قتل خونین دخترجوان در خیابان اندرزگو! / پسر غریبه قصاص میشود
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۷۳۱۵۲
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، قتل در اندرزگو اتفاق افتاد. متهم قتل در اندرزگو پیشتر دوبار از قصاص معاف و به پرداخت دیه و زندان محکوم شده بود، اما حکم در دیوان عالی کشور تایید نشد. متهم قتل در اندرزگو به درگیری خونین با میترا اعتراف کرد. در پرونده قتل در اندرزگو دختر جوان با ضربه چاقو به قتل رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رسیدگی به این پرونده از بیستم مرداد ماه سال ۹۶ آغاز شد. عابرانی که از خیابان اندرزگو عبور میکردند با دختر جوانی در حاشیه خیابان روبه رو شدند که پایش به شدت خونریزی داشت. عابران با اورژانس تماس گرفتند و دختر جوان به نام میترا به بیمارستان منتقل شد. تلاش پزشکان برای درمان وی بی نتیجه ماند و ساعتی بعد میترا به خاطر بریدگی سفیدران پایش تسلیم مرگ شد.
با مرگ دختر ۴۴ ساله پلیس به پرس و جو از شاهدان پرداخت. یکی از آنها گفت: من در یک لحظه دیدم دخترجوان در حالی پایش خونریزی داشت از یک پژو پیاده شد. من توانستم شماره پلاک ماشین را بردارم.
با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داده بود راننده پژو به نام رامین ۲۳ ساله ردیابی و بازداشت شد و به درگیری خونین با میترا اعتراف کرد.
وی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در آن جلسه وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: مادر میترا که مقیم آمریکاست تنها، ولی دم است و او برای قاتل دخترش حکم قصاص خواسته است.
وقتی رامین در جایگاه ویژه ایستاد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: به تازگی پژو ۲۰۶ خریده بودم که دنبال دوستم مسعود رفتم و با هم از ورامین به قیطریه رفتیم. در حوالی بلوار اندرزگو از خودرو پیاده شدیم تا شام بخوریم. چند دقیقه بعد مسعود از من خواست تا سوئیچ خودرو را به او بدهم. مسعود از رستوران بیرون رفت و چند دقیقه بعد من دنبال مسعود رفتم و دیدم او و یک دختر جوان در خودرو مشغول صحبت هستند. مسعود از من خواست تا چند دقیقه منتظر او بمانم. من حدود نیم ساعت منتظر آنها ماندم و وقتی دوباره سراغ مسعود رفتم با تندی از من خواست تا مزاحم نشوم. او در خودرو مشغول صحبت با دختر جوان بود. من عصبانی شدم و مسعود پیاده شد، اما دختر جوان همچنان روی صندلی شاگرد خودرو نشسته بود.
وی ادامه داد: من پشت فرمان نشستم و از میترا خواستم تا خودرو را ترک کند، اما میترا گفت: مسعود قول داده تا به او پول بدهد و تا زمانی که پولش را نگیرد خودرو را ترک نمیکند. میترا میگفت قصد دارد به یک پارتی شبانه برود و پس از دریافت پول باید او را به مهمانی برسانیم.
این متهم گفت: من که از شنیدن حرفهای دختر جوان عصبانی شده بودم برای ترساندن او کارد میوه خوری را که در خودرو داشتم بیرون کشیدم، اما دختر جوان دستم را هل داد که دستم زخمی شد. او نمیخواست پیاده شود به همین دلیل من و میترا با هم درگیر شدیم و نمیدانم چطور چاقو به سفید ران او برخورد کرد. همان موقع میترا که از دیدن خون ترسیده بود فریاد کشید و پیاده شد. من که شوکه شده بودم با خودرو فرار کردم، اما عابرانی که میترا را خونین دیده بودند پلاک خودرو را برداشتند و به این ترتیب بازداشت شدم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را از اتهام قتل عمدی تبرئه و به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم کردند.
آغاز کش و قوس قضایی پرونده قتل در اندرزگو
با اعتراض اولیای دم به حکم صادره پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات دیوان عالی کشور این حکم را تایید نکردند.
با شکسته شدن حکم دیه، پرونده رامین برای رسیدگی به شعبه همعرض ارسال شد.
پسر جوان این بار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
وی حرفهای قبلی اش را تکرار کرد و گفت: باور کنید سماجت میترا باعث شد برای ترساندن او چاقو بکشم. اما من نمیخواستم ضربهای به او بزنم.
من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. چون هیچ خصومتی با دختر جوان نداشتم و اصلا او را نمیشناختم. در کشمکش میان ما چاقو ناخواسته به سفیدران او برخورد کرد و موجب مرگش شد.
وی ادامه داد: من اصلا فکر نمیکردم ضربه به پا میتواند کشنده باشد.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده رامین را به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم کردند. اما حکم این بار نیز در شعبه هفتم دیوان عالی کشور شکسته شد و رامین برای سومین بار در دادگاه از خود دفاع کرد.
وی این بار در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و حرفهای قبلی اش را تکرار کرد. وی گفت: باور کنید من قصد کشتن دختر جوان را نداشتم و نمیدانم چاقو چطور به سفیدران او برخورد کرد. سماجت او باعث شد تا با هم درگیر شویم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده این بار رامین را به قصاص محکوم کردند. پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد تا قضات عالی رتبه به بررسی موشکافانه آن بپردازند.
منبع: رکنا
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: قتل حادثه اندرزگو دیوان عالی کشور قتل در اندرزگو دختر جوان پیاده شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۷۳۱۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
به گزارش خبرآنلاین چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
23302
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198