اسرائیل؛ قطب نمای حکام عرب
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۳۰۵۰۳
به گزارش الف، پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در گزارشی، به نفوذ قابل توجه اسرائیل در میان حکام عرب و تبدیل شدن آن به یک قطبنمای سیاسی برای برخی رهبران و سیاستمداران عربی پرداخته و این مساله را فاجعه ای برای اعراب و ملت های عربی ارزیابی کرده است. میدل ایست مانیتور به طور خاص گرایشِ برخی رهبران عرب به عادی سازی روابط با اسرائیل را نمودی از خیانت آن ها به ملت های عرب و بوسیدنِ دست یک رژیم اشغالگر و ستمگر که جنایات زیادی را به ویژه علیه اعراب مرتکب شده، دانسته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
میدل ایست مانیتور در این رابطه می نویسد:
«ملت عرب در بدترین و سیاه ترین دوران خود زندگی می کنند. آنها در شرایط کنونی، سطحی بی سابقه و قابل توجه از تحقیر و بی احترامی را تجربه می کنند. حکام عرب در شرایط کنونی با تحقیر هر چه تمام تر به اسرائیل به عنوان دشمن اصلی اعراب نزدیک شده و از آن تقاضای کمک و بخشش می کنند و در عین حال به این رژیمِ ستمگر، به نوعی اعلام وفاداری نیز می کنند. رهبران عرب اکنون با اسرائیل که رژیمی قاتل است و خونِ ملت عرب را بر دستان خود دارد، به دنبال تنش زدایی و عادی سازی روابط هستند. در این نقطه باید پرسید که واقعا چه بر سر ملت عرب آمده است؟
آنچه اکنون بر سر اعراب می آید تا حد زیادی ریشه در رویه ها و اقداماتِ رهبرانی دارد که از خودِ ملت عرب نیستند و عمدتا توسط قدرت های استعماری به عنوان نماینده ملت های عربی و در جایگاه رهبران آن ها قرار گرفته اند. رهبرانی که به جای اعلام وفاداری به مردمِ خود، به اشغالگران و استعمارگران اعلام وفاداری می کنند. این حکام ملت های خود را شکنجه می کنند، آن ها را تحقیر می کنند، و قواعد ستمگرانه و فاشیستی را بر آنها تحمیل می کنند. حکام عرب با ملت های خود به نحوی وحشیانه رفتار می کنند، تا شاید از این طریق، قدرتهای خارجی را خوشحال و خوشنود کنند. آن ها با ترساندنِ ملت های خود، از آن ها اطاعت می گیرند. این حکام به هیچ عنوان قادر به دادنِ آزادی و عزت به ملت های خود نیستند از این رو، حتی با دادن پول نیز به ملت هایشان، نمی توانند به طور تمام و کمال وفاداری آن ها را به خود جلب کنند.
در این چهارچوب، شاید استعمارگران از سرزمین های عربی خارج شده باشند، با این حال افرادی را بر سر کار آورده اند که به خوبی از منافع آن ها حراست می کنند. افرادی که به دینِ اعراب، عربیتِ آن ها، و همچنین شرافت و عزت عرب ها خیانت می کنند. اکنون نیز برخی حکام عربی به خوبی فهمیده اند که تنها راهِ بقای آن ها در قدرت، از مسیرِ اسرائیل می گذرد. رژیمی که به صریح ترین شکل ممکن، خاک فلسطین را اشغال کرده و ملت این کشور را استعمار و سرکوب می کند.
در این رابطه، برخی حکام عربی که مشتاقانه به دنبال عادی سازی روابط کشورهای تحت حاکمیت خود با اسرائیل هستند، از جمله مهمترین عوامل و نیروهای رژیم اشغالگر اسرائیل محسوب می شوند. خنده دار است که رژیم اسرائیل اکنون برای عادی سازی روابط خود با برخی رژیم های عربی، حتی شرط هم تعیین می کند و ملاک عادی سازی را حُسن رفتار آن ها(مطابق با استانداردهای اسرائیلی) می داند.
در شرایط کنونی، حکام عرب، دیگر همچون گذشته، روابط پنهانی خود با اسرائیل را مخفی نمی کنند و به صراحت به دنبال عادی سازی روابط با تل آویو هستند. اکنون این رویکرد کاملا آشکار است و حتی رهبران عربی از این مساله نزد جهانیان، مغرور و خشنود هم می شوند و در این رابطه، دشمنان به آن ها هدایایی نیز می دهند. اسرائیل در شرایط کنونی آن هایی را که به سمت عادی سازی روابط با آن حرکت می کنند، پاداش می دهد و در نقطه مقابل، آن دسته از دولت هایی را که راهِ عادی سازی روابط با اسرائیل را در پیش نمی گیرند نیز قویا تهدید میکند.
بازیِ عادی سازی روابط با اسرائیل، تا حد زیادی شبیه به معادله "هویج و چماغ" است. نمونه واضح آن را میتوان در عادی سازی روابط اسرائیل با سودان دید. وزارت خارجه آمریکا اخیرا در مورد تحولات سودان و وقوع کودتا در این کشور اعلام کرده: "ما باید صبر کنیم و تحولات سودان را ارزیابی کنیم. ما و اسرائیل با دقت آنچه در سودان می گذرد را زیر نظر داریم".
هفته گذشته یک هواپیما از لیبی در اسرائیل به زمین نشست که ماموریت ویژه ای را دنبال می کرد. این هواپیما حاملِ پسر ژنرال "خلیفه حفتر" بود که خون بسیاری از مردم لیبی از دستان او می چکد و در سال های اخیر کارهای زیادی را علیه ملت خود انجام داده است. پسر خلیفه حفتر با این پیام عازم اسرائیل شده بود که اگر تلآویو به پدرش کمک کند تا در انتخابات ریاست جمهوری لیبی، قدرتمندانه حاضر شود و زمینه برای پیروزی آن فراهم شود، در نقطه مقابل، هنگامی که خلیفه حفتر رئیس جمهور لیبی شد، او عادی سازیِ روابط لیبی با اسرائیل را اعلام خواهد کرد.
از طرفی، در شرایط فعلی، امارات متحده عربی که پیشروی عادی سازیِ روابط کشورهای عرب با اسرائیل بود، اکنون عملا به عامل منطقه ای پیشبرد دستورکارهای اسرائیل نیز تبدیل شده و سعی دارد به هر نحو ممکن که شده، موجب گسترش عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل شود. حتی گفته شده که در جریان سفر اخیر وزیر خارجه امارات به سوریه، وی از بشار اسد رئیس جمهور سوریه درخواست کرده تا عادی سازی روابط با اسرائیل را در دستورکار قرار دهد.
نباید فراموش کرد که عربستان سعودی نیز روابط قابل توجهی با اسرائیل دارد. سال 2017 که وزیر دادگستری وقت اسرائیل، دولت سوریه را تهدید کرد که "اگر می خواهد همچنان پابرجا باشد، باید هر چه سریع تر زمینه را جهت خروج نیروهای ایرانی از خاک سوریه فراهم کند"، تل آویو میزبانِ یک مهمان ویژه بود: محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی. بن سلمان به صورت پنهانی به اسرائیل سفر کرده بود. نَه عربستان سعودی و نَه اسرائیل، وقوع این دیدار را انکار نکردند با این حال طبق معمول، این اسرائیل بود که انجام این دیدار را فاش کرد تا بنسلمان را در معذوریت قرار دهد.
واقعا دردناک است که می بینیم اسرائیل به یک قطبنما برای سیاستمداران عرب تبدیل شده است. عجیب و ناراحت کننده است که مشاهده می کنیم آن دسته از سیاستمدارانی که سودای به دست گرفتن قدرت را دارند نیز به اسرائیل چشم می دوزند و آن را به مثابه عاملی که می تواند مسیرشان جهت قبضه قدرت را هموار کند، ارزیابی می کنند. این دسته از افراد، در ازای جلب توجه رژیم اشغالگر اسرائیل، بایستی بهای سنگین که همان اطاعات و وفاداری از/به تل آویو است را بپردازند. این واقعا غم انگیز و البته یک تراژدی هولناک است».
*لینک:
https://www.middleeastmonitor.com/20211115-israel-has-become-the-gateway-to-government-in-the-arab-world/
منبع: الف
کلیدواژه: عادی سازی روابط با اسرائیل شرایط کنونی ملت های خود حکام عرب تل آویو ملت عرب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۳۰۵۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.