دروغسنج، واقعیت یا دروغ؟ / دروغ سنج کدام علایم حیاتی را آنالیز میکند؟
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۲۰۸۸۷
یا مثلا در حال حرف زدن با دوست، همکار یا همسرتان بودید و ناگهان یک زنگ به صدا درمیآمد و با صدای روبات وارش اخطار میداد: «دروغ، دروغ»! به طور قطع، دنیای بدون دروغ جای زیباتری بود. شاید همه اینها شبیه تخیل باشد اما باید بگویم هیچ تخیلی صورت نمیگیرد مگر این که بتوان آن را به واقعیت تبدیل کرد! اگر همین الان بفهمید چنین دستگاهی ساخته شده که میتواند دروغ را از راست تشخیص دهد، تصورتان از زندگی در دنیا چه تغییری خواهد کرد؟ وقتی
دروغ سنج برای اولین بار در اوایل قرن بیستم معرفی شد از آن به عنوان «ابزار مکانیکی آینده» نام برده شد تا یاریگر هیئت منصفه دادگاهها و نیروی پلیس در بازجوییها باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تاریخچه ساخت دستگاه پلی گراف
اولین دستگاه دروغ سنج در سال 1906 توسط جیمز مکنزی، متخصص قلب انگلیسی اختراع شد. این دستگاه، نبض شریانی و وریدی را اندازهگیری و آنها را به صورت خطوط پیوسته روی کاغذ ترسیم میکرد. البته بعضیها مدعی شدند در اوایل سال 1858، اتین ژول ماری، فیزیولوژیست فرانسوی تغییرات بدن را به عنوان پاسخ به عوامل استرس زای ناراحت کننده از جمله تهوع و صداهای شدید به عنوان ابزاری برای تشخیص دروغ ثبت کرده است. با این حال و در دهه 1890، سزار لومبروسو، جرم شناس ایتالیایی، چیز دیگری به این فرایند اضافه و از یک دستکش تخصصی برای اندازهگیری فشار خون یک مظنون جنایی هنگام بازجویی استفاده کرد. در سالهای منتهی به جنگ جهانی اول به دلیل بازجویی از مظنونین، تحقیقات روی دستگاه دروغسنج گستردهتر شد و هوگو مونستربرگ، روان شناس دانشگاه هاروارد از ابزارهای مختلف دیگر نظیر پرسشنامه برای ثبت و تحلیل احساسات ذهنی استفاده کرد. ویلیام مولتون مارستون که در مقطع کارشناسی در آزمایشگاه مونستربرگ کار میکرد ، تحت تأثیر دیدگاه او قرار گرفت. در سال 1915 او یک کاف فشارسنج سیستولیک اختراع و به همراه همسرش الیزابت هالووی مارستون از این دستگاه برای بررسی ارتباط بین علایم حیاتی و احساسات استفاده کرد. او آزمایش های خود را روی دانشآموزان انجام داد که 96 درصد، در تشخیص دروغگوها موفقیتآمیز بود. او سپس آزمایش های خود را در ارتش ادامه داد و به این نتیجه رسید که بسیاری از مردم هنگامی که دروغ میگویند عصبی میشوند یا استرس میگیرند، ضربان قلب و فشار خونشان هم بالا میرود و اینها میتواند فاکتورهای مهمی در تشخیص دروغ باشد. اما نکته دیگر این است که شاید دلیل تغییر در علایم حیاتی افراد، دروغگویی آنها نباشد و مربوط به اضطراب حاصل از بازجویی است.
دستگاه پلی گراف یا دروغ سنج چیست؟
دستگاه پلی گراف یا دروغ سنج در اصل ترکیبی از دستگاه های پزشکی است که علایم حیاتی بدن را کنترل میکند. در حقیقت هنگامی که از فرد درباره یک اتفاق یا حادثه خاص سوال میشود، بازجو به دنبال این است که ببیند چگونه ضربان قلب، فشار خون، تعداد تنفس و فعالیت های الکترو درمی(عرق کردن، در این مورد انگشتان دست) در مقایسه با سطح طبیعی فرد تغییر میکند؟ شاید فکر کنید کاربرد دروغ سنج فقط در هنگام بازجویی از خلافکاران باشد اما تا به حال فکر کردهاید اگر روز مصاحبه، کارفرما از شما تست دروغ سنجی بگیرد نتیجه چه خواهد شد و چگونه تغییر خواهد کرد؟ معاینات پلی گراف به گونهای طراحی شده است که سوالاتی از شما پرسیده شود که بدن شما در برابر آن سوالات پاسخ های فیزیولوژی غیرارادی بدهد. رفتار بدن شما در هنگام استرس ناشی از فریب دادن فرد مقابل مثل زبان شما نمیتواند راحت دروغ بگوید اما به نظر شما اگر فرد دروغگوی خوبی باشد و در هنگام پرسش سوال ها دچار استرس نشود، نتیجه چه خواهد شد؟
روند دروغ سنجی چگونه است؟
دستگاه پلی گراف در دهه گذشته دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. تصور مردم از سالها پیش این بود که پلیگرافها ابزارهایی هستند که در فیلمها دیدهاند. آنها با سوزن های کوچک روی کاغذ خطهایی ثبت میکنند. به این دروغ سنجهای قدیمی در اصطلاح، پلی گرافهای آنالوگ میگویند. اما امروزه بیشتر آزمایش های پلیگراف با تجهیزات دیجیتال انجام میشود. کاغذ ثبت با الگوریتمهای پیچیده و مانیتورهای رایانه جایگزین شده است و همه نتایج را به صورت دیجیتال خواهید دید. هنگامی که برای آزمایش دروغسنجی روی صندلی مینشینید، چندین سیم و الکترود در مکان های خاصی به بدن شما متصل میشوند تا فعالیتهای فیزیولوژیکی شما را ثبت کنند. رفتار فریبکارانه شما در هنگام دروغ ثبت و توسط یک متخصص آموزش دیده که به عنوان روانکاو فیزیولوژی قانونی (FP)هم شناخته میشود، آنالیز خواهد شد.
اعتبارسنجی نتایج دستگاه دروغ سنج
تا به امروز، نتایج دستگاه دروغ سنج در بیشتر دادگاهها قابل قبول نیست. طبق حکم دادگاه عالی آمریکا؛ متهمان جنایی نمیتوانند نتایج دروغسنج را در دفاع خود استفاده کنند و خاطرنشان کردهاند که جامعه علمی درباره اطمینان تکنیک های دروغ سنج به قطعیت نرسیده است اما این امر استفاده از این دستگاه را برای تحقیقات جنایی، حداقل در آمریکا و چندین کشور اروپایی متوقف نکرده است. ارتش آمریکا، دولت فدرال و یک سری شرکت های خصوصی هم از دستگاه دروغ سنج در تعیین میزان مناسب بودن افراد برای استخدام و اخذ مجوزهای امنیتی استفاده میکنند. امروزه فناوری تشخیص دروغ از علایم حیاتی اولیه محدود نشده و تا بررسی امواج مغزی تکامل یافته است. همچنین در سال 2002 دانیل لانگلبن، استاد روان پزشکی در دانشگاه پنسیلوانیا از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی fMRI برای تشخیص دروغ استفاده کرد. او معتقد بود که مغز به طور کلی هنگام دروغ گفتن فعالتر و میزان فعالیت مغز در FMRI کاملا مشخص است. بنابراین میتواند دروغها یا حقایق فردی را در 78 درصد مواقع به درستی طبقه بندی کند.
دروغ سنج کدام علایم حیاتی را آنالیز میکند؟
علایم حیاتی که توسط دستگاه دروغ سنج اندازهگیری میشوند، بسیار مهم هستند و به نظر میرسد که بتوان به خاطر تغییرات شان، تحلیلهایی ارائه داد. این علایم، شامل این موارد هستند:
میزان تنفس| لولههای لاستیکی پر از هوا در اطراف قفسه سینه و شکم قرار داده شده است. وقتی عضلات قفسه سینه یا شکم منبسط میشوند، هوای داخل لولهها جابه جا و میزان نرخ تنفس سنجیده میشود. نرخ تنفس از این نظر اندازهگیری میشود چون الگوی تنفسی هر فرد، تحت شرایط و تحریکات خاص مثل دروغگویی تغییر میکند.
فشار خون و ضربان قلب| ثبت فشار خون و ضربان قلب از این نظر مهم است که شما معمولا هنگامی که دچار استرس و اضطراب میشوید(معمولا همه ما در هنگام دروغ گفتن استرس و اضطراب داریم) ضربان قلب و فشار خونتان بالا میرود و با حالت عادی متفاوت است. ضربان قلب و فشار هر فرد در حالت عادی ثبت می شود و با حالتی که در حال استفاده از دستگاه دروغسنج است مقایسه میشود. پس به منظور ثبت فشارخون در ساخت این دستگاه حتما از یک کاف ثبت فشارخون استفاده میشود.
تعریق پوست| یکی دیگر از واکنش های طبیعی بدن انسان در هنگام استرس ناشی از دروغگویی تعریق بدن به خصوص دستان است. پس برای تعیین میزان استرس و به دنبال آن تشخیص دروغگویی میتوان میزان تعریق دست را اندازه گرفت. این فعالیت الکترودرمی هم نامیده میشود و اساساً اندازهگیری عرق در نوک انگشتان شماست. نوک انگشتان یکی از پرمنافذترین نواحی بدن هستند و بنابراین محل مناسبی برای سنجش میزان عرق است. گالوانومتر(دستگاه تعیین میزان عرق)، به دو انگشت سوژه متصل میشود. این صفحات توانایی پوست در هدایت الکتریسیته را اندازه گیری میکنند. هنگامی که پوست هیدراته میشود(مانند عرق)، برق را بسیار راحتتر از زمانی که خشک است هدایت میکند و در نتیجه میتوان از این روش، دروغگویی فرد را تشخیص داد.
حرکات بدن| بعضی افراد هنگام دروغ گفتن به خاطر استرسی که دارند دست و پای خود را تکان میدهند بنابراین برخی از پلی گرافها حرکات دست و پا را هم ثبت میکنند. همان طور که فرد سوال می کند، سیگنالهای سنسورهای متصل به بدن شما گرفته میشود.
دروغی به نام دروغ سنج؟
مخالفان پلیگراف معتقدند هیچ دستگاهی نمیتواند دروغ را تشخیص دهد و در حقیقت این دستگاه فقط تغییرات فشار خون، تعداد تنفس و میزان تعریق را اندازه گیری میکند و تغییرات فیزیولوژیکی بدن را نشان میدهد. آنها میگویند اگر فردی دروغگوی قهاری باشد خیلی راحت حقیقت را پنهان میکند و علایم فیزیولوژیکیاش هم تغییر نمیکند، پس میتواند این آزمایش را به راحتی دور بزند. دانشمندان دانشگاه پلیموث با همکاری دانشگاه پادووا به تازگی کشف کردهاند که دروغ سنج fMRI را میتوان با استفاده از دو اقدام متقابل ذهنی مشخص فریب داد. دلایل دیگری هم وجود دارد که ممکن است باعث نادرستی آزمایش شود. برای مثال سوالات و نحوه پرسش آنها وحتی شخص مصاحبه کننده روی نتایج آزمایش تاثیر میگذارد. همچنین اگرفردی، یک تجربه آسیبزا را بازگو کند، ممکن است طوری ظاهر شود که انگار دروغ میگوید زیرا گفتن مسائل احساسی منجر به اضطراب در انسان میشود. با این که اگر آزمایش به درستی انجام شود و کیفیت سوالات مناسب باشد، دقت نتایج بین 80 تا 90 درصد است اما باز هم هیچ سازمان و دادگاهی در دنیا تصمیمهای مهم خود را فقط بر اساس نتایج این دستگاه نمیگذارد. البته قطعا میتوان از دروغ سنج به عنوان یک کمک کننده استفاده کرد و شاید با توجه به پیشرفت علم روزی که خیلی هم دور نیست بتوان فقط به نتایج این دستگاه تکیه کرد.
منابع این پرونده: human brain mapping magazine، sciencedaily.com، ایسنا، theguardian.com و ...
23302
کد خبر 1578635منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سلامت روان دروغگویی اندازه گیری علایم حیاتی دستگاه دروغ دستگاه پلی هنگام دروغ تشخیص دروغ ضربان قلب دروغ سنج فشار خون بدن شما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۲۰۸۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند
فیلمهای ترسناکی که بر اساس رویدادی که واقعاً در جهان فیزیکی اتفاق افتاده تولید میشوند، بدون شک میتواند وحشتناکتر از یک داستان تخیلی باشد. در واقعیت ترس مبتنی بر زندگی واقعی لایهای از وحشت را اضافه میکند که داستان ناب برآمده از تخیل نمیتواند با آن رقابت کند.
به گزارش ویجیاتو، در این آثار وحشتناک که از رویدادهای واقعی الهام گرفته شدهاند، ممکن است جزئیات برای رسیدن به جلوههای خوب سینمایی تغییر کنند، اما داستانها به اندازه کافی به حوادث واقعی نزدیک میشوند که باعث ایجاد لرز در بازو و گزگز کردن در ستون فقرات شما میشود. پس این شما و ۱۲ فیلم ترسناک که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدند.
«Scream»
شاید باورش سخت باشد که Scream، با توجه به اینکه چقدر به کنوانسیونهای ترسناک نیاز دارد، منشأ دیگری جز سینما داشته باشد. اما این فیلم در واقع ریشه در پرونده واقعی زندگی به اصطلاح «گینزویل ریپر» دارد که پنج دانشجو را به طور متوالی به قتل رساند.
فیلم اسلشر «جیغ» محصول ۱۹۹۶ بهترین فیلم ترسناک دهه ۹۰ میلادی است که این ژانر را دوباره زنده کرد. این فیلم شامل مجموعهای از قتلهایی است که توسط مهاجمی با لباس مشکی و ماسک روح انجام میشود. این فیلم نشان میدهد که قاتل دو نفر هستند که به دنبال انتقام از روابط چند نفر از والدین خود هستند.
پیچ و تابها در Scream طرفداران فیلم ترسناک را روی صندلی خود نگه داشت، اما داستان واقعی که بر اساس آن ساخته شده بود به همان اندازه وحشتناک است.
این فیلم بر اساس قاتل سریال دنی رولینگ بود که در آگوست ۱۹۹۰ در فلوریدا آمریکا، پنج دانشجو را طی چهار روز کشت. این نبوغ کارگردان وس کریون و فیلمنامهنویس کوین ویلیامسون است که به این قضیه نگاه میکنند و سکوی پرشی برای یک اثر سینمایی میبینند که میتواند کلیشههای فیلم را از بین ببرد.
«Zodiac»
هر کسی که اندک علاقهای حتی گذرا به جنایات واقعی داشته باشد، با قاتل زودیاک آشنا است، کسی که سانفرانسیسکو را با یک رشته قتلهای هنوز حل نشده در دهه ۱۹۶۰ میلادی وحشت زده کرد. اما شاهکار هولناک دیوید فینچر کمتر به قتلها مربوط میشود تا سوراخ خرگوشی که قاتل با پازلهای دیوانهکننده و پیامهای رمزگذاریشدهای که از طریق مطبوعات منتشر کرد، بیشتر توجه کند. اگرچه فینچر بازهم چندین مورد از آنها را با جزئیات نگرانکننده بازسازی میکند.
این پرونده به طور کامل کاریکاتوریست سیاسی رابرت گریسمیت، با بازی جیک جیلنهال را دنبال میکند که وسواس چندین دههاش برای کشف هویت زودیاک به قیمت از دست دادن زندگی معمولیاش تمام شد، و از اساس زندگی برای او از بین رفت. با توجه به اینکه چگونه، هر چند سال یکبار، برخی نظریههای جدید در مورد اینکه چه کسی این قتلها را انجام داده است، مطرح میشود، کماکان این اثر و رویدادهای درون آن تماشایی و جذاب است.
«The Amityville Horror»
فیلم ترسناک با رویکر خانه جنزده یا روحهای شیطانی همیشه در ژانر وحشت وجود داشته است؛ اما شاید گل سرسبد آن همین اثر باشد. اما شاید بکویید چرا؟ چون این اثر تا حدی به این دلیل که پیوند مستقیمی با واقعیت دارد، مهم است. فیلم The Amityville Horror هنوز هم قدرت خود را در تمام این دههها (و دنباله ها/اسپین آفها) حفظ کرده است. فیلم چنان بیان ترسناکی به ایدهای میدهد که هرگز نمیتوانیم کاملاً آن را باور کنیم: آیا اشیا و مکانها خاطرات آسیبهای گذشته را در خود نگه میدارند؟
هنگامی که خانوادهای به خانهای جدید نقل مکان میکنند که در آن قتل مرموزی توسط رونالد دفیو رخ داده است، ظاهراً توسط نوعی تسخیر اهریمنی، آنها به سرعت متوجه میشوند که چگونه بقایای آن در پایه خود خانه باقی مانده است. فیلم بینندگان را با هیچ پاسخ یا توضیح روشنی مواجه نمیکند، فقط یک حس طولانی مدت وجود دارد که نیروهایی وجود دارند که ما نه میتوانیم آنها را کنترل کنیم و نه میتوانیم آنها را نابود کنیم.
این فیلم بر اساس کتاب جی آنسون، بر اساس وقایع حقیقی آزار و اذیت ماوراء طبیعی توسط خانواده لوتز هنگام نقل مکان به خانهای قدیمی در لانگ آیلند که قبلا محل یک قتل عام وحشتناک بوده را به تصویر میکشد.
«The Conjuring»
داستان اد و لورین وارن، محققین ماوراء الطبیعه، آنقدر خوب است که سهبار آن را ساختهاند. (خب، حتی تعداد بیشمار دنبالهها و اسپینآفها را در نظر نمیگیریم!) دو شخصیت مرکزی واقعی The Conjuring با دنیای سینمایی Amityville Horror تلاقی میکنند، زیرا تحقیقات آنها در مورد خانههای جن زده به الهام بخشیدن به این فرنچایز کمک کرد. با این وجود، اگر از طرفداران آمیتیویل هستید، احساس نمیکنید که در حال تماشای اثری ناچیز یا تکراری هستید.
فیلم ترسناک جیمز وان به ماوراءالطبیعه میپردازد، اما ترسناکترین نکته از راههایی به فیلم وارد میشود که در واقعیت روستایی گنجانده شده که پرونده اد و لورین در آن ریشه دارد. همچنین مطمئناً بد نیست که پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا را برای این نقشها انتخاب کردند، دو تن از بهترین بازیگران دوران ما که این وظیفه را به اندازه هر درامی که در آن بازی کردهاند جدی میگیرند. اد و لورین وارن قبل از اینکه کارگردان جیمز وان تصمیم بگیرد شناخته شدهترین پرونده آنها را به یک فیلم خانه خالی از سکنه تبدیل کند و آنها را شاید به معروفترین شکارچیان ارواح در جهان تبدیل کند، خود واقعیشان محققین نیمه معروف ماوراء الطبیعه بودند.
«Poltergeist»
سه سال پس از تولید وحشت در آمیتیویل و موفقیت آن نزد مخاطب، کارگردان توبی هوپر به طور موثری ایده فیلم خانه جن زده مدرن را با کمک خود استیون اسپیلبرگ، که تهیه کننده و احتمالاً کارگردانی برخی از سکانسها را بر عهده داشت، به یک فیلم کلاسیک ترسناک تبدیل کرد. نکته اینجاست که این اثر نیز مانند Amityville، از یک تسخیر واقعی برای قصهگویی الهام میگیرد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پرونده عجیب خانه هرمان در حومه لانگ آیلند آمریکا سوژه این فیلم است پس از اینکه یک خانواده حوادث غیرقابل باوری را در خانه خود مشاهده کردند، یک محقق ماوراء الطبیعه را برای تشخیص فعالیت غیرمعمول، مانند ترکیدن تصادفی بطریها و اشیایی که خودشان حرکت میکنند، به خانه آوردند. این حادثه پس از واکاوی به یک داستان رسانهای ملی تبدیل شد. با این حال، این خانه واقعی در نهایت برخلاف حوادث درون فیلم به واسطه یک پورتال بین بعدی ناپدید نشد.
«Compliance»
هیچ سمینار جامعهشناسی بدون مطالعه «آزمایشهای میلگرام» کامل نمیشود، آزمایشهایی که تلاش میکرد بفهمد چرا آلمانیها طعمه نازیسم شدند. در یک آزمایشگاه، محقق سناریوهایی را شبیهسازی کرد که در آن یک شخصیت اقتدارگرا از سوژهای میخواست که دردی را به کسی وارد کند که میتواند سزاوار آن باشد یا نباشد، میلگرام آزمایشش را جهت پاسخ به این سؤال بغرنج طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیونها آلمانی دیگر که مسبب هولوکاست بودند همگی گناهکار بودهاند یا اینکه شهروندان عادی تنها از دستورها پیروی میکردند.
اکنون یافتههای او یک مورد آزمایشی واقعی را در فیلم «Compliance» یا انطباق دریافت میکند؛ البته با این رویکرد که بر اساس یک واقعه حقیقی که در آن صدایی تهدیدآمیز در آن طرف تلفن افراد را به انجام اعمال نفرتانگیز علیه یکدیگر سوق میدهد. (اگر از طرفداران Ann Dowd بازیگر شخصیت نقش خاله لیدیا در The Handmaid’s Tale بودهاید، این فیلم مسئول تجدید حیات اوست – و واضح است که چرا!) درام کلاستروفوبیک کریگ زوبل از تحقیر چیزی که معلوم شد یک تماس شوخی فوقالعاده لعنتی است استفاده نمیکند، بلکه از آن به عنوان سکوی پرشی برای کشف وفاداری آمریکا به اقتدارگرایی استفاده میکند.
«The Exorcist»
مفهوم «جنگیری» ممکن است داستانی ناب به نظر برسد، به خصوص با توجه به برخی از تصویرهای هیستریک آن روی صفحه نمایش در طول سالها؛ اما عمل خروج دیو شیطانی، ریشههای باستانی در دین، حتی در مسیحیت تا قرنهای اخیر دارد؛ بنابراین متن ویلیام پیتر بلاتی در حالی که بر اساس یک رمان محبوب است، از مجموعهای از تلاشها برای جنگیری پسری آشفته در دهه ۱۹۴۰ میلادی الهام میگیرد.
این روح جوان و شکنجهشده، البته، تبدیل به ریگان سرگردان در فیلم جنگیر میشود. او یک معمای وحشتناک است که وضعیتش توسط مادرش و یک جفت کشیش مورد واکاوی قرار میگیرد؛ بنابراین فیلم ترسناک ویلیام فریدکین چیزی فراتر از دنیای ما را نیز کانالیزه میکند.
«The Silence of the Lambs»
اگرچه این برنده اسکار و بازیگر توانا آنتونی هاپکینز است که نمایش را در سکوت برهها از مابقی شخصیتها میدزدد، اما او واقعاً آنتاگونیست اصلی فیلم ترسناک روانشناختی جاناتان دمی نیست. این افتخار متعلق به بوفالو بیل تباه شده یا تد لوین است، قاتلی که به صورت ترکیبی از شش قاتل بدنام آمریکایی ساخته شده است (از جمله اد جین، الهام بخش نورمن بیتس در فیلم روانی).
برای اینکه کلاریس استارلینگ، مامور اف بی آی، بوفالو بیل را بگیرد، او باید بتواند وارد فضای اصلی زندگی و روان او شود… کاری که او را ملزم به ملاقات با هانیبال لکتر میکند. بازیهای فکری که او باید برای ردیابی یک قاتل انجام دهد، بینهایت ترسناکتر از هر خشونت و تندی در فیلم است. آیا میخواهیم فکر عقلانی را به همان اعمالی که ما مظهر غیرعقلانی میدانیم اختصاص دهیم؟! این هویت این اثر سینمایی است.
«Snowtown»
بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر بر اساس خشونتهای غیرقابل توصیف واقعی ساخته شدهاند؛ و این یکی از همان آثار است. استرالیا در دهه ۹۰ میلادی به مدت هفت سال، از سال ۱۹۹۲، با سلسله قتلهایی مواجه شد. یک گروه چهار نفره از مردان به رهبری جان بانتینگ، یک سری قتلهای وحشتناک را انجام دادند که عمدتاً پدوفیلها و همجنس گرایان را هدف قرار میدادند. این فیلم بر اساس همین قتلها تولید شده است.
بازگویی کورزل جزئیات کمی را در خود جای داده است. تصور تماشای Snowtown برای سرگرمی سخت است، اما اگر میخواهید مستقیماً به تاریکترین اعماق بشریت خیره شوید، این فیلم مانند هر فیلم دیگری راهنمای تور است. اما فیلم «قتلهای شهر برفی» اثر جاستین کورزل بیش از پیش دلهرهآور است، زیرا جنایات در مقیاسی هستند که مستحق شوک در سراسر جامعه هستند.
«The Birds»
خیلیها فیلم «پرندگان» از آلفرد هیچکاک را در دایره آثار نه چندان مهم او میدانستند؛ اما باید پذیرفت این اثر گونه فیلم ترسناک برپایه حمله حیوانات را در نوع خودش دگرگون کرد. اما آیا میدانستید ایده داستان آن برگرفته از رخدادی واقعی است! اما باید بدانید در سال ۱۹۶۱ میلادی، پرندگان در شهر ساحلی کاپیتولا، در کالیفرنیا، واقعاً علیه صاحبان انسانی خود برخاستند.
جالب است بدانید: گلههایی از مرغهای دریایی معمولی که با جلبکهای سمی مسموم شده بودند، شروع به برخورد به خانهها و اتومبیلها کردند و غذای نیمههضم شده درون معده خود را استفراغ میکردند. دههها طول کشید تا دانشمندان علت را کشف کنند، اما فقط دو سال از خود این ماجرا طول کشید تا هیچکاک این حادثه را به تمثیلی از صلح شکننده فزاینده انسان با دنیای طبیعی و شاید هم ناامیدی جنسی زنانه تبدیل کند.
«The Exorcism of Emily Rose»
در محافل فرامذهبی، جنگیری، یک عمل بسیار واقعی و نه غیر منسوخ است؛ اما حتی فیلم The Exorcist بر اساس یک حادثه واقعی ساخته شده است. ولی فیلم «جنگیری امیلی رز» در الهامگیری از ماجراهای واقعی خاصتر است.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، یک زن جوان آلمانی به نام Anneliese Michel شروع به تجربه تشنج و توهم کرد. به دستور والدین کاتولیک او، دو کشیش محلی دهها مراسم جنگیری را آغاز کردند تا اینکه او در نهایت بر اثر سوء تغذیه درگذشت. والدین او سپس به قتل از روی سهل انگاری متهم شدند. براساس این حوادث کارگردان اسکات دریکسون این حقایق را با تخیلی لیبرال ترکیب میکند و معجونی جالب از هیجان روانی، وحشت شیطانی و درام دادگاهی را خلق میکند.
«Winchester»
این فیلم شاید حتی با حضور هلن میرن در نقش اصلی خود هم یک فیلم فوقالعاده نباشد، اما یک داستان عالی و عجیب است. همانطور که افسانهها میگویند، پس از مرگ ناگهانی شوهرش، ویلیام وینچستر اسلحه ساز، بیوه او، سارا، شروع به اضافه کردن سازههایی عجیب و غریب به عمارت کالیفرنیای شمالی خود کرد.
در این سازههای عجیب شامل صدها اتاق اضافی، درهای تصادفی و راه پلههایی که به هیچ کجا ختم نمیشد را شامل میشدند. اما ماجرا چه بود؟! ظاهراً به دستور ارواح کسانی که با تفنگ همنام شرکت او یعنی وینچستر کشته شدند، این اتفاقات رخ میدارد. البته به گفته کارشناسان و تاریخنگاران این حوادث عمدتاً یک شایعه یا خبر پراکنی دروغین برای نابودی این شرکت است؛ چرا که گفته شده این بازسازیها عمدتاً نتیجه تعمیرات عجولانه پس از زلزله ۱۹۰۶ میلادی سانفرانسیسکو بود. اما دوستان، هنگام انتخاب بین تخیل یک قصه و واقعیت، از تخیل قصه بودن الگو بگیرید.
«A Nightmare on Elm Street»
شاید از وجود چنین فیلمی در این فهرست تعجب کنید؛ اما فیلم کابوس در خیابان الم در شاخه فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. هرچند هرگز یک قاتل واقعی کودککش وجود نداشت که نوجوانان را در رویاهایشان تعقیب کند. اما ریشه داستان این اثر باعث میشود ما آن را جز فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند بدانیم. به طور کلی مفهوم شخصیت فردی کروگر پس از خواندن مقالهای درباره پسری که پس از تحمل وحشتهای شبانه متحجرانه در خواب جان خود را از دست داد، به سراغ کارگردان فیلم کابوس در خیابان الم آمد.
وس کریون در سال ۲۰۱۴ به Vulture گفت: «من مقالهای در لس آنجلس تایمز خوانده بودم در مورد خانوادهای که از میدانهای کشتار در کامبوج فرار کرده بودند و توانسته بودند به ایالات متحده بروند.»، اما پس از رسیدن فرزند این خانواده از تجربه کابوسهای بسیار آزاردهنده خود به پدر و مادرش گفت که باعث میشود بترسد بخوابد. این کابوسها تا جایی پیش رفتند که کودک از خوابیدن ترس داشت، بنابراین سعی میکرد روزها بیدار بماند.
اما وقتی این کودک بالاخره به خواب رفت، والدینش فکر کردند که این بحران تمام شده است. سپس در نیمه شب صدای جیغهایی از اتاق او شنیدند. وقتی خانواده به اتاق کودک رسیدند، او مرده بود. در واقع این بچه در وسط یک کابوس درگذشت. در نتیجه انسانی که تصوری از ترس در خواب داشت و بزرگترها آن را انکار میکردند، در نهایت به خط مرکزی ایده کابوس در خیابان الم تبدیل شد.
«The Texas Chainsaw Massacre»
یکی از ترسناکترین فیلمهای واقعی جهان «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» است. شاید در نگاه اول بسیاری از آنچه که در فیلم کشتار با ارهبرقی اتفاق میافتد، بیشتر از وحشتناک بودن حادثهای نگران کننده به نظر برسد. اما باید قبول کرد که شاید هیچ شخصیت دیگری در فیلمهای ترسناک معروف جهان به اندازه صورت چرمی ترسناک نباشد. شخصیت قاتلی که یک انسان عجیب تهدیدآمیز و ساکن زیرزمینی است که مردم را میخورد و پس از کشتن، صورت آنها را کنده و روی صورت خود را با آن میپوشاند؛ و نکته جالب اینجاست، در حالی که این شخصیت هرگز یک شخص واقعی در این دنیای مخوف نبود، اما ویژگیهای او بر اساس قاتل زنجیرهای اد جین شکل گرفت که «به نبش قبر اجساد از قبرستانها و ساختن یادگاری با استخوانها و پوست آنها معروف بود». در نتیجه استفاده و الگو گیری سازندگان این اثر سینمایی از یک قاتل حقیقی باعث میشود این اثر نیز در دسته فیلمهای ترسناک واقعی قرار بگیرد.
«The Strangers»
این فیلم مهیج برایان برتینو تلفیقی از سه رویداد مجزا از زندگی واقعی است. در نتیجه باید آن را یکی از فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند دانست. اول، و شاید واضحترین دلیل برای واقعی بودن این داستان آن است که این تریلر تخیلی از حمله به خانه و قتل شارون تیت و دوستانش توسط خانواده منسون الهام میگیرد. به گزارش Screen Rant فیلم غریبهها بخشهایی از داستان خود را با الهام از قتلهای اقامتگاه کِدی ساخته که در آن چهار نفر در یک شهر تفریحی کوچک در کالیفرنیا کشته شدند.
این پرونده از آن دست ماجراهایی بود که حل نشد، زیرا قاتلان هرگز دستگیر نشدند. در نهایت، برتینو به عنوان کارگردان از دوران کودکی خود نیز برای این فیلم الهام گرفت. این کارگردان مشهور یک بار توسط گروهی از غریبهها ترسیده بود که یک روز وقتی او در خانه تنها بود درب خانه او را زدند و از آنها خواستند که در آنجا ساکن نباشند. اگرچه او بعداً متوجه شد که عاملان این اقدام سارق بودند، اما این حادثه اثری فراموش نشدنی بر روی کارگردان آینده گذاشت و او از این حادثه به عنوان بخشی از فیلم خود استفاده کرد.
«Jaws»
احتمالا حضور یکی از ماندگارترین بلاکباسترهای تاریخ سینما در این فهرست جای تعجب دارد، اما فیلم آروارهها از استوین اسپیلبرگ نیز در لیست فیلم ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. فیلم هیولایی حماسی آروارهها بر اساس کتابی به همین نام اثر پیتر بنچلی در سال ۱۹۷۴ ساخته شده است که از حمله کوسه خاصی الهام گرفته نشده، اما داستان آن از سوء استفادههای فرانک موندوس ماهیگیر کوسه الهام گرفته شده است.
کاپیتان کوینت (رابرت شاو) از فیلم آرووارهها ظاهراً از شخصیتی واقعی و بومی لانگ آیلند الگوبرداری شده است، اگرچه خود بنچلی این واقعیت را انکار میکند. با این حال، شاو شخصاً ارتباط بین موندوس و شخصیت خودش در این فیلم را تأیید کرده و بارها گفته است که دوستان و خانواده موندوس در مورد آنچه که به نظر آنها یک ارتباط آشکار در این فیلم است، تردیدی ندارند.
«The Town That Dreaded Sundown»
فیلم «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» به صورت مستقیم از آثاری است که میتوان آن را جز فیلمهای ترسناک واقعی خطاب کرد. اما چرا؟ چون این فیلم ترسناک اسلشر داستان خود را از ماجرای قاتل فانتوم (Phantom Slayer) مسئول به اصطلاح «قتلهای مهتاب» الهام گرفته است. قاتل فانتوم کسی است که بیش از دو ماه و نیم در سال ۱۹۴۶ میلادی به هشت نفر حمله کرد و جان پنج نفر را گرفت. نکته ترسناکتر ماجرا این است که ضارب ناشناس هرگز دستگیر نشد.
در نتیجه وقایع وحشتناک آن ماجرا در «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» جاودانه شد که اولین بار در سال ۱۹۷۶ اکران شد و بعداً در سال ۲۰۱۴ بازسازی شد. پس مشتقان ژانر وحشت باید بدانند این اثر یکی از فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت است که میتوانند در فهرست آثار مورد نظر خود برای تماشا قرار دهند.
«The Hills Have Eyes»
بدون شک یکی از معروفترین فیلمهای ترسناک ماورایی بر اساس واقعیت همین «تپهها چشم دارند» است. شاید هیچ کس به طور قطع نمیداند که آیا افسانه «ساونی بِین» یک داستان واقعی است یا خیر، اما بر اساس فرهنگ عامه، شخصیت بین رهبر یک قبیله ۴۸ نفره در اسکاتلند قرن ۱۶ بود که بیش از ۱۰۰۰ نفر را ربودند، کشتند و خوردند.
در طول جستجوی قاتلان مرموز، مردم محلی تعداد زیادی انسان بیگناه را یافتند که به شکل وحشتناکی کشته شده بودند. اما پس از دستگیری بین، همان مردم او و پیروانش را به طرز وحشیانهای اعدام کردند. این داستان یک قبیله آدمخوار که افراد عادی را به انسانهای وحشی گوشتخوار تبدیل میکند، الهام بخش تولید فیلم «تپهها چشم دارند» بود، یک فیلم ترسناک محصول ۱۹۷۷ به نویسندگی، کارگردانی و تدوین وس کریون. البته یک بازسازی در سال ۲۰۰۶ به همراه یک دنباله در سال ۲۰۰۷ نیز از آن منتشر شد، اما هیچ کدام نتوانستند در برابر نسخه اصلی بایستند.
«Dahmer»
اگر یک فیلم ترسناک واقعی بدون هیچ کم و کاستی از نگاه داستان بر پایه حقیقت میخواهید که از صفر تا صد برگرفته از واقعیت باشد، بدون شک فیلم دامر یکی از آنها به شمار میرود. برخلاف بسیاری از آثار موجود در این فهرست، فیلم دامر محصول سال ۲۰۰۲ فقط بر اساس یک داستان واقعی نیست. اما چرا؟ چون این یک فیلم زندگینامه واقعی درباره قاتل زنجیرهای جفری دامر است که بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ به ۱۷ مرد در ویسکانسین تجاوز کرد، و پس از قتل، آنها را قطعه قطعه کرد و در برخی موارد تا حدی آنها را حفظ و یا به عنوان خوراک مصرف کرد.
باید بدانید به استثنای نام قربانیان و تعدادی جزئیات داستانی کوچک، این فیلم ترسناک تحسین شده، نمایش دقیق جنایات فجیعی است که توسط دامر انجام شده بود، یکی از نکات جذاب این فیلم آن است که جرمی رنر جوان در یکی از اولین نقشهایش این قاتل روانی را به تصویر کشیده است.
«Verónica»
آیا «Verónica» یک فیلم سینمایی جن زده بر اساس واقعیت است؟! جواب این پرسش سخت است. اما فیلم ترسناک اسپانیایی زبان «ورونیکا» محصول ۲۰۱۷ بر اساس پرونده به اصطلاح والکاس در سال ۱۹۹۱ ساخته شده است. همانطور که داستان ظاهراً واقعی میگوید، استفانیا گوتیرز لازارو یک روز در مدرسه خود با استفاده از یک تخته Ouija جلسهای برگزار میکند و در میان مراسم، یک راهبه ترسناک وارد میشود و تخته را میشکند.
به دنبال این رویداد، استفانیا پس از ماهها تشنج و توهم دیدن چهرههای عجیب و غریب را تجربه میکند که در نهایت با مرگ مرموز او به اوج خود میرسد. اما وقتی پلیس برای تحقیق به سراغ این پرونده میآید، صداهای عجیبی در خانه او شنیده شده، و به گفته شاهدان اثاثیه خانه خود به خود جابجا میشدند و یک مجسمه حضرت عیسی مصلوب شده نیز از صلیب خود روی دیوار جدا میشود.
اصل وقایع تاکنون مانند یک راز باقی ماندهاند، و اگر از ما بپرسید، همچنان این داستان گیجکننده است. ولی واقعیت داستان هرچه بوده، موضوع این است که چنین رویداد وحشتناکی ۲۶ سال طول کشیده تا روی صفحه نمایش بزرگ سینما ظاهر شود.