Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-28@02:34:39 GMT

مرگ چقدر راحت بود!

تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۵۸۱۹۷

روایت پرونده مردی که روی چوبه ‌دار رفت، اما بالای آن نه. شش سال را در زندان سپری کرد. پس از این که پنج سال از عمرش را در زندان به دلیل اتهام به قتل گذراند، او را برای اجرای حکم قصاص تا پای چوبه‌ دار بردند اما...

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: ««ردیف وایسوندنمون. یه کیسه هم کشیده بودن رو سرمون که نبینیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دکمه رو که زدن صدای بلند شدن جرثقیل اومد، چشمام رو از ترس به هم فشار می‌دادم، مرگ همین بود؟ اگه اینه خب چه راحته.»

این واضع‌ترین تصویر از یک اعدام است. بهتر بگویم روایتی واقعی که برای یک اعدامی اتفاق می‌افتد اما انگار مرگ آن‌ هم با اعدام با طناب ‌دار آن قدر راحت نیست. محسن زنده ماند! جرثقیل اجرای حکم درست عمل نکرد.

قسمت‌هایی از صحبت‌های مادر محسن پسری ۲۳ساله که حدود هفت، هشت سال پیش به اتهام ارسال یک اس‌ام‌اس یا همان «پیامک» که حاوی تهدید به کشتن مقتول بوده است، دستگیر و روانه زندان شد.

شش سال را در زندان سپری کرد. پس از این که پنج سال از عمرش را در زندان به دلیل اتهام به قتل گذراند، او را برای اجرای حکم قصاص تا پای چوبه‌ دار بردند اما...

در روز اجرای حکم قصاص، چهار، پنج نفر بودند. قرار بود با زدن کلید جرثقیل اعدام، سر هر چهار، پنج زندانی محکوم به قصاص بالاتر از چهارپایه اعدام خم شود و نفس‌شان قطع، اما به طرزی بسیار عجیب سر محسن با زدن کلید جرثقیل با طناب ‌دار بالا نرفت. همان لحظه بود که به بند منتقلش کردند و حکم پرونده را به تعویق انداختند. با به تعویق افتادن اجرای حکم قصاص، با پرداخت یک میلیارد و ۱۵۰ میلیون تومان دیه، محسن در سال ۹۹ از زندان مرکزی خرم‌آباد آزاد شد.

محسن تا قبل از این که پایش به زندان باز شود اعتیاد نداشت اما در داخل زندان به مصرف مواد مخدر روی آورد. پس از آزادی توسط خانواده‌اش به کمپ ترک اعتیاد برده شد اما حالا در این یک سالی که آزاد شده است با وجود بیکاری و ترک اعتیادش وضعیت روحی‌اش به هم ریخته است؛ تا حدی که از شدت پرخاشگری خانواده او مجبور شدند محسن را در بیمارستان بستری کنند.

از آن اتفاق دردناک برای خانواده محسن هفت، هشت سالی می‌گذرد. مادر محسن برای «اعتماد» از بدترین روزهای زندگی‌شان با گله می‌گوید.

عزیمت به خرم‌آباد

او وقتی مطمئن شد که خبرنگار روزنامه اعتماد از طرف شخصی که او می‌شناسد تماس می‌گیرد خیالش راحت شد و تنها با یک سوال در مورد پسرش صمیمی صحبت می‌کند: «کاش بشه یه روز بیای از نزدیک برات همه چی رو بگم. داستانش طولانیه عزیزم. اینا چند تا دوست بودن. محسن و سه، چهار تا دیگه. ما کرج می‌شینیم. چند سال پیش یکی از دوستای محسن پا شد از خرم‌آباد اومد دو، سه روز خونه ما. منم به خاطر محسن ازش پذیرایی کردم. نشست زیر پای محسن که پاشو جمع کن دست زن و بچه‌ات رو بگیر بیا خرم‌آباد! اون موقع دختر محسن سه ماهش بود عزیزم.»

مادر محسن در میان کلماتش مرتب واژه عزیزم را تکرار می‌کند. تکه کلامش است. او توضیح می‌دهد که بالاخره دوست محسن راضی‌اش کرد که به همراه زن و بچه‌اش برای زندگی به خرم‌آباد برود: «عزیزم، دست زن و بچه‌اش رو گرفت و رفت خرم‌آباد. خودمم خرم‌آبادیم. ازدواج که کردم اومدیم کرج. کجا بودم؟»

این زن دلشکسته نفس عمیقی از سر ناراحتی می‌کشد و ادامه می‌دهد: «آره عزیزم، رفتن خرم‌آباد. خونه‌ای که محسن گرفت نزدیک خونه همین دوستش بود. این دوستش همش خونه محسن بود. زن محسن عروسم تا پاش رو می‌ذاشت بیرون اونم می‌اومد اونجا. نیست معتاد بود وقتی می‌رفت زن محسن که برمی‌گشت خونه با پسرم دعواشون می‌شد که چرا این دوستت میاد اینجا مواد می‌کشه. خلاصه سرت رو درد نیارم یه روز که اومد خونه محسن رفت تو دستشویی در و بست و شروع کرد موادکشیدن. محسن هم بهش گفته بود بابا اینجا مواد نکش زنم میاد دعوا می‌کنه با من. موادش رو می‌کشه و می‌ره. زن محسن میاد و دعواشون می‌شه. محسنم از تو گوشیش از این پیامک‌ها می‌ده که یه بار دیگه بیای خونه ما می‌کشمت. می‌دونی چیه عزیزم، ما لرها بخوایم به یکی بگیم می‌زنمت می‌گیم می‌کشمت. هیچی همین پیامک شد بدبختی محسن. دو سه روز بعدم یهو خبر می‌رسه که دوستش کشته شده. هنوزم نمی‌دونیم کی بوده، کی زده اما پسر بیچاره من به خاطر همون اس‌ام‌اس دستگیر شد.»

خطای انسانی بود یا کار خدا؟

مادر محسن شروع می‌کند به گله و زاری: «پسر من آزارش به یه مورچه هم نمی‌رسه، نمی‌دونم چه جوری بهش گفتن تو قاتلی. زندگیمون شیش، هفت سالی پاشید. کل زندگیمون رو دادیم رفت. بعد چهل سال سختی گفتم صاحب‌خونه شدیم که سر دیه محسن مجبور شدیم اونم بفروشیم. شوهرم بازنشسته هست.»

او از مدت زندان بودن پسرش و لحظه بردن محسن در پای چوبه‌ دار می‌گوید: «سه، چهار نفر از دوستاش رو گرفتن اما می‌گفتن محسن قاتله. چی می‌گن بهش تهمت زدن، ها؛ اتهام، اتهام قتل زدن به بچه‌ام. خدا به سر شاهده محسن قاتل نبود. اصلا اینا به چه درد روزنامه می‌خوره مگه اون روزا برمی‌گرده؟»

بغض در میان کلمه آخر نشست و برای چند لحظه صدایش قطع شد انگار تلفن هم قطع شد؛ گریه‌اش تمام می‌شود: «بله، عزیزم. قرآن گرفتم عکس محسن رو پشت قرآن چسبوندم و رفتم حرم امام رضا. اون جا این قدر گریه کردم و بلندبلند با خدا حرف زدم اون متولی‌های حرم اومدن و من رو ساکت کردن و رفتن. یهو دیدم تو بلندگوهای حرم تا تو کوچه‌های اطرافش صدا پخش می‌شد که داشتن می‌گفتن برای این جوون دعا کنین. شیش سال زندان بود. یه سال قبل این که بخواد آزاد شه بردنش پای چوبه ‌دار که اعدام شه. این تیکه رو خود محسن باید براتون تعریف کنه.»

سوال می‌کنم پسرتان می‌تواند صحبت کند؟ «نه عزیزم. اون افسرده شده تازه از بیمارستان اومده. اگه بدونی چقدر خرج دوا دکترش کردیم. پسر دسته گلم رو تو زندان معتاد کردن. نمی‌دونم کی. هر کی بود خدا ازش نگذره. وقتی اومد بیرون بردیمش کمپ ترکش بدیم. ترک کرد حالا اومده بیرون افسرده شده پرخاشگر شده واسه همین بردیمش دکتر. دکترم بیمارستان بستریش کرد. آره عزیزم، سختی زیاد کشیدم دوازده بار اومدم تهران تو این دادگاه‌ها. تموم کوچه پس‌کوچه‌هاش رو با پای پیاده گز کردم. زمین می‌خوردم و پا می‌شدم خب سنی ازم گذشته، ولی می‌گفتن الا و بلا محسن قاتله. واسه همینم بردنش پای چوبه دار. روز اعدام سه، چهار نفر بودن. محسنم جز اون اعدامیا بود. می‌گم خود محسن قشنگ تعریف می‌کنه می‌گه؛ ردیف وایسوندنمون. یه کیسه هم کشیده بودن رو سرمون که نبینیم. می‌گه دکمه رو که زدن صدا بلند شدن جرثقیل اومد چشمام رو از ترس به هم فشار می‌دادم یهو گفتم مرگ اینه خب چه راحته. بعد چند ثانیه می‌بینه سمتش دویدن و کیسه رو از سرش برمی‌دارن و می‌برنش تو بند. اونجا بود که چی می‌گن پرونده؟ انداختن تو جریان برای خیرین که کمک کنن. پسرم بی‌گناه بود امام رضا پشتش بود. عکسشم پشت قرآن.»

دارو ندارشان را دادند

دلش را به این کلمات خوش می‌کند و روزهایی که برای رضایت نزد مادر مقتول می‌رفته است را به تصویر می‌کشد: «کی وقتی پسرش رو متهم به قتل می‌کنن می‌زنه زیر خنده؟ هان! عزیزم؛ برای بار دوم رفته بودم برای رضایت که محسن رو ببخشن، مادر مقتول رو نشناختم. بار اول رفتم، قرآن برده بودم و عکس محسن رو پشت قرآن چسبونده بودم. دیدم یه زن لاغر، خیلی لاغر در رو باز کرد. ولی این‌ بار چاق شده بود خیلی چاق. دفعه دومی رو می‌گما؛ نشناختمش بهش گفتم با فلانی کار دارم. گفت خودمم زدم زیر خنده اونم خندید. جفتمون خندیدیم.»

او ادامه می‌دهد: «آره عزیزم، اینم از جریان ما. حالا محسن بیکار گوشه خونه افتاده. هر روزم داره افسرده‌تر می‌شه. دخترش امسال رفته کلاس اول. تا دو ماه پیش زنشم این جا پیش ما بود گفت خونه می‌خوایم. خب جوونه دلش می‌خواد سر خونه زندگیش باشه. گفتم خودت می‌دونی که هر چی داشتیم رو دادیم تا رضایت بدن. عروسم یه ماه دیگه یه دختر دیگه به دنیا می‌آره. مادر مقتول به من گفته بود هر چقدر پول خونه‌ای که توش زندگی می‌کنین هست اون رو در عوض دیه می‌خوام. از اون سه تا متهم دیگرم دیه گرفته بود. حالا فهمیدین چرا مادر مقتول برا بار دوم که رفتم پیشش چاق شده بود و نشناختمش! خلاصه ما هم زنگ زدیم بنگاه اومد و گفت این جا یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومن می‌ارزه ولی چون عجله داشتیم یک میلیارد و دویست میلیون تومن خریدن اونم ۵۰ میلیون تومن زیر قیمت. الان دیگه ماییم و یه حقوق بازنشستگی شوهرم. سه میلیون تومنش بابت وام و قرض و قوله می‌ره. یک میلیون و نیمشم بابت کرایه خونه. چه جوری برای عروسم خونه بگیرم. حالا اگه برا محسن به درد نمی‌خوره چرا بنویسی عزیزم! به درد می‌خوره؟»

مادر محسن در انتها با شنیدن این که امیدوارم این گزارش بتواند به وضعیت محسن کمک کند، به جای خداحافظی می‌گوید: «خیر ببینی عزیزم.»

در این گزارش به درخواست مادر «محسن» - شخص متهم به قتل - نام و نام خانوادگی مقتول مطرح نشده است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: مرگ اجرای حکم قصاص مادر مقتول مادر محسن خرم آباد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۵۸۱۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتقاد بازیگر قدیمی به جیغ و دست و هورا در شب آخر عروسک‌خونه

برگزیدگان دومین جشنواره نمایش عروسکی تلویزیونی «عروسک‌خونه» در حالی مشخص شدند که حسن دادشکر بازیگر پیشکسوت حوزه کودک بعد از تجلیل روی صحنه از مدیران تلویزیون خواست بازنگری نسبت به فرمول جیغ و دست و هورا در برنامه‌های کودک داشته باشند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیین اختتامیه دومین جشنواره نمایش عروسکی تلویزیونی تحت عنوان «عروسک‌خونه» در برج میلاد به پایان رسید. در این مراسم هم پیشکسوتان حضور پیدا کردند و هم هنرمندان نسل جدید حوزه کودک به سالن اصلی برگزاری آخرین ایستگاه دومین عروسک‌خونه تلویزیون پای گذاشتند.

به صفِ اول «عروسک‌خونه» نگاه می‌کردیم از رضا فیاضی و مریم سعادت نشسته بودند تا حسن دادشکر، عادل بزدوده، هومن حاجی‌عبداللهی، محمد بحرانی، وحید آقاپور، ماشاالله شاهمرادی، ساقی زینتی و حتی محمد لقمانیان، احسان مهدی و بسیاری دیگر حضور داشتند.

محسن برمهانی معاون سیما آمد تا جایِ پیمان جبلی رئیس صداوسیما خالی نماند که قرار بود در این آیین سخنرانی کند به دلیل کاری که برای او پیش آمد نتوانست خودش را به برنامه برساند. اما در بخش‌های پایانی برنامه، وحید جلیلی قائم‌مقام صداوسیما هم به سالن اصلی برج میلاد آمد تا از نزدیک نظاره‌گر آیین اختتامیه عروسک‌خونه باشد.

کودک 5 ساله از قاریان بین‌المللی قرآن کریم، تلاوت آیاتی از کلام الله مجید را برعهده گرفت و سپس نوبت به سرود ملی جمهوری اسلامی و حضور حامد مدرس مجری روی صحنه برنامه فرارسید. او با اشاره به اینکه این برنامه به صورت زنده از شبکه شاد در حال پخش است از حمایت‌های مسئولین تلویزیون برای رونق گرفتن این جشنواره تشکر کرد که امروز این جشنواره را به یکی از معتبرترین جشنواره‌های عروسکی ایران رسانده است.

بعد از اجرای نمایشی کوتاه از کودکان، فاطمه امینی معروف به خاله گلی با گودرز عروسک برنامه‌های کودکانه تلویزیون روی صحنه حاضر شد. بعد از چند دقیقه اجرای برنامه نوبت به سخنرانی محسن برمهانی رسید. او هم از برگزارکنندگان و تلاشگران این برنامه تشکر کرد و عروسک‌خونه را اتفاق مهمی در دوره‌ای دانست که بیشتر محصولات حوزه کودک و نوجوان به سمت تولید انیمیشن رفته و جای خالی کارهای عروسکی بیش از پیش احساس می‌شود.

برمهانی ابراز امیدواری کرد که سال‌ آینده این جشنواره در ابعاد گسترده‌تر و بزرگتری برگزار شود و حتی در حد بین‌المللی بتوان عروسک‌خونه را مطرح کرد.

در ادامه گروه موسیقی تهران قدیم روی صحنه آمدند و قطعاتی را برای کودکان و مهمان‌های حاضر در سالن اجرا کردند.

بخش اول اهدای جوایز با بخش بازیگری آغاز شد. جایی که محسن برمهانی، وحید آقاپور، مهدی صبایی روی صحنه آمدند تا جوایز بخش بازیگری را اهدا کنند. در این بخش هیات داوران متشکل از رضا مهدی‌زاده، فاطمه کریمخانی، امیر سلطان احمدی، سمیه عبدالله زاده، آرش مصطفایی، فاطمه امینی، حسین نعیمی ذاکر، سارا روستاپور و محمد بحرانی اعلام شدند و بعد از اعلام نامزدهای بخش بازیگری جایزه اصلی این بخش به بازیگران تئاتر «کی بود، کی بود، من نبودم» اهدا شد.

سپس نمایشی با صدای لالایی و با عنوان «پرواز فرشته‌ها» و با محوریت کودکان فلسطینی اجرا و تصاویری از برگزیدگان پویش «پرواز فرشته‌ها» پخش شد.

بدقولی کنداکتوری تلویزیون این بار با برنامه «هفت»

در این بخش محمدصادق باطنی مدیر شبکه کودک روی صحنه حاضر شد و به فراموش شدن عروسک‌ها اشاره کرد و گفت: مدتی این عروسک‌ها کمرنگ شده بودند اما تمام تلاش برگزارکنندگان ‌جشنواره برگرداندن عروسک‌ها بود که برای نسل جدید خاطره بسازند. آرایی که در این جشنواره ثبت شد برای ما انگیزه داشت تا پرقدرت‌تر این جشنواره را ادامه دهیم.

شاید یکی از بخش‌های جذاب و البته حاشیه‌ای برنامه تقدیر از دو چهره پیشکسوت و خاطرانگیز برای حوزه کودک بود. اول حسن دادشکر بازیگر، نویسنده و کارگردان آثار کودک روی صحنه حاضر شد؛ رضا فیاضی، وحید جلیلی، هومن حاجی‌عبداللهی و مریم سعادت برای تقدیر از او روی صحنه آمدند. او به هنگام تقدیر لحظاتی پشت تریبون حاضر شد و این نکته را مطرح کرد: «واقعیت این است که کار من چیزی جز وظیفه نبوده است. از سال 1350 با دیدن یک نمایش عاشق کار کودک شدم و پس از دوران دانشجویی این راه را ادامه دادم به این امید که نسل‌هایی را برای آینده کشورم تربیت کنم. تئاتر کودک فقط برای سرگرمی نیست بلکه پایه اصلی و فرهنگ‌ساز است و تحول ایجاد می‌کند. من هر کجا تریبونی بوده ابراز کرده‌ام‌ که در سطح کشور کارهایی از کودک داریم که ملغمه‌ای از جیغ و‌ هورا کشیدن است! چرا در تلویزیون همه مجریان مثل هم کار می‌کنند چرا خلاقیت هنری در آن نیست و چرا همه از بچه‌ها می‌خواهند جیغ و هورا بکشند!

اینکه می‌گویید «دارید خسته می‌شوید» عرایض بنده را تایید می کند. اگر هنری دارید پس کسی از آن خسته نمی‌شود. به عنوان یک علاقه‌مند از مسئولان تلویزیون خواهش میکنم فرمول جیغ و‌ هورا را اصلاح کنند. من خدمتگذار بچه‌های این مراسم هستم. از تلویزیون و مسئولان و «عروسک‌خونه» به سهم‌ خود تشکر می‌کنم. از همه همکاران و پیشکسوتان که در این جمع حضور دارند تشکر می‌کنم. ما نسلی بودیم که جز خدمت به فرهنگ و هنر کار دیگری نکردیم.»

بعد از این بخش عادل بزدوده با پخش کلیپی از آثار او روی صحنه حاضر شد و مریم سعادت این نکته را درباره او گفت: «ما صد سال با هم کار کردیم اما واقعا وقتی به آن فکر میکنم در حال حاضر خاطره‌ای به یاد نمی‌آورم جز یک رفاقت سی، چهل ساله چیزی به خاطرم نمی‌آید.»

بزدوده هم به نقلِ ماجرای نامگذاری زی‌زی‌گولو اشاره کرد و گفت: من بیشتر عمرم را با عروسک‌ها زندگی کرده‌ام. زمانی که قرار بود موجودی ساخته شود که بعدها اسم آن «زی‌زی گولو، آسی پاسی، دراکولا، تا به تا» شد، ما اولین سکانس‌ها را که کار میکردیم اسم انتخاب شده بود و تنها کسی که می‌توانست اسم او را به خوبی ادا کند مانی 8 ساله بود که تعجب همه ما را برانگیخت.

پس از اجرای نمایش زورخانه‌ای کودکان تحت عنوان پهلوانک‌ها نوبت به اجرای محمد لقمانیان رسید؛ او با عروسک بی‌چشم و رو روی صحنه حاضر شد. او گفت: «خوشحالم که امشب اینجا هستم. محمد لقمانیان یک عروسک‌گردان ‌هستم. صدا پیشه بچه فامیل دور و عروسک‌گردان‌ فامیل دور هستم. امروز می‌خواهم راجع به عروسک‌ها صحبت کنم. عروسک‌گردانی در ایران شغل عجیبی است اما به هر حال کسی از یک راهی باید نان دربیاورد و ما هم از عروسک‌ها نان درمی‌آوریم. قصدم این است که بگویم با عروسک‌ها می‌توان‌ حرف‌های بزرگی زد.

عروسک‌ها خیلی کارها می‌توانند انجام دهند مثلا می‌توانند نفس بکشند. می‌توانند حرف بزنند. حتی می‌توانند ببینند. عروسک‌ها تا اندازه‌ای بامزه و‌ساده هستند که می‌توانند حرف‌هایی را بزنند که ما آدم بزرگ‌ها جرات بیان آن‌ها را نداریم.»

در بخش‌های دیگر این مراسم گروه سرود نجم‌الثاقب و کودکان نینجا به اجرای برنامه پرداختند. اما شاید یکی از مهمترین بخش‌های برنامه اعلام نام برگزیدگان دومین جشنواره «عروسک‌خونه» بود که با بخش طراحی و ساخت عروسک ادامه پیدا کرد. برای اهدای جوایز، ایرج محمدی، حسن دادشکر، محمدصادق باطنی، ساقی زینتی، مجید اکبرشاهی و حامد علامتی روی صحنه آمدند.

در بخش طراحی و ساخت عروسک از نمایش «خرگوشک و رودخانه» تقدیر و تندیس این بخش به نمایش «راز» اهدا شد.

در بخش طراحی هنری، از دو اثر «مترسک و آدم برفی» و «خورشید خانم کجایی» تقدیر و تندیس این بخش به نمایش «شازده کوچولو» اهدا شد.

در بخش صداپیشگی، از نمایش‌های «کفشدوزک بداخلاق» و «امانت‌فروشی آمیرزا» تقدیر شد و تندیس این بخش به «مورچه‌های بامزه» اهدا شد.

در بخش عروسک‌گردانی، «آدم‌های بافرهنگ» تقدیر و تندیس این بخش به «جادوی مهربانی» اهدا شد.

در بخش نمایشنامه از نمایش «خرگوشک و رودخانه» تقدیر شد و تندیس این بخش به نمایش «جادوی مهربانی» اهدا شد.

در بخش کارگردانی، از نمایش‌های «خرگوشک و رودخانه» و «کی از همه پر زورتره» تقدیر شد و تندیس این بخش به نمایش «جادوی مهربانی» اهدا شد.

در ادامه مراسم، علی خواجه، محمدحسین بخشی‌زاده، محمدصادق باطنی، مجید اکبرشاهی، مقصود نعیمی‌زاده و احسان مهدی برای اهدای بخش دوم جوایز روی صحنه آمدند.

در این بخش از نمایش «دو دریچه» برای خلاقیت و انتقال معنا، به خاطر توجه به فرهنگ و ارزش‌های از نمایش «پهلون کچل»، برای استعداد بداهه پردازی و طنز از نمایش «بی بی نبات و قندک» تقدیر شد.

در بخش برگزیده آرای مردمی نمایش سوم «کفشدوزک بداخلاق»، در رتبه دوم «کی بود کی بود من نبودم» تقدیر شد و جایزه اصلی این بخش به نمایش «هاجر عروسی داره» اهدا شد.

در انتهای این مراسم از کتاب «فرهنگ‌نامه برنامه‌های عروسکی تلویزیون» که در اداره کل پژوهش صدا و سیما تهیه شده بود، رونمایی شد. این کتاب شامل مشخصات و عوامل همه برنامه‌های عروسکی تلویزیون از سال 1345 تا سال 1399 است.

تصاویر این برنامه را در ادامه ببینید:

انتهای پیام/

اختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونهاختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونه

دیگر خبرها

  • انتقاد بازیگر قدیمی به جیغ و دست و هورا در شب آخر عروسک‌خونه
  • دومین جشنواره «عروسک خونه» پایان یافت
  • اختتامیه دومین جشنواره نمایش عروسکی تلویزیونی «عروسک‌خونه»
  • اختتامیه دومین دوره جشنواره عروسک‌خونه
  • پرمخاطب مثل «گیل‌دخت»
  • مامان بگو برای دین و کشور رفتم؛ دست راست اسلحه و دست دیگرم کتاب
  • صعود راحت گل گهر با پیروزی مقابل فجر سپاسی
  • محسن محمدسیفی طلایی شد
  • خوانندگی محسن یگانه برای یک طرفدار خردسال
  • فیلم| اجرای اختصاصی محسن یگانه برای یکی از طرفدرانش