خون فواره زد ، اعصابم به هم ریخت!
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۵۰۰۵۱
جوان قصاب تبعه خارجی که در یک نزاع مرگبار فامیلی، دایی اش را با ضربات کارد قصابی به قتل رسانده است، هنگام بازسازی صحنه جنایت گفت: وقتی خون از پیکردایی ام فواره زد، اعصابم به هم ریخت و ضربات دیگر را فرود آوردم.
به گزارش خراسان، بیست و هشتم آبان گذشته بود که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا در آمد و ماموران انتظامی از درگیری مرگبار فامیلی بین تعدادی از قصاب های تبعه خارجی خبر دادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جسد مرد میانسال کف اتاق قرار داشت و پنج فرزند سلطان احمد که در این درگیری خونبار شرکت داشتند، از محل گریخته بودند، در همین حال مشخص شد که دو برادر غلامرضا (مقتول) نیز مجروح شده اند که یکی از آن ها به بیمارستان امدادی مشهد انتقال یافته است.
تحقیقات شبانه مقام قضایی که تا سپیده دم روز بعد طول کشید، بیانگر آن بود که گروهی از یک فامیل اتباع خارجی غیرمجاز که در این منطقه از شهرک سکونت دارند، به شغل قصابی رو آورده اند و تقریبا همه آن ها به این شغل مشغول اند. در این میان علی احمد (یکی از فرزندان سلطان احمد) پسر دایی خود «مهدی» را نیز سرکار قصابی برد و کنار دست خودش به کار گمارد اما مدتی بعد اختلافی بین کارفرما و علی احمد رخ داد و بدین ترتیب آن ها را از کار اخراج کرد.
مدتی بعد از این ماجرا دوباره «مهدی» با تقاضای کارفرما به سرکارش بازگشت. علی احمد زمانی که این موضوع را شنید بسیار ناراحت شد چرا که مدعی بود او مهدی را سرکار برده و نباید بدون او به سرکار بازمی گشت. او ماجرا را برای پدرش «سلطان احمد» بازگو کرد و با ناراحتی از پدر خواست اجازه ندهد این کار اتفاق بیفتد. به همین دلیل نیز سلطان احمد با شوهرخواهرش تماس گرفت اما او پاسخی به خواست برادرزنش نداد و مدعی شد که این امور به خودشان مربوط است.
با این رخداد، اختلافات شدت گرفت و پنج فرزند سلطان احمد به شدت ناراحت شدند و تصمیم گرفتند برای صحبت با دایی خود به خانه او بروند! در همین حال غلام نبی نیز با دو برادر دیگرش (غلامرضا و غلامحسین) تماس گرفت و از آن ها خواست به خانه او در بولوار حر بروند.
اگرچه برخی از فامیل زودتر رسیده بودند و گفت وگو بین آن ها ادامه داشت اما وکیل احمد (متهم ردیف اول) به همراه برادر دیگرش، کمی دیرتر به خانه دایی رسیدند. آن جا بود که در میان گفت وگوها ناگهان وکیل احمد از حرف های دایی خود برداشت توهین آمیز درباره پدرش کرد و همین موضوع به درگیری و مشاجره کشید که در یک لحظه وکیل احمد کارد قصابی را بالا برد و دستش به خون آلوده شد.
در پی اطلاعات به دست آمده از این ماجرای تکان دهنده بلافاصله قاضی «عارفی راد» عازم بیمارستان شد و درحالی به تحقیق از فرد مجروح پرداخت که دستورات ویژه ای را نیز برای دستگیری فرزندان سلطان احمد صادر کرد. مقام قضایی همچنین دستور داد تا اقدامات لازم برای جلوگیری از خروج متهمان از کشور صورت گیرد.
با وجود این،یک گروه تخصصی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به فرماندهی سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) تحقیقات گسترده ای را شبانه برای دستگیری متهمان این پرونده جنایی آغاز کردند و تا روز بعد موفق شدند عاملان اصلی این جنایت را در حالی دستگیر کنند که بیشتر آن ها خود را تسلیم قانون کردند. پنج فرزند سلطان احمد که از متهمان این پرونده هستند مورد بازجویی تخصصی قرار گرفتند که در نهایت وکیل احمد به قتل اعتراف کرد. او سپس به دستور قاضی ویژه قتل عمد به صحنه جرم هدایت شد تا جزئیات این نزاع مرگبار را توضیح دهد.
در بازسازی صحنه قتل ابتدا کارآگاه منفرد (افسر پرونده) به بیان خلاصه ای از ماجرای این جنایت هولناک پرداخت و توضیحاتی را درباره اعترافات متهمان ارائه داد. سپس با اشاره قاضی محمود عارفی راد مقدمات بازسازی صحنه جنایت فراهم شد و بدین ترتیب وکیل احمد (متهم به قتل) مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد.
او پس از تفهیم اتهام از سوی مقام قضایی و معرفی کامل خود گفت: آن روز وقتی به خانه دایی ام رفتیم مشاجره ای بین ما شروع شد چراکه در آن جا به پدرم توهین کردند، درهمین هنگام غلام رضا(مقتول) دایی دیگرم که در محل حضور داشت با چاقو به سمت من حمله ور شد. من هم کارد قصابی را که همیشه همراه داشتم بیرون کشیدم، قصد کشتن او را نداشتم فقط می خواستم ضربه ای به شانه اش بزنم اما نفهمیدم چه شد که تیغه چاقو را بر پیکرش فرود آوردم .
وقتی خون فواره زد دیگر اعصابم به هم ریخت و ضربات بعدی را هم زدم. سپس یک ضربه هم به دایی دیگرم زدم و زمانی که قصد خروج از خانه را داشتم آن قدر عصبانی بودم که با یک ضربه محکم شیشه در اتاق را هم شکستم حتی وقتی از خانه بیرون آمدم با همان کارد محکم به علمی گاز کوبیدم که تیغه آن شکست و درمحل افتاد و من هم دسته کارد را بعد از طی مسافتی در کوچه انداختم.
در پی اعترافات صریح ضارب در بازسازی صحنه جنایت همه ابعاد این حادثه تاسف بار مورد واکاوی قرار گرفت و سپس با دستور قاضی عارفی راد متهمان روانه زندان شدند تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: آلودگی هوا اومیکرون مذاکرات وین مازوت فرامرز صدیقی کوهرنگ خون فواره اعصاب آلودگی هوا اومیکرون مذاکرات وین مازوت فرامرز صدیقی کوهرنگ بازسازی صحنه سلطان احمد عارفی راد وکیل احمد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۵۰۰۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال عجیب پیرامون مدال اهدایی به علی دایی!
به گزارش ورزش سه، انتشار تصاويري از ملیکا رسولی که مدعی عنوانداری در رشته کاراته است، كنار علي دايي با اين تيتر كه «یک مليپوش خانم مدالش را به علي دايي اهدا كرد» حاشيهساز شده است. برخي ورزشكاران قديمي مدعي شدند او نه عضو تيم ملي بوده و هست و نه مدالي بينالمللي دارد كه بخواهد به دايي اهدا كند؛ ادعایی که هنوز با پاسخی از سوی رسولی مواجه نشده است.
در همين بین مريم رنجبرساري، عضو سابق تيم ملي تير و كمان در يك استوري كه در اينستاگرامش منتشر كرد به این فرد حمله کرد.
به همين بهانه، خبرنگار روزنامه اعتماد با او تماس کرد و رنجبرساري گفت: ايشان چند سال پيش گفته قهرمان كاراته است اما فدراسيون كاراته تكذيب كرد. معلوم نيست او از چه طريقي اسپانسر پيدا ميكند، اما در بيوي اينستاگرامش نوشته قهرمان تير و كمان است! بچههاي كاراته هم براي من فرستادند و پرسيدند اين را ميشناسي؟ گفتم نه . اصلا بچههاي كاراته هم او را قبول ندارند.
رنجبرساري ادامه داد: خود من به دليل اينكه پول اعزام و تجهيزات براي رفتن به مسابقات را نداشتم از تيم ملي كنار رفتم. مثل من زياد بودند، اما اگر او به تيم ملي رفته احتمالا پول هزينههاي خودش را داده و به تيم ملي رسيده!
مليپوش سابق افزود: او اصلا مدالي نداشته كه به علي دايي تقديم كند. براي من عجيب است او علي دايي را چطور پيدا كرده و به ديدار يكي از بزرگان ورزش ما رفته است. ورزشكاري به بزرگي علي دايي از قبل رزومه طرف مقابل را ميبيند و بعد به ديدار ورزشكاري ميرود. اما اين ورزشكار اصلا مدالي نداشته است! شايد مدال استاني بوده است، اما نه بچههاي كاراته و نه تير و كمان ميگويند او مدالي نياورده است. من فقط به اين فكر ميكنم و از اين ناراحتم چرا براي من كه قهرماني آسيا را داشتم اسپانسري نبود، اما براي ورزشكاران اين شكلي دو تا سه تا اسپانسر پيدا ميشود!
وي در ادامه با اشاره به هزينههاي سنگين در تير و كمان كه خيليها از پس آن برنميآيند و به ناچار خداحافظي ميكنند، افزود: سال ۸۹ يا ۹۰ بود كه تيمهاي پرسپوليس و استقلال در تير و كمان تيمداري ميكردند و من به عضويت استقلال درآمدم. رقابت بين اين دو تيم در همه رشتهها جذاب است و در آن سال هم رقابت نزديكي داشتيم و در نهايت ما قهرمان شديم و آقاي فتحاللهزاده مديرعامل وقت استقلال قرار بود نفري ۵ سكه به ما پاداش بدهند، اما ما كه چيزي نديديم!