Web Analytics Made Easy - Statcounter

در سال های اخیر روان شناسان بسیار از مهارت جراتمندی و توانایی نه گفتن صحبت می کنند و اینکه اولویت زندگی هرکسی در وهله اول خود اوست. حال آنکه در دهه های گذشته همواره سخن از ایثار و ازخودگذشتی و دوری از خودمحوری و خودخواهی و مفاهیمی از این دست بود. جمع این دو مفهوم در کنار یکدیگر گاه تناقضی در ذهن مردم ایجاد می کند که با این همه پیشرفت علم و دانش آیا دنیا دارد به سمت آموزش خودمحوری و خودکامگی پیش می رود؟ و آیا نباید عقربه آگاهی، زندگی را در نقطه تعادل قرار دهد؟

گفت و گو با دکتر سعید بهزادی فرد، روان شناس، مشاور خانواده و ریس مرکز مشاوره نیک اندیشان، حاوی نکات درخور تاملی است که در آن به برخی از پرسش های مخاطبان پاسخ داده شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


در جایگاه یک روان شناس بفرمایید که آیا علم روان شناسی ما را به سمت خود محور شدن و ندیدن دیگران سوق می دهد؟

در واقع باید بگویم در دهه های اول قرن بیستم اندیشمندان فلسفه و علوم انسانی افکار را به سمت فردگرایی سوق دادند. اینکه به خودتان اهمیت دهید؛ برای خود ارزش قائل شوید؛ قربانی نباشید و ... از این رو مفاهیمی چون فداکاری و از خودگذشتگی و مرام و معرفت زیر سوال رفت؛ اما واقعیت این است که انسان سالم به غیر از خود، دیگران را هم می بیند و به جای افراط و تفریط، نقطه تعادل را برمی گزیند.

یعنی اینکه نه خودخواهانه با دیگران رفتار کنیم و تنها خود را ببینیم و اگر کسی به دیگران خیلی خوبی کرد، او را پخمه و اسکل و قربانی بنامیم یا از او سو استفاده کنیم؛ نه اینکه از خواسته ها و تمایلات خود به کلی صرفنظر کنیم. اتفاقا ما در روان شناسی تحلیل رفتار متقابل به مخاطب چند مهارت ساده را آموزش می دهیم. از جمله این که برخی آموزش ها قابل انتقاد است.


این مهارت ها چیست؟ ممکن است کمی بیشتر این موضوع را باز کنید؟

بله. درس اول در تحلیل رفتار متقابل اتفاقا این است که دیگری را ببین و به جای تمرکز کامل به روی خودت ، بر روی دیگران  هم تمرکز کن. تاکید ما در روان شناسی بر روی آدم ها نیست؛ بر روی ارتباط میان آن هاست.   از این رو به مخاطب می آموزیم که همیشه تنها به خودت و خواسته خودت فکر نکن. به روابطت با دیگران هم فکر کن. برای مثال اگر همگی با هم از یک سفر برگشتیم، با خودت فکر کن که من خسته ام و نیاز به استراحت دارم. آیا واقعا تنها اولویت من هستم؟ پس اینکه دیگری چه نیازی دارد، مهم نیست؟ پس اگر دیگران هم مهم اند، همسرت را هم ببین. مادرت را هم ببین. بنابراین در دنیای مدرن هم ارتباط و فداکاری مهم است. پس خانواده و در سطح وسیع تر جامعه، آتشی است که باید همه ما را گرم کند؛ اگر خودخواهی کنیم، این آتش خاموش می شود و همه ما متضرر می شویم. از این رو همگی باید در زندگی به شناخت درست برسیم و البته شناخت های اشتباهمان را اصلاح کنیم.


تعریف شما از شناخت چیست و کدام شناخت های ما باید اصلاح شود؟

شناخت برابر نهاده واژه(cognition) در نگاه من در شمار واژگان مقدس است. شناخت در واقع آگاهی نسبت به پدیده ها است. گل یک پدیده است. اگر آن را نشناسی و بلد نباشی چگونه از آن مراقبت کنی، خشک می شود. اگر شناخت از رابطه یا  اصطلاحا سواد رابطه نداشته باشی، روابط خوبی را تجربه نخواهی کرد و به همین شکل اگر آگاهی از روش کار یک وسیله نداشته باشی، آن وسیله را خراب خواهی کرد. شاید بتوان شناخت را مترادف شعور دانست و به این اعتبار کسی را که مشکل شناختی دارد، بی شعور نامید. از این رهگذر است که بی شعوری یک صفت و ویژگی است. پس اگر ما در مسیر رشد قرار گرفتیم و آموختیم و آگاهی کسب کردیم، به تغییرات شناختی می رسیم و از خطاهای شناختی خود و از بی شعوری نسبت به پدیده ها عبور می کنیم.


اگر ممکن است نمونه ای از  این خطاهای شناختی را بفرمایید؟

بله. حتما . کنترل کردن دیگران، یک خطای شناختی است. وقتی شما باور دارید که باید دیگران را کنترل کنید، یعنی من بیش از دیگران می فهمم و اجازه دارم دیگران را کنترل کنم. پس گاهی لازم است ما به شناخت های خود شک کنیم؛ چرا که بسیاری از شناخت های ما اشتباه است. برای مثال به ما می گویند ماست را با ترشی نخور! پوستت لک و پیس می شود. من بارها خورده ام و پوستم لک و پیس هم نیست!


این اشتباهات یا خطاهای شناختی از کجا می آیند؟

سوال خوبی است. ما برخی از این باورهای نادرست را از والدین، بعضی را از تجربه فردی، گروهی را از فرهنگ با همه عناصرش و شماری را از شبه علم  و علم می گیریم.  تنها علم است که با پیشرفت، هر روز خود را اصلاح می کند و یافته های نادرست پیشین را دور می ریزد. در واقع شناخت های ما سه دسته اند. 1. آن ها که درست بوده و هستند. 2. آن ها درست بوده و دیگر نیستند؛ 3. آن ها که غلط بوده و هستند. از این رو ما لازم است که به منابع شناختی احترام بگذاریم؛ اما الزاما قرار نیست همه آن ها را بپذیریم. البته تغییرات شناختی هم کار آسانی نیست.


پس از عبور از خطاهای شناختی چه کنیم که  از سطح سلامت بالاتری در زندگی برخوردار شویم؟

پس از گذر از خطاهای شناختی باید واقعیت ها را بپذیریم و به آن ها احترام بگذاریم؛ در واقع آدم سالم با واقعیت ها زندگی می کند و آدم ناسالم با توهمات. دیگر این که مسئولیت اعمال خود را بپذیریم و همواره دنبال مقصر دیگری نباشیم؛ بلکه به دنبال تغییر مثبت باشیم.

از همه مهم تر اینکه به رشد و ارتقا دادن خود با رعایت میانه روی و تعادل در همه زمینه ها در طول حیاتمان تعهد داشته باشیم. به این معنی که اگر والدین من شناخت های نادرستی داشتند و به تبع آن رفتار ناسالم، من می توانم با اصلاح شناخت ها رفتار مناسب تری از خود بروز دهم. در روان شناسیِ سلامت، معیار پیشرفت، حال بهتر است./ ایران آنلاین

 

 

 

 

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: خطاهای شناختی روان شناسی شناخت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۷۳۹۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

همدلی با کودکان، مهارتی که خانواده‌ها با آن غریبه‌اند

ایسنا/خراسان رضوی یک کارشناس ارشد روانشناسی بالینی گفت: اگرچه فراگیری همدلی با کودکان مهارتی بسیار مهم و ضروری است، اما بسیاری از خانواده‌ها با آن غریبه‌اند و آگاهی از آن ندارند.

سمیه سلیمانی در گفت و گو با ایسنا، مهارت‌های زندگی را لازمه بهزیستی دانست و افزود: فراگیری آشنایی با مهارتی تحت عنوان «همدلی» یا به عبارتی درک احساس دیگران ضروری است.

وی با بیان اینکه روانشناسان از سال ۱۹۵۷ تلاش داشتند تا دریابند منشاء همدلی کجاست و چگونه می‌توان فرزندان همدل‌تری تربیت کرد، اظهار کرد: بر اساس مطالعات و تحقیقات انجام شده مشخص شد در کنار عواملی چون نظم و انضباط، گرمی و عشق در رابطه، صبوری، تأیید و تشویق و تنبیه به موقع والدین، بهترین پیش‌بینی کننده همدلی در مردان و زنان ۳۰ ‌ساله رابطه‌ای بود که آن‌ها در ۵ سالگی با والدین خود داشتند.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی بیان کرد: در این تحقیقات مشخص شد هرچه رابطه والدین و فرزندان در سنین دبستان خوب و صمیمی‌تر باشد، کودکان، همدلی (توانایی درک احساسات و عواطف دیگران و دیدن دنیا از زاویه دید آن‌ها) را بهتر یاد می‌گیرند و بزرگسالان همدل‌تری می‌شوند و هرچه رابطه والد و فرزندان در این سنین رو به سردی و فاصله و «ول کن بابا» و حوصله‌اش را ندارم پیش رود در بزرگسالی احتمال اینکه کودک به سمت خودمحوری، خودکامگی، بی‌توجهی به حال و احوال و خواسته‌های دیگران پیش رود، بیشتر است.

وی در پاسخ به اینکه چطور می‌توان مهارت همدلی خود را ارتقاء داد؟ گفت: همان‌طور که گفته شد این یک مهارت مهم برای ایجاد رابطه قوی و ارتباط مؤثر است.

سلیمانی با بیان اینکه برای فراگیری و بهبود مهارت همدلی چند راه وجود دارد که می‌توان آنها را به کار گرفت، اذعان کرد: تمرین گوش دادن فعال، خود را جای آن‌ها گذاشتن، توجه کردن به نشانه‌های غیرکلامی، تمرین کردن ذهن آگاهی، خواندن داستان و به دنبال بازخورد بودن بخشی از این راه‌ها برای بهبود مهارت همدلی است.

وی با تأکید بر اینکه باید گوش دادن فعال را تمرین کرد، افزود: وقتی فرزندتان با شما صحبت می‌کند بدون وقفه با تلاش برای ارائه راه‌حل به آنچه می‌گوید تمرکز کنید. با برقراری تماس چشمی، تکان دادن سر و پرسیدن سؤالات «شفاف» نشان دهید به او گوش می‌دهید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی همچنین از والدین خواست خود را جای فرزندشان بگذارند و سعی کنند مسائل را از دید طرف مقابل ببینید، مثلاً تصور کنید اگر در موفقیت‌های آن‌ها بودید چه احساسی داشتید یا سؤالاتی بپرسید تا درباره تجارب آن‌ها بیشتر بدانید.

وی با بیان اینکه باید به نشانه‌های غیرکلامی توجه کرد، تصریح کرد: مردم اغلب احساسات خود را از طریق زبان بدن، لحن صدا و حالات چهره خود بیان می‌کنند باید به این نشان‌ها توجه کرد تا درک بهتری از احساس طرف مقابل داشته باشید.

سلیمانی همچنین تمرین کردن ذهن آگاه را ضروری دانست و افزود: ذهن می‌تواند به شما کمک کند تا آگاهی بیشتری ‌نسبت به افکار و احساسات خود ایجاد کنید که به نوبه خود می‌تواند به درک بهتر و همدلی با دیگران کمک کند.

وی در خصوص خواندن داستان گفت: این کار می‌تواند به شما کمک کند تا مهارت‌های همدلی خود را توسعه دهید، زیرا به شما امکان می‌دهد جهان را از دیدگاه‌های مختلف ببینید و احساسات و انگیزه‌های شخصیت داستانی را درک کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی با تأکید بر اینکه والدین باید به دنبال بازخورد باشند، اظهار کرد: باید از دوستان و اعضای خانواده در مورد مهارت‌های همدلی خود بازخورد بخواهید. آن‌ها ممکن است بتوانند پیشنهاداتی در مورد چگونگی بهبود شما ارائه دهند.

وی خاطرنشان کرد: همدلی مهارتی است که با تمرین و تلاش می‌توان آن را توسعه داد. با تمرکز بر درک و ارتباط با دیگران، می‌توان مهارت‌های همدلی خود را بهبود ببخشید و روابط قوی‌تری ایجاد کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در پایان گفت: اگرچه فراگیری همدلی با کودکان مهارتی بسیار مهم و ضروری است اما بسیاری از خانواده‌ها با آن غریبه‌اند و آگاهی از آن ندارند.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • سلامت روانی، اخلاقی و اجتماعی از وجوه مهم سلامت
  • از روان تا درمان
  • چرا باید به روان‌شناس مراجعه کنیم؟
  • کسانی که اعتمادبه‌نفس آن‌ها نمایشی است، این رفتارها را دارند
  • راهی متفاوت طی کن (+فیلم)
  • زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟
  • ۸ موقعیتی که نیازی نیست درباره آنها به دیگران توضیح دهید
  • کشفی تازه و متفاوت از تصور پیشین درباره مرز میان مرگ و زندگی
  • همدلی با کودکان، مهارتی که خانواده‌ها با آن غریبه‌اند
  • «مه مغزی» عارضه جدید کرونا