Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، «جمهوری‌خواهی» نیز یکی از ترفند‌های رضاخان برای دستیابی به قدرت بود. عزل و تبعید سید ضیاءالدین طباطبایی و صعود و سقوط کابینه‌های گوناگون هیچ یک نتوانست رضاخان را از وزارت جنگ کنار بگذارد. انتخابات مجلس پنجم در تابستان ۱۳۰۲ برگزار شد و به دلیل نظارت نظامیان به جز تهران در بیشتر حوزه‌ها حامیان سردار سپه انتخاب شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

رضاخان نیز در آبان ماه همان سال و در پی استعفای مشیرالدوله به نخست‌وزیری منصوب شد.

در آذر ماه سال ۱۳۰۲ حکومت ترکیه به جمهوری تغییر یافت و مصطفی کمال پاشا رئیس‌جمهور آن کشور شد. رضاخان پس از آن «جمهوری» را گزینه خوبی برای انقراض قاجاریه و به قدرت رسیدن خود دانست. با افتتاح مجلس پنجم به تدریج ندای جمهوری‌خواهی رضاخان و طرفدارانش بلند شد و هواداران او در مجلس و مطبوعات با جنجال و حمایت همه‌جانبه خود جامعه را به سوی تغییر نظام حکومتی و اعطای مقام ریاست‌جمهوری به رئیس‌الوزرا هدایت کردند.

بیشتربخوانید

فرح دیبا؛ نظافتچی پاریس در قامت ملکه ایران! + تصاویر

روشنفکران و روزنامه‌نگاران در این رابطه نقش مهمی داشتند. آن‌ها سلطنت موروثی را به این دلیل که افراد ناشایست بر سر کار می‌آورد، نفی می‌کردند و می‌گفتند در جمهوری معتمدین مردم حاکم خواهند بود. روزنامه شفق سرخ نیز به مدیریت علی دشتی سرمقاله‌ای درباره شکل حکومت نوشت و پادشاهی را مانع بزرگ جهت پیشرفت ایران عنوان کرد. روزنامه ستاره ایران هم پیشنهاد ریاست‌جمهوری مادام‌العمر سردار سپه را ارائه کرد. نشریه ایرانشهر به مدیریت حسین کاظم‌زاده نیز تلاش‌هایی در راه ایجاد بستر و مقدمات تغییر شکل نظام سیاسی ایران انجام داد و تلویحاً اذهان را به سمت سردار سپه هدایت کرد. جالب این است که پس از به سلطنت رسیدن رضاخان، همین کسانی که سلطنت موروثی را نفی می‌کردند، بر سر کار آمدند و مناصب دولتی و حکومتی دریافت کردند. سیدحسن تقی‌زاده نیز اصلاح مملکت را نیازمند پنجه آهنین می‌دید.

حامیان سردار سپه که نمونه ترکیه را به عنوان الگو در نظر داشتند حزب تجدد را با هدف ایفای نقشی مشابه حزب ملت ترکیه تاسیس کردند. تدین رهبر این حزب باور اصلی خود را بر سردار سپه قرار داده و جهت حمایت از وی جمهوری‌خواه شده بود و افراد عضو حزب خود را به این موضوع ترغیب می‌کرد. حزب سوسیالیست نیز به رهبری سلیمان میرزا اسکندی به دلیل تغایر سلطنت با اصول و مرام حزب خود به سمت سردار سپه و جمهوری رفت. در زمستان ۱۳۰۲ نیز حزب جمهوری ایران تاسیس شد که یکی از برنامه‌های آن تبدیل رژیم پادشاهی به جمهوری و حکومت همه ملت‌ها بود.

از سوی دیگر اصلی‌ترین جریان حامی رضاخان در این موضوع ارتش بود. قزاق‌ها هر نوع پیشرفت رهبر خود را موجب ترقی جایگاه خود می‌دیدند.

البته برخی از روزنامه‌ها و روشنفکران نیز مخالف جمهوری بودند. یکی از آن روزنامه‌ها به نام قرن بیستم به مدیریت میرزاده عشقی بود. عشقی فقدان زمینه‌های لازم برای ایجاد یک جمهوری آرمانی در ایران را موجب می‌دانست تا این حرکت به استبداد منجر شود. او همچنین گفت:اگر جمهوری‌خواهی این عصر حرکتی اصیل بود توسط آزادی‌خواهان حقیقی مدیریت می‌شد و نوشت: چیزی که خیلی مضحک به نظر می‌رسد این است که گوسپندچران‌های سقز جمهوری‌طلب شده‌اند و این گوینده با یک من فکل و کراوات ضد جمهوری هستم. در نهایت میرزاده عشقی توسط جمهوری‌خواهان به قتل رسید.

همچنین برخی از افسران رده بالای ارتش و ژاندارمری به دلیل رفتار‌های خاص رضاخان چندان موافق ریاست‌جمهوری او نبودند. رضاخان با سرکوب قیام‌های افسران ژاندارمری (پسیان و لاهوتی) عملاً مشی خود را بر استیلای قزاق‌ها بر نیرو‌های نظامی ایران و همچنین تفاوت نگاه خود به عنوان یک قزاق را در مقابل سایر نظامی‌ها به نمایش گذاشته بود و در واقع چندان جایگاه مطلوبی در میان سایر رده‌های نظامی نداشت.

تا آن زمان فضای عمومی جامعه به سمت جمهوری شدن نظام میل داشت. همه روزه از وجاهت احمدشاه و مشروعیت قاجاریه کاسته می‌شد. نشریات علاوه بر انتقادات از شاه عکس او را که بدون تاج در کنار چند خانم در فرنگ گرفته بود مستمسک هجمه علیه وی قرار داده بودند. در این فضا همه روزه تلگراف‌هایی به پایتخت با درخواست تغییر نظام به جمهوری ارسال می‌شد. جالب آنکه تلگرام خانه‌ها حق دریافت هزینه این نوع تلگراف‌ها را نداشتند.

چرا جمهوری‌خواهی رضاخان به نتیجه نرسید؟

همه چیز مطلوب جمهوری‌خواهان پیش می‌رفت تا آنکه در جریان مخالفت‌های آیت‌الله مدرس با اعتبارنامه نمایندگان، وی با فحاشی تدین مواجه شد و در ادامه با سیلی بهرامی احیاءالسلطنه به او، وقایع دستخوش تغییر شد. این سیلی چنان موج ضدجمهوری در شهر ایجاد کرد که منجر به عقب‌نشینی جمهوری‌خواهان شد. این امر آشکارترین نشانه ضدمذهب بودن جمهوری دانسته شد. پس از آن شعار‌های مردم به «ما دین نبی خواهیم، جمهوری نمی‌خواهیم» و «ما تابع قرآنیم، جمهوری نمی‌خواهیم» تغییر پیدا کرد.

سرشناس‌ترین مخالف جمهوری‌خواهی رضاخانی آیت‌الله مدرس بود. مخالفت‌های مدرس نه به دلیل حمایت او از سلطنت که به دلیل عدم اعتماد وی به سردار سپه بود. مدرس بدون مخالفت مبنایی با جمهوری و در مخالفت با روند جاری جمهوری‌خواهی گفت: «من مخالف جمهوری نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً بلکه تحقیقاً حکومت جمهوری بوده است. ولی این جمهوری که می‌خواهند به ما تحمیل کنند، بنابر اراده ملت نیست بلکه انگلیسی‌ها می‌خواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و رژیم حکومتی را که صد درصد دست نشانده و تحت اراده خود باشد در ایران برقرار سازند... اگر واقعاً نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادی‌خواه و ملی بود حتماً با او موافقت می‌کردم و از هیچ نوع کمک و مساعده با او دریغ نمی‌نمودم.»

مخالفت‌های آیت‌الله مدرس و جمعی از علما و روحانیون موجب شد تا جمهوری‌خواهی رضاخانی شکست بخورد. اگر جمهوری برای مردم ایران مفهوم مقدسی بود و می‌توانست حرکت ایجاد کند، باید رضاخان موفق می‌شد، اما نتوانست؛ چون روحانیت در مقابل او قرار گرفت.

آیت‌الله مدرس در جمهوری رضاخانی امیال جاه‌طلبانه‌ای می‌دید که ملت و مملکت را به سقوط می‌کشاند و اصولا سردار سپه را فردی دیکتاتورمنش می‌دانست که حضورش در جمع مقامات ارشد حکومت زیان‌های بی‌شماری را برای ملک و میهن به همراه داشت. آیت‌الله مدرس در نامه‌ای به احمدشاه برنامه‌های رضاخان و حامیانش را در راستای دین‌زدایی و محو آثار و نماد‌های دینی جامعه و نیز تبدیل کشور به بازار مصرف کالا‌های غرب را پیش‌بینی و تشریح کرده بود.

آیت‌الله مدرس مقتدرانه در برابر جاه‌طلبی‌های رضاخان ایستاد و با نطق‌های افشاگرانه در مجلس و میان مردم، افکار عمومی را علیه سردار سپه بسیج کرد و او را مجبور به عقب‌نشینی کرد و سرانجام وی را ناکام گذاشت. این شکست و بازتاب وسیع آن در سطح جامعه که سبب کاهش شدید اعتبار رئیس‌الوزرا شد به احمدشاه جرات داد تا درباره رئیس‌الوزرای جدید اظهارنظر کند.

فرار رضاشاه از سقوط و بازگشت به قدرت

به واسطه خشم و خروش مردم علیه جمهوری‌خواهی رضاخان، نمایندگان هوادار وی در مجلس به شدت مرعوب شده بودند. در چنین شرایطی اظهارنظر مجلس در خصوص رئیس‌الوزرا نتیجه مشخصی داشت. رضاخان که خود را در سراشیب سقوط می‌دید دست به نیرنگ زد. او پیش‌دستی کرد و به حالت قهر روانه رودهن شد. با این اتفاق طرفداران او جان گرفتند و در مطبوعات هیاهو به راه انداختند و با بزرگ جلوه دادن اعمالش، او را تنها ناجی ایران معرفی کردند.

فرماندهان نظامی نیز به تهدید، ارعاب و ایجاد جو ناامنی دست زدند. این تهدیدات بر نمایندگان مجلس اثر گذاشت و آن‌ها را به سازش با رضاخان کشاند؛ بنابراین قرار شد رضاخان اگر می‌خواهد دوباره رئیس‌الوزرا شود، مجلس باید به او رای اعتماد بدهد، اما حضور شخصیت قدرتمندی، چون آیت‌الله مدرس پیش‌بینی بازگشت رضاخان به قدرت را بسیار ضعیف می‌کرد؛ لذا در روزی که بنا بود مجلس در مورد رضاخان اعلام نظر کند از ترس آنکه مبادا نطق‌های شهید مدرس آمال‌شان را بر باد دهد، در توطئه‌ای از پیش طراحی شده او در خانه‌ای حبس کردند. توطئه آن‌ها کارساز شد و مجلس با اکثریت قابل توجهی به صدارت سردار سپه رای داد.

به دنبال رای مجلس، هیئتی دوازده نفره که دکتر مصدق نیز عضو آن بود به رودهن رفته و با اعلام رای اعتماد مجلس به سردار سپه از او خواستند تا به تهران بازگردد و دوباره زمام امور را به دست بگیرد.

پس از شکست جمهوری‌خواهی، رضاخان تمام عزم خود را جزم کرد تا به سلطنت برسد. از این رو پس از مدتی فرماندهی کل قوا را کسب کرد و سپس تلاش‌های خود را برای تصاحب نیم دیگر سلطنت به کار انداخت. ماده واحده‌ای تهیه شد که در آن انقراض سلسله قاجاریه اعلام و رضاخان به عنوان نایب‌السلطنه معرفی شد و به او ماموریت داد مجلس موسسان را تشکیل دهد تا برخی اصول قانون اساسی که سلطنت را ازآن قاجاریه می‌دانست، عوض کند. در نهایت در روز ۲۱ آذر ۱۳۰۴ مجلس موسسان رضاخان میرپنج را به عنوان شاه ایران معرفی و سلطنت را به پهلوی تغییر داد.

اگر رضاخان رئیس‌جمهور می‌شد! ­­

امام خمینی (ره) از آیت‌الله مدرس بسیار تجلیل می‌کرد، اما تنها یک جا فرمودند که او اشتباه کرد. آن هم در موضوع جمهوری‌خواهی رضاخان بود. رضاخان که نخست‌وزیر بود و می‌خواست در مقابل احمدشاه قاجار بایستد، طرح جمهوری را مطرح کرد. آیت‌الله مدرس، چون می‌دانست خطر احمدشاه کمتر از رضاخان است، مخالفت کرد. سال بعد رضاخان احمدشاه را کنار زد و خود پادشاه ایران شد.

امام فرمودند درست است که مرحوم مدرس می‌خواست با جمهوری قلابی رضاخانی مخالفت کند، اما اگر چنین نمی‌کرد بهتر بود؛ زیر در آن صورت رضاشاه رئیس‌جمهوری ایران می‌شد، نهایتا رئیس‌جمهور مادام‌العمر و در شهریور ۱۳۲۰ وقتی از ایران تبعید می‌شد، دیگر پسرش نمی‌توانست رئیس‌جمهور شود. در صورتی که بعد از رفتنش پسرش پادشاه شد.

منبع: فارس

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: خاندان پهلوی دوران پهلوی آیت الله مدرس رئیس الوزرا رئیس جمهور سردار سپه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۱۳۱۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

واکنش عباس عبدی به سخنان مهدی نصیری: اصلاح‌طلبی و براندازی دو راهبرد غیر قابل جمع است

به گزارش جماران؛ گفت و گوی عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی با خبرآنلاین در پی می آید:

 

پس از گفتگوی آقای نصیری با بی‌بی‌سی انتقادهای زیادی بویژه از سوی اصلاح‌طلبان داخلی مطرح شد دلیل آن چیست؟ 

واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضع‌گیری صریحی می‌کردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کرده‌اند. ولی چون نمی‌خواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان می‌کنند موضع‌گیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاح‌طلبان انداخته‌اند.

 

فکر می‌کنید که چرا آقای نصیری فرایند عبور از منتهی‌الیه حکومت را تا منتهی‌الیه اپوزیسیون طی کرده است؟ و چرا با ایشان برخورد نشد و به راحتی اجازه خروج هم داشتند.

واقعیت این است که گرچه عبور این فاصله از سوی آقای نصیری موجب تعجب است ولی خیلی هم فوری رخ نداده است و چند سال طول کشیده است. این پدیده در میان جناح اصولگرایان حاکم مسبوق به سابقه است و تا کنون افراد زیادی این مسیر را رفته‌اند. علت هم این است که آنان از نزدیک شاهد موارد بی‌صداقتی یا توطئه‌چینی و دودوزه‌بازی و در نهایت عمق اندک افکار در آن سو هستند. ابتدا خود را توجیه می‌کنند و می‌گویند انشاالله گربه است ولی وقتی زیاد شد از درون خالی می‌شوند و کافی است یک تجربه منفی شخصی هم پیدا شود و به یکباره از آنها عبور نمایند.

درباره عدم برخورد و آزادی خروج هم بیش از آن که نکته‌ای متوجه آقای نصیری باشد مربوط به تبعیض‌ها و بی‌عدالتی‌های رفتاری جاری است که موجب می‌شود کسانی را برای زدن کوچکترین حرفی احضار کنند و برای حجاب چنین تحت فشار قرار گیرند، دیگران با بیان تندترین مواضع آزاد باشند. در واقع باید با همه همین‌گونه با سعه صدر مواجه شوند. امیدواریم که چنین شود. مبنای رفتار نباید سیاسی باشد باید قضایی محض باشد.

 

فارغ از اینها به نظر شما ایشان چرا رفت؟

ما وظیفه داریم همان را که گفته باور کنیم مگر این که شواهد دیگری در نقض آن بیان شود. ولی مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیش‌گفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزاره‌های اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامه‌ای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.

 

به نظرتان آن طرف از او استقبال خواهند کرد؟

پاسخ به این پرسش سخت است. آن طرف نیروهای پراکنده و با وابستگی‌ها و کارفرمایان سیاسی و فکری و حتی مادی گوناگونی هستند. بعلاوه در سطح اظهار نظر که افراد حرف‌های خودشان را می‌زنند ولی در سطح همکاری بعید می‌دانم که با وجود چنین وضعی اعتماد کسی برای اقدام عملی جلب شود.

 

به عنوان آخرین سوال فکر می‌کنید ایده او برای کسانی جذاب است؟

دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایده‌ها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرف‌ها را دیگرانی هم در خارج زده‌اند ولی بسرعت به حاشیه رفته‌اند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف می‌زد، قدری از این فضا بهره‌مند می‌شوند. به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. 

ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی اراده‌های افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست. فارغ از این که با کدام‌یک موافق باشیم یا خوب بدانیم راه میانبری هم وجود ندارد. برخی خواسته‌اند تحت عنوان تحول‌خواهی راه میانه نشان دهند در حالی که تحول‌خواهی بر مضمون و محتوا تاکید دارد که هم می‌تواند شامل اصلاح‌طلب شود و هم برانداز. 

در حالی که این دو شیوه فعالیت سیاسی هستند. مثل زمان انقلاب که همه برانداز شدند با محتواهای کاملا متفاوت و حتی متضاد از یکدیگر. شیوه‌ و راهبرد سیاسی قابل میانبر زدن نیست.

دیگر خبرها

  • تابلوی بورس، تابلوی رکود
  • اعتراض پوچ و خطرناک علیه ایران/ ژیمناستیک دستمایه تمامیت خواهی و منفعت طلبی سهم خواهان
  • احتمال انصراف قالیباف از ادامه حضور در مجلس
  • مصر: جنگ طلبی اسرائیل امنیت کل منطقه را تهدید می کند
  • ردادی: مردم با حضور در انتخابات مجلسی قوی را رقم بزنند
  • آموزش صلح و صلح‌طلبی، سنگ بنای روابط انسانی
  • تصویری از حمل پرچم جمهوری اسلامی ایران در دانشگاه دولتی امریکا
  • واکنش عباس عبدی به سخنان مهدی نصیری: اصلاح‌طلبی و براندازی دو راهبرد غیر قابل جمع است
  • سرکوب دانشجویان در آمریکا، تابلوی تمدن غربی است
  • حضور ۱۷ تیم باشگاهی اردبیل در جشنواره مینی والیبال