آیا هنوز آثار فرهادی برای هیأت داوران خلاقانه است؟
تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۱۷۸۳۸
کارگردان «قهرمان»، میخواهد بگوید رفتار و واکنش انسان در واقعیت با فضای مجازی گره خورده است و اگر بخواهد زندگی خود را بر مدار آن تنظیم کند، در دامی میافتد که خلاصی ندارد؛ مگر اینکه مانند قهرمان قصهاش بالاخره یک جا زیر میز بزند و برای خودش زندگی کند.
به گزارش قدس آنلاین، «رحیم سلطانی» (با بازی امیر جدیدی) به دلیل بدهی مالی به باجناق سابقش «بهرام» (با بازی محسن تنابنده) در زندان شیراز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این خلاصه داستان فیلم «قهرمان» جدیدترین ساخته اصغر فرهادی است؛ کارگردانی که از اولین ساختهاش ـ درباره الی ـ دروغگویی را مذمت کرده و اثرات مخرب آن بر عواطف و روابط انسانی را یادآور شده است. از سوی دیگر، این پرسش را مطرح میکند که آیا کسی به صرف اینکه کار بدی انجام نمیدهد، شایسته تقدیر است؟ چه تفاوتی بین انجام کار خوب و انجام ندادن کار بد وجود دارد؟
فرهادی با ایجاد موقعیتهای دوگانه، قصهاش را پیش میبرد. به قول یکی از مسئولان زندان، رحیم یا خیلی باهوش است یا خیلی ساده. اما فرهادی شاید شخصیتی بین این دو خلق کرده باشد، چون اگر او نیت خیر داشت، چرا کیف را به پلیس تحویل نداد تا صاحبش را پیدا کند و خودش شخصاً اقدام کرد؟ چرا شماره تماس زندان را روی آگهی نوشت، نه شماره منزل خواهرش را؟ فرهادی قهرمانی خلق میکند که یکشبه این موقعیت و مقبولیت را به دست آورده است و یکشبه هم، نه تنها آن را از دسترفته میبیند، بلکه آبرویش هم در معرض خطر است. موضوعی که ابتدای فیلم حین بالا رفتن و پایین آمدن رحیم از داربستهای آثار تاریخی استان فارس، به صورت نمادین به تصویر کشیده میشود و تا مقدمهای بر فراز و فرود «قهرمان» داستان باشد.
کارگردان «قهرمان»، نقش محوری رسانهها و شبکههای اجتماعی در زندگی افراد را تصویر میکند و قضاوتهای شکلگرفته مبتنی بر اخبار و شایعات این شبکهها را چاشنی آن میسازد. او میخواهد بگوید رفتار و واکنش انسان در واقعیت با فضای مجازی گره خورده است و اگر بخواهد زندگی خود را بر مدار آن تنظیم کند، در دامی میافتد که خلاصی ندارد؛ مگر اینکه مانند قهرمان قصهاش بالاخره یک جا زیر میز بزند و برای خودش زندگی کند، نه قضاوتهای مردم که ناشی از گسترش شبکههای اجتماعی است.
اصغر فرهادی در «قهرمان» علاوه بر فضای مجازی، تصمیمات اشتباه برخی مسئولان و سنگاندازی آنها را هم در عمیقشدن چالشهای زندگی مؤثر میداند و به نقد آن میپردازد. به عنوان نمونه، راننده تاکسی در سکانسی از فیلم به مسئول کارگزینی فرمانداری میگوید: «من کارهای نیستم پسر جان، تو که کارهای هستی، چرا داری به یک آدم بدخت، یک آدم بیگناه تهمت میزنی؟ حیف این مملکت که دست شماها افتاده!»
شانس «قهرمان» در اسکار چقدر است؟
اصغر فرهادی در «قهرمان» از ظرفیت بازیگران غیرچهره هم بهره برده است و کیفیت بازی بازیگران را در دو دسته میتوان تقسیم کرد؛ برخی مانند امیر جدیدی، مریم شهدایی (ملیحه، خواهر رحیم)، فرشته صدر عرفایی (خانم رادمهر، مدیر خیریه)، علیرضا جهاندیده (حسین، شوهر ملیحه) و بازیگر نوجوان (سیاوش، پسر رحیم) بازیهای درخشانی دارند، اما برخی دیگر مانند محسن تنابنده، سارینا فرهادی و سحر گلدوست، بازی متوسطی را به نمایش گذاشتهاند.
فیلمنامه قهرمان نسبت به اثر قبلی فرهادی یعنی «فروشنده»، منسجمتر و دارای حفرههای کمتری است و نکات گنگ اندکی ـ مانند دلیل طللق رحیم از همسرش و نقش بهرام در آن ـ برای بیننده فیلم باقی میماند.
نقطه عطف «قهرمان» را میتوان پایان روشن آن دانست؛ چون تا قبل از نمیدانیم آیا رحیم سزاوار همدردی است، یا نه؟ اما پایان فیلم، جایی که پسر رحیم، فرخنده را به عنوان مادر جدید میپذیرد و رحیم با چهرهای متفاوت (سر و ریش تراشیده) همچون سیاوشی که از میان آتش گذشته یا ققنوسی تازه متولد شده، به زندان باز میگردد، نوع میزانسن، دکوپاژ و قاببندی نویددهنده آیندهای روشن برای رحیم است.
اهمیت این موضوع در فیلمهای فرهادی زمانی بیشتر میشود که برخلاف دیگر آثارش که پایانی باز و اکثراً تلخ دارند، این فیلم پایانی امیدوارکننده دارد و اگر از تماشاچی در پایان فیلم پرسیده شود که آیا «قهرمان جدیدی متولد خواهد شد؟» احتمالاً پاسخ مثبت بدهد. با همه اینها، اگر واقعبین باشیم، «قهرمان» که نماینده ایران در جایزه اسکار است، شانس چندانی برای کسب این جایزه نخواهد داشت. چون مخاطب غیرایرانی درکی از برخی ظرایف فیلم همچون لهجه شیرازی، زیرصدای سازهای سنتی، خوشنویسی رحیم، جهیزیه دختر بهرام و... نخواهد داشت. ضمن اینکه چالشهای تردیدآمیز فرهادی در فیلمهایش، دیگر مانند سابق برای تماشاچیان از جمله هیأت داوران جدید و خلاقانه نیست.
منبع: فارس
انتهای خبر/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: فیلم سینمایی قهرمان فرهادی اصغر فرهادی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۱۷۸۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانهای رساند؟
همشهری آنلاین: رحیمعلی خرم مقاطعهکار معروف زمان پهلوی و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) در آن زمان، روزگاری یک کارگر ساده آسفالتکار بوده که بواسطه آشنایی اتفاقی با مادر شاه به یک سرمایهدار بزرگ تبدیل شد. رحیمعلی فرزند بیکعلی حدود سال 1300 در روستای کوهپایه زبیر از توابع ساوه متولد شد. او در جوانی با هدف یافتن شغل و کسب درآمد راهی تهران شد و به لطف جثهای قوی و نیرومند در یک پروژه آسفالتکاری در پایتخت به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد. از قضا این گروه آسفالتکار یکی از روزها برای ترمیم معابر کاخ سلطنتی به سعدآباد رفتند و همان جا نقطه آغاز ارتباط خرم با دربار پهلوی بود چرا که مادر شاه در محوطه کاخ وی را دید و همان روز او را به حضور خود فراخواند. گفته میشود علت راهیابی خرم به دربار، روابط غیر عادی او با ملکه مادر بوده است. به این ترتیب آشنایی رحیمعلی خرم با مادر شاه نقطه آغاز ترقی او بود و از این زمان، این شخص به حکم ارتباط و وابستگی به مادر شاه، وارد چرخه فاسد حاکمیت پهلوی شد و به سرعت با برادران شاه وارد روابط اقتصادی شد. او با محمودرضا پهلوی و حمیدرضا پهلوی رابطه نزدیکی داشت و حتی قرار بود پسر خرم با دختر حمیدرضا ازدواج کند. داستان آشنایی رحیم علی خرم با مادر شاه در کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم با جزئیات بیشتری آمده است. نویسنده این کتاب، اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. او به دلیل شغل خبرنگاریاش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقامهای تراز اول کشور داشته است. دلدم در خاطراتش در کتاب«من و فرح پهلوی» آورده است: مادر شاه، اکثر شبها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه میانداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیمالجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده میشد. سومین سرگرمی مادر شاه، برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر، خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود! مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک میشناختم. ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق او، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیدهای داشت. یک روز که خیابانهای کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت میکردند، رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درختهای محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در میآید و مادر شاه که همراه با ندیمهاش از آن محل عبور میکرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز(!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود، میافتد و بلافاصله میگوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع(!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند میکنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه میبرند و از همین لحظه، زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگترین مقاطعهکار آسفالت کار دستگاهها و ادارات دولتی میشود. خرم پس از این دیدار، مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوقالعادهای میشود. رحیمعلی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالتپزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمینهای اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، میربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار میداد.
رحیمعلی خرم که در آغاز به عنوان مقاطعهکار آسفالت به ثروتاندوزی میپرداخت، کمی بعد با رانتخواری توانست اغلب قراردادهای پیمانکاری را به نام خود منعقد کند. حسین فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاهنشاهی و دوست نزدیک شاه در این باره در کتاب«ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» مینویسد: «یک نمونه کوچک در مقایسه با سایر فعالیتها در سطح کشور عبارت بود از آسفالت خیابانهای تهران. شهرداری چندین سال متوالی با یک مقاطعهکار [که نام او رحیمعلی خرم بود] قرارداد بست که در طول یک سال در قبال فلان مقدار وجه (رقم به درستی خاطرم نیست ولی آنقدر بود که مقاطعهکار توانست برای هر سال 200 میلیون تومان به مقامات شهرداری رشوه دهد) مسئولیت آسفالت خیابانهای تهران را عهدهدار گردد. مقاطعهکار فوق، خیابانها را لکهگیری میکرد و در برخی خیابانها یک ورقه نازک چند سانتی آسفالت میریخت. در فصل زمستان به علت یخبندان، این آسفالتها درمیآمد و چالههایی در خیابانها ایجاد میکرد که رانندگی در خیابانهای تهران مسئله شده بود و زیانهای فراوانی به خودروها و به خصوص فنرهای خودرو وارد میکرد. این کار چند سال متوالی ادامه یافت و وضع را به محمدرضا گزارش دادم. محمودرضا برادر محمدرضا با این مقاطعهکار به طور صوری شریک بود و درصدی دریافت میداشت. نتیجه گزارش من فقط این شد که سال بعد با آن مقاطعهکار قراردادی بسته نشد ولی نه به سوءاستفاده در شهرداری کاری داشتند و نه به مقاطعهکار ایرادی وارد شد.»
رحیمعلی خرم با اشرف پهلوی هم رابطه خوبی داشت. ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهنگار و نویسنده، نماینده مجلس شورای ملی و از کارگزاران رژیم پهلوی، در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» در اینباره مینویسد: «یک روز که والاحضرت اشرف میخواست به اروپا برود خرم بیش از یکصد هزار دلار... از تمام صرافیهای تهران خرید و جمع کرد یعنی هشت میلیون ریال آن روز خرج کرد. آن اسکناسها را در بسته مخصوصی پیچید و به فرودگاه رفت و دست والاحضرت را ماچ کرد و آن بسته را تقدیم نمود.» در سال 1341 و در دوران نخستوزیری علی امینی، خرم به اتهام یک کلاهبرداری کلان به مبلغ 23 میلیون تومان تحت تعقیب قرار گرفت و مدتی بازداشت شد. جالب این که در زندان نیز فسادهای خرم ادامه داشت. عمیدی نوری در کتاب«یادداشتهای یک روزنامهنگار» به این نکته هم اشاره میکند و مینویسد: «در مدتی که خرم در زندان بود شبها به خارج از توقیفگاه خود میرفت و مشغول کسب بود. روزها هم توقیفگاه او در حقیقت محل کار او شده بود. خدا میداند در همان محل توقیفگاه او متجاوز از 40 میلیون تومان قرارداد مقاطعهکاری آسفالت با او بسته شد.» اما سرانجام با وساطت دربار و به ویژه ملکه مادر و برادران شاه از این اتهام فارغ شد. عمیدی نوری درباره حمایتهای خاندان سلطنتی از خرم هم مینویسد: «وقتی پرونده آسفالت تهران در دیوان کیفر به شدت تحت رسیدگی بود، بازپرس دستور توقیف خرم و دفاتر او را داده بود، اما دربار برای فرار او دست و پا میزد زیرا بعضی از شاهپورها و اشرف در کارهای او شرکت داشتند.» به این ترتیب رحیمعلی خرم با اتکا به پشتوانهای قوی همچنان میتازید. او در طول حکومت پهلوی با حمایتهای آشکار و پنهان خاندان پهلوی به ثروت افسانهای دست یافته بود که او را در دریف افراد با نفوذ در بسیاری از معادلات اقتصادی کشور قرار میداد و خرم از حیف و میل و پایمال کردن بیت المال ابایی نداشت. سرانجام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعبه سوم دادگاه انقلاب رحیمعلی خرم را نمونه بارز مفسد فی الارض شناخت و به حکم این دادگاه خرم در سحرگاه 19 اردیبهشت 1358 به جوخه اعدام سپرده شد.
کد خبر 848155 منبع: همشهری آنلاین برچسبها تاریخ - اسناد پهلوی خبر ویژه کتاب - تاریخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران تاریخ عمومی ایران فساد