روایت شهادت یک فرمانده ایلامی
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۶۳۶۶۱
دیگر صدای علی غیوری از پشت بیسیم شنیده نشد. فرمانده لشکر به بیسیمچی علی غیوری تشر زد و گفت تا گوشی بی سیم را به علی بدهد. بی سیم چی پاسخ داد، علی غیوری در حال نبرد با دشمن است، وقت ندارد. غیوری تنها میجنگند و حاضر به پاسخگویی نیست.
به گزارش ایسنا، علی غیوریزاده در سال ۱۳۳۲ در بخش «ملکشاهی» در استان «ایلام» به دنیا آمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* فرماندهای غیور، اما خاکی
روزی به همراه جمعی از رزمندگان به جبهه عراقیها در میمک حمله میکند. علی حاتمیان، یکی از همرزمان او در این عملیات، میگوید: شهید غیوری با این که فرماندهی این عملیات را به عهده داشت، به جای دیگر رزمندگان میگشت که شاید گلولهای پیدا کند و به سمت عراقیها شلیک کند. او از اینکه کارهای پیش و پا افتاده و خارج از حیطه فرماندهی را انجام دهد، ابایی نداشت؛ خصلتی که تمام فرماندهان ایرانی در طول دفاع مقدس از آن برخوردار بودند.
بارها مجروح شد اما در والفجر ۹ در دره لری مریوان شدت مجروحیتش به حدی بود که همه میگفتند او شهید شده است. هرجا عملیاتی بود علی حضور داشت. او یا در کسوت فرمانده بود یا همراه قناصهاش دشمنان را شکار میکرد. در عملیات کربلای ۱۰ روی ارتفاع بالو کاوه رفته بود. شهید بسطامی و فرمانده (سابق) لشکر ۱۱ امیرالمومنین(ع)، سردار کرمی، هم حضور داشتند. آن روز جنگ غیوری با هلیکوپترهای عراقی با آرپی جی ۷ دیدنی بود.
* شکستن محاصره و ضربات سهمگین به دشمن
در ۲۹ خرداد ۱۳۶۷، ارتش متجاوز عراق حمله شدیدی را در جبهه مهران آغاز کرد. برای دفع این حمله دشمن، مهمترین معبر را که برای حفاظت از مهران پیشبینی شده بود به علی و گردان تحت امر او دادند. یکی از همرزمانش از آن شب این گونه میگوید:
شب قبل از عملیات ساعت ۱۲ شب ما به گردان علی سر زدیم. گفت: مگر تانکهای عراقی از روی جسد من رد شوند تا این معبر سقوط کند. کاملاً مهیای شهادت بود. در جواب شوخی یکی از دوستان گفت: من هم میدانم این بار کار خیلی سخت شده است. عملیات دشمن در مهران آغاز شد تا ساعت ۴ صبح صدای یا حسین(ع) و لا حول و لا قوه الا بالله علی برای فرمانده لشگر امیدوارکننده بود. ساعت ۹ صبح روز بعد، بیسیمچی شهید غیوری گفت: علی در روی معبر بهرام آباد مورد اصابت گلولههای تیربار تانک عراقیها قرار گرفت. آخرین پیام علی مقاومت بود.
وقتی بعد از ۱۲ سال و ۴ ماه و ۲۰ روز مردم خبر پیدا شدن پیکر مطهر علی را شنیدند به استقبالش رفتند. مردان و زنان ملکشاهی، ۵۰ کیلومتر پیاده حرکت کردند تا به محلی که پیکر مقدس علی پیدا شده بود رسیدند. جنازه علی با کارت شناسایی و لباسهای تیر و ترکش خوردهاش شهر به شهر گردانده شد و در زادگاهش به خاک سپرده شد تا برای همیشهی تاریخ سندی باشد بر افتخار سربلندی غرور ایرانیان.
امروز سنگر شهید غیوری در قرارگاه امیرالمومنین(ع) در مناطق عملیاتی غرب کشور، ماوا و مامن همرزمان و زیارتگاه عاشقان و آزادگان است.
شجاعت شهید غیوریزاده در مواجه با دشمن زبانزد بود و گواه این ادعا منطقه «میمک» است که وقتی با چند نفر از دوستانش برای شناسایی میروند، دشمن چون از پیش متوجه موضوع شده بود در چند نقطه آنها را محاصره میکند.
آنها در بیش از ۱۶ ساعت در محاصره زیر آتش انواع سلاحهای عراقیها قرار میگیرند اما با شجاعت مثالزدنی غیوریزاده و در حالی که یکی دو نفر از نیروهای همراهش به شهادت میرسند و یکی دو نفر نیز از معرکه جان سالم به در میبرند و به نیروهای خودی میرسند، غیوریزاده همچنان در محاصره بوده اما با استفاده از تاریکی شب و نقاط کور، ضمن وارد آوردن ضربات سنگین به دشمن از محاصره خارج میشود.
* نحوه شهادت
خط پدافندی گردان ۵۰۳ به فرماندهی علی غیوریزاده که در ساحل رودخانه گاوی شروع میشد و در مجاورت آن، یکی از گردانهای لشکر ۱۶ زرهی قزوین (در کنار رودخانه گاوی) مسئولیت پدافند از آن را داشت، متأسفانه دشمن، در ضلع بین گردان ۵۰۳ و گردان لشکر ۱۶ زرهی قزوین رخنه و نفوذ کرد و در ساعت ۲:۳۰ بامداد مورخه ۳۰/۳/۱۳۶۷ از پشت سر گردان ۵۰۳ لشکر ۱۱ عبور کرد و بخشی از خط گردان سقوط کرد.
علی غیوریزاده همچنان با شجاعت تمام، هرگونه رخنه و نفوذ دشمن را در خط پدافندی گردان تحت امر خود سد کرده بود. او و نیروهایش شجاعانه استقامت میکردند و تعداد زیادی از منافقین و ارتش عراق را به هلاکت رساندند. ایشان فرمانده دلاور گردان ۵۰۳ وارد نبرد تن به تن و تن با تانک شد.
دیگر صدای علی غیوری از پشت بیسیم شنیده نشد. فرمانده لشکر به بیسیمچی علی غیوری تشر زد و گفت تا گوشی بی سیم را به علی بدهد. بی سیم چی پاسخ داد، علی غیوری در حال نبرد با دشمن است، وقت ندارد. غیوری تنها میجنگند و حاضر به پاسخگویی نیست. نبرد سختی در جریان بود. دشمن با تمام توان و به کارگیری انواع توپخانه و آتش بارهایش بر روی خط و محور لشکر ۱۱ اجرای آتش میکرد.
حجم آتش آن قدر سنگین بود که فضای مهران را کاملا روشن کرده بود اما، در محور لشکر ۱۶ زرهی قزوین خبری از حجم سنگین آتش نبود. در ساعت ۳ بامداد روز ۱۳۶۷/۳/۳۰ غیوری در حین نبرد با بعثیها و منافقین مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و از ناحیه سینه و پا پرپر شد. به محض شهادتش نیروهای منافقین و ارتش بعث به خط دفاعی گردان ۵۰۳ یورش بردند و در ساعت ۴ بامداد روز ۱۳۶۷/۳/۳۰ خط گردان ۵۰۳ نیز سقوط کرد.
بعدها شاهدان و همرزمان غیوری روایت کردند که غیوری، علیرغم مجروحیت شدید حدود ۳۰۰ الی ۴۰۰ متر از محل مجروحیت به عقب حرکت کرد و مظلومانه و غریبانه بر فراز تپهای کوچک به آسمان پر کشید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: ايلام دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهدا غیوری زاده شهید غیوری علی غیوری بی سیم چی عراقی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۶۳۶۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روضه| آزار و اذیتهایی که بر امام صادق(ع) روا داشتند+صوت
امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ قمری به دست عوامل منصور دوانقی مسموم شد و بر اثر آن، به شهادت رسید. درباره روز شهادت امام جعفرصادق علیهالسلام ۲ روایت ذکر شده است: روایت نخست دلالت دارد که آن حضرت در ۲۵ شوال به شهادت رسید و روایت دوم میگوید آن حضرت در نیمه رجب سال ۱۴۸ قمری به شهادت رسید اما نظر مشهور و معروف علمای شیعه روایت نخست است.
به گزارش ایسنا، حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی -استاد حوزه علمیه- با اشاره به اذیت و آزارهایی که بر امام صادق(ع) روا داشتند، اظهار کرد: امام را خیلی اذیت کردند، سن ایشان را تا ۷۱ سالگی نوشتند و کمترین نقل از سن ایشان ۶۵ سالگی است، به همین منظور به امام صادق(ع) شیخ الائمه میگفتند زیرا سن ایشان زیاد بود.
وی ادامه داد: امام صادق(ع) را چندین بار پشت مرکب دواندند. امام سنشان بالا بود اما آن نانجیب رعایت امام را نمیکرد. در همین شرایط حضرت چندین بار بر روی زمین نشست و گفت بزارید من نفس بگیرم.
این استاد حوزه علمیه تصریح کرد: همانطور که در روضهها شنیدید چندین مرتبه به خانه امام آتش پرتاب کردند که یکبار امام صادق(ع) وقتی به کمک همسایهها آتش را خاموش میکرد یک گوشهای نشست و گریه کرد.
حجتالاسلام والمسلمین عالی ابراز کرد: همه به سراغ امام آمدند و گفتند آقا دیگر تمام شد و شکر خدا به کسی همه لطمه وارد نشد دیگر گریه نکنید.
وی افزود: امام فرمودند «گریه من برای اینچیزا نیست، وقتی که خانه را آتش زدند، با وجود اینکه من و چند تا از همسایهها که مردها بودند، حضور داشتیم بچهها با دیدن این صحنه وحشت میکردند و به این طرف و آن طرف میرفتند، در حالی که من آرامشان میکردم.»
این استاد حوزه علمیه یادآور شد: امام در ادامه سخن خود یادآور شد که دراین لحظه یاد جدم اباعبدالله(ع) افتادم که عصر عاشورا بچههایش بودند اما هیچ مردی نبود جز امام سجاد(ع) که ایشان داخل خیمه بود و کسی نبود که بچهها را تسلی بدهد، گریهام برای این بود که آن روز بچهها چه کردند.
انتهای پیام