تحقق اهداف سیاست خارجی ایران از مسیر انرژی میگذرد/ امیدها به خروج از پوسته داخلیاندیشی در بخش انرژی
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۱۴۸۵۹
فریدون برکشلی، رئیس گروه مطالعات انرژی وین امضای قرارداد سوآپ گاز ترکمنستان به آذربایجان از خاک ایران را نخستین پنجره راهبردی گازی ایران به همسایگان دانست و گفت: تحقق اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از مسیر انرژی میگذرد.
قرارداد سوآپ گاز ترکمنستان از خاک ایران به آذربایجان هفتم آذرماه با حضور رؤسای جمهوری ایران و آذربایجان امضا شد، قراردادی که واکنشهای پرشماری را به همراه داشت، برخی مثبت و برخی دیگر منفی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با این اعتقاد که درآمد حاصل از صادرات گاز از مسیر ایران، برای ترکمنستان منشأ درآمد مهمی است که به یُمن روابط حسنه با جمهوری اسلامی ایران نصیب این کشور میشود، میگوید: سوآپ خود به تنهایی هدف نهایی راهبردی گازی ایران نیست. این تنها یک مسیر است. محدود شدن به این سیاست بیشک صحیح نیست، اما گامی است در مسیر مبدل شدن به یک کریدور گازی عمده.
گفتوگوی شبکه اطلاعرسانی نفت و انرژی (شانا) با فریدون برکشلی در ادامه میآید:
ارزیابی شما از امضای اخیر قرارداد سوآپ گاز در عمر کوتاه دولت سیزدهم چیست؟
قرارداد سوآپ گاز ایران از ترکمنستان به مقصد جمهوری آذربایجان از اقدامهای ضروری و بلکه راهبردی است که در صورت استمرار و وجود یک نقشه راه اصولی میتواند مقدمه طراحی و اجرای دیپلماسی گازی ایران در منطقهای باشد که حالا چالشها و فرصتها بهسرعت در حال دگردیسی و تغییر و تحول است، البته ایران برای نخستین بار در سال ۱۹۹۷ قرارداد خرید گاز از ترکمنستان را عملیاتی کرد، اما این قرارداد سوآپ هست، یعنی که ایران به یک کریدور انتقال گاز میان ترکمنستان و جمهوری آذربایجان تبدیل میشود. ترکمنستان و دولت وقت افغانستان تلاش داشتند با اجرای طرح انتقال گاز ترکمنستان- افغانستان- پاکستان - هند موسوم به تاپی (TAPI) ایران را یکبار برای همیشه از معادلات گازی منطقه خارج کنند. حالا شرایط تغییر کرده و دولتهای ذینفع متوجه این واقعیت شدهاند که تا زمان تحقق تاپی خیلی باید صبر کنند. سرمایهگذاری سنگینی هم لازم است که حالا هیچ سرمایهگذاری در شرایط پر ابهام منطقه حاضر به ورود نیست. در هر صورت این حالا نخستین پنجره راهبردی گازی ایران به همسایگان است. قدم کوچکی است، اما همیشه مسافتهای طولانی با قدمهای کوچک طی میشوند.
امضای این قرارداد چقدر میتواند نگاه مجامع بینالملل به ایران را در بحث انرژی تغییر دهد؟
بدیهی است که هر همکاری در حوزه انرژی ایران، بهسرعت به کانون توجهات بینالمللی تبدیل میشود. دنیا دلواپس تحرکات دیپلماسی انرژی ایران است. تحقق اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از مسیر انرژی میگذرد، اما من پیش از آنکه به نگاه جهانی توجه داشته باشم، به خروج سازنده ایران از پوسته داخلیاندیشی در بخش انرژی امیدوارم. طرح کریدور گازی ترکمنستان – ایران - آذربایجان از ژانویه ۲۰۲۲ آغاز خواهد شد، اما سقفی برای ادامه آن در نظر گرفته نشده است و میتواند تا سالها ادامه داشته باشد. نکته مهم دیگر این است که در قرارداد، بازه زمانی برای تحویل گاز به جمهوری آذربایجان تعریف نشده است بنابراین ایران میتواند در فصل زمستان گاز را مصرف کند و در فصل گرما، سهم آذربایجان را تحویل دهد.
منظور از داخلیاندیشی در بخش انرژی چیست؟
منظورم این است که گاز، بیشتر از نفت دارای ظرفیت راهبردی است. ظرفیت گاز برای برقراری همکاری پایدار با همسایگان بالاست. از این ظرفیت لازم است در حداکثر توان بهرهبرداری کرد. ایران زیرساختهای گستردهای در اختیار دارد که به یُمن آن میتواند حضور و خطوط گازی خود را ترسیم و عملیاتی کند.
آیا میتوان مدعی شد امضای این قرارداد آغاز بازگشت ایران به بازار تبادل انرژی است؟
حجم گاز مورد توافق در این سوآپ ۱.۵ تا ۲ میلیارد مترمکعب در سال برآورد شده است. سهم ایران از این فرآیند در برابر مقدار ذخایر، تولید و مصرف داخلی عظیم ایران ناچیز است، اما تنها از زاویه مقدار نباید به این پروژه نگاه کرد. این نخستین حضور ایران در یک پروژه سهجانبه است. فرصتهای زیادی از دست رفتهاند. هماکنون پروژه انتقال گاز ترکمنستان و جمهوری آذربایجان به ترکیه و سپس اروپا در حال اجراست. پروژه موسوم به تاناپ (TANAP) که حالا به آن جاده ابریشم انرژی میگویند با طی ۱۸۵۰ کیلومتر ۱۲ میلیارد مترمکعب گاز را سالانه انتقال خواهد داد. ایران باید به این اصل توجه و این اراده ملی را ایجاد کند که گاز خود را انتقال دهد. در بخش گاز، سودآوری در افق بلندمدت و در همسویی با اهداف و اصول راهبردی معنا میشود.
طی پنج سال گذشته، کسری تولید داخلی گاز نسبت به مصرف بر تصمیمهای و اصول راهبردی گازی ما سایه انداخته است. حال آنکه زیرساختها، ظرفیت و جغرافیای ممتاز انرژی ایران، امکاناتی فراتر از کسریهای فصلی فراهم میآورد.
امضای این قرارداد چقدر سبب احیای روابط ایران و ترکمنستان میشود؟
فکر میکنم که روابط ایران و ترکمنستان، مشکل جدی ندارد. دو کشور پیوندهای خیلی مستحکمتر و ریشهدارتر از اختلافهایی جزیی در نحوه محاسبه قیمت گاز دریک مقطع زمانی دارند. ایران و ترکمنستان یک هزار کیلومتر مرز مشترک دارند. دو کشور در چهار ایستگاه مرزی در حال تبادل کالا و تجارت هستند. رؤسای جمهوری دو کشور در اجلاس رهبران عضو منشور شانگهای در دوشنبه در ماه سپتامبر به توافقهای خوبی رسیدند و توافقهای تهاتر کالا خدمات را به مراحل نهایی رساندند، همچنین در اجلاس وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان در تهران در نوامبر، مسائل مربوط به حلوفصل تفاوتهای نحوه محاسبه قیمت گاز تحویلی ترکمنستان به ایران نهایی شد. البته ترکمنستان با بحران مالی جدی روبهروست، از این رو مطلوب است که مشکلات آنها را درک کرد. البته درآمد حاصل از صادرات گاز از مسیر ایران برای ترکمنستان منشأ درآمد مهمی است که به یُمن روابط حسنه با جمهوری اسلامی ایران نصیب ترکمنستان میشود.
با کدام کشورهای دیگر امکان امضای قرارداد سوآپ گاز وجود دارد؟
سوآپ خود به تنهایی هدف نهایی راهبردی گازی ایران نیست. این تنها یک مسیر است. محدود شدن به این سیاست بیشک صحیح نیست، اما قدمی است در مسیر مبدل شدن به یک کریدور گازی عمده. اکنون چرخش مباحث ژئوراهبردی از خاورمیانه به سمت آسیای میانه و آسیای مرکزی است. این منطقه تا دههها نیازمند انرژی است. تعریف دوره گذار انرژی در این منطقه، مهاجرت از زغالسنگ به نفت و گاز است، بنابراین دیپلماسی گازی ایران هنوز نوپاست. نمیتوان از آن انتظار سودآوری چشمگیری داشت، از این رو سیاست افزایش ظرفیت تولید برای صادرات لازم است در صدر اهداف ژئوانرژی جمهوری اسلامی ایران باشد.
منبع: شانا
کلیدواژه: سوآپ دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران راهبردی گازی ایران جمهوری آذربایجان قرارداد سوآپ گاز گاز ترکمنستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.shana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۱۴۸۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شکست یک جنبش بزرگ با توطئههای رنگارنگ داخلی و خارجی
بحران نفت در۶اردیبهشت سال۱۳۳۰و از مقطعی آغاز شد که مجلس شانزدهم دکتر محمد مصدق را به نخستوزیری برگزید و اختیار تشکیل کابینه و اجرای لایحه تازه تصویب شده ملی کردن نفت را به او داد. مصدق با تأیید اکثریت نمایندگان مجلس، فرمان سلطنتی را برای ریاست دولت جدید دریافت کرد و شاه نیز برای حفظ ظاهر، امضای خود را زیر قانون ملی شدن نفت گذاشت.
جبهه ملی با برگزاری میتینگ هایی، خواهان ملی شدن نفت بود و همزمان حزب توده به همراه سازمانهای عمده خویش، یک اعتصاب عمومی در مجموعه صنعت نفت و صنایع نساجی اصفهان را سازماندهی کرد.
برخی گزارشهای سازمان سیا حاکی از آن است که ایرانیان مبارزه نفت را نبردی برای استقلال ملی میپنداشتند و ترجیح میدادند رنجهایی در حد یک انقلاب را تحمل کنند تا اینکه شاهد بازگشت بریتانیاییها به ایران باشند. در این مقال قصد بر آن است تا به بررسی کلی دوران پرتلاطم نخستوزیری محمدمصدق و دخالت امریکا و انگلیس در امور سیاسی ایران و ملیشدن صنعتنفت بپردازیم؛ امید آنکه مفید افتد.
فعالیت امریکا و بریتانیا علیه نهضت ملی ایران
پس از بالاگرفتن امواج خودآگاهی ایرانیان و نهایتاً تصویب ملیشدن نفت، هیئت حاکمه بریتانیا و امریکا در فکر حلوفصل مناقشه نفتی بودند. مدتی پیش از انتخاب دکتر محمد مصدق به نخستوزیری، سازمان سیا یک برنامه کاری مفصل تدوین کرد. هدف این برنامه تقویت شاه، حمایت از نامزدهای همسو برای مجلس و نخستوزیری، افزایش کمکهای مالی به روزنامهها و سیاستمداران هم مشرب، خرید شخصیتهای سیاسی، ایجاد اختلاف در بین حامیان مصدق و گسترش شایعات مبنی بر پیوند محرمانه برخی حامیان نامبرده با حزب توده و توزیع اعلامیههای جعلی با امضای حزب توده که در آن به اسلام حمله و از انقلاب خشونت بار طرفداری و نابودی روحانیون درخواست شده و تشکیل گروههای دست پرورده و مطیع با پرداخت پول و سلاح توصیه شده بود. جان آلندالس (معاون سازمان سیا)، روزولت، فرانکوایزنر، ریچاردهلمز، جانوالر و دونالدویلبر طی دوران بحران نفتی از اردیبهشت ۱۳۳۰، اقدامات بخش ایران در سازمان سیا را بر عهده داشتند و دولت پنهانی تشکیل داده بودند.
این گروه در زمان ریاستجمهوری آیزنهاور در دی ۱۳۳۱، درخواست انجام یک کودتا را مطرح کرده بودند. علاوه بر آلندالس، لویی هندرسون (سفیر امریکا در تهران) و جرج میدلتون (کاردار بریتانیا)، در اردیبهشت سال۱۳۳۱به منظور پیداکردن فردی جایگزین برای نخستوزیری با حسین علاء به گفتوگو پرداختند. البته احمدقوام به عنوان فردی فرصتطلب و آماده برای حل مناقشه نفت در رأس انتخابهای آنان بود. هندرسون در خرداد سال ۱۳۳۱، ترتیب ملاقات با قوام را در سفارت ترکیه داد و خاطرنشان ساخت که برخلاف شاه مردی با ارادهای قوی، هوادار امریکا و بیش از حد مشتاق به حل مسئله نفت است. هندرسون خاطر نشان کرد نخستوزیر در مبارزهاش علیه بریتانیا از احساسات ملی برخوردار است و سران مذهبی نیز به زعامت آیتالله بروجردی کم و بیش در حمایت از ملی شدن آشکارا وارد عمل شدند.
حمایت لفظی امریکا و بریتانیا از ملیشدن نفت
سفیر امریکا در لندن در پیامی به وزارتخارجه بریتانیا تأکید کرد، برای کمک به حفظ آبروی ایرانیان، تنها به طور لفظی از ملی شدن تحسین میشود! بریتانیا نخست با این نگاه که ملیشدن به منزله مصادره است و همچنین تمامی امتیازات نفتی خارجی در خاورمیانه را تهدید خواهد کرد، با آن مخالفتکرد، چراکه این تسلیم شدن، پیامدهای جهانی فاجعهباری در پی میداشت. بریتانیاییها اعلام کردند که خواهان پذیرش اصل ملی شدن هستند، به شرطی که خسارت جدی به منافع بریتانیا وارد نسازد.
در این موضوع موضع امریکا و انگلیس چندان تفاوتی با یکدیگر نداشت، چراکه مکگی (معاون وزارتخارجه امریکا)، شپرد (سفیربریتانیا) و در مجموع سازمان سیا، پذیرش صوری ملیشدن همزمان با کنترل مؤثر را پیشنهاد کردند. وزارت خارجه بریتانیا یک گروه کاری درباره نفت ایران تشکیل داد که دو وظیفه عمده داشت: اقدام مؤثر جهت دور نگهداشتن ایرانیان از تسلط بر تأسیسات نفتی و بازداشتن دیگر کشورهای صاحب امتیاز از پیروی از ایران. امریکا حداکثر تلاش خود را برای ترغیب مصدق به پذیرش راهحل ملی شدن، بدون به دست گرفتن حق نظارت و اختیارات عملی انجام داد. وزارت خارجه بریتانیا اگرچه در مجامع عمومی راه حل مکگی را میپذیرفت، اما در خفا اطمینان داشت که مصدق هرگز تسلیم یک راهحل پوچ و بیهوده نخواهد شد.
نگرانی امریکا و بریتانیا از چه بود؟
سفارت بریتانیا این پیام روشن را به سفیر امریکا منتقل کرد، این کشور هرگز با مصالحه نفتی نامطلوب موافقت نخواهد کرد، چراکه قراردادهای مطلوب بریتانیا در دیگر کشورهای خاورمیانه و جهان را به مخاطره میاندازد. وزارت خارجه بریتانیا گزارش داد: کشورهایی نظیر ونزوئلا، کویت و عراق، به شکل خطرناکی به تحولات ایران توجه پیدا کردهاند و حلوفصل مسئله نفت به نحو مورد نظر ایران، رسم و روال خطرناکی برجای خواهد گذاشت و ایران نباید بیشتر از چیزی که دیگر کشورها به دست آوردهاند، اخذ کند.
بسیار به نفع ماست که ایران، چیزی کمتر هم به دست آورد، چراکه به دیگران نشان داده خواهد شد اتخاذ سیاست سختگیری نسبت به بریتانیا بیتاوان نیست. دیویدپینتر (مشرقشناس برجسته و آشنا با مسائل شرکتهای نفتی امریکایی) مینویسد: پنج شرکت نفتی گلف، تگزاس، استاندارد اویل آونیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا در مخالفت با مماشات با ایران توافق داشتند و در نظر آنها افتادن ایران به دامان شوروی، بهتر از ملی شدن نفت بود.۱۷ شرکت کوچک امریکایی نیز یک کمیته تأمین نفت خارجی تشکیل دادند تا یافتن تانکرهای نفتکش و مشتری برای نفت ایران را دشوار سازند و امکان تحریم علیه ایران را برای بریتانیا فراهم کردند. بنابر استدلال وزارتخارجه بریتانیا مصدق باید به پذیرش یک توافق مجبور میشد، اما دیری نگذشت که بریتانیاییها به ویژه در زمان وزارت خارجه آنتونیادن، شعار «به توافق نرسیدن بهتر از توافق بد است» را برگزیدند.
بانکجهانی در زمینه حل مسائل نفت وارد شد و پیشنهاد کرد، از طرف ایران و شرکت نفت تا زمانی که دادگاه بینالمللی لاهه حکم نهایی را صادر کند اداره صنعت نفت را بر عهده خواهدگرفت. پیشنهاد بانک جهانی ملی شدن نفت را بیاثر میکرد و مدیریت آن را به یک نهاد غیرایرانی میسپرد و مصدق آگاه بود که بریتانیاییها، خواهان برکناری او هستند و هیچ تضمینی برای ماندن بر سر قرار ندارند. او هرگز به طور رسمی پیشنهاد بانک جهانی را رد نکرد، اما امریکاییها پس از معوق ماندن پیشنهاد به فکر کودتا افتادند. برخی از تاریخنگاران نهضت ملی استدلال میکنند که اگر مصدق پیشنهاد بانکجهانی را میپذیرفت و ملیشدن صوری و توخالی محقق میشد، کودتایی هم به وقوع نمیپیوست! بریتانیاییها درنظر داشتند تا غرامت نفتی سنگینی برای ایران تعیین کنند تا مانع ملیشدن نفت از سوی دیگر کشورها شوند و ضرر و زیان سودهای آینده را نیز در نظر بگیرند.
ایران هم بر این باور بود که بریتانیا باید مبلغی مشخص یا رقمی را براساس ارزش دفتری تأسیسات نفت اعلام کند. آیزنهاور در واپسین پیامش آشکارا طرف بریتانیا را گرفت و گفت: نظر غالب در ایالات متحده این است که حلوفصل مشکل صرفاً براساس پرداخت غرامت، چیزی نیست که بتوان آن را حلوفصل منطقی خواند و پرداخت غرامت باید زیانهای احتمالی آینده را نیز پوشش دهد، اما مصدق آن را نپذیرفت. دیدگاهها نسبت به کمونیسم، هیچگاه مثبت یا خنثی باقی نماند و اسناد شورای امنیت ملی امریکا در دهه۱۳۳۰، همواره با هشدار نسبت به خطرات در حال افزایش این پدیده بینالمللی آغاز میشدند. دستورالعمل معروف امنیت ملی سیاست خارجی ترومن، صرفاً برخطر کمونیسم و شوروی متمرکز و به سازمان سیا فرمان داده شده بود تا اقدامات پنهانی علیه شوروی و احزاب کمونیستی متحد آن را انجام دهد.
پس از قیام۳۰ تیر، سفارت بریتانیا به لندن اطمینان داد که روسها هیچ نشانهای دال بر علاقه به مداخله در بحران نفت نشان ندادهاند و حزب توده مشغول سازماندهی کارگران است و دشوار بتوان پیشبینی کرد که تحت چه شرایطی برای کودتا تلاش خواهد کرد. اگر هم دست به این عمل بزند، نیروهای مسلح برای رویارویی با اوضاع از قدرت لازم برخوردارند. بنابر دیدگاه روزولت، منفعت بریتانیا در ایران عملاً عدم تحقق ملی شدن نفت بود، اما دغدغه امریکاییها خطرآشکار کمونیسم بود. مالکوم برن مینویسد: در زمان کودتا خطرکمونیسم درصدر فهرست نگرانیهای امریکا قرار داشت و روزولت در اردیبهشت سال۱۳۳۱اذعان کرد، اوضاع سیاسی و اقتصادی رو به وخامت دارد و بیگانههراسی اکنون به سمت امریکا نشانه رفته، حزب توده در حال قدرتگرفتن است و اکثریت مردم نسبت به خطر فزاینده کمونیسم بیاعتنایند!
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نقطه اوج نهضت ملی ایران
شاه در مجلس هفدهم و به تحریک هندرسون و میدلتون تلاش کرد تا اکثریت را متقاعد کند که بحران نفتی خاتمه یافته و کشور به هیئت دولت تازهای نیاز دارد. هندرسون و میدلتون فعالیتهای پشت پردهشان را به نفع قوام دو برابر کردند، اما مصدق مدتها پیش از مسئله نفت، وارد یک مبارزه قانونی برای محدودکردن قدرت سلطنت، اجرای کامل قانون اساسی و نظارت بر نیروهای مسلح شد. او در ۲۵تیر۱۳۳۱با ترمیمکابینه و حفظ پست وزارت جنگ بار دیگر اختلافنظر بر سر تفسیر قانون اساسی را مطرح کرد. شاه با او مخالفت کرد و از وزارت جنگ دست برنداشت. مصدق همان شب استعفا داد و روز بعد، نامه استعفایش خطاب به شاه را منتشر کرد. مجلس در جلسه۲۷تیرماه، احمدقوام را به نخستوزیری برگزید و قوام در نشستی با هندرسون به او اطمینان داد که در نظر دارد برای حل مناقشه نفتی کاملاً انعطافپذیر عمل کند. در روز۲۹تیر، جبهه ملی دکتر مصدق را تنها نخستوزیر مورد قبول خواند و خواهان اعتراضات مسالمتآمیز طی روز آتی شد.
در روز۳۰ تیر اعتراضاتسراسری آغاز شد و بنابر گزارش هندرسون، تهران در آستانه جنگ داخلی و انقلاب بود. بحران هنگامی اوج گرفت که شاه به خاطر نگرانی از طرح شعارهای ضد سلطنتی از پذیرش خواسته قوام برای انحلال مجلس خودداری کرد و قوام نامه کنارهگیریاش را در ساعت چهار بعدازظهر ارائه کرد. مصدق نه تنها در این مبارزه به آسانی پیروز شد، بلکه تلاش برای برکناریاش را از طریق رویههای پارلمانی نقش بر آب کرد. سازمان سیا و آچسون (وزیرامور خارجهامریکا) صراحتاً گزارش کردند: در نتیجه رویدادهای هفته گذشته اینگونه به نظر میرسد که جایگاه مصدق در برابر شاه، مجلس و عموم مردم از هنگام ملیشدننفت در اردیبهشت۱۳۳۰تاکنون، مستحکمتر از هر زمانی شده است. میدلتون در یک گزارش نوشت:۳۰تیر سال۱۳۳۱، نقطه عطفی در تاریخ ایران بود و از این پس رضایت تودهها، عامل تعیینکننده درباره قابلیت پذیرش هر دولتی خواهد بود.
غائله ۹ اسفند۱۳۳۱، تلاش برای افول نهضت ملی
در اوایل اسفند ۱۳۳۱، قبایل بختیاری با کمین بر سر راه یک ستون نظامی، بیش از۴۰ نفر افسر و سرباز وظیفه را به قتل رساندند. اسناد محرمانه نشانمیدهد که سازمان MI ۶، سالها پیش از آن در حال مسلحکردن ایلات جنوب بود. در اول اسفند۱۳۳۱، مصدق با ارسال پیامی به شاه تهدید کرد که اطلاعات انکارناپذیر در مورد شورش بختیاریها که به تحریک انگلیسیها صورت گرفته و پیوند آن با اعضای دربار و برخی افسران بازنشسته را علنی خواهد کرد.
مصدق خواهان تحقیقات رسمی و عمومی در زمینه کمین بختیاریها در راه نیروهای ارتش شد. شاه که وضعیت را برخود سخت دید، در ۹ اسفند خروج خود از کشور را اعلام کرد. به اعتقاد هندرسون خروج شاه از کشور، نخستین گام در راستای حذف نظام سلطنتی بود. خبر سفر شاه در آستانه عزیمتش درز کرد و صبح روز بعد، ۳۰۰معترض خشمگین برای محکوم کردن نخستوزیر در بیرون از کاخ سلطنتی جمع شدند. در این ماجرا علمای مذهبی وقت از جمله آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، خروج شاه از کشور را به صلاح ندیدند و او را از این اقدام برحذر داشتند. سفارت بریتانیا هشدار داد که حضور چنین جمعیتی، نباید به عنوان ابراز وفاداری تاج و تخت تلقی شود. با این حال عدهای بر آن هستند که رویداد ۹اسفند۱۳۳۱، تمرین کوچکی برای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲بود.
در طریق کودتای ۲۸مرداد
تصمیم برای کودتا در مقطعی مطرح شد که دولت ترومن بارها با استفاده از ابزارهای سیاسی، برای جایگزینی مصدق تلاش کرد و با شکست روبهرو شد. مخالفت قاطع سازمان سیا با مصدق به دوره پیش از نخستوزیری وی بازمیگشت. پیش از آنکه مصدق کابینه نخست خود را تشکیل دهد، وزارتخارجه گفته بود که شاه باید برای انتصاب دولت جدیدی که مایل به مذاکره معقول باشد، ترغیب شود. بریتانیاییها و امریکاییها برای سقوط مصدق، دارایی ایران در بانک انگلستان را مسدود کردند و به ۲ هزار و ۵۰۰ تکنسین نفت خود دستور دادند تا ایران را ترک کنند. آنان همچنین مانع جایگزینشدن۴۰۰آلمانی به جای تکنسینهای بریتانیایی شدند و نیروهایشان را در عراق تقویت، کشتیهای جنگی را به سوی خلیجفارس اعزام، نمایشهای هوایی بر فراز آبادان اجرا و برنامههایی را برای حمله به خوزستان طراحی کردند. برای جلوگیری از صادرات نفت، ایران را تحت محاصره دریایی قرار دادند و تهدید کردند، نفتکشهایی که آبادان را ترک کنند به علت دزدی نفت توقیف میشوند!
کودتا و فرضیههای آن
سازمان سیا، چهار فرضیه برای انجام کودتا مطرح کرد. دونالدویلبر که بسیاری از طرحهای پیشنهادی سازمان سیا را تهیه کرده و در سرنگونی نهایی مصدق مشارکت داشته است، تأکید کرد: بدون مشارکت فعالانه شاه طراحی کودتا بیفایده است، اما شاه براین باور بود که مصدق باید براساس رویههای پارلمانی برکنار شود. در اردیبهشت سال۱۳۳۲، ویلبر برنامه۱۴صفحهای گامهای تضعیف دولت مصدق را معین کرد و بر اساس آن، سازمانسیا با MI ۶ همکاری کرد. MI ۶، طرحی موسوم به چکمه داشت. طرح ویلبر و گزارش سازمان سیا با عنوان «سرنگونی نخستوزیر ایران» ادغام شد و طرح عملیاتی (آژاکس) شکل گرفت و سازمان سیا، MI ۶ و وزارتخانههای خارجه امریکا و بریتانیا، برنامه نهایی کودتا را در تیر۱۳۳۲ و چهار مرحله تصویب کردند:
۱- تضعیف دولت مصدق از طریق پروپاگاندای خاکستری و سیاه. در این بخش از برنامه، انتشار مقالات، کاریکاتور، توزیع جزوه و اقدامات تحریکآمیز تحتنام حزب توده در دستور کار قرار داشت.
۲- دولت امریکا جنگ روانی را در دستور کار خود قرار داد و از اعطای کمکهای اقتصادی خودداری، ایرانیان را نسبت به امکان ادامه مذاکرات نفتی دلسرد، دیپلماتهای ارشد از جمله سفیر و وزیرخارجه را از ایران دور، درباره وخامت اوضاع اقتصادی و خطر فزاینده کمونیسم مبالغه کرد و نیویورک تایمز، تایم و نیوزویک، مأمور به دامن زدن به این ذهنیتها شدند.
۳- اعزام مخفیانه یک فرستاده پرنفوذ به ایران برای متقاعد ساختن، تحت فشار قراردادن و تهدید سلطنت شاه، جهت مشارکت در کودتا و فراهم کردن زمینه انجام کودتا با پوششی شبهقانونی پیشنهاد شد.
۴- سازمان سیا ملزم شد که برنامه دقیق اقدامات زاهدی را تهیه کند. او به عنوان نخستوزیر، رئیس ستاد ارتش را تعیین میکرد. او هم میخواست تا تانکها از پادگانها خارج شده و نقاط کلیدی پایتخت، منزل نخستوزیر، ایستگاه رادیو، اداره تلگراف و تلفن و ستاد ارتش را به تصرف خود درآورند؛ و سرانجام گام نهایی
طرح فوق آمده کودتا ناکام ماند و صبح روز پس از شکست کودتا، دولت در میدان بهارستان راهپیمایی برگزار کرد و دکتر فاطمی شاه را نوکر انگلیس خواند و شعارهای «مرگبر شاه» و «ما شاه را نمیخواهیم»، از سوی مردم شنیده شد. صبح روز۲۸مرداد، نشریه نیروی سوم درخواست برقراری حکومت جمهوری را مطرح کرد و جمعیت هوادار جبهه ملی و همچنین تودهایهایی که در خیابان حضور داشتند، فریاد میزدند زندهباد مصدق، مرگ بر شاه! ساعاتی بعد برخی از سران میدان میوهوترهبار و اطرافیان آنان گرد هم آمدند و نیروهای گارد شاهنشاهی نیز به آنان ملحق شدند. روزولت در گزارش شخصیاش به چرچیل نشان میدهد که پیشتر سفارت امریکا به منظور کرایه کامیون و توزیع افراد در جنوبتهران، مبلغ قابل ملاحظهای پول در اختیار هواداران شاه قرار داده است.
دیری نپایید که زندانیان محبس مرکزی را آزاد کردند که شامل رهبران سومکا، شعبان جعفری، نعمتالله نصیری و تیمسار باتمانقلیچ بودند. سپس نیروهای گرد آورده شده، کارکنان روزنامههای هوادار مصدق را کتک زدند، مغازهها را وادار به تعطیلی کردند، ساختمانهای مرتبط با دولت، وزارتخارجه، حزب ایران، نیروی سوم و... را غارت کردند. براساس یک نوشته ستایشآمیز از کودتا که بیدرنگ پس از این رویداد منتشر شد، افسران میهنپرست با وارد کردن۴۰دستگاه تانک به مرکز تهران کشور را نجات دادند! در جریان کودتا سران جبههملی و رهبران حزب توده به مصدق اصرار کردند تا نیروهای وفادار به دولت را از پادگانها وارد صحنه کنند، اما وی از انجام این درخواست خودداری کرد.
در ساعات پایانی روز رادیو تهران بدون استفاده از واژه کودتا اعلام کرد، سمت نخستوزیری اکنون به زاهدی سپرده شده است و زاهدی۲۸مرداد را روز «جهادملی» توصیف کرد. شاه پس از توفیق کودتا گفت که تاج و تختش را مدیون خداوند و روزولت است! چرچیل نیز از این اقدام پرمخاطره، به عنوان بهترین عملیاتهای پس از جنگ جهانی دوم ستایش کرد و سازمان سیا اعلام کرد، هزینه کودتا برای امریکا ۵ میلیون و۳۳۰هزار دلار شده است. قصه پرغصه نهضت ملی، اینگونه به پایان خویش رسید.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی