از «شهر موشها» با سینما آشنا شدم/ توصیهای به علاقمندان بازیگری
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۲۷۷۷۶
به گزارش خبرگزار مهر به نقل از روابط عمومی موزه سینما، موزه سینمای ایران در ادامه انتشار سلسله نشستهای تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز فاطمه معتمدآریا بازیگر سینما، تئاتر، تلویزیون بخشهایی از گفتگو با این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
فاطمه معتمد آریا با بیان اینکه دوران کودکی درخشانی داشته و در شمیران به دنیا آمده است، گفت: کودکی درخشانی با پدر و مادر استثنایی داشتم پدرم به آقای ارحام صدر علاقمند بود و بیشتر از زمینه تئاتر به سینما علاقه پیدا کرد و کمدیهای سعید افشار را خیلی تماشا میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با بیان اینکه منعی برای فعالیت ما در عرصه فرهنگ و هنر وجود نداشت و تشویق خاصی هم نبود، افزود: پدرم به دلیل اینکه خودش در سینما فعالیت داشت خیلی دوست نداشت تا بچههایش به سمت سینما بروند.
معتمدآریا اظهار کرد: از هشت سالگی به درخواست مادرم از صبح تا ظهر در کانون به کلاسهای موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، مقاله خوانی و … میرفتیم و تا ۱۳ سالگی، تابستانها هر روز و در پائیز هفتهای یکبار به کتابخانه میرفتیم و کتاب میخواندیم.
وی با بیان اینکه در کودکی برای دیدن فیلم به سینما زیاد می رفته است، بیان کرد: پدر و مادرم به سینما علاقمند بودند و یکی از تفریحات ما رفتن به سینما بود درواقع علاقه من به هنر از همان دوران کودکی شروع شد. البته به تئاتر هم علاقمند بودم و به تماشای تئاترهای مخصوص کودکان و نوجوانان میرفتم اما تئاترهای حرفهای را از سال ۵۴ به بعد دیدم.
معتمدآریا درباره علاقه به حرفه بازیگری نیز گفت: یادم میآید تیرماه سال ۵۴ تصمیم گرفتم بازیگر شوم؛ همان اندازه برایم مهم و جدی بود که امروز درباره آن صحبت میکنم. از همان روز اول میدانستم که در حرفه بازیگری جدی هستم و از سال ۵۴ تا به امروز یک لحظه هم برای انتخابم تردید نکردم.
وی درباره حضورش به عرصه سینما بیان کرد: با سینما از «شهر موشها» آشنا شدم که جای نارنجی و خواهر عینکی صحبت میکردم اما اولین بازیام در فیلم «جدال» ساخته مهدی فخیمزاده بود.
معتمدآریا با اشاره به حضورش در دو فیلم «ریحانه» و «همسر» عنوان کرد: در تاریخ سینمای آن دهه فیلم «ریحانه» شروع کننده فیلمهای عاشقانه با محوریت زن بود و فیلم «همسر» مربوط به دوره تاریخی است که زن در سینمای ما در فعالیتهای اجتماعی زیاد دیده نمیشد و در حد منشی دفتر یا رفت و آمدهای جزئی بود. موضوع فیلم «همسر» مربوط به زنی بود که در شرکتی کار میکند و بعد از مدتی رئیس همسر خود میشود. یادم میآید زمانی که با مخاطبان فیلم را در سینما میدیدیم، مردم برای دیالوگهایی که نقش زن به همسرش میگفت، دست میزدند و از اینکه یک زن در کارش قدرت داشت احساس غرور میکردند.
وی با بیان اینکه کار با فیلم اولیها برایش اهمیت دارد، گفت: تصور میکنم کارگردانهایی که میخواهند همه عمر کار کنند بیشتر انرژی شان را برای اولین فیلمشان گذاشتهاند و معمولاً با این کارگردانها کار کردهام.
معتمدآریا درباره همکاری خود با علیرضا رئیسیان نیز گفت: «سفر» فیلمنامه خوبی داشت و طرح اصلی آن برای زنده یاد عباس کیارستمی بود که یکی دوبار با خود او درباره این طرح صحبت کرده بودیم و موضوع آن را دوست داشتم اما فیلم در زمان اکران به خوبی دیده نشد. بعد از مدتی در جشنوارههای زیادی شرکت کرد و به دلیل اینکه در فیلم یک آرامش و شاعرانگی وجود داشت مورد استقبال قرار گرفت.
وی درباره همکاری خود با محمدرضا هنرمند در فیلم «مرد عوضی» نیز توضیح داد: آقای هنرمند از نظر شناخت بازیگر یک کارگردان خاص است و به دلیل اینکه خودش هم به بازیگری علاقمند است این حرفه را خوب میشناسد. تجربه کار در فیلم «مرد عوضی» را با او داشتم و در این فیلم با خصوصیات اخلاقی هم آشنا شدیم. من فقط سر صحنه زمان فیلمبرداری جدی هستم و قبل و بعد از آن با همکاران به گفتگو مینشینم و شوخی میکنم. در ابتدا آقای هنرمند با این کار من موافق نبود اما بعد متوجه شد که این کار به من انرژی میدهد و هر روز درمورد صحنههای کمدی فیلم باهم گفتگو و تمرین میکردیم.
معتمدآریا بیان کرد: آقای کیمیایی بعد از فیلم «سرب» هر فیلمی را که میخواست بسازند درباره حضورم در فیلمش با من مشورت میکرد که یا سرکار بودم و یا فیلمنامه را دوست نداشتم و خود ایشان هم همیشه میگوید «آخر نشد باهم کار کنیم». با داریوش مهرجویی هم دو، سه بار درباره حضور در فیلمهایش صحبت کردیم و همیشه به من میگفتند «زمانیکه میخواهم فیلم بسازم برای فیلمم خیلی جوان و یا خیلی پیر هستی».
وی درباره افرادی که علاقمند به بازیگری هستند نیز بیان کرد: اولین چیزی که به علاقمندان این عرصه میگویم این است که درس بخوانند زیرا هرچقدر دانش خود را بیشتر کنند متوجه انتخابشان برای پذیرفتن این حرفه میشوند و پیشنهاد میکنم حتماً کلاسهای بازیگری را بگذرانند.
این گفتگو بیش از سه ساعت به طول انجامید که بخش اصلی آن جهت ثبت در تاریخ در موزه سینمای ایران آرشیو میشود.
موزه سینمای ایران به عنوان مجموعهای فرهنگی و تاریخی که روایتگر سیر تاریخ و تحولات سینمای ایران است خود را موظف میداند نظرات و دیدگاههای سینماگران باتجربه و پیشکسوت را جمع آوری کرده تا نسلهای آینده با نگاه و مسیر زندگی و نحوه خلق و شکل گیری آثار هنرمندان و صاحب نظران هنر سینما آشنا شوند.
کد خبر 5338680 عطیه موذنمنبع: مهر
کلیدواژه: فاطمه معتمد آریا موزه سینما بازیگر سینما فیلم کوتاه برنامه تلویزیونی تئاتر ایران نقاشی فیلم سینمایی موزه هنرهای معاصر تهران هنرمندان تئاتر حضور هنر ایران در جهان کارگردان تئاتر محمد خزاعی جشنواره فیلم کوتاه تهران شبکه پنج سیما انیمیشن جشنواره فیلم فجر سینمای ایران موزه سینما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۲۷۷۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از تخته سیاه به پرده نقرهای؛ بازیگرانی که معلم بودند
«بازیگری همان معلمی است با این تفاوت که تخته معلمی، سیاه است و تخته بازیگری، سفید». این جمله را سیدجواد هاشمی در یکی از مصاحبههایش گفته است. بازیگری که احتمالا بیشتر از بقیه میدانیم و خبر داریم که معلم است و سالهاست در استخدام آموزش و پرورش. کسی که حتی در همین مصاحبه میگوید که هنرپیشه نیست و معلم است و حتی احسان علیخانی و فرزاد جمشیدی روزی شاگردهایش بودهاند.
به گزارش ایرنا، علاوه بر او، بازیگران دیگری هم هستند که نمیدانیم پیش از آنکه بازیگری پیشه کنند، معلم بودهاند. بعضی نیز مانند هاشمی، همچنان معلماند و از تدریس لذت میبرند. سینمای ایران از این دست معلمها هم کم نداشته؛ از آن معلمهایی که سر کلاس، نصف بیشتر زنگ را به سوالات شاگردانشان درباره فیلمهایی که بازی میکنند، جواب دادهاند. همانهایی که امروز سینما بیشتر از هر زمان دیگری باید به احترامشان بایستد و تمام قد به آنها تبریک بگوید.
وقتی احسان علیخانی هم شاگرد ِجواد هاشمی بوداحتمالا بسیار تعجببرانگیز باشد شنیدن اینکه سیدجواد هاشمی؛ بازیگری که اکثر نقشهایش با جبهه و جنگ و شهادت عجین شده، ۲۹ سال است که معلم آموزش و پرورش است و به جز انگلیسی، ریاضی و فیزیک، همه چیز تدریس کرده است. هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس میکرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه میگرفتند.
البته که او در مصاحبهای گفته بود که تعلیقش کردند، اما چون برای پول هیچ وقت درس نداده، بیشتر شاگردانی که وارد این حوزه کرده، برایش اهمیت دارند. او گفته است: شاید کسی باور نکند فرزاد جمشیدی، احسان علیخانی، امیرحسین مدرس در رده مجریگری، حسین هوشیار، ابوالفضل بختیاری در مداحی، شاگردهای من بودند.
شاید کسی باورش نشود شهناز حقیقی، امیر بکان، علی تفرشی و علی لهراسبی در حوزه موسیقی، علی سلیمانی، عباس غزالی و خیلی از بازیگرهای اصلی تئاتر یا بر و بچههایی که الان تهیهکنندههای اصلی برنامههای تلویزیونی هستند، محمد هاشمی اصل و قنبری شاگردهای من بودند و من برای همه آنها خوشحالم که بهتر از من شدند.
هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس میکرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه میگرفتند. در کانون حر به بچههای جوادیه و نازیآباد درس میداده و کلاسهایی برگزار میکرده که خروجی آنها بیشتر هم مداح بودند.
حتی گلزار هم معلم بوده؛ آن هم معلم دینی!پیش از ماه عسل ۹۷ و گفتوگوی احسان علیخانی با او به طور رسمی و خبری کسی نمیدانست محمدرضا گلزار هم معلم بوده باشد. او در آن مصاحبه گفت که عربی و معارف کنکور درس میداده و همین تعجب طرفداران او را بیشتر هم کرد. چون همزمان با تدریس، بازیگری هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا روزها سر کلاس و شبها در تلویزیون ببینند.
گلزار که نقش شاخصی به عنوان معلم در سینمای ایران نداشته، اما در آن مصاحبه گفت که بچه درس خوان بوده و عربی کنکورش را ۱۰۰ درصد جواب داده بود. همین باعث شده بود او پیشه معلمی را تجربه کند و سه سال عربی و معارف درس بدهد.
شاید تنها جایی که طرفداران گلزار او را در محیط دانشگاه دیده باشند شام آخر فریدون جیرانی و سلام بمبئی قربان محمدپور بوده که در هر دو دانشجو بود. گلزار در آن مصاحبه گفت که رتبه ۵ کنکور هم بوده و همه اینها ناگفتههای جالبی را درباره این بازیگر پر طرفدار و ابعاد دیگری از زندگی شخصی او علنی کرد.
مهران رجبی؛ بازیگر شوخ و معلمی جدیمهران رجبی هم مانند سیدجواد هاشمی از معلم بودن خود زیاد صحبت کرده. او با آنکه ۲۰ سال سابقه تدریس دارد، اما معلمی را رها کرده و به بازیگری روی آورده. جالب آنکه ورودش به بازیگری هم با بچههای مدرسه همت بوده و نقش معلمی را ایفا کرده که هنوز در خاطر بسیاری از ما مانده است.
رجبی برخلاف ظاهر شوخ و خندانی که دارد از خاطرات سر کلاس و اخلاق جدیاش میگوید: من سر کلاسها با متعلمین و هنرجوها جدی بودم، نه این که بخواهم برخورد جدی و خشک با آنها داشته باشم، اما به هر حال اقتضای کلاس درس شوخی و خنده نیست و من هم زمانی که سر کلاس بودم در جایگاه یک معلم قرار داشتم نه یک بازیگر که قرار است مثلا یک نقش کمدی را بازی کند.
او هم همچون بقیه بازیگرانی که معلم هم بودند، با چالش سوالات بچهها سر کلاس درباره بازیگری او مواجه بوده و میگوید: یادم میآید، چون همزمان با تدریس، بازیگری هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا روزها سر کلاس درس و شبها در تلویزیون ببینند.
از تدریس در روستا تا «ورود آقایان ممنوع» به روایت زهره حمیدیدو سال تدریس و معلم دو مقطع متفاوت بودن کافی است تا او را بازیگری بدانیم که پیش از آنکه پایش به دنیای سینما و بازی جلوی دوربین باز شده باشد، تجربه دنیای متفاوت کلاس درس را در کارنامهاش داشته است. زهره حمیدی بازیگری است که اتفاقا جلوی دوربین نیز تجربه معلمی را داشته و در ورود آقایان ممنوع هم نقش یک معلم ریاضی را ایفا میکرد.
حمیدی میگوید: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم. آن زمان در در روستا بودیم و من هم مربی مهد کودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
حمیدی البته از آن مادرانی بوده که خیلی زود ازدواج کرده و بعد طعم مادر شدن را چشیده بودند و همین باعث شده بود که هم تحصیل کند، هم مادری و هم بچه هایش را هنگام تدریس با خودش به مهدکودک ببرد. او میگوید تدریس در مهدکودک را هم انتخاب کرده است.
او بعدتر که تدریس را تجربه کرد، به دختران جوان هم درس داد و از تاثیر تجربه تدریس در بازیگری اینطور میگوید: خیلی از بازیگران ما قبلا شغل معلمی را دنبال کردهاند. معلم بودن دنیای جذابی دارد و تجربه شناخت انسانها را فراهم میکند؛ تجربهای که به کار بازیگر هم میآید. از جمله خود من که در مقطع معلم بودنم با پدرها و مادرها و دانش آموزان زیادی سروکار داشتم و خواسته یا ناخواسته به کاراکترها دقت میکردم.
انتخاب سخت مهوش وقاری میان بازیگری و معلمیوقاری و همسر مرحومش برعکس بسیاری از زوجهای بازیگر، به جای آنکه پشت صحنه یا در آفیشهای فیلمبرداری با هم آشنا شده باشند، در اداره کل تربیت معلم با هم آشنا شدند و بعد ازدواج کردند. دو بازیگر با عقبه معلمی که هر دو هم بازنشسته آموزش و پرورش هستند. البته وقاری در مصاحبه هایش گفته که علیرغم عشق و علاقهای که به تدریس داشته، زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده است.
او از ارتباط جالب بین هنر تصویر و تدریس و درک بچهها از این مساله میگوید: من در آن زمان به عنوان بازیگر در خانه شاگردها هم حضور داشتم و همین باعث شده بود که با من احساس نزدیکتری داشته باشند. گاهی هم بسیاری از بچهها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درسها را به خوبی میخواندند، چون فکر میکردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آنها میگویم. بچهها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درسها را به خوبی میخواندند، چون فکر میکردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آنها میگویم.
هرچند که او طی اتفاقی که نطفه آن به بازیگر بودن او برمیگردد، با مدیر مدرسه به مشکل میخورد و از او خواسته میشود یا بازیگری را کنار بگذارد و در آن مدرسه بماند یا از آن مدرسه برود. او نیز حالا از آن اتفاق به عنوان اعتراضی یاد میکند که در مقابل این خواسته انجام داد و خود را بازنشسته کرد.
او در اینباره گفته: کار معلمی را دوست داشتم مثل بازیگری؛ چون آنجا ارتباط با بچهها را به همراه داشت و آدمی را زنده نگه میداشت و در کار بازیگری هم این ارتباط و تعامل با مردم برقرار است. دوست داشتم همچنان معلم باشم، در راهنمایی و دبیرستان تدریس میکردم، اما به هر طریقی این ناراحتی و اتفاق باعث شد، بازنشسته شوم.
وقاری بیش از همه بازیگرانی که گفتیم در فیلمها معلم بوده است. از، به من بگویید چه کنم و یک سوال و هزار جواب تا زیر پوست شهر و مدرسه مادربزرگها که در آن ناظم بود.
او که دو سالی میشود همسرش محسن قاضیمرادی را از دست داده، از مدرسه مادربزرگها به عنوان سریالی یاد میکند که بیش از همه کارها او را یاد دوران معلمی خودش انداخته و گفته: این سریال مرا یاد آن دوران انداخت که سر امتحانها به جای اینکه سختگیری کنیم به مادربزرگها کمک هم میکردیم، چون میدانستیم آن خانم نوه دارد و وقتِ درس خواندن آنطور که باید و شاید را ندارد.
پاسخ به کنجکاوی بچهها به شرط درس خواندنبرخلاف سیدجوادهاشمی که همه چیز به جز ریاضی تدریس کرده، سیروس همتی از آن دست بازیگران این لیست است که اختصاصا دبیر ریاضی بوده و هست. او خودش در اینباره میگوید که توانسته سختی ریاضی را به کمک بازیگری، با هنر ترکیب و برای بچهها آسان کند. من سر کلاس لذت میبرم که دانشآموزانم چیزهایی درباره بازیگری از من میپرسند و من میگویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگریشان پاسخ میدهم.
او که در فیلم فرار از اردو نقش یک مربی را ایفا کرده و درباره تاثیر بازیگری روی تدریس میگوید: با استفاده از بازیگری تاثیر بیشتری در کلاسهای درسی داشتم و به خاطر این حرفه است که میدانم در کجای کلاس قرار بگیرم، از چه لحنی استفاده کنم و چگونه رفتار کنم.
او هم مثل باقی بازیگرانی که معلم هستند یا زمانی معلم بوده اند از سوالات بی امان شاگردانش درباره بازیگری در امان نیست و وقتی از او سوال شده که بچهها از تو نمیخواهند تا آنها را به این حرفه معرفی کنی گفته: من سر کلاس لذت میبرم که دانش آموزانم چیزهایی درباره بازیگری از من میپرسند و من میگویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگری شان پاسخ میدهم.
او حتی فیلمنامه یکی از مهمترین آثاری که نوشته یعنی کن پامنار را با موضوع زنی معلم نوشته که تلاش میکند از آبروی خود در برابر دزدان دفاع کند. چند روز پیش هم خبری اعلام شد که او قرار است برنامهای مرتبط با دغدغههای معلمان به نام استودیو معلم را اجرا کند که از شبکه آموزش پخش میشود. جالب است که در این برنامه و در یک آیتم فیلمهای سینمایی ایران و جهان که درباره معلمان است مورد بررسی قرار میگیرد و عجین شدن سینما و تدریس دیگر نه فقط برای خود همتی بلکه برای مخاطبان نیز مسجل میشود.