کتاب، یار مهربان یا رفیق ناباب؟! / نگاهی به جایگاه مطالعه در مدارس
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۳۰۹۰۱
کتابخانههایی در تصرف عنکبوت، معلمان بیگانه با ادبیات کودک و مطالعه، دروس فارسی کتابگریز و... خلاصهای از وضعیت ترویج مطالعه در مدارس ماست که در این گزارش به آنها پرداختیم.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ نرگس مهراجی؛ روز اول سال تحصیلی میگویند:«هر کتابی که در خانه نمیخواهید هدیه کنید به کتابخانه مدرسه!» و حکایت طبقات کتابخانه مدرسهها میشود جایی برای انبار کردن کتابهای متروک هر خانه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتابخانه مدرسه برای بسیاری از ما، محلی بود که نیمی از آن در تصرف کتابهای کمک آموزشی و تنها دلیل برای حضور همان معدود دانشآموزها در کتابخانه و نیمه دیگر آن جایگاه کتابهای متفرقه قدیمی خاک خورده و بیهوادار که انگار از خانهها رانده شده بودند، با نظارت همیشگی کتابدارها! نه از کتابهای خوش رنگ و لعاب و تازه خبری بود و نه از کتابداری که یک کتابخوان حرفهای باشد.
کتابخانههای مدارس بخشی از حقیقت قصهی ترویج مطالعه و جایگاه کتابخوانی در مدارس ماست؛ کتابخوانی در مدارس نباید محدود به کتابخانه باشد بلکه باید به عنوان یک رویکرد در تمام کلاسها و فعالیتها جاری باشد اما این اتفاق رخ نمیدهد. حجم زیاد دروس آموزشی فرصتی برای کتابخواندن باقی نگذاشته، در مدرسه به ما میگویند بخوانیم اما چه بخوانیم؟ فقط درس تا غول بیشاخ و دم کنکور را از سر بگذارانیم. خیلی اوقات اگر کتابهای متفرقه در دست دانشآموزها ببینند فریاد نچ نچ سر میدهند که مگر مدرسه جای داستان و کتابهای غیر درسی است؟ از طرفی خانوادهها حاضرند برای حل نشدن چند مسئله ریاضی معلم را بازخواست کنند اما برای نخواندن کتابهای غیردرسی، دنبال پاسخی نمیگردند. در این مجال، قرار است کمی درباره کتابخوانی و وضعیت مطالعه و ادبیات کودک و نوجوان در مدارس حرف بزنیم.
کودکگریزی در نظام آموزشیاگر بخواهیم درباره جایگاه کتابخوانی و ادبیات کودک و نوجوان در مدارس بگوییم باید کمی به عقب برگردیم، اینکه مشخصا کودک و نوجوان در نظام تعلیمی و تربیتی کشور ما چه جایگاهی دارد و چه تعریفی از این گروه سنی ارائه شده. آیا اصلاً کودکی و نوجوانی برای نظام آموزشی ما مسئله است یا خیر؟
اگر موضوعیت داشته باشد، طبعا نظام آموزشی برنامهای را برای ادبیات کودک و داشتن خوراک فکری و ذهنی مورد نیاز آنها پیشبینی میکند، اما شواهد و مصادیق نشان میدهد کودکی کردن در نظام آموزشی ما ارزشی ندارد. متون درسی و محتوای آموزشی، کودکی را چیزی فراتر از دوران گذار نمیداند و میتوان شواهدی را یافت که تلاش میکند کودکگریز باشد و بچهها را به دنیای بزرگسالی دعوت کند.
برای مثال بازی کردن، تمرکز کوتاه و تنوعطلبی از ویژگی و خصلتهای شخصیتی کودکان است، اما در متون درسی مطالبی را میبینیم که دقیقاً این صفات کودکان را نقض میکند.
درس کوشا و نوشا را بهخاطر بیاورید ، دو پرنده با خصلتهای اخلاقی گوناگون ، یکی از آنها دنبال تنوع و شیطنت و بازی و دیگری اهل یادگیری و کار و حرفه، در نهایت پیروز این قصه نوشا بود؛ داستانی که مصداق بارز کودک گریزی است؛ انگار از کودک میخواهیم که کودکی نکند و در دنیای بزرگسالی قدم بگذارد.
بهطور کلی محتوای کتابهای آموزشی به خصوص درس فارسی به گونهای است که بر روی پرسشگری، تصویرسازی و کنجکاوی کودکان ،خط بطلان کشیده و به بچهها اجازه نمیدهد کودکی کنند. از محتوای درسی متاسفانه مثالهای این گونه در راستای کودک گریزی بسیار یافت میشود؛ بر همین اساس نمیتوان در نظام آموزشی به دنبال جایگاه ویژه برای ادبیات کودک و نوجوان باشیم؛ چون اساسا از کودکی و نوجوانی تعریفی دیگر ارائه میدهند و بیشتر تلاش میکنند کودک و نوجوان از این مرحله عبور کرده و به بزرگسالی برسد.
از طرفی دیگر تقریبا تاکنون نشده که ما درباره ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج مطالعه در این گروه سنی صحبت کنیم و سخنی از تاثیر کنکور به میان آورده نشود. نظام آموزشی ما نظامی رقابت محور است و قرار است کودکان و نوجوانان برای یک رقابت سخت یعنی کنکور آماده شوند و این موضوع چنین باوری را القا میکند که در چنین نظامی جایی برای دیگر مطالعه مطالب غیر درسی باقی نمیماند.
نشان دادن به جای چشاندن
البته نظام آموزشی میگوید تلاشهایی در راستای ترویج مطالعه انجام داده و چه کسی میگوید ما کتابخوانی برایمان مهم نیست؟
یکی از اقداماتی که درجهت معرفی کتاب انجام شده، فهرست معرفینامه پایان کتاب است.در پایان کتابهای فارسی مقطع دبستان، فهرستی از عناوین پیشنهادی کتابها برای مطالعه معلمها و دانشآموزان قرار داد . فهرستی که بهروز نیست و بسیاری از آنها حتی برای تمام معلمها قابل دسترس نیست.به جز این مسئله معمولا یکی از سرفصلهای کتاب فارسی درباره مطالعه یا کتاب است اما به زبان کودک و نوجوان نیست، نگاه بزرگسالانه در آنها وجود دارد و به جای چشاندن لذت مطالعه، صرفا دربارهی آن حرف میزنند و به نظر نمیرسد دانش آموزی از طریق کتابهای درسی به دنبال کتابخواندن رفته باشد؛ این موضوعات برخاسته از همان نگاه بزرگسالانهی حاکم بر برنامهریزی درسی است.
علاوه بر این، رقابت محور بودن نظام تعلیمی ما در برنامههای ترویجی مطالعه در قالب مسابقه و پویش کتابخوانی رخ نشان میدهد؛ اتفاقی که از نظر مروجان و تسهیلگران نامطلوب به نظر میرسد؛ از قضا در دوران شیوع پاندمی کرونا، فعالیتها و مسابقات نوروزی کتابخوانی افزایش یافت؛ درحالی که کتاب خواندن نیازمند آزادی در انتخاب و رعایت اصلی به نام لذت ادبی است که این قبیل مسابقات این صفات را نادیده میگیرند.
کتاب، یارمهربان یا رفیق ناباب؟!با عبور از این قبیل اقدامات آموزش و پرورش، این نظرات از زبان معلمها زیاد شنیده میشود که حجم کتابهای درسی برای بچههای دبستانی متعادل به نظر نمیرسد و ما موظفیم کتابهای درسی را تمام کنیم و دائما نگرانیم که مبادا با کمبود زمان مواجه شویم؛ در این میان نمیتوانیم از کتب غیر درسی استفاده کنیم یا مثلا اینکه نتیجهی کار ما با کتابهای درسی سنجیده میشود، نه داستان و قصه و ادبیات! در مقابل این صحبت معلمان آیا اساسا مطالعه کتابهای غیردرسی، امری اضافه بر سازمان شمرده میشود و جایی در نظام آموزشی ما ندارد؟
برای دریافت پاسخ این سوال پای صحبت تعدادی از معلمهای مقطع ابتدایی نشستیم، البته معلمهایی که در برنامهی تدریسشان، مطالعه داستان و معرفی کتابهای غیر درسی از جایگاهِ ویژهای برخوردار است؛ به اعتقاد آنها، طیف وسیعی از معلمهای مقطع ابتدایی شناخت درستی از ادبیات کودک و نوجوان ندارند؛ لذت آنها را نچشیدهاند و کتابها را نمیشناسند و همین باعث میشود کتابهای غیر درسی و آثار ادبیات کودک را اضافی بشمارند.
از دلایل اصلی این نوع نگاه ، وجود جریانی به نام کتب درسی مشترک و الزامی است؛ مسئلهای که به اعتقاد معلمها آنها را محدود کرده درحالی که اگر چیزی به نام کتابهای درسی مشترک وجود نداشت و معلمها میتوانستند آزادانه منابع درسی خود را انتخاب کنند قطعاً از کتابهای مختلف بهره میگرفتند و نسبت به کتابهای غیر درسی ناآشنا و ناآگاه نبودند اما همچنان میتوان از کتابهای غیر درسی برای نشاطآفرینی و پیشبرد مطالب آموزشی بهره گرفت؛ مطالعهی کتاب کودک،مهارتی است که به آموزش نیاز دارد اما متاسفانه طیف وسیعی از معلمها از آن برخوردار نیستند.
بیگانه با ادبیات کودکباتوجه به این گفته معلمان این پرسش در ذهن شکل میگیرد که آموزش و پرورش در راستای آشنایی معلمها با این موضوع، برنامهای پیشبینی کرده یا خیر؟
در دانشگاه فرهنگیان، برای دانشجویان آموزش ابتدایی دو واحد ادبیات کودک و نوجوان در نظر گرفته شده؛ برای آگاهی از جزئیات این واحد درسی با تعدادی از دانشجویان آموزش ابتدایی گفتگو کردیم. آنچه که از پاسخهای آنها دریافت میشود این است که واحد ادبیات کودک و نوجوان عموما با اساتید این شاخه از ادبیات ارائه نمیشود و بسیاری از اوقات به اساتید ادبیات بزرگسال و معلمهای ادبیات سپرده میشود و به همین خاطر حتی این واحد درسی، اهمیت و کاربرد ادبیات کودک و نوجوان را به دانشجویان منتقل نمیکند؛ حتی یکی از دانشجویان این رشته میگوید:«استاد این درس با آثار امروزی کودک و نوجوان و ناشران تخصصی این حوزه آشنا نیست.» اگرچه ادبیات کودک و نوجوان جزء رشتههای نوپا در کشور ما محسوب میشود اما کارشناسان و اساتید این حوزه کم نیستند؛ با این حال ارتباطی میان دانشگاه فرهنگیان و نهادهای فعال در حوزه ادبیات کودک برقرار نیست؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان یک مرکز پیشرو در ادبیات کودک از مربیان تقریبا خوبی در زمینه تسهیلگری و قصهگویی برخوردار است ولی میان کانون و دانشگاه فرهنگیان پیوندی وجود ندارند.
در میان صحبتهای معلمان مقطع ابتدایی هم این گلایه زیاد شنیده میشود که آموزش پرورش هیچ دورهی ضمن خدمتی در زمینه قصهگویی، مطالعهی داستان و ادبیات کودک و نوجوان تعریف نکرده؛ در واقع، دانشگاه فرهنگیان و آموزش و پرورش مانند جزیرههایی هستند که به تنهایی فعالیت میکنند و هیچگونه ارتباطی با سایر مراکز تخصصی ادبیات کودک و نوجوان ندارند.
اگرچه تعداد بسیاری از مدارس کشور، کتابخانههای مطلوبی ندارند و حذف نقش کتابدار از مدارس بر کمرنگتر شدن نقش کتابخانهها دامن زد اما در این میان معلمان میتوانند در مسیر ترویج مطالعه قدمهای مهمی را بردارند و مطالعه را به یک رویکرد تبدیل کنند؛ گفتگو با معلمان و دانشجوهای این شاخه نشان میدهند فعالیتهای منسجمی در این زمینه از سوی آموزش و پرورش انجام نمیشود؛ حال اگر مدارس یا معلمانی هستند که از کتابخانه خوبی برخوردارند و به کتابخوانی به چشم یک رویکرد نگاه میکنند، این اتفاق برخاسته از علایق و دغدغههای شخصی است و به نظام آموزشی ما هیچ ارتباطی ندارد؛ در حالی که تبدیل شدن آن به یک رویه، نیاز نظام آموزشی و تربیتی ماست.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: کودک و نوجوان کتابخانه مدارس ادبیات کودک و نوجوان ادبیات کودک و نوجوان کتاب های غیر درسی دانشگاه فرهنگیان کودک و نوجوان نظام آموزشی ما نظام آموزشی کتاب های درسی آموزش و پرورش ترویج مطالعه خانه ها معلم ها کتاب ها ی کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۳۰۹۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بحران ادبیات داریم
مریم حسینیان با تأکید بر اینکه بحران ادبیات داریم، میگوید: مسئله نقد ادبی، کارگاههای ادبی و خاموششدن چراغ جایزههای معتبر را از دلایلی میدانم که در فضای ادبی ما بحران، ایجاد کرده و این تقصیر مخاطب نیست.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباره مسئله مخاطب اظهار کرد: در واقع بحران ادبی است که سبب ریزش مخاطب میشود یا باعث میشود مخاطب سخت سراغ خواندن کارهای جدید برود؛ نباید همیشه توپ را در زمین مخاطب بیندازیم. به نظرم مخاطب خیلی باهوش است.
او با اشاره به تغییرات سیستم اطلاعرسانی و معرفی کتاب، گفت: زمانی رسانههای معتبری چون مجلات ادبی و مطبوعات و خبرگزاریها که منابع محدود و مشخصی بودند به مخاطب برای انتخاب کتاب کمک میکردند و تکلیف مخاطب روشن بود؛ اما حالا هر کسی میتواند یک رسانه برای پیشنهاد کتاب باشد که این موضوع به سردرگمی مخاطب منجر میشود. همچنین با رشد ناشران خصوصی تعداد عنوانهای کتاب افزایش پیدا کرده است و ما با دریایی از انواع کتابها با ژانرهای مختلف مواجه هستیم و نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در یک دهه گذشته کثرت کارگاههای آموزشی به ادبیات آسیبزده است؛ در واقع این موضوع باعث شده نویسندگان جدید با رزومه پروپیمان نداشته باشیم. از هر کارگاهی که در تهران یا شهرستان برگزار میشود، دو یا سه نفر کتاب منتشر میکنند، در واقع بحران ادبی دقیقاً اینجاست.
او ادامه داد: زمانی که برای انتشار کتاب سختگیری خاصی وجود نداشته باشد و فردی که دوسه سال است شروع به نوشتن کرده با فیلتر کارگاهی که از آن بیرونآمده رمان یا مجموعه داستانی مینویسد و ناشران نیز کارشناسی سختگیرانهای در ادبیات داستانی نداشته باشند، این موضوعها باعث میشود کتاب درجه یک مخصوصاً در ادبیات داستانی نداشته باشیم. در این سالها عنوانهای گردنکلفت نداشتیم.
این داستاننویس یادآور شد: در این سالها بحث معرفی کتاب پررنگ بوده؛ اما بحث نقد ادبی کمرنگ شده است. مخصوصاً بعد از دوره کرونا و رشد فضای مجازی، هر کسی در صفحه خود کتابی را مطابق سلیقه شخصیاش معرفی میکند و معیارهایی که قبلاً برای معرفی کتاب وجود داشت، دیگر وجود ندارد. همچنین خاموششدن چراغ جایزههای ادبی معتبر نیز در بحران ادبیات مؤثر بوده است؛ بههرحال کتابها از چند مسیر داوری عبور میکردند که همه اینها فروکش کرده است.
او با بیان اینکه باتوجهبه قیمت بالا کتاب، کتاب کالای تجملی محسوب میشود، گفت: قبلاً مخاطب سه عنوان کتاب که اسمش را شنیده بود میخرید و شاید از دوتایش خوشش میآمد؛ اما حالا فیلتر مخاطب باتوجهبه قیمت بالای کتاب، مقداری دقیقتر شده و میخواهد کتابی را بخرد که مطمئن باشد کتاب خوبی است. در سالهای اخیر منابع کمک به مخاطب برای انتخاب کتاب، کمتر شده است و به همین دلیل ریزش مخاطب را داشتیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در طول چند سال گذشته عنوانهای متعدد در ادبیات داستانی دارد منتشر میشود اما کتابها کمفروغ هستند. البته این موضوع به نسلهای مختلف داستاننویسی نیز بر میگردد و قرار نیست یک جمعیت چند هزارنفره همه نویسنده باشند، از میان آنها شاید ۱۰ نویسنده ماندگار باقی بماند. الان ما با این مسئله مواجه هستیم که به نظرم بحران قابل تأملی است و نامش را بحران ادبیات میگذارم و همین باعث میشود احساس کنیم بحران مخاطب داریم.
او درباره اینکه گاه اینطور برداشت میشود که نویسنده برای مخاطبان خاصی مینویسد و به مخاطب وسیع فکر نمیکند، جایگاه مخاطب نیز اظهار کرد: همانطور که ادبیات سطحبندی شده است، مخاطب نیز سطحبندی میشود. هر کتابی برای هر مخاطبی نوشته نمیشود. ما سبکهای مختلف نوشتن داریم؛ مخاطبی که کتاب رئالیستی دوست دارد، کتاب رئالیسم جادویی و فانتزی دوست ندارد؛ زیرا مخاطب این اثر نیست. این موضوع نه به معنای پایینبودن سطح مخاطب است نه ضعیفبودن اثر.
نویسنده «بهار برایم کاموا بیاور» و «ما اینجا داریم میمیریم» ادامه داد: گاه منِ مخاطب از ناداستان اطلاعی ندارم و زمانی که یک ناداستان میخوانم شاید درک درستی از آن نداشته باشم و بگویم کتاب بدی بود. یا ممکن است مخاطبِ ادبیات عامهپسند بودم و بعد کتابی از یک نویسنده صاحبنام بخوانم و ناگهان با جهانی مواجه شوم که تابهحال با آن مواجه نبودم. برخی از نویسندهها سبک خاصی دارند و نمیشود گفت نویسنده به مخاطب توجه ندارد. شخصاً این را قبول ندارم و به نظرم در هر ژانر از نویسنده اثر قابل تأملی خلق کند، اثر حتماً خوانده میشود.
این داستاننویس خاطرنشان کرد: بهشدت معتقدم اثر خوب هنوز هم سینهبهسینه و از طریق خود مخاطب کشف میشود. اگر کار قابلتأمل باشد، فرق نمیکند از یک کارگاه ادبی بیرون بیاید یا اتاق شخصی یک نویسنده حرفهای، خوانده میشود. گاه در کارگاهها اثر شگفتانگیزی نوشته میشود که نشان میدهد نویسنده خوبی است؛ اما نویسنده حرفهای هم داریم که کتاب چهارم و پنجمشان کمرمق و اثر ضعیفی است. اگر اثر ضعیف باشد مخاطب درک میکند. هر ژانر مخاطب خود را دارد و اگر خوب باشد، حتماً دیده میشود.
مریم حسینیان ارتباط خود با مخاطب را عالی میداند و با بیان اینکه صفحات مجازیاش کاملاً خصوصی است، گفت: در دوران کرونا دو کتاب «بانو گوزن» و «نئوهاوکینگها» منتشر کردم، دو کتاب با دو سبک متفاوت؛ خب دو سال است درگیر بیماری بودم و «نئوهاوکینگها» هم روایت این بیماریام است و در این دو سال نمیتوانستم در جلسهای حضور فیزیکی داشته باشم و همه ارتباطهایم مجازی بود و ارتباط خوبی با مخاطبان خود گرفتم. من برای همه مخاطبانم احترام قائلم و جز نویسندههایی هستم که پاسخ تمامی پیامها را میدهم. واکنش مخاطبانم برایم مهم است. برایم مهم است که مخاطبانم درباره کتابهایم چه نظری دارند و از جمعبندی نظرها استفاده کردهام.
انتهای پیام