Web Analytics Made Easy - Statcounter

چندی پیش برنامه زاویه شبکه چهار سیما با حضور دو تن از اساتید فلسفه موضوع مهم ارتباط فلسفه و علوم انسانی را به بحث گذاشت که حاوی دو مدعا در این خصوص بود. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چندی پیش برنامه زاویه شبکه چهار سیما با حضور دو تن از اساتید فلسفه موضوع مهم ارتباط فلسفه و علوم انسانی را به بحث گذاشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حاصل دیدگاه یکی از طرفین بحث، دو مدعا در خصوص نسبت فلسفه با علوم انسانی بود:

الف) فلسفه نباید و نمی‌تواند برای علوم دیگر مبانی دست و پا کند؛

ب) فلسفه تنها می‌تواند تسهیلگر گفتگوی اندیشمندان علوم انسانی باشد.

مهدی عبدالهی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در یادداشتی که در اختیار تسنیم قرار داده است، به بررسی و بازخوانی تاریخی مدعیّات فوق پرداخته است که قسمت دوم آن را در زیر می‌خوانیم:

"فلسفه" استادِ علوم یا پادو؟! / درنگی در مدعیات کارشناس برنامه "زاویه" در خصوص نسبت فلسفه با علوم انسانی(1)

چیستی فلسفه در اندیشه اسلامی
در ابتدای پیدایش فلسفه اسلامی به‌ تبعیت از فلسفه یونان باستان، مقصود از فلسفه در میان اندیشمندان اسلامی، معادل با همه علوم حقیقی بود. به همین جهت، فلاسفه اسلامی در هر دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی قلم زده و آثار فراوانی را عرضه کرده‌اند اما در بستر زمان، از سویی با گسترش علوم برخی از این علوم از فلسفه جدا شده و در کسوت علم و بلکه علوم مستقلی درآمده‌اند.

از سوی دیگر نیز مباحث و شاخه‌های نوینی در ذیل فلسفه اسلامی پدید آمده‌اند. آن‌چه در دوره‌های اخیر فلسفه اسلامی دانسته می‌شود، مشتمل است بر فلسفه اولی (امور عامه، الهیات بالمعنی الأعم)، انسان‌شناسی (علم‌النفس فلسفی)، خداشناسی (الهیات بالمعنی الأخص) و معرفت‌شناسی.

چیستی علوم انسانی
"علوم انسانی" علومی هستند که موضوع تحقیق آنها ابعاد وجودی و کنش‌های مختلف انسانی (بما هو انسان) است.

مقصود از کنش‌های انسانی، آن‌دسته از فعالیت‌های انسانی است که متضمن روابط افراد بشر یا یکدیگر و روابط این افراد با اشیاء، و نیز آثار، نهادها و مناسبات ناشی از این رفتارهاست.

همه گزاره‌های علوم انسانی ناظر به انسانیت یا واقعیت انسانی هستند. این علوم در وهله نخست، ابعاد مختلف وجودی انسانی از قبیل وجوه فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و غیره را توصیف کرده و سپس برای گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب در هر یک از ابعاد یادشده برنامه ارائه می‌کنند.

نظام طبقه بندی طولی علوم بشری
بنا بر نظریه علم‌شناختی فیلسوفان و منطق‌دانان اسلام، هر دانشی دارای سه مؤلفه اساسی است: موضوع، مسائل و مبادی.

مقصود از موضوع و مسائل نیازمند توضیح نیست اما تحقیق در مسائل یک علم اغلب مبتنی بر گزاره‌هایی است که اعتبار و حقانیت آنها را باید خارج از آن علم جست‌وجو کرد.

این گزاره‌ها به‌اصطلاح "مبادی علم" محسوب می‌شوند که به نوبه خود به مبادی تصوری و تصدیقی تقسیم می‌گردند.

مبادی تصدیقی، مقدماتی هستند که استدلال‌های آن علم مبتنی بر آن‌ها می‌باشند. این مبادی تصدیقی به دو دسته تقسیم می‌شوند: اصول متعارف و اصول موضوعه. اصول موضوعه هر علم قضایایی‌اند که باید در علم دیگری اثبات شوند و در واقع، از مسائل آن علم دوم محسوب می‌شوند.

این نگرش علم‌شناختی که هویت یک منظومه معرفتی را وابسته به مبادی و مبانی به‌کار رفته در آن می‌داند، نظام طبقه‌بندی علوم را نظامی طولی تصویر می‌کند؛ چرا که با توجه به جایگاه مبادی یک علم در اثبات و نفی محمولات مسائل آن روشن می‌شود که دانش‌هایی که عهده‌دار تبیین و اثبات مبادی یک دانش دیگر هستند، نقش بسزایی در شکل‌گیری آن بازی می‌کنند.

اگر دانش (2) نیازمند دسته‌ای از مبانی است که دانش (1) عهده‌دار پاسخ به آن‌هاست، پس تکوّن مسائل دانش (2) و تحول در آنها به‌طور منطقی مبتنی بر مسائل دانش (1) است و از سوی دیگر، هر گونه تغییر در مسائل دانش (1) که مبادی دانش (2) را شکل می‌دهند، مسائل دانش (2) را دست‌خوش دگرگونی می‌کند.

اینک با این ملاحظه می‌توان گفت چنان‌که پیشینیان فلسفه را مادر علوم خوانده‌اند، بنیادی‌ترین مبادی علوم حقیقی را باید در میان گزاره‌ها و شاخه‌های مختلف علوم فلسفی جست‌وجو کرد که از قضا میان خود این شاخه‌ها نیز سلسله مراتب دانشی برقرار است.

بنیادی‌ترین گزاره‌های معرفتی در دانش معرفت‌شناسی بررسی می‌شوند. در مرتبه دوم، نوبت به هستی‌شناسی عقلی می‌رسد که به‌دنبال دست‌یابی به نگرشی کلی به هستی و شناخت اوصاف و احکام کلی وجود است.

 

نقش فلسفه اسلامی در علوم انسانی
شاخه‌های مختلف فلسفه اسلامی از جمله معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی نقش بنیادین در علوم انسانی و اجتماعی دارند.

پیش از این گفتیم که در سده هفدهم، تغییر روش علوم طبیعی از قیاسی ـ عقلی به حسّی ـ تجربی سرآغاز تحول بنیادین در این علوم و پیدایش علم جدید گردید.

چنان‌که دسته‏بندی علوم براساس اسلوب و روش تحقیق به سه دسته علوم عقلی ـ که مانند منطق و فلسفه اولی تنها با براهین عقلی و استنتاجات ذهنی قابل بررسی است ـ علوم تجربی ـ که مانند فیزیک، شیمی و زیست‏شناسی با روش‌های تجربی قابل اثبات است ـ و علوم نقلی ـ که مانند تاریخ، علم رجال و علم فقه براساس اسناد و مدارک منقول و تاریخی بررسی می‏‌شود ـ نشان‌گر جایگاه اساسی روش تحقیق در دانش است.

از سوی دیگر ابزارهای گوناگونی برای معرفت بشری وجود دارد. همه مسائل را نمی‏توان با ابزارها و روش یکسان تحقیق و بررسی کرد. در واقع روش تحقیق و ابزار مناسب معرفت در هر مسأله و دانشی به موضوع آن مسأله و دانش بستگی دارد.

ازآنجاکه واقعیات هستی همگی از یک سنخ نیستند، معرفت به هر واقعیتی روش و ابزاری متناسب با آن می‌طلبد و هر منبعی تنها برای معرفت به متعلقات خاصی کارآیی دارد.

افزون بر این، اگر معتقد به ضرورت وحی و دین آسمانی باشیم و قوای متعارف معرفت را برای کسب معرفت به همه واقعیات کافی ندانیم، منبع ویژه دیگری به منابع معرفتی ما افزوده می‌شود که توان عبور از مرزهای منابع متعارف بشری را دارد.

حاصل آنکه پژوهش در هر دانش و حل مسائل آن، نیازمند و مبتنی بر روش‌شناسی صحیح می‌باشد که تا اندازه بسیاری برآمده از معرفت‌شناسی و وابسته به ذات موضوع آن دانش و موضوعات مسائل آن است.

هر گونه پژوهش در قلمرو علوم انسانی، پیش از همه مبتنی بر حل و فصل مسائل معرفت‌شناختی است. در این حوزه، پرسش‌هایی ازاین‌دست مطرح می‌شود که آیا معرفت‌های بشری واقعگرایند یا ناواقعگرا؟ مطلق هستند یا نسبی؟ منابع و ابزارهای معرفتی انسان کدامند؟ آیا معرفت انسان محدود به معرفت حسی و تجربی است یا آنکه انسان از معرفت عقلی نیز برخوردار است؟ آیا ابزارهای متعارف معرفت، توان فراهم آوردن همه معرفت‌های مورد نیاز انسان را دارند یا آنکه دست این ابزارها از برخی حقایق کوتاه است و باید دست به دامان وحی شویم؟

پاسخ‌های متفاوت اندیشمندان به این پرسش‌ها نتایج متفاوتی در علوم انسانی به‌بار خواهند آورد.

از سوی دیگر، فرض‌های فلسفی درباره سرشت انسان در بنیاد هر رشته علمی مربوط به رفتارهای انسانی نهفته است.

پرسش‌هایی انسان‌شناختی وجود دارند که نه‌تنها نمی‌توان پاسخ آنها را از علوم انسانی مطالبه کرد بلکه حل مسائل علوم انسانی مبتنی بر آنهاست.

آیا انسان موجود تک‌ساحتی و مادی است یا آنکه یک حقیقت دوساحتی دارد؟ بر فرض دو ساحتی بودن، آیا اصالت با روح مجرد است یا بدن مادی؟ به‌بیان دیگر، کدام‌یک از دو ساحت مزبور حقیقت انسان را تشکیل می‌دهد؟ همچنین رابطه این دو ساحت چگونه است؟ آیا روح انسان تکامل‌پذیر است؟ وابستگی همه‌جانبه وجودی انسان به خالقش چگونه است؟ نیازمندی معرفتی انسان به خالق به چه نحو است؟ اصلاً انسان وابستگی تکوینی به خالق دارد؟ آیا انسان جاودانه است یا هستی وی در لحظه مرگ پایان می‌پذیرد؟ چه نسبتی میان زندگی اخروی انسان با زندگی دنیوی وی وجود دارد؟ همچنین است ده‌ها سؤال دیگر.

این پرسش‌های بنیادین ناظر به ابعادی از وجود انسان هستند که علوم انسانی از پاسخ به آنها ناتوان هستند و بلکه ورود به مسائل علوم انسانی و پژوهش در حیطه آنها منوط به این است که پیشاپیش موضع خود را نسبت به این پرسش‌ها مشخص کرده باشیم.

از جهت سوم، حل مسائل انسان‌شناختی متوقف بر پاره‌ دیگری از مسائلی است که به‌اصطلاح در قلمرو هستی‌شناسی (فلسفه اولی) قرار دارند.

مسائلی از قبیل تقسیم موجودات به مادی و غیر مادی، قانون علیت و گستره آن، فروعات قانون علیت (مثل ضرورت)، معیّت و سنخیت علی و معلولی، اقسام علت، علت حقیقی و مجازی و ... مسائلی هستند که در اتخاذ موضع نسبت به مسائل انسان‌شناسی تأثیرگذارند.

بدین ترتیب روشن می‌شود جایگاه فلسفه در میان علوم دیگر، به خصوص نسبت آن با علوم انسانی امری دلبخواهی و فرمایشی نیست بلکه  به تعریف ما از حقیقت فلسفه و نگاه علم شناختی به طبقه بندی علوم وابسته است.

"معاد جسمانی" در سروده‌های صائب تبریزی / شاعری که نظریات انقلابی‌ ملاصدرا را در لباس شعر طرح می‌کردجمهوری اسلامی، ایران را منسجم کرده است/ شهید سلیمانی سرداری در طراز نهج‌البلاغه بود

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: رسانه ملی شبکه چهار فلسفه رسانه ملی شبکه چهار فلسفه علوم انسانی فلسفه اسلامی معرفت شناسی سوی دیگر مسائل دانش خصوص نسبت گزاره ها مسائل آن شاخه ها پرسش ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۴۸۲۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پایان همایش «حکمت مطهر» با موضوع استان مطهری و مسائل جوانان

به گزارش خبرگزاری صداوسیما،  در این همایش پس از برگزاری نماز به امامت حجت الاسلام حاج علی اکبری امام جمعه موقت تهران و اجرای نمایش دانشجویی، وحید یامین پور دبیر شورای عالی نوجوانان و جوانان با اشاره به اینکه مهم‌ترین مسئله شهید مطهری غرب بود گفت: شهید مطهری به عنوان یک روشنگر دینی و اجتماعی مسئله غرب را تبیین کرد. غرب به عنوان یک کلیت منسجم که سرآغازی در تاریخ دارد و با گونه‌ای از هنر و شئون تمدنی تجلی کرده است، بعد از گذشت چند دهه در شئون سیاسی عالم گیر شد. مسئله تاریخ بشریت غرب بوده است و شهید مطهری به همین وجه مسئله غرب برایش دغدغه بود یعنی جبهه‌ای را برای خود در مباحث دانشگاهی انتخاب می کرد که ناظر به صور فکر و آکادمی جهان ما بود.

یامین پور افزود: اگر شهید مطهری به شهادت نمی‌رسید تمرکز فکری‌اش از مارکسیسم آرام آرام به لیبرالیسم می‌آمد، چراکه مسائل روز جامعه برایش بسیار اهمیت داشت. تلاش وی در عرصه فکر، پیراستن دین از نفوذ تفکر‌های التقاطی بود. این مهم تقریباً در تمام آثار ایشان منور است.

وی گفت: در مواجهه با غرب شهید مطهری به نقطه‌ای از اسلام اتکا می‌کند که حقیقتی از آن به عنوان وجه عزت و خودباوری است همان وجه بازگشت به خویشتن که نقطه پیش برنده جامعه است.

وی افزود: این وجه دقیقاً همان وجهی است که امام از آن برای انقلاب کمک گرفته است. بخش عظیمی از تلاش شهید مطهری ارجاع به همین موضوع است. در جای دیگر وی اشاره می‌کند جامعه مانند انسان روح دارد و انبیا و رهبران کسانی هستند که می‌توانند روح جامعه را احیا کنند و آن را به هویت حقیقی خود بازگردانند، یعنی همان سنت الهی.

دبیر شورای عالی جوانان گفت: رهبر جامعه مسئولیت بسیار بزرگی دارد، اینکه دست جامعه را بگیرد و آن را پای همین سفره بنشاند. یکی از بزرگترین کار‌های شهید مطهری دور کردن جامعه از تفکر التقاطی بود. در واقع کل طرح شهید مطهری همین بود و بخاطر همین امام در مورد شهید مطهری با تأکید می‌گوید آرای شهید مطهری را بخوانید.

در این همایش حجت‌الاسلام رکوفیان هم گفت: ما با جوانی مواجه هستیم که عاشق غرب و اعمال غربی است، اما در مقابل برگرفته از بهترین هاست و می تواند اتفاقات بسیار بزرگ جهانی را رقم بزند. در این جامعه، جوان ما درگیر یک جنگ ترکیبی همه جانبه است که بخشی از آن داخلی و بخشی از آن خارجی است.

وی با طرح این گزاره که در نگاه شهید مطهری، تعریف جوان از اندیشه او می‌آید افزود: کسی جوان است که اندیشه اش جوان است. اندیشه جوانی یعنی اندیشه تغییر یعنی دلتنگ از یکنواختی.

این پژوهشگر حوزه فرهنگ با اشاره به اینکه جنگ شناختی یعنی جنگی که ارزش‌ها و باور‌ها و ادراک انسان را مورد هدف قرار داده است تا برداشت انسان از همه چیز متفاوت باشد گفت: جنگ شناختی در واقع وظیفه اش جادو کردن است، جنگ تغییر نگرش هاست و همه آن در ذهن انسان شکل می‌گیرد. این جنگ همه را و علی الخصوص نسل جوان را شامل می‌شود. هدف اصلی دشمن در این جنگ گرفتن اعتماد جوان ما و تغییر نگرش اوست. چاره جوانان ما تغییر نگرش به زندگی است.

رکوفیان سلاح دشمن را ناامید سازی دانست و افزود: در واقع جوان ما را دچار یک ابهام می کنند و به ترویج آن می‌پردازند و اعتماد جامعه نسبت به حاکمیت را از بین می‌برند. در جنگ شناختی دشمن به دنبال این است که جوان اصلاً فرصت فکر کردن نداشته باشد. در واقع میدان نبرد ذهن انسان است.

دیگر خبرها

  • کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
  • استفاده از نیروهای متدین در دانشگاه از کارهای استاد مطهری بود
  • «زندگی با فلسفه» مستند پرتره انشاءالله رحمتی استاد فلسفه
  • استاد مطهری؛ فیلسوف یا متکلم؟!
  • طبقه بندی مشاغل باید به صورت ویژه پیگیری شود
  • مجتهدی حال فلسفی‌اش از قال فلسفی‌اش بیشتر بود
  • کتاب «تعالیم اسلام» به قلم علامه طباطبایی به چاپ یازدهم رسید
  • پایان همایش «حکمت مطهر» با موضوع استان مطهری و مسائل جوانان
  • استاد مجتهدی هم معلم و هم مولف بود
  • کارشناس مسائل حقوقی عراق: بغداد حق دارد سفیر آمریکا را اخراج کند