تأثیر افزایش قدرت ایران و شکست های آمریکا بر تحولات منطقه
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۵۸۶۱۸
به گزارش خبرگزاری مهر، عبدالباری عطوان سردبیر روزنامه الکترونیکی رأی الیوم در سرمقاله این روزنامه با اشاره به تازهترین تحولات منطقه نوشت: موسم سفر مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس به ایران آغاز شده و نخستین مورد، سفر شیخ طحنون بن زائد مشاور امنیت ملی امارات به تهران است. از سوی دیگر، چرا مسقط ایستگاه نخست سفر دورهای محمد بن سلمان ولیعهد سعودی به کشورهای حاشیه خلیج فارس است و امارات در جایگاه چهارم این سفر قرار دارد؟ چرا نگرانی رژیم اشغالگر صهیونیستی از نزدیکی فزاینده ایران و امارات تشدید شده است؟
عطوان ادامه داد: در حالی که کشورهای مشرق و مغرب عربی با ضعف دیپلماسی و درگیریها و فتنههای داخلی و خارجی مواجه هستند، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و ایران شاهد تحرکات بی سابقهای هستند که بازگشت به روابط با ایران محور اصلی آن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نخست، سفر شیخ طحنون مشاور امنیت ملی امارات به تهران در پاسخ به دعوت علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران است و دوم، سفر دورهای محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و حاکم فعلی این کشور به کشورهای عربی حاشیه خلیج. عمان ایستگاه اول این سفر است و پس از آن بحرین، قطر، امارات و کویت قرار دارند و بن سلمان در این سفرها درباره ایران و برنامه هستهای و موشکی این کشور و جنگ یمن رایزنی خواهد کرد.
سردبیر رأی الیوم تصریح کرد: اهمیت سفر شیخ طحنون بن زائد به ایران از اینجا ناشی میشود که نشان دهنده گشایش روابط با ایرانی است که تا دیروز دشمن و منبع تهدید خطرناک برای منطقه خلیج فارس شمرده میشد. هدف این سفر شیخ طحنون که مرد مصالحه و پیشگام سیاست جدید امارات نام گرفته است، بهبود روابط و حل و فصل اختلافات با ایران است تا باعث ایجاد اعتماد دوجانبه شود و راهکارهای همکاری سیاسی و اقتصادی را توسعه دهد.
کشورهای حاشیه خلیج فارس به این نتیجه راسخ رسیدهاند که نه آمریکا که به عنوان یک قدرت جهانی در حال افول است و نه رژیم صهیونیستی نمیتوانند در سالهای آینده از کشورهای حاشیه خلیج فارس دفاع کنند و به همین علت، روند عادی سازی روابط و توافقات سازش آبراهام رو به عقب نشینی است و ائتلاف ایرانی - عربی در همه عرصهها رو به پیشرفت است عطوان تأکید کرد: سیاست خارجی و منطقهای مورد توافق همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به جز قطر در سالهای اخیر و دهههای گذشته، تشدید محاصره علیه ایران و ایجاد آشوب و نا آرامی در داخل این کشور بوده است تا بدین وسیله زمینه تضعیف نظام ایران فراهم شود. موضوع جدیدی نیست اگر بگوییم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که با تحریک و حمایت مالی کشورهای حاشیه خلیج فارس شکل گرفت و همچنین جنگ اخیر در سوریه برای تحقق همین هدف بوده است ولی هنگامی که اهداف این دو جنگ یعنی تغییر نظام ایران و سوریه محقق نشد، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس این اهداف را هر چند به صورت مرحلهای رها کردند و دقیقاً روند معکوس آن یعنی بهبود روابط با ایران را پی گرفتند تا مصداق این ضرب المثل مشهور انگلیسی باشند که «اگر نتوانستید دشمنتان را شکست دهید به او بپیوندید». این همان چیزی است که در روابط کشورهای خلیج فارس با ایران در جریان است و رژیم اشغالگر صهیونیستی را به شدت نگران کرده است، رژیمی که بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد و تاکنون با پاسخ و همراهی چشمگیر منطقه خلیج فارس مواجه نشده است.
این تحلیلگر مشهور جهان عرب خاطرنشان کرد: به نظر میرسد امارات سیاست قدیم خود یعنی نزاع و تقابل سیاسی و نظامی با رقبا و دشمنانش به ویژه گروه اخوان المسلمین و کشورهای حامی آن یعنی لیبی و ترکیه را کنار گذاشته و سیاست جدیدی در پیش گرفته که شبیه همان سیاستی است که رجب طیب اردوغان در ابتدای حکمرانی حزب عدالت و توسعه در پیش گرفت و اخیراً از آن دست کشیده است و همین عقب نشینی باعث کاهش حمایتهای مردمی از او شده و دستاوردهای اقتصادی و سیاسی به دست آمده را به خطر انداخته است. آرام گرفتن ارتش سایبری امارات و سفرهای شیخ طحنون به آنکارا، دوحه، تهران و نیوم نیز در همین راستا قابل تفسیر است.
دو سلاح مالی و اقتصادی، نوک پیکان سیاست جدید امارات است و این سیاست در سفر شیخ محمد بن زائد ولیعهد ابوظبی به آنکارا و تشکیل صندوق سرمایه گذاری به ارزش ۱۰ میلیارد دلار برای پشتیبانی از اقتصاد ترکیه و تلاش برای بهبود روابط بین دو کشور پس از سپری کردن دورهای پر تنش مشهود است.
از جمله دلایل تغییر سیاست امارات صرفنظر از کاهش قدرت گروه اخوان المسلمین در منطقه، کاهش قدرت و نفوذ آمریکا و عقب نشینی تدریجی این کشور از خاورمیانه و تمرکز بر دو خطر چین در شرق آسیا و روسیه در مرکز اروپا یعنی اوکراین است.
عطوان در ادامه مقاله خود افزود: درباره سفر محمد بن سلمان به کشورهای حاشیه خلیج فارس پس از دو سال میتوان گفت این سفر بازتاب نوعی دگرگونی در سیاستهای سعودی و تلاش برای ترمیم نفوذ رو به زوال ریاض در منطقه خلیج فارس و جهان است که به نوعی در پی یافتن راه حلها برای خروج از جنگ یمن است.
این سفر را نیز میتوان از سه دیدگاه مورد بررسی قرار داد:
نخست: انتخاب مسقط به عنوان ایستگاه اول این سفر و قرار گرفتن امارات به عنوان شریک جنگ یمن در جایگاه چهارم، بیانگر دگرگونی در ائتلافهای جدید عربستان با کشورهای حاشیه خلیج فارس است و نشان میدهد عمان بنا به عوامل متعدد در صدر این ائتلاف قرار دارد و مهترین علت، اختلافات سر به مهر امارات و عربستان و از هم پاشیدن ائتلاف بین این دو کشور در جنگ یمن و چه بسا در کل منطقه است.
دوم: نزدیکی ریاض به مسقط ممکن است مقدمه میانجی گری این کشور به جای عراق در حل اختلاف بین عربستان و ایران باشد و این تمایل عربستان به عمان، به سیاستهای بی طرفانه و به دور از محور بندی مسقط در نزاعهای منطقه به ویژه تنش در روابط ایران و عربستان و جنگ یمن بر میگردد.
سوم: پس از این سفر، ائتلاف جدید عربستان و عمان با افزایش همکاری تجاری و طرحهای مشترک تقویت میشود و زمینه را برای ارتباط آزادتر مسقط با جهان خارج از طریق راهی غیر از امارات و به روی سوریه، عراق، لبنان و اردن فراهم میکند.
عبدالباری عطوان در بخش پایانی مقاله خود نوشت: نقطه تحول اصلی در دگرگونی نقشه ائتلافهای منطقهای به دو شکست باز میگردد: اول شکست آمریکا در افغانستان و دوم شکست رژیم صهیونیستی در جنگ سیف القدس در نوار غزه، شکست سامانه گنبد آهنین، انزوای این رژیم از جهان خارج به مدت ۱۱ روز و شتافتن به سوی واشنگتن با وساطت قاهره برای توقف این جنگ.
به علاوه میتوان افزایش قدرت ایران به عنوان یک قدرت بزرگ نظامی در منطقه را به دو شکست قبل اضافه کرد، قدرتی که با دو برنامه راهبردی این کشور یعنی هستهای و موشکهای بالستیک پشتیبانی میشود. برنامه موشکهای بالستیک ایران تأثیر خود را در ایجاد بازدارندگی و تعیین تکلیف نبردها در یمن، غزه، لبنان و عراق به نفع بازوهای منطقهای ایران ثابت کرده است.
کشورهای حاشیه خلیج فارس به این نتیجه راسخ رسیدهاند که نه آمریکا که به عنوان یک قدرت جهانی در حال افول است و نه رژیم صهیونیستی نمیتوانند در سالهای آینده از کشورهای حاشیه خلیج فارس دفاع کنند و به همین علت، روند عادی سازی روابط و توافقات سازش آبراهام رو به عقب نشینی است و ائتلاف ایرانی - عربی در همه عرصهها رو به پیشرفت است.
کد خبر 5369115منبع: مهر
کلیدواژه: عبدالباری عطوان رای الیوم محمد بن سلمان ایران کشورهای عربی ایالات متحده امریکا عراق روسیه ایران رژیم صهیونیستی عربستان سعودی مذاکرات وین ولادیمیر پوتین اوکراین لبنان فلسطین واشنگتن جورج قرداحی آنتونی بلینکن کشورهای حاشیه خلیج فارس منطقه خلیج فارس سفر شیخ طحنون خلیج فارس عقب نشینی بن سلمان جنگ یمن محمد بن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۵۸۶۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعراب میتوانند از جنگ تهران و تل آویو جلوگیری کنند؟
کریستین کواتس اولریشن محقق انستیتوی بیکر در دانشگاه رایس در مطلبی در پایگاه اینترنتی مرکزی عربی واشنگتن دی سی نوشت: سالها جنگ در سایه بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل منجر به رویارویی مستقیم بین دو کشور شد و خاورمیانه را در آستانه ورود به یک جنگ منطقهای گسترده قرار داد. این چرخه خشونت که با حمله اسرائیل به ساختمان سفارت ایران در دمشق در اول آوریل آغاز شد و با حمله موشکی و پهپادی بی سابقه ایران در روز ۱۳ آوریل به اسرائیل تداوم یافت، حداقل فعلا تمام شده به نظر میرسد. هرچند حملات تلافی جویانه طرفین ظاهرا فروکش کرده، اما این اقدامات نشان دهنده افزایش قابل توجه تنش بود و حکایت از آن دارد که آتش اختلافات در منطقه با گذشت بیش از شش ماه از جنگ بین اسرائیل و حماس همچنان شعله ور است.
به گزارش انتخاب، برای دولتهای عربی منطقه که خواستار گفتگو و دیپلماسی جهت خودداری از گسترش جنگ غزه به کل منطقه هستند، یک جنگ تمام عیار بین ایران و اسرائیل آنها را در معرض آتش متقابل طرفین قرار خواهد داد. چنین نتیجهای بدترین سناریوی ممکن خواهد بود که رهبران ۶ کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس سال هاست به دنبال اجتناب از آن هستند. روابط دفاعی و امنیتی آنها با ایالات متحده و (به خصوص بحرین و امارات) با اسرائیل، آنها را در برابر حملات متقابل مستقیم و غیرمستقیم آسیب پذیر خواهد ساخت. پس از حل و فصل رقابتهای ژئوپلتیک مابین کشورهای عربی منطقه در دهه ۲۰۲۰، اولویتهای منطقه خلیج فارس به سمت نزدیکی روابط و کاهش تنش تغییر کرده، اما این اولویت با به صدا درآمدن ناقوس جنگ در نزدیکی آنها به مخاطره افتاده است.
در هفتهها و ماههای پیش از حمله ۷ اکتبر، سیاست گذاران چند کشور عربی منطقه توجه خود را معطوف ابتکارات منطقهای در خصوص ارتباطات اقتصادی نظیر کوریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا کرده بودند که در نشست گروه بیست در ماه سپتامبر در دهلی نو اعلام شد. این کوریدور قرار بود هند و امارات را از طریق عربستان و اردن به اسرائیل و اروپا متصل نماید و تلاش دیگری از سوی دولت بایدن برای کنار هم قرار دادن شراکتهای منطقهای و ایجاد یک مرکز ثقل ژئواکونومیک جدید به شمار میرفت. تلاشهای هماهنگ برای زمینه سازی جهت یک توافق عادی سازی بین عربستان و اسرائیل نیز در همین راستا انجام میگرفت، زیرا کاخ سفید به دنبال مقابله با نفوذ چین در منطقه بود.
جنگ غزه در شش ماه اخیر بسیاری از این مفروضات را که ظاهرا در ذهن سیاست گذاران آمریکا، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس تقویت شده بود بر هم زد. مفهومی که در توافقات ابراهیم نیز دنبال میشد و تصور این بود که میتوان یک رویکرد ایجاد مصالحه پایدار را دنبال نمود، به جهت در گرفتن طولانیترین و مرگبارترین جنگ بین اسرائیلیها و فلسطینیان از سال ۴۹-۱۹۴۸ تاکنون به شدت تضعیف شده است.
هیچ یک از دولتهای منطقه تمایلی به تحریک یا شعله ور کردن تنشهای منطقهای ندارد. مصالحه محتاطانه این کشورها با ایران از جمله توافقی که ایران و عربستان در مارس ۲۰۲۳ با میانجیگری چین به امضا رسید با دوامتر و پایدارتر از چیزی بوده که بسیاری انتظارش را داشتند. بحرین در این میان تنها کشور عربی حاشیه خلیج فارس است که به طور کامل اقدام به ترمیم روابط با ایران نکرده است. واکنشهای پایتختهای عربی به وضعیت امنیتی در یمن و دریای سرخ نشان میدهد که مواضع این کشورها تا چه اندازه تغییر کرده و از جهت گیریهای آنها در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ فاصله گرفته است. حوثیها نیز ترجیح داده اند به جای هدف قرار دادن غیرنظامیان و زیرساختها در عربستان و امارات، به کشتیرانی بین المللی در دریای سرخ حمله کنند. به نظر میرسد که نه ریاض و نه ابوظبی تمایلی به از سرگیری تنشها با حوثیها پس از برقراری یک آتش بس موقت در آوریل ۲۰۲۲ ندارند.
تنها بحرین تصمیم گرفته در ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا که در دسامبر ۲۰۲۳ برای مقابله با حملات حوثیها شکل گرفت مشارکت نماید، البته مشارکت منامه نیز بیش از آنکه عملیاتی باشد، اداری بوده است. جالب توجه اینکه عملیاتهای انجام شده علیه مواضع حوثیها از ناوهای هواپیما بر و ناوچههای آمریکایی مستقر در دریای سرخ و پایگاههای بریتانیا در قبرس انجام گرفته و نه از تاسیسات دفاعی واقع در کشورهای حاشیه خلیج فارس و این کشورها از این طریق تلاش کرده اند فاصله خود را با ائتلاف آمریکایی بریتانیایی در خصوص یمن حفظ نمایند.
از این رو به نظر میرسد که رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال حرکت بر روی یک لبه باریک و حفظ توازن میان عدم افزایش تنش با ایران از یک سو و به حداقل رساندن پتانسیل افزایش تنش منطقهای توسط اسرائیل از سوی دیگر هستند. چالشی که کشورهای حاشیه خلیج فارس با آن مواجه اند، عدم برخورداری از اهرم فشار لازم برای تاثیرگذاری بر تصمیماتی است که میتواند پیامدهای منطقهای گستردهای به دنبال داشته باشد. وقوع جنگی بین ایران و اسرائیل آنها را به معنای واقعی کلمه در خط آتش دو طرف قرار میدهد و احتمالا تلاش این کشورها برای ترسیم تصویری مثبت از منطقه به عنوان مکانی امن برای زندگی، کار و تجارت که پروژههای بزرگ اقتصادی میتواند در ان انجام گیرد را به باد خواهد داد.
ریسک زدایی در کشاورهای حاشیه خلیج فارس به یک شعار تبدیل شده و برای محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان پیشبرد پروژههای عظیم مرتبط با چشم انداز ۲۰۳۰، اولویتی است که هرگونه تنش منطقهای آن را به خطر خواهد انداخت. عربستان، امارات و قطر هر کدام به شیوه خود روی پروژههای توسعهای جدید خود متمرکز هستند که میتواند موقعیت آنها به عنوان قطبهایی کلیدی در اقتصاد جهانی را تقویت نماید. اولویت فوری تصمیم گیریان در این کشورها همچنین بررسی دقیق عملکرد سامانه دفاعی اسرائیل در برابر موشکها و پهپادهای ایران است تا درسهایی را برای استفاده در سامانههای دفاعی خود بیاموزند.
هنوز خیلی زود است که بخواهیم بگوییم آیا تحولات اول تا ۱۹ آوریل فاز جدیدی از جنگ اسرائیل و حماس تلقی میشود یا به معنای جابجا شدن مرزهای افزایش تنش در منطقه است. چرخه قبلی خشونت شامل ترور ژنرال سلیمانی و حمله به پایگاه نظامی عین الاسد در عراق منجر به یک جنگ گسترده نشد.
در سال ۲۰۲۰ مقامهای ارشد سعودی و اماراتی خواهان اجتناب از افزایش تنش شدند و احتمالا تحلیل غالب این باشد که در آوریل ۲۰۲۴ هم منطقه توانسته از یک جنگ احتمالی دیگر اجتناب ورزد. اما چنین رویاروییهای دورهای بین دشمنان منطقهای منجر به یک بازی ژئوپلتیک با ماهیت رولت روسی میشود که میتواند ایران و اسرائیل را به این نتیجه گیری برساند که وقوع جنگی در آینده محتملتر از گذشته شده است و در هر صورت دیر یا زود رخ خواهد داد.
شمشیر دموکلوس بالای سر منطقه قرار دارد، اما رهبران پایتختهای عربی هیچ عاملیتی در زمان فرود آمدن آن ندارند. آنها میتوانند از کانالهای پشت پرده و ایفای نقش میانجیگری ریسک اشتباهات محاسباتی و سوء تفاهمات احتمالی را کاهش دهند و در عین حال تلاش برای دستیابی به یک آتش بس پایدار در نوار غزه را تداوم ببخشند.