فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟ / از ظهور منجی بودا تا جولان نمادهای کابالایی یهود
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۶۸۷۰۷۷
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، سریال بازی مرکب به لطف پخش برخط نتفلیکس با حدودا ۲۱۰ میلیون مخاطب این روزها سرو صدای زیادی به پا کرده است، سریالی خوش ساخت با جلوههای ویژه بصری که مخاطب را از دل دنیای پیچیده و روزمره امروز به دنیای ساده و سرگرم کننده دوران کودکی میبرد، جاییکه ۴۵۶ بازیکن به دلیل بدهیهای هنگفت بانکی به آخر خط رسیده اند و امیدوارند در صورت برنده شدن در این بازی به ظاهر ساده مبلغ ۴۵.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سریال کرهای بازی مرکب چه میگذرد؟
سونگ گی هون، مردی مطلقه و شکست خورده در زندگی است که به دلیل بدهیهای زیاد مالی و بیکاری از مادرش پول تو جیبی میگیرد، اوضاع مالی او به قدری شکننده است که گهگاه برای تامین نیازهای مالی اش دست به قمار و زورگیری هم میزند، اما با این وجود برای خرید کادوی تولد دخترش، که حضانتش با همسر سابقش میباشد با مشکل مواجه است.
بیماری مادر، بیکاری و بدهی مالی و ناتوانی از حمایت تنها دخترش سه چالش بزرگ سونگ گی هون است که او را مجبور به حضور در بازی مرکب میکند. سونگ گی هون برای شرکت در بازی خود را به محلی که از قبل به او اعلام شده میرساند و به محض سوار شدن با گاز بیهوش میشود. سونگ گی هون بعد از به هوش آمدن متوجه میشود که او تنها بازیکن بازی مرکب نیست و قبل از او ۴۵۵ بازیکن دیگر هم با سودای دست یابی به میلیاردها وون تن به بازی داده اند. در جریان بازی اول که بازی چراغ سبز-چراغ قرمز است، بازیکنان باید با شنیدن کلمه چراغ سبز حرکت کنند و در نقطه مقابل بعد از شنیدن کلمه چراغ قرمز سرجای خود به ایستند، در ابتدا چند تن از بازیکنان بعد از شنیدن چراغ قرمز حرکت میکنند و در کمال ناباوری جلوی چشم دیگر بازیکنان توسط مسلسل گلوله باران میشوند.
در نهایت بیش از ۱۰۰ شرکت کننده در همان دور اول حذف میشوند، بازیکننان که فهمیده اند این یک بازی ساده نیست و قرار است سر جانشان معامله کنند به روند ادامه بازی شکایت میکنند و خواستار لغو ادامه بازی میشوند، در نهایت با رای بازیکنان روند ادامه بازی لغو میشود و همه بازیکنان دوباره بیهوش میشوند و بعد از به هوش آمدن خود را وسط خیابان، رها شده میبینند. بعد از چند روز بازیکنان میبنند دلیلی برای ادامه زندگی ندارند، زیرا نه تنها نمیتوانند از پس بدهیهای کلانشان برایند بلکه حتی قادر نیستند زندگی خود را تغییر دهند؛ در نتیجه ترجیح میدهند به بازی برگردند و بر سر مرگ و زندگی خود برای تصاحب میلیاردها وون قمار کنند.
در مراحل بعدی، بازیها همچنان شکل سادهای دارند، اما در هر مرحله، بازیکنان برای زنده ماندن دست به هر جنایتی میزنند تا زنده بمانند، از حمله شبانگاهی و کشتار یکدیگر در خوابگاه تا پیش مرگ کردن سایر بازیکنان برای زنده ماندن! در نهایت از بین ۴۵۶ بازیکن فقط دو بازیکن باقی میمانند که باید در بازی مرکب که بازی نهایی است شرکت کرده در مدت زمان ۳۰ دقیقه با هم مبارزه کنند، در این بازی اعمال هر نوع خشونتی مجاز است تا فقط یک نفر زنده از زمین بازی خارج شود.
در آخرین مرحله و در یک مسابقه سخت و نفس گیر سونگ گی هون موفق میشود رفیق دوران کودکیش را شکست دهد و بعد از کلی کلنجار حتی راضی میشود که از دور مسابقه خارج شود، ولی رفیقش را نکشد، در نهایت چوسانگوو که برای رسیدن به ششمین و آخرین مرحله بازی دستانش به خون سایر بازیکنان آغشته شده به دلیل عذاب وجدان و زخمی شدنش در جریان بازی دست به خودکشی میزند تا سونگ گی هون برنده ۴۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون وون شود. بعد از پایان بازی سونگ گی هون متوجه میشود که ماهیت این بازی مرگ و زندگی چیزی جز تفریح طبقه ثروتمند نبوده که همانند اسبهای مسابقه روی تک تک ۴۵۶ بازیکن شرط بندی کرده اند. این موضوع باعث خشم سونگ گی هون میشود و در پایان تلاش میکند تا با پاگذاشتن روی امیال و آرزوهایش و با چشم پوشی از دیدن تنها دخترش برای نجات همطنانش تلاش کند تا برای پول، تن به این بازی مرگ آور ندهند.
بودیسم؛ فلسفه اصلی سریال بازی مرکب
سریال بازی مرکب مشتمل به ۹ قسمت به نویسندگی و کارگردانی هوانگ دونگ هیوک تهیه و تولید شده است. این سریال که در دل خود صحنههای دلخراش زیادی دارد در حقیقت به دنبال پرده برداشتن از خوی درنده و وحشی انسان قرن حاضر است که در شرایط اضطرار و نجات خود حاضر است دست به هر کاری بزند تا با خودخواهی تمام، بقای خود را تضمین کند، حتی اگر قیمت آن خونریزی، وحشی گری و پا گذاشتن روی اصول اخلاقی و انسانی باشد.
از جمله نکات حائز اهمیت در این سریال توجه هوانگ دونگ هیوک به مسئله پلورالیسم دینی در جریان این سریال است، آنجا که در سکانسهای متعدد این سریال شاهد حضور انسانیهایی با مذاهب بودایی، مسلمان و مسیحی در کنار هم هستیم، اما چهرهای که از پیروان هر مذهب به تصویر کشیده شده خود حاوی نکات مهمی است که نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت از جمله آنکه نقش مسلمان این سریال را یکی از شخصیتیهای فرعی به نام عبدل علی بازی میکند، کارگر مهاجر پاکستانی که به دلیل درگیری با کارفرمای خود بر سر حقوق به تعویق افتاده اش برای تامین مایحتاج خانواده اش مجبور به حضور در بازی مرکب میشود. شخصیت عبدل علی گوشه گیر، مودب و بی دست پا به تصویر کشیده شده، کسی که به دلیل مهاجر بودنش توسط «هان مینیو» یکی از بازیکنان حاضر در بازی مرکب مورد تمسخر هم قرار میگیرد، فردی که بازی برده را به دلیل زودباوری و حماقت واگذار میکند و در نهایت محکوم به مرگ و حذف از بازی میشود.
سایر شخصیتهای مذهبی و خداباور قصه نیز شرایط بهتری نسبت به عبدل علی ندارند، زیرا در بهترین حالت و در شرایط اضطرار و گرفتاری سایر بازیکنان یا مشغول دعا کردن برای خود میشوند و یا فرمان به خشونت و کشتار دیگران میدهند! مشابه آنچه از تندروهای داعشی شاهد هستیم.
مسیحیان جهان این سریال نیز شرایط بهتری نیست به مسلمانان ندارند، آنها با لباسهای سیاه و با ترساندن مردم از غذاب جهان آخرت به دنبال وادار کردن رهگذران به پذیرش دین مسیحیت به عنوان یگانه راه نجات و رهایی بشریت از رنجها و دردها هستند. منادیان این دین عمدتا منفعل، سیاه پوش و حراف به تصویر کشیده شده اند.
اما سونگ گی هون شخصیت اصلی داستان شرایطی به مراتب بهتر از مسلمانان و مسیحیان و حتی لایئک (بی دین) جهان قصه دارد. او از همان ابتدا خود را یک بودایی معتقد معرفی میشود که به هیچ وجه حاضر نیست تغیر مذهب داده، مسیحی شود! وی با وجود مشکلات اقتصادی و خانوادگی فراوانی که دارد، اما در روند داستان در تلاش است تا به هر شکل ممکن از مادرش دستیگری کند، با وجود فقر مالی و برای خوشحال کردن تنها دخترش حاضر است از دستفروش غذایی تهیه کند و حتی در جریان بازی مرکب، نسبت به سایر بازیکنان از جمله تنها پیرمرد جهان قصه بسیار دلسوز و راهنماست و خواستار کار گروهی و رفاقت و نوع دوستی در بین هم تیمی هایش است.
سونگ گی هون شخصیتی است که در آخرین مرحله بازی، درست در جایی که به راحتی میتواند با کشتن چو سانگوو رفیق دوران کودی اش برنده بیش از ۴۵ میلیارد وون شود، به آن پشت پا زده و برای نجات و رهایی چو سانگوو حتی حاضر به انصراف از مسابقه نیز میشود تا رفیقش زنده بماند، موضوعی که اربابان بازی مرکب که غرق در خوشگرانی و تفریح هستند را مات و مبهوت میکند. اما این همه ماجرا نیست، زیرا سونگ گی هون حتی پایش را از این هم فراتر میگذارد و سهم چو سانگوو رفیق دوران کودکیش را به مادرش که دکه داری محلی است میدهد تا به رفیقش (چو سانگوو) که برای برنده شدن او (سونگ گی هون) دست به خودکشی زده بود، ادای دین کرده باشد.
او حتی به عنوان یک بودایی معتقد طرفدار دوستی و مهربانی، به قول نداده اش نیز عمل میکند و بردار ۱۰ ساله کانگ سه بیوک را که در جریان بازی مرکب از سونگ گی هون خواسته بود تا از او سرپرستی کند، از پرورشگاه خارج کرده، حضارت آن را به مادر چو سانگوو (رفیق دوران کودکیش) میسپارد تا همانند چو سانگوو یک فرد دانشگاه دیده و موفق بار بیاید.
سونگ گی هون به عنوان یک معتقد بودایی حتی پا را فراتر میگذارد و قرض گرفتن پول از رئیس بانک را شرافتمندانهتر از برداشت میلیاردها وونی میداند که در حساب بانکی اش است، زیرا او این پولها را خون بهای بیش از ۴۵۵ انسانی میداند که به دلیل فقر مالی تن به این بازی مرگ داده بودند و درست به همین دلیل برای خرج کردن این پولها دچار عذاب وجدان است. به این ترتیب ما در طول ۹ قسمت از این سریال قرار است با رفتار یک سالک بودایی معتقد روبرو شویم که با وجود مشکلات زیاد زندگی و بعضا مسیرهای انحرافی، همواره راه درست را انتخاب میکند و از مدار اخلاقیات حتی اگر به ضررش باشد، خارج نمیشود.
جولان نمادهای کابالایی یهود در سریال بازی مرکب
از جمله نکات قابل تامل در این سریال استفاده از نمادهایی است که به عرفان کابالای (کابالا همان عرفان یهود است و به دنبال فهم ذات دنیا و انسان است) مورد نظر یهود بسیار نزدیک است، از جمله نماد بازی مرکب که تشکیل شده از نمادهای دایره، مربع و مثلث است که در کنار هم ماهی مرکب مورد نظر کره ایها را میسازند. نمادی که در ابتدای سریال، کودکان کرهای روی آن بازی میکنند و درست در نهمین و آخرین قسمت سریال، روی همین نماد که شبیه درخت آفرینش مورد نظر عرفان کابالای یهود است، بازی خاتمه مییابد.
استفاده از تعداد زیادی از شمع دانها در این سریال خود معمایی است که نیاز به تفسیر دارد، زیرا در عرفان کابالا شمع دان با تعدادی مشخص (۷ شمع) حائز اهمیت است، اما در این سریال با تاکید افراطی بر شمع دانها، اگرچه از مفهوم دقیق کابالای آن فاصله گرفته، اما وجود بی شمار از شمع دان ها، آن هم در کنار نماد مثلث، روی زمین شطرنجی که از نمادهای آشنا و اصلی در عرفان کابالاست به دنبال القاع برخی از مفاهیم عرفان کابالا به ذهن و اندیشه مخاطب است.
از جمله دیگر نماد اصلی در این سریال وجود حرمی مخروطی شکل با چشم جهان بین است، اگر چه این مفهموم در این سریال بسیار محافظه کارانه و نه چندان آشکار، به کار رفته، اما به آسانی مفهوم مثلث با چشم جهان بین را به ذهن بیننده القاع میکند، وجود تک پایه شمع دان روی زمین شطرنجی که بی اختیار چشم را به سمت بالای تصویر، یعنی همان کرهای نورانی (سر شیشهای خوک) هدایت میکند. از سوی دیگر این فضا تاریک و غبار آلود به نوعی به «اتاق مراقبه» مورد نظر فراماسونرها که تعلیم یافته عرفان کابالایی یهود هستند نیز اشاره دارد.
نکته قابل تامل دیگر در این سریال استفاده صلاطین قدرت از نقابهای طلایی در کنار استفاده گسترده از رنگهای طلایی، آبی، ارغوانی و قرمز به عنوان رنگهای مطلوب فراماسونرهاست.
در لژهای فراماسونری، ماسونها عمدتا از نقاب برای شناخته نشدن استفاده میکنند، موضوعی که در جای جای این سریال نه تنها به این موضوع اشاره شده، بلکه حتی روی آن تاکید هم دارد.
نتیجه گیری
سریال بازی مرکب SquidGame محصول سینمای ۲۰۲۱ کره جنوبی است که تلاش کرده تا با خرده روایت زندگی انسانهای در بند روزمرگی، مباحث اعتقادی مکاتب و مذاهب مختلف را به ضعم خود به چالش کشیده، نقد کند. آنجا که هوانگ دونگ هیوک در مقام نویسندگی این اثر تلاش کرده تا با گره افکنی و قراردادن کاراکترها در شرایط سخت تصمیم گیری، بنیاد فکری و فلسفی ادیان آسمانی را تا جایی زیر سوال برد که یک لایئک در مقام تمسخر آن برآید، اما در نقطه مقابل کاری به شریعت یهود ندارد و اصطلاحا چراغ خاموش از کنار آن میگذرد و در ادامه و در لایههای بعدی با ادای احترام به عرفان کابالای مورد تایید یهود، به تقدیس از بودا میپردازد.
یکی از نکات قابل تامل در عملکرد هوانگ دونگ هیوک در قامت نویسنده و کارگردان این اثر، استفاده ناقص و بعضا اشتباه از نمادهای عرفان کابالاست، آنجا که با استفاده گسترده و بی هدف از شمع دانها، قداست شمع دان ۷ شمع مورد نظر کابالیستها را ضایع و خدشه دار میکند و یا در جایی دیگر در حالی از نماد مثلث روی زمین شطرنجی استفاده میکند که این دو نماد روی یکدیگر، عملا مفاهیم خود را از دست داده و مفاهیم جدیدی را خلق میکند که تا حد زیادی بی ربط و به فهم بهتر داستان کمکی نمیکند! یا در جایی دیگر ما شاهد جولان نقابهای طلایی با سر حیواناتی هستیم که فقط نماد گاو مورد نظر عرفان کابالا در بین آنها به چشم میخورد و سایر نقابهای مورد استفاده کوچکترین سنخیتی با عقاید کابالیستها ندارد که خود نشان دهنده نوعی تناقض و تضاد در جهان داستانی است که راوی آن هوانگ دونگ هیوک است.
گویی این نویسنده کرهای تا جایی به قوانین کابالا پایبند است که این مفاهیم در خدمت ادای احترام او به بودا باشد و خارج از آن، این نمادها برای دونگ هیوک عملا کارکردی نداشته و به آسانی از کنار آن رد میشود. موضوعی که چرایی واضحی در آن به چشم نمیخورد. مسئله زمانی بغرنجتر میشود که هوانگ دونگ هیوک پا را فراتر میگذارد و با استفاده ناقص از مفاهیم الهههای سه گانه کابالا یعنی ایمان، امید و محبت، تنها به محبت اکتفا میکند تا از دل مفاهیم عرفان کابالای فراماسونرها، به عرفان بودا که همان احساس نودوستی نسبت به یکدیگر است، رجعت کند.
به این ترتیب ما در این سریال با رویکردهای متناقضی روبرو هستیم که باوجود خوش ساختی در تولید، اما در انتقال مفاهیم داستانی ناتوان است و بعضا همانند سایر عرفانهای نوظهور به دهها سوالی که در ذهن بیننده ایجاد کرده، پاسخی نمیدهد و فقط به دنبال تقدیس بوداست تا نشان دهد یک سالک معتقد با به کار بستن آموزههای اخلاقی مورد نظر بودا که همان مهرورزی و نوع دوستی نسبت به همه انسانهاست میتواند انرژی درونی خود را به انرژی کیهانی گره بزند تا با پی بردن به رازهای جهان، در نهایت به منجی همه انسانهای غرق در رنج و سختی دنیا تبدیل شود. براین اساس و آنطور که در این سریال به تصویر کشیده شده، سالک واقعی برای نیل به این هدف (منجی شدن) باید سری پرشور (موی قرمز سکانسهای پایانی قصه) و روحیهای جنگنده و مبارز و در عین حال از خود گذشته داشته باشد تا بتواند روی امیال خود پا بگذارد، همانطور که سونگ گی هون با پا گذاشتن روی امیالش، خود را از دیدار تنها دخترش محروم کرد تا جهان انسانهای زنجیر شده در تسلسل بی پایان رنجهای زندگی را رهایی بخشد؛ با این حال چند سوال اساسی در این سریال بی پاسخ میماند، از آن جمله اینکه چرا در نقد سطحی از مذاهب آسمانی جای دین یهود خالیست و عملا مورد نقد قرار نمیگیرد؟ چرا از نمادهای عرفان کابالای یهودی به شکل ناقص در جهت ادای احترام به بودا استفاده شده؟ و چطور مذاهب آسمانی (که به گواهی تاریخ در طول قرنها منجی و رهایی بخش بشر از سختیها و رنجها بوده) در جهان این سریال نه تنها توانی برای رهنمود و نجات بازیکنان ندارند بلکه دردسرساز و آزاردهنده است، اما در نقطه مقابل دین زمینی بودا قادر است با چند توصیه اخلاقی ساده، سعادت بازیکنان را دستکم در جهان این سریال تضمین کند؟
منبع: فارس
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: بازی مرکب سینما و تلویزیون تصویر کشیده شده هوانگ دونگ هیوک سریال بازی مرکب سایر بازیکنان جریان بازی بازی مرکب تنها دخترش رفیق دوران مورد نظر کره ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۸۷۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ظهور یک قدرت اقتصادی جدید؛ اقتصاد هند چقدر قوی است؟
نشریه اکونومیست در سرمقاله این هفته رشد اقتصادی هند به رهبری نارندرا مودی را مورد بررسی قرار داده است. از منظر این نشریه، باوجودی که آقای مودی قدمهای مثبت بسیاری برداشته است، اما برخی نقاط ضعف او میتواند او را از تحقق وعدههایش بازدارد.
به گزارش اکو ایران، به گفته اکونومیست، انتظار میرود شش هفته دیگر نارندرا مودی در سومین دوره نخست وزیری برنده شود، که موقعیت او را به عنوان مهمترین رهبر هند از زمان جواهر لعل نهرو تثبیت میکند. پیروزی انتخاباتی این پسر چای فروش در واقع نشان دهنده مهارت سیاسی او، قدرت ایدئولوژی ملیگرای هندی و فرسایش نهادهای دموکراتیک اوست. با اینحال نشان دهنده حسی میان رای دهندگان عادی و نخبگان هند درباره این است که او رونق و قدرت را برای هند به ارمغان میآورد.
هند نارندرا مودی تجربهای از ثروتمند شدن در میانه جهانی زدایی و تحت رهبری قدرتمند است. اینکه آیا هند میتواند در طول ۱۰ تا بیست سال آینده به سرعت رشد کرده و از تنش دوری کند سرنوشت ۱.۴ میلیارد نفر و همچنین اقتصاد جهان را تعیین خواهد کرد. از منظر اکونومیست، فرمول مودی میتواند تا جایی کار کند، ولی درباره اینکه آیا موفقیت هند میتواند ادامه یابد و آیا این مساله به ماندن او در قدرت بستگی دارد سوالاتی وجود دارد.
هند با رشد اقتصادی ۶ تا ۷ درصد، سریعترین نرخ رشد را در میان کشورهای بزرگ دارد. دادههای جدید نشان میدهند که اعتماد بخش خصوصی آن در بالاترین سطح از سال ۲۰۱۰ قرار دارد و درحالی که امروز پنجمین اقتصاد بزرگ جهان است میتواند تا سال ۲۰۲۷ به سومین اقتصاد جهان پس از آمریکا و چین تبدیل شود. نفوذ هند به روشهای جدیدی نمایان میشود. شرکتهای آمریکایی ۱.۵ میلیون کارمند در هند دارند، که بیش از هر کشور خارجی دیگری است. بازار سهام آن چهارمین بازار ارزشمند جهان است و بازار هوانوردی آن در رتبه سوم قرار دارد. خرید نفت روسیه توسط هند قیمتهای جهانی را تغییر میدهد. افزایش ثروت به معنای افزایش نفوذ ژئوپلتیک است؛ پس از بالاگرفتن تنش در کانال سوئز، هند ۱۰ کشتی جنگی در خاورمیانه مستقر کرد.
اگر به دنبال یک "چین دیگر" هستید که با محوریت تولید ایجاد شد، آن هند نیست. این کشور در زمان رکود تجارت کالا و اتوماسیون تولید توسعه مییابد؛ بنابراین نیاز به مدل جدیدی برای رشد دارد. یکی از محورهای این رشد "برنامه عظیم زیرساخت"هاست که بازار واحد گستردهای را بههم پیوند میدهد. هند ۱۴۹ فرودگاه دارد و هرسال ۱۰ هزار کیلومتر جاده و ۱۵ گیگا وات ظرفیت انرژی خورشیدی اضافه میکند. برخی از این زیرساختها، چون پرداختهای دیجیتال، بازارهای سرمایه مدرن و بانکها نیز نامشهود هستند. همه اینها به شرکتها امکان میدهد از اقتصاد مقیاس بهره ببرند.
محور دوم "رشد صادرات خدمات" است که به ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور رسیده است. تجارت جهانی در خدمات هنوز درحال رشد است و "شرکتهای فناوری اطلاعات هند" مراکزی ایجاد کردهاند که تحقیق و توسعه و خدماتی، چون قوانین و حسابداری به شرکتهای بین المللی عرضه میکنند. اما باوجود پردیسهای فناوری شیک، هند همچنان یک جامعه نیمه روستایی است؛ و این مساله سومین و آخرین محور رشد را توضیح میدهد؛ مدل جدیدی از سیستم رفاه که در آن صدها میلیون نفر از مردم فقیر هند پرداختهای انتقالی دیجیتال دریافت میکنند. دادههای جدیدی نشان میدهند که سهم جمعیتی که زیر خط فقر جهانی ۲.۱۵ دلار در روز زندگی میکنند از ۱۲ درصد در سال ۲۰۱۱ اکنون به زیر ۵ درصد کاهش یافته است.
اما نارندرا مودی لایق چه میزان اعتبار است؟ موفقترین سیاستهای او از دستورالعملی استفاده میکند که در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ در هند ظهور کرد؛ اما هیچ ایرادی ندارد. او برای جلوبردن اصلاحات متوقف شده، نظارت شخصی روی تصمیمات مهم و سرکوب عقب ماندهها و مخالفان بوروکراسی قابل تقدیر است. برخی میگویند او "سرمایه داری رفاقتی" را پرورش داده است. با اینحال، گرچه برخی شرکتهای بزرگ امتیازاتی گرفتند، تمرکز در تجارت درحال کاهش است، فساد محو شده است و کسبوکارها تنوع بالایی دارند. اگر او پیروز شود هند به رشد قوی ادامه خواهد داد. سطح متوسط نیز همینطور خواهد بود: ۶۰ میلیون نفر بیش از ۱۰ هزار دلار در سال کسب خواهند کرد؛ که این تعداد تا سال ۲۰۲۷ به ۱۰۰ میلیون نفر میرسد.
بااینحال، هند با یک مشکل ترسناک روبروست. از یک میلیارد نفر جمعیت در سن کار این کشور تنها ۱۰۰ میلیون نفر شغل رسمی دارند و باقی اکثرا کار موقتی دارند یا بیکار هستند. نخست وزیر هند برای جذب برخی از نیروی کار از یک برنامه مشوق دولتی برای ارتقای تولید استفاده میکند. ولی حتی اگر این برنامه به اهداف خود برسد، تنها ۷ میلیون شغل ایجاد میکند.
از منظر اکونومیست، اقتصاد هند برای حفظ رشد خود باید اشتغال انبوه ایجاد کند. یکی از راهها بزرگتر شدن بخش فناوری اطلاعات است که به عنوان یک قطب دیجیتالی سازی جهان عمل کند و مجموعهای از صنایع صادراتی که مالی، غذا و دفاع را دربر میگیرد. هزینه کارگران در این صنایع نیز میتواند به نوبه خود در سایر بخشها اشتغال ایجاد کند. یک بازار داخلی کارآمد و واحد بهرهوری کلی را افزایش میدهد و رفاه هدفمند میتواند به کسانی که عقب ماندهاند کمک کند. برای این منظور، هند باید آموزش و کشاورزی خود را متحول کند، و امکان مهاجرت بیشتر از شهرهای شمالی پرجمعیت را به سمت شهرهای جنوبی و غربی فراهم کند.
با این معیارهای برجسته، نارندرا مودی حرف زیادی برای گفتن ندارد. حزب بهاراتیا جاناتا استعداد و ایدههایی دارد، اما بیشتر روی ایدئولوژی متمرکز است. رشد غیرلیبرالیسم، مخالفت سیاسی و آزادی بیان را محدود کرده است. این واقعیت که شرکتها از مودی میترسند میتواند علت عدم رشد سرمایه گذاری را توضیح دهد. روند آماده کردن عموم برای تغییرات اجتماعی گسترده در دهه ۲۰۳۰ به درستی آغاز نشده است و بازسازی آموزش، شهرها و کشاورزی نیاز به همکاری دولتهای محلی دارد، که توسط بهاراتیا جاناتا اداره نمیشوند، و همینطور گروههای اجتماعی که با اختلال مواجه هستند.
سوالی که درباره هند و اقتصاد وجود دارد این نیست که آیا نارندرا مودی پیروز خواهد شد یا نه، بلکه این است که آیا او رشد خواهد کرد. او در سن ۷۳ سالگی ممکن است قدرت مدیریت خود را روبه افول بیابد. برای ایجاد یک دستورکار اصلاحی جدید، در سطح چیزی که در دهه ۱۹۹۰ ظهور کرد، و برای تقویت یک اقتصاد مبتنی بر دانش که به مردم برای تفکر خود پاداش میدهد، او باید انگیزههای استبدادی خود را تعدیل کند. همچنین برای جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی بیشتر و یافتن یک جانشینی با تفکر رشد، حزب او باید "سیاستهای شوونیستی" خود را مهار کند. اگر چنین نشود، ماموریت نوسازی ملی مودی، وعدههای خود را محقق نخواهد کرد.