علامهای که سه فرزندش در نوزادی جان سپردند
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۶۹۰۸۱۵
صراط: امروز ۲۴ آبان ماه چهلمین سالگرد درگذشت آیتالله العظمی سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی در سال ۱۳۶۰ است.
به گزارش ایسنا، اجداد و نیاکان علامه طباطبایی از طرف پدری به امام حسن مجتبی (ع) و از طرف مادری به امام حسین (ع) ختم میشود. سید محمدحسین، جد علامه طباطبایی (ره) از شاگردان و دوستان صمیمی شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر، صاحب کتاب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام بود و نامهها و نوشتههای شیخ را به دلیل خوشخط بودن، بازنویسی میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با این حال اما سید محمدحسینِ کهنسال از نعمتِ داشتن فرزند محروم بود. روزی هنگام تلاوت سوره انبیاء با قرائت آیه ۸۳ این سوره و خواندن آیهِ «وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» دلش شکسته شد، در همان لحظه چنین ادراک کرد که اگر حاجتش را از خداوند بخواهد به او اعطا میشود. او نیز دعا کرد و خدا فرزند صالحی به او داد و آن پسر، سیدمحمد آقا، پدر علامه طباطبایی شد.
تولد
حاصل پیوند سیدمحمد آقا و ربابه خانم، سید محمدحسین بود که در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۲۸۲ در روستای شادباد مشایخ تبریز متولد شد. سیدمحمد آقا از فرزندان ابراهیم بن اسماعیل دیباج، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع)، فردی فاضل و مجتهد و از علما و ملاکان سرشناس تبریز و مادرشان از نوادگان امام حسین (ع)، دختر غلامعلی یحیوی از اشراف بهنام تبریز بود.
ربابه خانم چهار سال بعد، محمدحسن دومین پسرش را به دنیا آورد و اندکی بعد، چشم از جهان فروبست. پنج سال بعد در سال ۱۲۹۱، سیدمحمد آقا درگذشت. پس از فوت پدر و مادر سید محمدحسین و سید محمدحسن، حاج میرزا باقر قاضی، پدر شهید قاضی طباطبایی، شهید محراب و از بزرگان فامیل، کفالت آنان را بر عهده گرفت.
سید محمدحسین جوان در ابتدای شروع درس در آغاز دهه ۱۲۹۰ توفیق چندانی در فهم مطالب درسی نداشت، اما با توسل به اهل بیت و عنایت الهی، گشایش مستمر فکری و طی مدارج عالی علمی و سلوک الهی جزو شخصیت همیشگی او شد.
با رسیدن محمدحسین و محمدحسن از سال ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ به صورت خصوصی خواندن قرآن، گلستان، بوستان، نصاب الصبیان، اخلاق ناصری، انوار سهیلی، تاریخ عجم، منشآت امیر نظام و ارشاد الحساب را نزد شیخ محمدعلی سرایی آموختند و از سال ۱۲۹۷ به مدارس جدیده که به تازگی وارد ایران شده و از کلاسهای درس فرانسه با آموزش زبان فرانسوی الگوبرداری میکرد، شدند و تا کلاس پنجم در این مدارس درس خواندند.
پسرهای سیدمحمد آقا از کلاس ششم به آموختن دروس عربی از جمله کتابهای صرف، تصریف و جامع المقدمات به مدرسه طالبیه تبریز فرستاد. محمدحسین و محمدحسن به دلیل هوش و گیرایی بالا دروس حوزه را به سرعت به پایان رساندند. آنان در عطش تحصیل علوم مختلف و ردهِ بالا و به دلیل فقدان دورههای آموزشی بالاتر در تبریز، تصمیم به مهاجرت به نجف اشرف گرفتند، اما این تصمیم به بعد از ازدواج برادر بزرگتر موکول شد.
سید محمدحسین در سن ۲۲ سالگی در سال ۱۳۰۴ با قمرالسادات مهدوی طباطبایی، دختر حاج میرزا مهدی مهدوی طباطبایی، از دختران فامیل ازدواج کرد و در حدود یک سالگی نوزاد تازه متولدش، به همراه خانواده و برادرش سید محمدحسن به نجف اشرف، مهاجرت کردند. آنان برای تامین مخارج زندگی و تحصیلشان در نجف، بخشی از املاک پدری در تبریز را فروختند و بقیه مخارج شان را از فروش محصولات املاک زراعی پدر ارتزاق کردند.
با ورود خانواده طباطبایی به نجف اشرف و به دلیل وضعیت غیربهداشتی و شرایط نامناسب آب و هوای شهر نجف، نوزاد تازه متولد درگذشت. این اتفاق برای دو فرزند بعدی نیز تکرار شد.
با قرار گرفتن آیت الله سید علی آقا قاضی، از اساتید به نام اخلاق، عرفان، سیر و سلوک نجف در مسیر زندگی سید محمدحسین، مسیر زندگی و سرنوشت او تغییر کرد. اگرچه همسر سید محمدحسین با سیدعلی قاضی نسبتِ دور فامیلی داشت اما تعاملات اجتماعی او و محمدحسین در احوالات روحی قمرالسادات که دچار سقط مکرر فرزند و افسردگی ناشی از آن بود، تاثیر شگرفی داشت.
سیدعلی قاضی در دیداری که با قمرالسادات داشت، به او نوید زنده ماندن فرزند چهارمش را داد حتی به او اسم نوزادش را گفت و مدتی بعد، عبدالباقی به دنیا آمد و صاحب دو خواهر هم شد.
قمرالسادات ۳۹ سال بعد در سال ۱۳۴۳ چشم از جهان فروبست. علامه به همسر باوفایش عشق میورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. ایشان پس از مرگ همسر تا مدتها هر روز بر سر قبر ایشان حاضر میشدند و در فقدان او اشک میریخت.
علامهِ در ۶۱ سالگی با منصوره روزبه، خواهر رضا روزبه از دانشمندان عصر پهلوی ازدواج کرد.
سید محمدحسین، برادر کوچکتر سید محمدحسن، اسم فامیل الهی طباطبایی را بر خود گذاشت و از عرفا و فلاسفه بهنام آن زمان شد و ۱۳ سال قبل از برادر بزرگتر در سال ۱۳۴۷ جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بازگشت به وطن
آیتالله سید محمدحسین طباطبایی که در نجف اشرف به مقام اجتهاد رسید به علت ممنوع شدن خروج ارز توسط رضا شاه پهلوی در سال ۱۳۱۴ و توقف انتقال پول به نجف مشکل شدید معیشتی پیدا کردند و مدتی را به صرفه جویی شدید و فروش اثاث منزل و استقراض از اطرافیان گذراندند. با رسیدن پول غیرمنتطره ای که ناشی از نذر بود، علامه قرضش به طلبکاران را بازپرداخت کردند و به ایران برگشتند.
ایشان بعد از مراجعت به ایران به روستای محل تولدشان برگشتند و یک دهه به زراعت و کشاورزی مشغول شدند.
سیدعبدالباقی طباطبایی، فرزند علامه گفت: «در مدت ۱۰ سال بعد از مراجعه علامه از نجف به روستای شادآباد و به دنبال فعالیتهای مستمر ایشان، قناتها لایروبی و باغهای مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شد و چند باغ جدید احداث شد و یک ساختمان ییلاقی در داخل روستا برای سکونت تابستانی ساختند.»
مدارج علمی
علامه طباطبایی در سال ۱۳۲۴ راهی قم شدند و در حوزه علمیه قم مشغول تدریس شدند.
ایشان از سال ۱۳۲۵ کلاس تدریس تفسیر قرآن را در قم آغاز کردند و آنچه را در این کلاسها آموزش دادند، مکتوب کرده و اولین جلد تفسیر المیزان را در سال ۱۳۳۴ چاپ کردند. و نگارش این تفسیر ۲۰ جلدی حدود ۱۷ سال طول کشید.
سید عبدالباقی، پسر علامه گفت: پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان، تبریز بی رقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و .... اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی هم استاد صرف و نحو عربی بود هم معانی و بیان هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی، حساب، هندسه و جبر حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی تبحر داشت هم در حدیث و روایت و خبر و ...
شاید باور نکنید که پدر بزرگوارم حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سالها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد حجت در قم عملا طراح و معماری اصلی را عهده دار بود و تازه اینها گوشه ای از فضایل آن شاد روان بود وگرنه شما می دانید که بی جهت به هر کس لقب علامه نمی دهند و همگان به خصوص بزرگان و افراد خبیر و بصیر هیچکس را علامه نمی خوانند مگر به عمق اطلاعات یک شخص در تمام علوم و فنون عصر ایمان آورده باشند ...»
ایشان اخلاق و فقه را نزد آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی، خوشنویسی را نزد میرزا علینقی خطاط، علوم ریاضی را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری، دروس فقه و اصول را نزد آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی اصفهانی، آیت الله محمدحسین نائینی و آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و فلسفه حکیم را نزد آقا سید حسین باد کوبه ای آموخت و اجازه اجتهادش را از آیت الله محمدحسین نائینی گرفت.
تفسیر
از ویژگیهای منحصر به فرد علامه طباطبایی تالیف کتاب تفسیر المیزان بود. ایشان درباره علت نگارش این کتاب گرانقدر، بیان کردند:«هنگامی که به قم آمدم، مطالعهای در برنامه درسی حوزه کردم و آن را با نیازهای جامعه اسلامی سنجیدم و کمبودهایی در آن یافتم و وظیفه خود را تلاش برای رفع آنها دانستم. مهمترین کمبودهایی که در برنامه حوزه وجود داشت، در زمینه تفسیر و بحثهای عقلی بود و ازاینرو درس تفسیر و فلسفه را آغاز کردم.»
علامه طباطبایی با تفسیر المیزان، روش و سیره معصومین (ع) در تفسیر قرآن به قرآن را احیا کرد.
یکی از اساتید مصری در گفتوگو با مجله علمی دارالتقریب درباره تفسیر المیزان، گفت: تفسیر المیزان، تفسیری جدید است بر قرآن کریم، نوشته علامه سید محمد حسین طباطبایی که از بزرگان علمای امامیه به شمار میآیند. ... با مطالعه بخشی از کتاب، توانایی علمی نویسنده، عمق بحثها، طرح مسائل مشکل با بیانی ساده و دوری از تعصب به مذهبی خاص، کاملا مشهود است. .... ایشان، در تفسیر، شیوه خاصی را برگزیدهاند و قرآن را با قرآن تفسیر کرده و از بسیاری از اقوال و آراء که اساس صحیحی ندارند یا تأویلهایی که هدف از آن تفسیر قرآن نیست، بلکه احیای یک نظریه علمی، یک اصل کلامی، یک نظریه فلسفی یا فتوای مذهبی است، اعراض کرده و پیرامون آنها بحث نمیکنند.»
فلسفه
علامه تدریس فلسفه را از نیازهای حوزه علمیه قم تشخیص دادند و به تدریس کتاب اسفار همت گماشتند. احاطه و اشراف کامل ایشان بر مسائل فلسفی که حاصل تتبعات و مطالعات طاقتفرسا بود، این قدرت را به ایشان داد که علاوه بر شمارش مسائل اصلی فلسفه به تفکیک، مسائلی که ریشه یونانی دارد از مسائلی که ریشه اسلامی دارد، تفکیک کرده و نقش فیلسوفان مسلمان در تکامل فلسفه را مشخص کردند.
از دیگر ابتکارات ایشان ترتیب منطقی مسائل فلسفی و تنظیم آن بهصورت متون درسی است که در دو کتاب بدایة الحکمه و نهایة الحکمه به رشته تحریر درآمد.
تفکیک حقایق از اعتباریات، کار مهم دیگری بود که علامه به آن همت کرد. با تبیین این قاعده که مسائل جهان از علوم حقیقی و قابل اثبات با براهین دقیق علمی است اما علوم اعتباری مانند حقوق، فقه و ... از حیطه براهین عقلی خارج است، توانست مرزهای حکمت عملی و حکمت نظری را مشخص کند.
پرورش و تکمیل نظریه حرکت جوهری، تبیین و شرح حدود ۷۰ مسئله در مبحث قوه فعل، تکمیل برهان صدیقین، مبارزه با فلسفه مادیگری و تقریب فلسفههای غرب و شرق از دیگر ابتکارات علامه در این حوزه است.
ویژگی دیگر تحقیقات فلسفی ایشان این است که علامه با تبحری خاص، مزایای حکمت متعالیه ملاصدرا را با تحلیلهای منطقی ابن سینا درهم آمیخته است به بیان دیگر ایشان فلسفه عمیق صدرائی را با شیوه تحلیلی بوعلی سینا تبیین کرده است.
عرفان
عرفان و موضوعات وابسته به آن از موضوعات مورد علاقه علامه بود. ایشان با خواندن کتابهای شرح فصوص قیصری، مصباح الانس قونوی و فتوحات مکیة ابن عربی، نزد استادش میرزا علی آقا قاضی طباطبایی برای خودسازی و تهذیب نفس اشتیاق مشهودی پیدا کرد. ایشان با همراه کردن عرفان نظری و عملی، طعم شیرین حقایق عرفانی را چشید و به الگویی برای مشتاقان ایشان شد.
فقه و اصول
عظمت علمی علامه در مباحث تفسیری و فلسفی موجب تبحر ایشان در سایر علوم شد.
۱۰ سال بهرهگیری از معلومات مرحوم کمپانی، پنج سال شرکت در مجالس درس آیة الله نایینی، چند سال بهره مندی از محضر استاد سیدابوالحسن اصفهانی و شرکت در کلاسهای درس میرزا علی ایروانی و میرزا علی اصغر ملکی، از علامه طباطبایی، فقیهی دقیق و بهروز در بهکارگیری اصول فقهی ساخت.
ایشان، قبل از اشتغال به تدریس فلسفه و پرداختن به مباحث تفسیری، به مدت چندین سال، به تدریس اصول و فقه اشتغال داشتهاند.
ریاضیات
استادِ حکیم سید حسین بادکوبهای با آگاهی از نقش عمیق ریاضیات در تقویت روشهای برهانی و فلسفی، علامه را به آموختن ریاضیات تشویق کرد و ایشان در کلاسهای درس سیدابوالقاسم خوانساری از متخصصان این رشته شرکت کرد. حساب استدلالی، هندسه مسطحه و جبر استدلالی، دروسی بودند که علامه از ایشان آموخت.
علامه امور فلسفی را همچون مسائل ریاضی مطرح میکردند بر همین مبنا در زمان تدریس سعی میکردند مقدمات مباحث از امور بدیهی و متعارف یا از اصولی باشد که ادله آنها قبلتر بیان شده باشد. این روش، در آثار مکتوب ایشان از جمله اصول فلسفه، بدایة الحکمه و نهایة الحکمه رعایت شده است. علامه براساس این مبنا، مسائل فلسفی را به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول، مسائلی که موضوع آنها همان موضوع فلسفه است و در نتیجه محمول آنها هم مساوی با موضوع خواهد بود، مانند مسئله اصالت وجود. گروه دوم، مسائلی که موضوع آنها قسمی از موضوع فلسفه است مانند وجود ذهنی. ایشان، با دقت فراوان، از طرح مسائل مربوط به هر گروه، در بحث گروه دیگر، پرهیز میکرد و نظم منطقی و ریاضی را در همه مسائل و در تمام احوال حفظ می کرد.
حدیث
نقش بیبدیل حدیث در تبیین آیات قرآن و استخراج احکام الهی، مورد توجه و اهتمام جدی علامه بود. ایشان با دقت و وسواس زائد الوصف کتاب بحار الانوار علامه مجلسی را سه بار مطالعه و احادیث متقن و مستند آن را انتخاب کرد. ایشان در عین حال به تصحیح نسخهای از کتاب وسائل الشیعه پرداخت. همچنین در تفسیر المیزان در تفسیر هر آیه بخشی را با عنوان بحث روایی مشخص کردند. عمق مباحث و نحوه نقد و بررسی روایات نشان از مهارت فوق العاده علامه در علم حدیث و دیگر علوم وابسته دارد.
ادبیات عرب
علامه با توجه به اهمیت ادبیات عرب در فهم متون دینی، تحصیل این علم را با جدیت دنبال کرد. تسلط ایشان در این حوزه در تمامی آثار ایشان به خصوص در تفسیر المیزان که تماما به زبان عربی نوشته شد نمودی چشمگیر دارد.
استاد به ادبیات فارسی نیز علاقه زیادی داشتند به نحوی که در آغاز تحصیل، بوستان و گلستان سعدی را با شور و اشتیاق نزد استادی ادیب خواندند و علاقه ایشان به شعر باعث میشد که مفاهیم بلند عرفانی و فلسفی را با عباراتی لطیف به رشته نظم درآورند.
شاگردان
مرتضی مطهری، سیدمحمد بهشتی، آیتالله قدوسی، محمد جواد باهنر، علامه حسن حسنزاده آملی، آیت الله جعفر سبحانی، آیتالله جوادی آملی، حسینی تهرانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنهای، سیدموسی صدر، عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمدی گیلانی، سید مهدی حسینی روحانی، محمدتقی مصباح یزدی، عزیزالله خوشوقت، حسینعلی منتطری، مهدی روحانی، شیخ ابوطالب تجلیل تبریزی، محمدرضا مهدویکنی، نوری همدانی و ناصر مکارم شیرازی از مشهورترین شاگردان علامه طباطبایی هستند.
آثار علمی
آثار عربی شامل الرسائل ۷ جلدی التوحیدیة، رسالة الولایة، رسالة النبوة و الامامة، بدایة الحکمه، نهایة الحکمة، المیزان فی تفسیر القرآن، سنن النبی، الاعجاز و التحدی، الشیعة، حاشیة الکفایة، تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، علی (ع) و الفلسفة الإلهیّة، حواشی بحار الانوار
آثار فارسی شامل شیعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحی یا شعور مرموز، اسلام و انسان معاصر، حکومت در اسلام، اصول فلسفه و روش رئالیسم، علی و فلسفه الهی، خلاصه تعالیم اسلام، رساله در حکومت اسلامی، اعجاز قرآن، رساله لب اللباب و تعالیم اسلام.
آیت الله سید محمدحسین طباطبایی، بستری در بیمارستانی در شهر قمرحلت
سید عبدالباقی طباطبایی با اشاره به وضعیت روحی علامه در آخرین روزهای حیاتشان گفت: حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شد و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند و مانند استاد خود مرحوم آیت الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
هفت - هشت روز قبل از رحلت، علامه هیچ جوابی به هیچ کس نمی دادند و سخن نمی گفتند. فقط زیر لب زمزمه می کردند «لاالله الاالله»
آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری، از عرفا و مجتهدان بزرگ شیعه با اشاره به احوالات علامه در آخرین ماه های حیات ایشان، تعریف کرد: شب وفات علامه طباطبایی در خواب دیدم که حضرت امام رضا (ع) درگذشتهاند و ایشان را تشییع جنازه میکنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان و عالمان از دنیا خواهد رفت و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبایی درگذشت.
او ادامه داد: علامه ۱۶ خرداد ۱۳۶۰ به زیارت حضرت ثامن الحجج (عل) مشرف شدند و ۲۲ روز در مشهد اقامت کردند و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان، او را به تهران آورده و بستری کردند. شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت تا بالاخره به شهر مقدس قم که محل سکونت ایشان بود برگشتند و در منزلشان بستری شدند و غیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
سرانجام علامه در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۶۰ دار فانی را وداع گفتند.
آیت الله کشمیری افزودند: قریب یک هفته در بیمارستان بستری شدند و دو روزِ آخر کاملا بیهوش بودند تا در صبح یکشنبه ۱۸ ماه محرم الحرام ۱۴۰۲ سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع شدند و برای اطلاع و شرکت بزرگان از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول شد و جنازه ایشان روز بعد، دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن عسکری (ع) تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) تشییع کردند و آیت الله حاج سید محمدرضا گلپایگانی بر ایشان نماز گذاردند و در بالا سر قبر حضرت معصومه (ع) دفن شدند.
منابع:
طباطبایی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام (طبع قدیم)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ۱۳، ۱۳۷۸
طباطبایی، سیدمحمدحسین، بررسی های اسلامی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۸، طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن
غیاثی کرمانی، سید محمدرضا، «اقیانوس حکمت: زندگی نامه علامه سید محمدحسین طباطبائی»، در مرزبان وحی و خرد: یادنامه علامه طباطبائی ره، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: علامه طباطبایی صراط علامه طباطبایی تفسیر المیزان حسین طباطبایی سید محمدحسین آیت الله سید سیدمحمد آقا میرزا علی نجف اشرف سال بعد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۹۰۸۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این شهید حتی موقع به دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی میآید ماحصل گفتگو با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بودبنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمهخدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدسهمرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیرقبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدرخیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499