرفت.
5- آیت الله العظمی صافی علاوه بر درک جلسات درس مراجع ثلاث ، از روزشروع تدریس آیت الله بروجردی تا واپسین روزحیات پربرکت آن مرجع بزرگ ، به نحو مداوم درآن مجلس درس حضور نقادانه داشته اند .
6- اما به نظر صاحب این قلم معظم له نه تنها از محضر آیت الله بروجردی فقه واصول آموخته ، بلکه روش فکری وتربیتی وبه دیگر سخن اجتهاد ، اعتدال وجهانی اندیشی را فراگرفته اند.
7- شاهدصدق این مدعا مطالبی است که درروزهای اخیر درملاقات با رییس قوه مقننه از معظم له صادر شد . درست درایامی که عده ای درلباس دوستی وخیرخواهی برطبل خشونت می کوبندوبرای تمامی عالم مرگ آرزو می کنند وانزوای سیاسی را فرامی خوانندوبالعکس بردوستی با گروه خونریزطالبان ونیز کشورهائی مکررا ازپشت بر ملت ایران خنجر زده اند ، پای می فشارند ، این مرجع بزرگ به صراحت هرچه تمامتر انزوای سیاسی ودرگیری وعداوت غیرمنطقی با این وآن را خلاف مصالح ملت مسلمان وآنرا از عوامل روز افزون فقر ومستمندی محسوب نمودند.
8- مطالب اظهار شده هرچند خطاب به رییس کنونی مجلس انجام شده ولی به یقین از مطالبی است که می توان گفت نه زمان مخصص ونه شأن نزول تقییدکننده می باشد ، کاملاکلی وفراگیر است ، به تعبیر فنی قضیه خارجیه نیست ، حقیقیه است ، گذشته، حال وآینده را فرامی گیرد.
9- از همه چیز بالاتر آنکه این مطالب از لسان یک شخصیت سیاسی محض صادرنشده ، توسط یک فقیه ومجتهد جامع الشرائط در موضع مرجعیت شیعه بیان شده وباید آنرا با حلال وحرام تفسیر کرد.ملت ایران اززبان کسی این مطالب را می شنوند که خودشان از کسانی بودند که اصل چهارم قانون اساسی را به شرح زیرتصویب کرده اند:
«کلیه قوانین و مقررات مدنی ، جزائی ، مالی ، اقتصادی ، اداری ، فرهنگی ، نظامی ، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر برعهده فقهای شورای نگهبان است»
10 – این بزرگوار از نخستین منصوب شدگان از سوی حضرت امام خمینی (ره) به عنوان فقیه شورای نگهبان هستند. نگارنده که در تاریخ نگارش این سطور مدت مدیدی از عمر خود را در دوران جمهوری اسلامی گذارنده وقتی تأمل ایام گذشته میکند و بر عمر رفته می اندیشد واینگونه شخصیت های خردمند وفقیهان سترک را دراین گونه سمتها به یاد می آورد ، آهی سرد ازعمق دل برمی کشدوسنگ سراچه دل به الماس آب دیده می ساید، دست به دعا برمیدارد وبه درگاه حضرت باری عرض می کند: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا واجعل مستقبل امرنا خیرا من ماضیه.
به هرچه می نگرم بادریغ وبدرود است / شد آن زمان که جهان جمله مژده بود ودرود
کد خبر 1566579منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: مصطفی محقق داماد احکام فقهی فرهنگ سیاسی فقه اسلامی آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۷۷۹۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
با«مست عشق» کرک و پر حسن فتحی ریخت؟!
همهچیز در مست عشق سردستی است. چه رابطه مرید و مرادی مولانا با شمس باشد چه خواستگاری دفعی شمس از کیمیا خاتون، چه رابطه آن سردار نظامی با آن کنیزک مسیحی و چه جمع شدن این سه ضلع در کنار هم.
به گزارش مشرق، مثلا اسمش را بگذاریم نهضت آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت! پدیده یک دهه اخیری که به مدد خط تولید سریدوزی همسایه شمالغربیمان در ترکیه راه افتاده.
این نهضت باید بفروشد، صادرات داشته باشد و دلار وارد کند. لاجرم باید عامهپسند باشد و لاجرمتر آنکه برای این عامهپسند بودن نباید خیلی توی مسائل غور کند. هر چیزی که بخواهد دستگاه هاضمه مخاطب را به زحمت هضم و پرداخت بیندازد و او را به گاوگیجه گرفتن انداخته باید قیچی شود.
جالب است بدانید که این نهضت از سال ۲۰۱۰ سایر پهلوانهای رقبای سریالساز در دنیا را زده به گاراژ و بعد از صنعت عظیم فرهنگ سریالساز ایالاتمتحده در رتبه دوم دنیا قرار گرفته و مدام هم دارد به طول و عرض و ارتفاعش اضافه میشود.
سر ریز این خروجی هم به مدد دهها شبکه ماهوارهای ریخته میشود توی حلق مردم منطقه در خاورمیانه و منطقه بالکان و برگردانش در ایران هم پر کردن سبد مصرف فرهنگی بخشی از قشر متوسط و رو به پایین جامعه که زیر ضرب مشکلات اقتصادی و در فقر تولیدات رسانه ملی، سرگرمی فرهنگی رایگان دیگری ندارد جز شبکههای ماهوارهای ترک و تخموترکههای ایرانیشان. حتما صنعت سریالسازی ترک -حداقل آن قسمی که مخاطب فارسیزبان در یک دهه اخیر با آن روبهرو بوده- را هزار و یک ویژگی مخصوص به خود را دارد اما اگر خواسته باشیم دال مرکزی این هزار و یک ویژگی مخصوص را ذیل یک دال مرکزی جمع کنیم، آن دال مرکزی آن چیزی نیست جز «پرداخت سردستی»!
خصوصیت اصلی این جناب آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت در همه چیز، سردستی و سطحی بودن است چه زمانی که روایت زندگی میکند، چه زمانی که روایت حماسه میکند، چه زمانی که راوی خداست و کنش و واکنشهای غیرمادی این عالم چه زمانی که با لعاب اروتیسم و جاذبههای غلیظ جنسی در جایگاه روایت عشق و خیانت خلقالله نشسته.
اصلا مساله این نیست که مای انسان ایرانی چقدر با این مفاهیم سر صلح داریم یا آشتی؛ مساله آن است که همه چیز در این خط تولید سردستی است و فاقد عمق و فستفودی. در منظومه زیستی انسان امروز جایی برای «تامل» نیست. همه چیز برای مصرف است. لاجرم صنعت فرهنگ آن هم ورژن ترکش هم از این قاعده مستثنی نیست.
آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت شاید قصه بگوید، پیرنگ داشته باشد و برخلاف صنعت فرهنگ مد شده این سالهای سینمای ایران، پایان مشخص و غیر شرحه شرحهای هم داشته باشد، اما خروجی محتوم هر نوع ورودی ولو متعالی به این دستگاه پرداخت تحلیلی، سطحی شدن است و سردستی و مبتذل شدن. هر چیزی تولید میشود که فقط «مصرف» شود. «تامل» کردن، سرعت مصرف را پایین میآورد پس باید از آن دور شد.
خروجی این حالت سطحی و سردستی شدن است آنقدر که بعضا حس میکنی دارد به شعور مخاطب توهین میشود. این ۴۵۱ کلمه را عارض شدم که این را بگویم «مست عشق» هم بدجور به این آفت مبتلاست حالا گیریم راوی نوعی عشق باشد در جایگاه صلح کل عالم هستی نشسته بدون زهرماریهای مرسوم در همتایان ترکش! خروجی اما همان همیشگی است؛ سردستی و سطحی و بهقدر اقتضائات سینمای ایران بهره گرفته از مثلث و مربعهای عشقی!
همهچیز در مست عشق سردستی است. چه رابطه مرید و مرادی مولانا با شمس باشد چه خواستگاری دفعی شمس از کیمیا خاتون، چه رابطه آن سردار نظامی با آن کنیزک مسیحی و چه جمع شدن این سه ضلع در کنار هم که قرار است مفهوم اصلی مست عشق را بسازد که از سنتز پا گذاشتن هر یک از کاراکتر روی شخصیت سابقشان حاصل میشود.
مولانایی که دیگر آن فقیه سنگین سر کرده در کتاب و درس نیست و شمسی که معترف است به شکستن خویش و فروتنی در برابر عشق کیمیا خاتون و درنهایت هم خودشکنی آن فرمانده نظامی که به خود میآید! انگار که مخاطب باید همهچیز را پیشفرض پذیرفتهشده بداند تا کارگردان بهسرعت قصهاش را بگوید و به سرانجامی برساند و سوژه را مصرف کند. این سطحینگری و سردستی بودن نقطه مقابل کارنامه حسن فتحی است.
کافی است مست عشق را بگذارید کنار «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «پهلوانان نمیمیرند»، «میوه ممنوعه» یا حتی «شهرزاد» که بین ساختههای فتحی، عامهپسندترین اثرش محسوب میشود تا مشخص شود این آنتی تورکیش کانسپچوآل آرت چه بلایی سر فتحی آورده. آقای فتحی! چه داری میکنی با خودت؟!
منبع: روزنامه فرهیختگان