Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش فارس، نشست مجازی «آشنایی با شعر و شخصیت قیصر امین‌پور» شب گذشته، هفتم آبان‌ماه، همزمان با سالروز کوچ این شاعر، با حضور جمعی از شاعران و فارسی‌زبانان اهل فرهنگ از کشورهای مختلف به صورت مجازی برگزار شد.

در این برنامه شاعرانی چون علیرضا قزوه، محمدجواد محبت، ولی‌الله کلامی زنجانی، رضا اسماعیلی، عبدالجبار کاکایی، عبدالرحیم سعیدی‌راد، غلامرضا کافی، ایرج قنبری، محمدمهدی عبداللهی، امیر عاملی(شاعر وخوشنویس)، جواد عسگرى، محمدحسین انصاری‌نژاد، عزیز آذین‌فرد، سیدمسعود علوی، نغمه مستشارنظامی، لیلى رکن آبادى( خواهر شهید رکن آبادى)، فاطمه نانى زاد،وحیده افضلی، مرضیه فرمانی، سید فرشته حسینى، سیده فیروزه حافظیان،زیبا فلاحى، فاطمه ناظرى و .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. و همچنین شاعران پارسی‌زبان خارجی از کشورهای هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، سوریه و ... مانند سیده فاطمه بلقیس حسینی، اخلاق آهن، محبوب حسین، سرویش تریپاتی، مهدی باقرخان، سیدسکندر حسینی، و ... حضور داشتند.

* رونمایی از یک کتاب در جمع شاعران

در حاشیه این برنامه نیز از کتاب «نوپردازى در قالب‌هاى سنتى شعر پس از انقلاب اسلامى» زیبا فلاحى رونمایی شد.

در ادامه «عبدالجبار کاکایی» شعری به یاد «قیصر» خواند.

آن لحظه خجسته بی قیل و قال کو
آن ساعت فلک زده پایمال کو

نان حلال دغدغه ماه و سال ماست
کوتاه کن مجادله، نان حلال کو

یا دل به روشنایی آینده بسته‌ایم
یا صحبت زمان گذشته ست، حال کو

این نرد ، جای بازی سلطان و شاه نیست 
سلطان بگو که‌ سلطنت بی زوال کو

عمری به ”احتمال عدالت ” گذشت و رفت
کو احتمال ؟ علت این احتمال کو

قیصر! بهار لذت تحویل بود و بس
«آن برگ‌های سبز سرآغاز سال کو؟»

* محبت:  قیصر امین‌پور کاراکتری خاص در شعر معاصر ایران است

محمدجواد محبت، از شاعران پیشکسوت، در ابتدای این نشست، با بیان اینکه گزاف نیست اگر بگویم قیصر امین پور کاراکتری خاص در شعر معاصر ایران است، گفت: لحنِ دل او به گوش عامه مردم نشسته و همه را  «گل‌های آفتابگردان» خود کرده است. فِراق آن چشم‌های نافذ  و زلالی طبعی که از پاکبازی جانش جوشیده بود، همچون آهی عجیب بر دل ما حک شده است.

وی ادامه داد: بلاغت شاعر با اصالت بختیاری‌اش و شناخت و ادراک عمیق از زوایای نوگرایی شعر معاصر و توجه به احوالات مخاطب، جانمایه‌های قابل تأمل در شعر اوست. زنده‌یاد امین‌پور در همه‌ ژانرهای شعر با دوام و گیرا عمل کرد بود؛ چه در شعر انقلاب و آیینی، چه در شعر سیاسی و احساسی و چه در شعر فولکلور و صد البته در شعر کودک و نوجوان در همه‌ این فرازها خوش درخشید.

محبت با بیان اینکه استفاده‌ متنوع او از ایهام و درک احساسات واقعی با پردازشی بلند، شعر قیصر را در ادبیات ما  «دستور زبان عشق» کرده است، اضافه کرد: قیصر امین‌پور خاطره‌ای زنده برای ماست؛ خاطره‌ای مدام که به ما یادآور می‌شود، افسوس: «ناگهان چقدر زود دیر می‌شود».

* محدثی خراسانی: امین‌پور «شاعری بر مدار تعادل»

مصطفی محدثی خراسانی، شاعر و پژوهشگر، نیز در ادامه این نشست، زنده‌یاد قیصر امین‌پور را «شاعری بر مدار تعادل» توصیف کرد و گفت: بارزترین ویژگی شعر قیصر امین پور حرکت در مدار تعادل است. حرکت کردن در این مسیر نیازمند توانمندی، مطالعه، پشتوانه فرهنگی و ادبی غنی و آشنایی با مسائل روز جامعه است که مجموعه این‌ها در قیصر امین پور جمع شده بود.

وی توجه به نسل جوان و تربیت شاعران را از دیگر ویژگی‌های شخصیتی زنده‌یاد امین‌پور خواند و تأکید کرد: زنده‌یاد قیصر امین‌پور از ادامه‌دهندگان جریان اصیل شعر در روزگار حاضر بود. او با وجود بیماری سخت و مشکلاتی که داشت، همیشه حضور فعالی در میان شاعران داشت و متوجه نسل جدید شعر بود. او با شعر و رفتار خود توانست نسل جدید را تربیت و هدایت کند.

* حسینی: امین پور ساده و صمیمی، خسته اما امیدوار است

سیده فرشته حسینی، از شاعران جوان کشور، نیز در ادامه این مراسم با اشاره به ویژگی‌های شعری زنده‌یاد امین‌پور و تأثیرگذاری او بر نسل جوان و جدید شعر گفت: صحبت کردن پیرامون شعر و شاعر همواره دشوار بوده است. اشخاص در مواجه با شاعران عمدتاً خواستار این هستند که از سیر و سلوک شاعرانه آنها با خبر شوند چه شد شاعر شدی؟ و چگونه شعر می‌نویسی؟ و سؤالاتی از این قبیل، این در حالی است که این سؤالات تقریباً جوابی ندارد و اگر هم جوابی داشته باشد، جواب هر شخص با شخص دیگر متفاوت است. برای همین به نظرم اگر می‌خواهیم شاعری را بشناسیم یا با حال و هوای شاعری همراه شویم، بهتر است او را در شعرهایش جست‌وجو کنیم؛ چرا که حتی اگر شاعر میان ما نباشد، شعر همیشه می‌ماند و آوازه شاعر را نیز ماندگار می‌کند.

وی ادامه داد: شناختن قیصر در شعرهایش اصلاً کار پیچیده‌ای نیست. او ساده است، صمیمی است خسته اما امیدوار است؛ حتی اگر زرد و پژمرده شده اما دل به پاییز نمی‌سپارد. درد می‌کشد و البته آسوده است، غمگین و شاد است و از پس این احوال به نقطه‌ای متعادل رسیده است. حکیمانه سخن می‌گوید در عین اینکه عارفانه هم می‌سراید، در شعرهایش صداقت دارد یعنی تا چیزی را قلباً باور نداشته باشد، وارد ساحت شعر نمی‌کند:

تو را با تپش‌های قلبم سرودم
به این واژه‌ها احتیاجی ندارم ...

حسینی با بیان اینکه زنده‌یاد قیصر امین‌پور اگر شعر باشد، شعری سهل و ممتنع است، یادآور شد: همه اینها و هزاران دلیل دیگر باعث می‌شود که با جرأت بگوییم او شاعری بی‌بدیل است. تأثیر او بر شعر انقلاب بر هیچ‌کس پوشیده نیست. برخی اگر بخواهند این را انکار کنند، راهی برای آن  ندارند؛ چرا که این تأثیر و تعهد در شعرهای او وجود دارد. اگر امروز شعر انقلاب تا این حد بالا رفته است، قطعاً یکی از دلایلش وجود اسوه‌ای چون قیصر است و به جرأت می‌توان گفت اگر او نبود شعر انقلاب جایگاه کنونی‌اش را به دست نمی‌آورد. او شاعری دغدغه‌مند بود که دغدغه‌هایش را بدون چشم‌داشت و توقع و بی‌آنکه در بند توبیخ یا تعریف کسی باشد، می‌سروده است.

* اسماعیلی: امین پور شاعری که بین «سلوک انقلابی» و خطاب «فروغ» به عنوان خواهر، هیچ تناقضی نمی‌دید

رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر، نیز در ادامه این مراسم با بیان اینکه قیصر امین‌پور از شاعرانی بود که شخصیتی جامع‌الاطراف و چندضلعی داشت، گفت: جزم‌اندیش و تک‌ساحتی نبود؛ شاعری که بین «سلوک انقلابی» و خطاب «فروغ» به عنوان خواهر، هیچ تناقضی نمی‌دید، چنانکه در بسیاری از شعرها نیز به صورت غیرمحسوس از  فروغ متأثر است. راز مقبولیت و محبوبیت او در جامعه ادبی و در بین مردم کوچه و بازار نیز پیش و بیش از هر چیز دیگر در این نکته ظریف نهفته است.

اسماعیلی با بیان اینکه نظام فکری، شبکه ذهنی و زبانی زنده‌یاد امین‌پور بی‌هیچ تردیدی متأثر از آموزه‌‌های اسلام انقلابی و جهان‌بینی توحیدی بود، ادامه داد: چنانکه همراهی با دانشجویان پیرو خط امام(ره) در تسخیر لانه جاسوسی مؤید همین نکته و یکی از عناوین قابل تأمل در کارنامه فعالیت‌‌های سیاسی، اجتماعی او است. هر چند قیصر به علت فاصله‌‌‌گیری از سیاست و سیاست‌زدگی، بعد از آن، هرگز در نوشته‌ها و گفت‌وگوهای خویش به صورت صریح به این مسئله نپرداخت. برای رفع سوءتفاهم ضروری است گفته شود مواجهه قیصر با سیاست به عنوان یک شاعر انقلابی بیشتر یک مواجهه ادبی و منطبق بر سیره سیاسی مولی‌الموحدین، علی(ع) بود. آنجا که می‌فرماید: «جمال السیاسه العدل فی الامره و العفو مع القدره؛ زیبایی سیاست، عدالت در حکمرانی و گذشت از موضع قدرت است».(غررالحکم و دررالکلم با شرح مرحوم خوانساری، ج ۳، ص ۳۷۵) سیاستی مطابق و منطبق بر ارزش‌‌های الهی و انسانی که زمینه رشد و شکوفایی انسان را فراهم می‌کند و او را به سرمنزل مقصود سعادت و رستگاری رهنمون می‌شود.

به گفته وی؛ قیصر انقلابی بودن را کنشی اجتماعی می‌دانست که به حرکت از «وضع موجود» به سمت «وضع موعود»، تحقق «جامعه توحیدی» و پاسخگویی به مطالبات مردمی ختم می‌شود. مطالبه قیصر از انقلاب اسلامی- همچنان که در بسیاری از شعرهایش به صراحت گفته است- زمینه‌‌سازی برای تحقق «آرمانشهر» انسانی بود، چنانکه در شعر کوتاهی گفته است:

خدا روستا را
بشر شهر را...
ولی شاعران «آرمانشهر» را آفریدند
که در خواب هم خواب آن را ندیدند!

وی در ادامه دو سروده‌اش را به قیصر شعر انقلاب تقدیم کرد:

قیصر! به خواب رفتی و حال زمین بد است
حال زمین بدون تو ای نازنین بد است

صُبحِ سه شنبه و همه روزنامه ها
زُل می‌زنند روی نگاهت، و این بد است!

رفتی درون قاب و فقط می‌کنی نگاه
مُهر سکوت بر لب تو، بیش ازین بد است

یادت نمی‌رود که بخندی، ولی چرا
آنجا بدون خنده نشستی؟! همین بد است

قیصر! به خواب رفته‌ای آیا و یا ...؟!  بگو
اما مَگو که مُرده ای و بعد از این...! بد است

مُردن کجا و شعر تو؟!  قیصر بلند شو
شوخی بس است، قافیه هایی چنین بد است

قیصر! هنوز اول عشق است و... نازنین!
بزم ِعزا برای تو عاشق ترین بد است

شاعر! پیاده شو ز قطاری که رفته است
حال غزل بدون تو، ای نازنین بد است

***

شاعر اگر باشی، جهان را خوب می‌فهمی
شعر زمین و آسمان را خوب می‌فهمی

خیسِ تماشا می‌شوی در فرصت باران
زیبایی رنگین کمان را خوب می‌فهمی

با چشم‌های شاعرت زُل می‌زنی بر گل
حس لطیف باغبان را خوب می‌فهمی

دست نوازش می‌کشی روی سر دنیا
عاشق شدن ...، این داستان را خوب می‌فهمی

در دفتر دل، مشق لیلی می‌کنی هر شب
خط و نشان عاشقان را خوب می‌فهمی

از «بی‌تو هرگز» تا «همیشه دوستت دارم»
این واژه‌های مهربان را خوب می‌فهمی

مثل امین شعر «قیصر»، نور می‌پاشی
«آیینه‌های ناگهان» را خوب می‌فهمی

شاعر اگر باشی، لبالب می‌شوی از عشق
زیباترین راز جهان را خوب می‌فهمی

* آذین فرد: قیصر را در نسبت با معجزه واره‌ای به نام انقلاب اسلامی باید شناخت و تحلیل کرد

عزیز آذین فرد نیز در ادامه این نشست در یادداشتی ضمن بررسی «راز محبوبیت قیصر شعر ایران»، به تأثیر دلدادگی به امام خمینی(ره) در این محبوبیت پرداخت و گفت: قیصر امین‌پور بی‌شک یکی از برجسته‌ترین شـاعران سـه دهـه اخیر است که هویـت شاعری‌اش از رویداد شگرف انقلاب اسلامی، جدا شدنی نیست. قیصر را نه در نسبت با جریان ادبیات معاصر که در نسبت با معجزه واره‌ای به نام انقلاب اسلامی باید شناخت و تحلیل کرد و هرگونه نقد و گزارش دیگر قطعاً ناتمام و ناکارآمد خواهد بود.

وی ادامه داد: بدون تردید امام خمینی(ره) را می‌توان نقطه عزیـمت شـعر انقـلاب اسلامی دانست. نفحات قدسی دم مسیحایی حضرت روح الله(قدس سره) انقلابی روحانی در وی و دوستانش پدید آورد که موجبات گردآمدن آنان را در حوزه اندیشه و هنر اسلامی سازمان تبیلغات اسلامی فراهم ساخت که با رویکرد تبلیغ اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی شروع به کار کرد و همین خصوصیات روحانی، چنان وی را مجذوب کرد که امام خمینی(ره)را طلایه‌دار مردان خدا می‌دانست:

مردی که طلایه‌دار مردان خداست
از طایفه نور نوردان خداست

قطبی که مدار چشم او قبله نماست
قلبش گل آفتابگردان خداست

وی یادآور شد: در سایه همین دلشدگی‌اش به مولایش بود که نامش در لیست طلایه‌داران فتح لانه جاسوسی به ثبت رسید و مسئولیت خطیر ویرایش ادبی بیانیه‌های دانشجویان پیرو خط امام (ره) را به عهده گرفت و همچنین پر شور و حال بر روی دیوار لانه جاسوسی شعر خوانی می‌کرد.

* ویژگى‌هاى بارز شعر انقلاب

محمدمهدی عبداللهی هم د ر این نشست یکی از ویژگی‌های بارز ادبیات انقلاب، را بروز معانی جدید در قالب‌های کهن و نیز ظهور واژگان بدیع در زبان جدید دانست و گفت: بهره گیری از سنت دیرین ادبیات به نحو خلاق، و همچنین آفرینش معانی تازه در همان قالب‌ها.  شاعر و ادیب امروز نه تنها نیازمند اسطوره و روایت تاریخی ادب خویش نیست، بلکه حتی متعالی‌ترین مضامین ادب عاشورایی خویش را به گونه‌ای حاضر و زنده مشاهده می‌کند و خود نیز در متن حادثه قرار دارد و بنابراین، پیش از آن که بخواهد با استعاره و کنایه و به زبان نمادین احساس خویش را با مضمون و اسوه ادب پیوند زند، همان واقعیت را تصویر می‌کند، گویا نمادها را تجسم بخشیده و مضمون ها را در عرصه بیرونی اثر خویش حاضر ساخته است.

وی افزود: یکى از ویژگى‌هاى بارز شعر انقلاب از لحاظ طرز سخن این است که تمامی قالب‌های شعری گذشتگان مورد توجه شاعران انقلاب اسلامی است و با استفاده از تجربیات یک هزار و صد و چند ساله ادب فارسی، سعی گویندگان بر این است که همه زیبایی‌ها را چه از جهت قالب و چه از جهت محتوا در یک جا جمع کنند.

عبداللهی خاطر نشان کرد: خانم  فلاحى در کتاب نوپردازى در قالب هاى سنتى شعر پس از انقلاب اسلامى به بررسى و پژوهش گسترده روى شعر ٦٠ تن از شاعران انقلاب اسلامى با بهره گیرى از چندین کتاب و مقاله و مصاحبه و یادداشت و ... پرداخته است. و در این کتاب به زوایاى مختلف شعر شاعران پس از انقلاب اشاره مى‌کند.

* تحلیل شاعر هندی از قیصر ایرانی

در ادامه پرفسور سیده بلقیس فاطمه حسینی از دهلی هم گفت: قیصر امین پور مردی بشر دوست، عاشق و عارف بود که در شعر خود مسایل اجتماعی و اخلاقی را که مردم در تمام عرصه‌های زندگانی نیاز دارند به زبان ساده مورد بحث قرار داده است. محتوای سخنش مبنی بر عمق باورهای راستین انسان‌ها است که در واقع اساس انقلاب اسلامی  است.

نغمه مستشار نظامی و شاعران دیگر در ادامه اشعاری را تقدیم قیصر کردند:

واژه‌هایم چرا سپید شدند؟ غم استاد پیرشان کرده ست
کوچ آن وسعت همیشه سبز، بی شکوه و حقیرشان کرده ست

بیت‌هایم سیاه پوشیدند، ابر بر روی ماه پوشیدند
نکند اشتباه پوشیدند! بس که این درد پیرشان کرده ست

اشک در پشت واژه‌های یتیم، می‌نشیند که کوه بغض شود
بغض‌هایی که پلک سنگینی، در گلویم اسیرشان کرده ست

در گلویم اسیر دردی سخت، رفته تا مغز استخوان غزل
استخوان در گلوی هر مصرع، از نفس نیز سیرشان کرده ست

شعر وقتی که شعر ناب شود، واژه وقتی که (قیصر)ی باشد
هر هجا جای روشنی دارد، لحن تو سختگیرشان کرده ست

هر هجا جای روشنی دارد، جای تو در کجای دنیا بود
قله‌هایی که فتح کردی، عشق، از تو منت پذیرشان کرده ست

قله‌هایی که فتح شد، حالا، می‌روی تو، نمی‌روند آنها
وقت رفتن نبود اما مرگ، چه قدر زود دیرشان کرده ست!!!

* ایرج قنبری 

او بود و نوای نی و تنبوری بود
در محفل سرد عاشقان شوری بود
باران غزل طراوتی دیگر داشت 
آن روز که قیصر امین پوری بود

منبع: الف

کلیدواژه: زنده یاد امین پور نیز در ادامه انقلاب اسلامی قیصر امین پور شعر انقلاب یاد قیصر واژه ها قالب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۳۷۱۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شایعه عجیب درباره «شهریار»؛ با عالم غیب در ارتباط است!

سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در اوایل سال ۱۳۴۵ خورشیدی که شصت سال از عمرش سپری می‌شد، با این‌که سه فرزند خردسال داشت (شهرزاد ۱۲ ساله، مریم ۹ ساله و هادی چهار پنج ساله) گوشه‌ی عزلت گزیده بود و دیگر کسی را نمی‌دید.

تا آن مقطع چهار دیوان از او منتشر شده بود، اما چهار سالی بود که دیگر شعر نمی‌گفت و در بین مردم تبریز شایع شده بود که «به‌شدت از مردم گریزان است، با هیچ‌کس ملاقات نمی‌کند، همیشه در خانه می‌نشیند قرآن می‌نویسد و ذکر می‌گوید و سر و کارش با عالم غیب است.» در تهران نیز کار شایعات به جایی رسیده بود که برخی می‌گفتند شهریار آنورمال شده ودر خانه‌اش با «عالم غیب» در تماس است. همه‌ی این‌ها کافی بود تا علی‌اصغر ضرابی خبرنگار سپید و سیاه برای فهم چند و، چون ماجرا روانه‌ی تبریز شود و هر طور شده با این شاعر گوشه‌نشین به گفتگو بنشید.

به گزارش خبرآنلاین، او در نهایت موفق به دیدار با شهریار شد و با او مفصل به گفتگو نشست. شهریار در این مصاحبه نه‌تن‌ها به شایعات مطرح‌شده درباره‌ی خودش پاسخ داد که تقریبا درباره‌ی همه چیز سخن گفت: از شعر که پیشه‌اش بود تا موسیقی ایرانی و ادبیات و... مشروح این گفتگو را که در مجله‌ی سپید و سیاه به تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۴۵ منتشر شد در ادامه می‌خوانید:

حرف‌های بسیاری درباره‌ی شما به وجود آمده. می‌گویند شما گوشه‌گیر و منزوی شده‌اید. موجودی آنرمال شده‌اید که کسی را نمی‌پذیرید. بالاخره آن‌که به کلی یک آدم غیرعادی شده‌اید. می‌خواهم توضیح مفصلی در این باره بدهید. درباره‌ی این شایعات و حرف‌ها چه حرفی دارید؟

می‌دانید از هرکس عمل خودش را باید خواست. اثر شاعر کتابش است. با خود او و زندگی شخصی و خصوصی‌اش چه‌کار دارند؟ همه می‌دانند که هر متفکری به‌خصوص شاعر باید فراغت داشته باشد. وقتی کسی یک عمر عادت به تنهایی کرد عادتا از وجود اشخاص دیگر ناراحت می‌شود به‌خصوص اشخاص بی‌تناسب که امن خاطر او را به هم می‌زنند. من از اول عمر به اقتضای طبع هنری که داشتم عزلت و انزوا را دوست داشتم. در تهران هم جز دو سه هنرمند معاشری نداشتم. درباره‌ی گوشه‌گیری‌ام باید بگویم کمال شعر فارسی عرفان است. هر شاعری که به عرفان نمی‌رسد یک شاعر سطحی می‌شود. شما مقدمه‌ی گلستان سعدی را اگر بخوانید می‌فهمید که چرا من این‌طور شدم. می‌دانید که چرا منزوی شده‌ام. سعدی به حالی افتاده بود که اصلا حرف نمی‌زد حال برای من آن مقدار مقدور نیست وگرنه قاعده‌اش همان است. مرد عارف باید در سیر و سلوک از همه‌ی عالم منقطع شود تا به مقصودش نزدیک‌تر شود.

پس شما عرفان را برگزیده‌اید؟ در حقیقت بعد از این باید شما را عارف و متصوف بخوانیم.

من عرفان را برگزیده‌ام جهت این‌که منظور از آفرینش انتخاب انسان‌های کامل است و انسان‌های کامل عارفان کامل‌اند.

خوب با این وصفی که کردید مسئله برای خود من بسیار جالب شد. پس معلوم می‌شود تحولی شگرف در زندگی شما به وجود آمده. عرفان و تصوف را می‌گویم. در گذشته جای پای محوی از این‌ها در زندگی شما بود، ولی حالا شما سالک شده‌اید، عارف نمی‌گویم سالک می‌گویم. فکر می‌کنم قست مهمی از شایعات درباره‌ی شما از گرایش‌تان به عرفان و تصوف سرچشمه می‌گیرد، چون چنان‌که من شنیده‌ام مثل این‌که برای شما از عالم غیب پیام‌هایی می‌رسد. در این مورد چه می‌گویید؟

خیر چنین حرف‌ها شایعاتی بی‌اساس است از زبان افراد مغرض. اصلا چنین چیزی وجود ندارد. از عالم غیب به من پیامی نرسیده و من خود را هم از اولیا نمی‌دانم و کسانی که می‌خواهند نسبت جنون به من ببندند این حرف‌ها را اشاعه می‌دهند. فقط بعضی از اشعار من الهامی است.

چطور الهامی؟ توضیح دهید یعنی از عالم حق به شما الهام شده‌اند؟

یعنی شعر‌ها خودشان آمده‌اند و من نوشته‌ام. وقت نوشتن شعر‌ها متوجه و آگاه نبوده‌ام که چه چیزی می‌نویسم این الهام از طرف حق و جهان معنوی بوده است. من احساس می‌کردم سینه‌ام بزرگ شده مثل این‌که روشنایی در سینه‌ی خود احساس می‌کردم. گاهی چشمانم برق می‌زد و می‌دیدم شعر دارد می‌بارد و به عجله شروع به نوشتن می‌کردم به طوری که بعضا نفله می‌شد اگر کمی در نوشتن دیر می‌کردم شعر می‌آمد و رد می‌شد. آن حال الهامی است. بعضی از اشعار الهامی من تاکنون چاپ شده‌اند. یکی‌اش همان «مومیایی» بود، «زفاف شاعر»، «هذیان دل»، «افسانه‌ی شب» و بعضی از غزلیات من از اشعار الهامی است و من خود را مسئول آن اشعار نمی‌دانم. همه‌ی اشعارم آن‌طور نیستند. بسیاری از اشعار من از روی آگاهی و تفکر و تعمق صرف به وجود آمده‌اند.

شما اگر خود را مسئول آن اشعار نمی‌دانید چرا آن‌ها را چاپ کردید؟

من تاکنون هرگز اقدام به چاپ اثری از خود نکرده‌ام و کاملا با طبع آثار خودم که هنوز آن‌ها را نارسا و در جریان تکامل می‌دیدم مخالف بودم و عقیده داشتم که آثارم باید بعد از مرگم به چاپ رسند. دو سال تمام مرحوم زهری و دیگران به من اصرار کردند بالاخره بعد از دو سال من به حال عصبانی وقتی دیگر تحمل برایم باقی نمانده بود کتابچه‌هایم را به طرف‌شان پرت کردم و گفتم دیگر به من مربوط نیست خودتان می‌دانید هر کاری می‌خواهید بکنید. آدم مگر چقدر تحمل دارد دو سال تمام شب و روز به من اصرار می‌کردند. البته هر عطار و بقالی می‌تواند برای خود یک کتابچه‌ی یادداشت داشته باشد و توهمات خود ار در آن کتابچه‌ها بنویسد، اما تا خودش چاپ نکند مسئول نیست، مسئول ناشر و چاپ‌کننده است که برای نفع شخص خویش مبادرت به چنین کاری می‌کنند و بدین سبب است که من خود را مسئول طبع هیچ‌کدام از آثار خود نمی‌دانم.

در مقابل چهار جلد دیوان من که تاکنون چند بار طبع شده است قرار بود ۲۰ هزار تومان به من بدهند و آن را هم از قرار ماهی صد تومان به من دادند و این صد تومان را چه به من بدهند و چه از من بگیرند هیچ تاثیری به حال من نداشته و ندارد. من اگر دیوانم را چاپ می‌کرم غیر از این می‌شد؛ اشعارم را به‌دقت انتخاب می‌کردم در صورتی که در این چهار دیوان اشعاری چاپ شده است که به هیچ وجه من با انتشار آن‌ها موافق نبودم.

نکات جالبی بود. متشکرم از توضیح‌تان. خوب چنان‌که گفتید اغلب اشعارتان هم از روی آگاهی و تعمق به وجود آمده‌اند. به طور کلی من سایه‌ی یک «عشق» شدید را بر روی اشعار شما می‌بینم. عشق با شور و حرارت تمام در اشعار گذشته‌ی شما وجود دارد می‌خواهم نظر خودتان را هم بدانم. شما به عنوان یک شاعر درباره‌ی «عشق» چطور فکر می‌کنید؟

اگر بنا شود که غریزه‌ی جنسی را عشق بنامیم باید به تعداد نفوس عالم عاشق قائل بشویم یعنی بگوییم همه‌ی افراد بشر عاشق‌اند در این صورت آیا برای عشاق معنوی معروفی مانند عرفای عالی‌مقام وقعی می‌ماند؟! پس بنابراین عشق را از این صورت اعمش خارج کنیم و به صورت اخصش نام عشق بدهیم پس جذبه‌ی الهی است که انسان‌های کامل و عارف از آن بهره‌مندند.

البته عشق مجازی مقدمه‌ی عشق حقیقت است، اما آن عشق مجاز هم صورت خاصی دارد که نمونه‌ی آن در عرفای معروفی مانند حافظ، مولوی، باباطاهر مشهود است. من به عنوان یک شاعر عشق را می‌ستایم. من خود از عشق مجاز شروع کرده‌ام و حال در راه رسیدن به عشق الهی هستم؛ و چطور شروع کردید مگر شما تا به حال عاشق شده‌اید؟

بلی در اول جوانی برای اولین بار عشقی ورزیدم و عاشق دختری شدم و این عشق منجر به شکست تلخی شد و همان شکست باعث شکست‌های دیگری در زندگی‌ام گشت. بالاخره همان دل شکسته‌ام پایه‌ی عشق معنوی و جذبه‌ی عرفانی‌ام بود. تمام عرفا دل‌شکسته‌اند و هرچه پیدا می‌کنند از دل شکسته پیدا می‌کنند، چون «خدا در دل‌های شکسته است».

شنیده‌ام که قرآن را به خط خودتان می‌نویسید و قسمت‌هایی از آن را به نظم می‌آورید. آیا درست است؟

من مدتی مشغول نوشتن قرآن مجید با خط خود بودم، ولی آن را به شعر درنمی‌آوردم. این موضوع حقیقت ندارد. ولی حالا چند سالی است که از سرودن شعر و نوشتن قرآن مجید هم که مدتی مشغولش بودم دست کشیده‌ام.

چرا از سرودن شعر دست کشیده‌اید؟ این موضوع بیش از هر چیز باعث تاسف من است چه دلیلی داشته؟ حالا چند سال است که شعر نسروده‌اید؟

در عرفان باید بین عاشق و معشوق حجابی نباشد، چون شعر هم مورد علاقه‌ی شدید من بود، خود حجابی بود برای من یعنی حجابی بود بین من و معشوق بدین سبب حالا چهار سال است که شعر را کنار گذاشته‌ام در تصوف و عرفان انسان باید کم‌کم تمام علایقش را از جهان مادی قطع کرده و به حق بپیوندد و بدین سبب من از مردم گریزانم.

وقت‌تان را چطور می‌گذرانید و روزی چند ساعت مطالعه می‌کنید؟

من همیشه در خانه هستم و خیلی کم از خانه بیرون می‌روم مطالعه‌ی زیادی در قرآن کریم می‌کنم و کار‌های منزل را هم انجام می‌دهم و باید گفت هر روز بیش از ده ساعت مطالعه می‌کنم.

شنیده‌ام شما شب‌زنده‌دارید و خیلی کم می‌خوابید.

بلی من شب‌ها تا سحر نمی‌خوابم و مطابق شرع نماز خوانده و مطالعه‌ی قرآن می‌کنم. از فرمایشات اوصیا استفاده می‌کنم که البته نکات قرآنی هم در آن‌ها هست. در بیست‌وچهار ساعت خواب من از چهار ساعت تجاوز نمی‌کند آن هم به طور نیم ساعت نیم ساعت. خوابم هیچ‌وقت عمیق نیست. هر وقت صدا کنند جواب می‌دهم.

حال شما خودتان را عارف می‌دانید؟

نه، من خودم را سالک می‌دانم. البته در مورد این‌که چرا به عرفان روی نهاده‌ام باید توضیح بیش‌تری بدهم هرکس که جذبه‌ی معنوی پیدا کرد و اهل عبادت شد البته سر و سری با خدا دارد. رویای صادقانه به او داده می‌شود و ممکن است حوادث آینده‌ی زندگی‌اش را در خواب ببیند.

خوب این‌طور که می‌گویید پس این جنبه‌ی رسالت پیدا می‌کند.

نه این جنبه‌ی رسالت ندارد، چون کسی که به او رویای صادقانه اعطا می‌شود رسالت ندارد که آن را به دیگران هم بگوید. شخص عارف ممکن است حوادث آینده را در خواب دیده باشد، اما چون تعیین وقتی نشده و همه‌ی حوادث مختوم نیست و ممکن است بدائی حاصل شده باشد جایز نیست که به دیگران بگوید.

شما چنین حوادثی را در خواب دیده‌اید؟

بلی من چیز‌های زیادی را در خواب دیده‌ام؛ حوادثی که بعضی‌شان اتفاق افتاده و مابقی هنوز موعدشان نرسیده است.

از جهتی من بسیار متاسفم چراکه من فکر می‌کنم قرن ما قرنی است که ماشین ملاک‌های زمین را از دست بشر گرفته است، قرنی که عواطف و احساسات در مقابل یورش «ماشین» از بین رفته شما برای ما قرن عرفان را پیشنهاد می‌کنید؟ در چنین قرنی که انسان در مقابل اختراعات و صنایع و غول ماشین متحیر مانده آیا درست است که دست به گریبان عرفان شد و امروز که انسان در کره‌ی ماه پیاده می‌شود آیا تصوف دردی از درد‌های نسل ما، قرن ما را علاج می‌کند؟ شما راه رسیدن به سعادت واقعی را تصوف و عرفان می‌دانید؟

بلی حتما تنها وسیله‌ی رسیدن به سعادت واقعی عرفان است و عرفان با هیچ تمدن و زندگانی ماشینی منافات ندارد انسان در هر صنعت و در هر مسلکی می‌تواند از همان مسلک راهی هم به خدا داشته باشد. توفیق عرفان حقیقی در اشخاص معدودی است مابقی باید هرکس راهی به خدا داشته باشد، چون که زندگی مادی برای اداره‌ی تن است و تن مرکب از روح و تعقل است و وجود اصلی ما «عقل» است و انسان بایستی هم تن و هم عقل خود را سیراب نگاه دارد چنان‌که ورزش جسمی و دماغی هم باید تواما صورت گیرند که تناسبی در میان باقی باشد.

شما روح را چه چیزی می‌دانید؟

روح قالب عقل است و قالب اثیری هم داریم و قالب ابدانی هم.

درباره‌ی موسیقی چه عقیده‌ای دارید؟

موسیقی غذای روح است به شرط آن‌که افراط نشود و اشعار و تصانیف گمراه‌کننده و رنگ‌هایی که فقط محرک هوس و شهوت است همراهش نباشد.

موسیقی ایرانی را می‌پسندید؟

موسیقی ایرانی را بسیار دوست دارم موسیقی ایرانی از حیث دستگاه کامل‌تر از موسیقی غربی است، چون دارای ۱۲ دستگاه بود که هنوز هم ۷ دستگاه دارد، اما موسیقی اروپایی فقط دارای دو دستگاه است ماهور و اصفهان، موسیقی ایرانی از حیث پرده هم کامل است: تمام‌پرده، نیم‌پرده، ربع پرده هم دارد، اما موسیقی اروپایی تمام‌پرده و نیم‌پرده دارد، ولی آن‌ها با این دو دستگاه‌شان خیلی مرتب و بیش‌تر کار کرده‌اند تا ما با ۱۲ دستگاه‌مان. در واقع موسیقی ما دانشگاهی است نامنظم و موسیقی غربیان دبیرستانی است کامل و منظم. من به‌شدت به موزیک غربی علاقه دارم و بتهوون را در عالم موسیقی بی‌نظیر می‌دانم.

در میان خوانندگان و موسیقی‌دانان ایرانی چه کسانی را می‌پسندید؟

ابوالحسن اقبال‌السلطنه را بهترین خواننده‌ی معاصر ایران می‌دانم به دلیل این‌که اولا احاطه‌ی کامل به ردیف و آواز ایرانی دارد و صدایش کاملا رساست و همیشه اشعار سعدی و حافظ و اشعار عرفانی و اخلاقی را می‌خواند. یکی هم مرحوم قمرالملوک وزیری بود. قمر نابغه بود. صاحبت مکتب بود.

شما چه کسی را بزرگ‌ترین عارف می‌دانید؟

شمس‌الدین حافظ شیرازی را بزرگ‌ترین عارف جهان می‌دانم به جهت این‌که او از دروازه‌ی قرآن وارد شده است.

البته نمی‌توانم تمام نظریات‌تان را قبول کنم با بسیاری از آن‌ها حرف‌هایی دارم، ولی خوب جایش این‌جا نیست و از طرفی بقیه‌ی سوال‌ها باقی است. خوب شما تصوف و عرفان را پیش می‌کشید و آن را با شرع و خداپرستی تلفیق می‌دهید، ولی می‌دانید در تصوف چیز‌های خلاف شرع هم وجود دارد در این باره چه می‌گویید؟

تصوف و عرفان غیر از درویشی معمولی است. در واقع تصوف واقعی همان مسلک انبیا و اولیاست. تصوف واقعی دین واقعی است. همه چیز پشتوانه‌ای دارد. تصوف اگر از دین خارج شود پشتوانه‌ای ندارد. تصوف پیغمبر جداگانه‌ای ندارد که تضمین الهی داشته باشد. همه‌ی ادیان از طرف خداست. هرکس به دین خودش واقعا عمل کند طبق نص قرآن «لاخوف علیهم و لایحزنون» (برای آن‌ها هیچ باکی نیست). البته بعضی از قسمت‌های تصوف و صوفی‌گری ساختگی است. در قرآن مجید در سوره‌ی حدید آمده است که رهبانیت (تصوف) را ما کمال مذهب قرار دادیم و شما او را از مذهب جدا و اسباب بدعت قرار دادید این است که ما اسم او را برمی‌داریم بدین جهت کسانی که به جلد درویشی درآمده‌اند اگر چیز خلاف مذهبی از آن‌ها دیدید بدانید بدعت است و چنین مسلکی مقبول درگاه الهی نیست. بلی قرآن اقیانوس عجیب بی‌کرانیست که همه چیز‌ها اشاره‌اش در آن است. من در قرآن غرق شده‌ام.

عده‌ای همین غرق شدن شما را طور دیگری تعبیر می‌کنند و این تصور در جامعه‌ی ادبی امروز به وجود آمده که شما از دست رفته‌اید و یک عارف کهنه‌فکر شده‌اید و رسالت‌تان را فراموش کرده‌اید. خوب شد رسالت را گفتم راستی نظرتان را درباره‌ی رسالت شاعر می‌خواهم. من شما را مسئول می‌دانم با این‌که شما خود را مسئول بیش‌تر شعرهای‌تان نمی‌دانید، ولی من معتقدم که شما یا هر شاعر دیگری رسالتی دارد تا نظر شما چه باشد؟

من در جواب همه‌ی آن شایعات و حرف‌ها که درباره‌ی من می‌زنند با یک بیت حافظ بزرگ پاسخ می‌گویم:

در نظربازی ما بی‌خبران حیران‌اند/ من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عرفان راهی است که تا خود شخص وارد نشود از کیفیات آن آگاهی پیدا نمی‌کند. تماشای از دور کافی نیست البته برای تماشای حال کسی که «مشغول» است غیرعادی و غیرطبیعی می‌نماید در صورتی که وقتی آدم به چیزی مشغول است از غیر آن چیز منقطع می‌شود.

اما رسالت شاعر: شاعر در هر مرحله‌ای که باشد باید حوایج و حالات آن مرحله را منعکس کند. شاعر اقسام مختلفی دارد: یک شاعر تنها عشقی و مجازی است، شاعری اجتماعی است و به طبیعت و جهان ماده عشق می‌ورزد. البته انسان و اجتماع هم زاده و جزو طبیعت است شاعری که عشقش در جهان طبیعت است طبعا اجتماعی هم است. اما وقتی شاعر عرفانی شد، عشقش در ماوراء طبیعت است و سر و کارش با انسان‌های کامل می‌باشد. به طور کلی رسالت شاعر نسبت به مرحله‌ی خودش فرق می‌کند.

می‌خواستم بدانم شعر به نظر شما چیست؟ ممکن است شعر را تعریف کنید؟

من شعر را در قطعه‌ی «شعر و حکمت» خودم تشریح کرده‌ام:

حکمت آمد اساس و ماهیت/ شعر کمیت است و کیفیت

حکمت آغاز گیر یا انجام/ شعر حسن شروع و خیر ختام

انسان یک چهاردیواری مسقف لازم دارد که در آن زندگی کند و از گزند‌های طبیعی مصون باشد. این مقدار ضروری (ساختمان و بنای خانه) را حکمت فرض کنید. شعر عبارت است از زیبایی و تناسب و دکوراسیون و انتخاب محل و مکان با در نظر گرفتن آب و هوا و غیره... این‌ها شعر است.

بالاخره ذوق لطیف هرجا به کار می‌آید آن‌جا شعر به وجود می‌آید. اگر شعر نباشد زندگی مزه‌ای ندارد و هر انسانی اگر شاعر نباشد انسان کامل نیست.

شما گفتید به الهام در شعر معتقدید. آیا از روی تعقل و آگاهی می‌توانید شعر بگویید؟

من به‌شدت به الهام معتقدم. شعر دست خودم نیست. از روی تعقل و آگاهی نمی‌توانم شعر واقعی بگویم باید شعر به من الهام شود. هرکس شعر واقعی بگوید آن الهامی است. شعر واقعی باید الهام شود. الهام کامل عرفانی است.

به نظر شما شعر باید حتما موزون باشد؟

خیر، شعر نباید حتما موزون باشد، اما عرفا شاعر، نویسنده‌ای را می‌گویند که سخنش موزون هم باشد. هر نویسنده‌ی واقعی شاعر هم هست و هر شاعر واقعی نویسنده نیز هست، اما عرفا شاعر نویسنده‌ی منظومه‌ها را گویند. اگر وزن را از شعر بیرون بکشیم دیگر ما را شاعر نخواهند گفت و نویسنده خواهند دانست اگرچه شاعر درجه اول هم باشیم.

بعضی از منتقدین سبک شما را سبک هندی می‌دانند، ولی من فکر می‌کنم سبک شما کاملا هندی نیست بلکه سبک عراقی است.

خوب تشخیص داده‌اید معلوم است شعرشناس و بااطلاعید. سبک من عراقی است، ولی سبک ترکستانی و هندی هم در اشعار من بی‌تاثیر نیستند.‌

می‌خواهم درباره‌ی سبک هندی نظرتان را بپرسم؛ آیا اصطلاح سبک هندی به نظر شما غلط نیست؟ من فکر می‌کنم باید به جای سبک هندی، سبک اصفهانی گفته شود.

اگر حقیقت سبک هندی را بخواهید به نظر من سبک هندی ریشه‌ی آذربایجانی دارد و به وسیله‌ی صائب تبریزی که نبوغ آذربایجانی داشته بیش‌تر مورد پسند قرار گرفته است.

نظرتان درباره‌ی ادبیات معاصر ایران و شعر امروز (نو) چیست؟

ادبیات معاصر ایران ترقی بسیار و قابل اهمیتی کرده است مخصوصا در زمینه‌ی شعرنو، شعرنو یک پدیده‌ی کمالی و ارزنده و احتیاج طبیعی است. شعر امروز که چند تن شاعر راستین این روزگار در به اوج رساندن آن تلاش می‌کنند احتیاج زمان ماست و زمان هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کند. شعرنو یا شعر امروز شروع شده منتها هنوز به کمالش نرسیده است و هنوز نوابغی به وجود نیامده‌اند، زیرا که هنوز زمان مقتضی از روی آن نگذشته است. نیما یوشیج که به‌حق باید از وی به عنوان شاعری بزرگ یاد گردد و احمد شاملو (ا. بامداد) شاعر ارزنده و نادر نادرپور و ه. ا. سایه و من پایه‌گذار هستیم.

ما خشت‌های اولیه را به کار گذاشتیم و با این‌که حالا احمد شاملو (ا. بامداد) واقعا راه مهم و بزرگی را در شعر امروز طی می‌کند، ولی چنان‌که گفتم هنوز شعر امروز به کمالش نرسیده است. اگر بعد از این زمان نوابغی پروراند، به حد کمال خود خواهد رسید.

آیا انتقاد اصولی از شعر امروز به عمل می‌آید؟

شما ادبیات را کتابی فرض کنید. اثر هر شاعری فصلی از این کتاب است و مجموع این فصول باید سیر عقلی و جسمانی و اجتماعی ملتی را نشان دهد عیب اصلی ما این است که روح اتحاد در ما خیلی ضعیف است مثلا یک شاعر غزل‌سرا سعی می‌کند که فقط غزل خودش را شعر و نماینده‌ی ملتش بداند قصیده‌سرا همین‌طور، قطعه‌سرا همین‌طور و شعرنو سرا هم همین‌طور و هیچ‌کدام هم، همدیگر را قبول نمی‌کنند، ولی حقیقت این است که مجموع این‌ها، مجموعه‌ای از همه‌ی شاهکارها، نماینده‌ی ملت ماست.

شاعر حقیقی کسی است که مطلبی را که در دست دارد اول خوب تشخیص دهد که این مطلب در چه قالبی باید بیان بشود مطلبی تنها غزلی است، مطلبی دیگر برای قصیده و مثنوی و دیگری برای قطعه و دیگری هم برای شعرنو مناسب‌تر است.

پارچه‌ای را که به خیاط می‌دهیم خیاط خوب باید مشتری را مطلع سازد که این پارچه برای چه نوع لباسی خوب است آیا باید از آن کت دوخت یا زیرشلوار. مطلب شعری هم تشخیصش با شاعر است که در چه قالبی باید آن را بیان کند؛ بنابراین شاعر کامل که همه‌ی قالب‌ها را در دست دارد هیچ‌وقت با یک قالب یا نوع به‌خصوص شعر مخالف نیست.

آن‌هایی که با یک یا چند نوع شعر موافق نیستند، سخت در اشتباه‌اند، چون خودشان نمی‌توانند آن نوع شعر [را]به وجود آورند با آن مخالفت می‌ورزند.

مثلا طرفداران شعرنو یا شعر امروز نباید امثال سعدی و حافظ و مولوی و نظامی و یا قصیده‌سرایان ارجمندی را، چون سنایی طرد کنند. برای این‌که سعدی نسبت به زمان خودش شعرنو گفته است، حافظ پس از سعدی باز سبک نوینی آورده که هنوز هیچ‌کس نتوانسته است از وی تقلید کند با این قیاس شعر امروز (نو) هم همین‌طور است. در شعرنو شاهکار‌های بزرگی وجود دارد و شاهکار‌هایی هم به وجود خواهد آمد که هنوز به عقل و تصور ما نمی‌گنجد و شاعران کهنه‌پرداز و غزل‌سرا و قصیده‌سرا هم نباید شعر امروز (نو) را تخطئه کنند، چون شعرنو پدیده‌ی زمان است و زمان هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کند...

شعر در معنی و مطلب است و قالب لباس شعر می‌باشد. یک دختر زیبا بدون لباس هم زیباست، اما با لباس متناسب زیباتر.

درباره‌ی ادبیات کهن ایران چه نظری دارید؟

ادبیات ایران یکی از غنی‌ترین ادبیات جهان است و شاعران نابغه‌ای در این ادبیات پا به عرصه‌ی حیات گذاشته‌اند. چنان‌که من حافظ را بزرگ‌ترین شاعر دنیا می‌دانم و حتی معتقدم که بعد از این هم دنیا نظیر آن را نخواهد دید.

پس مولوی چه؟

مولوی را نمی‌توان تنها شاعر نامید بلکه او را بزرگ‌ترین متفکر دنیا می‌دانم. من حافظ و مولوی و سعدی را نبی هم می‌دانم.

به نظر شما بهترین شاعر معاصر ایران کیست؟

به نظر من شعرای معاصر همه مبتدی هستند و هنوز هیچ‌یک از آن‌ها به حد کمال نسبی هم نرسیده است.

در مورد نویسندگان معاصر ایران چه نظری دارید؟

صادق هدایت را بهترین نویسنده‌ی معاصر ایران می‌دانم و پس از او باید از جلال آل‌احمد و صادق چوبک نام ببرم که به‌حق نویسنده‌های بزرگی هستند.

متاسفانه من از ده سال پیش به این طرف مطالعه‌ی دقیقی در نثر فارسی و نوول‌های معاصر نداشته‌ام بنابراین شاید در این چند سال اخیر هم نویسندگان خوبی به عمل آمده باشند که من از وجود آن‌ها بی‌اطلاعم.

قریب پنج ساعت است که من و شما صحبت می‌کنیم. برای من بسیار جالب بود این مسئله، چون دیروز زن همسایه می‌گفت شما کسی را نمی‌پذیرید و در تبریز هم این‌طور شایع بود که شما از مردم فرار می‌کنید.

بلی متاسفانه مردم حرف زیاد می‌زنند. این درست است که منزوی شده‌ام، ولی این دلیلی نمی‌شود که از همه فرار کنم این‌ها دروغ است. من هر چند ساعت که بخواهید در اختیارتان هستم. چنان‌که گفتم شهریار اگر اشخاص نامناسب را نمی‌پذیرد آیا این دلیل جنون می‌شود؟! بلی... این وضع اجتماع ماست، چون من حرفی ندارم. بگذارید مردم هرچه دل‌شان خواست بگویند.

دیگر خبرها

  • خاطره مجری برنامه مشاعره از شاعران بنام ایران
  • گردهمایی منطقه ای ائمه جمعه در بهمئی
  • شایعه عجیب درباره «شهریار»؛ با عالم غیب در ارتباط است!
  • تجلیل از ۵۰ شاعر و شاعره محله دستگرد در «گنج‌های پنهان»
  • به همت پژوهش سرای برهان کتاب «عشق برتر» منتشر شد
  • آثار سعدی را با نثری روان به نوجوانان ارائه می کنیم
  • استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب
  • شاعر سلام فرمانده به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت
  • ادای احترام بایرن به قیصر: مجسمه برنزی بکن‌باوئر
  • از هند تا ایران؛ استقبال شاعران از غزل رهبر انقلاب