قالیباف: شهید سلیمانی هنرمند بود/ حدادعادل: امام فرمود موسیقی رخوت برای مردم پخش نکنید!
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۲۶۷۳۰
به گزارش خبرنگار موسیقی خبرگزاری فارس، «مقام حماسه» به مناسبت دومین سالگرد شهادت سردارحاج قاسم سلیمانی، شامگاه چهارشنبه هشتم آذر ۱۴۰۰ در تالار وحدت با اجراهایی ارکستر سمفونیک صدا و سیما و با اجرای علیرضا افتخاری و سالار عقیلی برگزار شد.
در ابتدای برنامه ارکستر سمفونیک صدا و سیما به رهبری «آرش امینی» به خوانندگی «امیرحسین سمیعی» «پوئم سمفونی» اروند را با تنظیمی از «آرمان مهربان» در تالار وحدت به اجرا گذاشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خبرنگار فارس در خلال برنامه از حداد عادل پرسید «در روزهای اخیر بحث هایی در مورد موسیقی به وجود آمده حال آنکه می بینیم در مراسم امشب موسیقی فاخر در پاسداشت مقام و در رثای شهید سلیمانی حضور دارد، در این خصوص توضیح بفرمایید که تکلیف موسیقی به ما هو موسیقی در اینچنین شرایطی چیست؟» که او در پاسخ گفت: یک خاطره از امام راحل نقل می کنم. در سال ۱۳۵۸ که بنده عضو شورای سرپرستی صدا و سیما بودم به همراه چهار نفر از دیگر اعضای این شورا در قم خدمت امام (ره) رسیدیم. من از ایشان سوال کردم نظر حضرتعالی در مورد موسیقی در صدا و سیما چیست؟ امام (ره) فرمودند، موسیقی ای پخش کنید که در مردم حرکت ایجاد کند. موسیقی ای که در مردم رخوت ایجاد می کند را پخش نکنید. و به نظر من این سخن حضرت امام (ره) برای جواب به این سوال و موضوع موسیقی کافیست.
در ادامه برنامه علیرضا افتخاری خواننده نام آشنای موسیقی ایرانی اولین قطعه خود را تقدیم به روح بلند شهید حاج قاسم سلیمانی کرد و به اجرای برنامه ای حماسی در رثای آن سردار شهید پرداخت.
پس از اجرای موسیقی، مجری برنامه از محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی برای سخنرانی دعوت کرد.
قالیباف ضمن عرض تبریک و تسلیت به مناسبت دومین سالگرد شهادت حاج قاسم گفت: من تسلیت را از این بابت می گویم که مردم و ما به حاج قاسم نیاز داشتیم و حالا در بین ما نیست. و تبریک به این جهت که مکتب حضرت امام (ره) چنین سردارانی را تبریت کرد که از یک روستای محروم در جنوب کرمان که به تعبیر حاج قاسم عزیزمان می گفت ما در دوران کودکی و نوجوانی اکثرا با پای برهنه و بدون کفش در مزرعه کار می کردیم. این انقلاب این ملت این ایران عزیز ما چنین فرصتی را فراهم کرد که چنین شخصی از یک منطقه محروم و از یک خانواده کشاورززاده در دوران دفاع مقدس آنچنان جوانه های استعداد او شکوفا شد که امروز این درخت تنومند و اثرگذار جهان اسلام را در دفاع از مظلومین دیدیم و از این بابت تبریک دارد.
رئیس مجلس در ادامه ضمن تشکر از هنرمندانی که در رثای سردار شهید به اجرای برنامه پرداختند توضیح داد: بسیار سپاسگزارم از عزیزان و بزرگوارانی که در راه اعتلای هنر مقاومت و در بازآفرینی هنری مخصوصا عزیزانمان در هنر موسیقی و شعر اینچنین به میدان آمده اند که این رشادتها را اینگونه ماندگار کرده اند. انشاءالله که ما قدر این هنرمندان متعهدمان که چنین سرمایه های بزرگی برای کشورمان هستند را قدر بشناسیم و راه رشد و نموشان را بیش از گذشته هموار کنیم و جبران کنیم.
وی در خصوص ابعاد وجودی شخصیت حاج قاسم از این شهید والامقام با عنوان هنرمند یاد کرد و گفت: و این را هم می خواهم عرض کنم که انصافا شهید سلیمانی هم یک هنرمند بود. مردی که از این باب می گویم هنرمند بود که شهادت هنر مردان خداست. از این باب می گویم شهید سلیمانی هنرمند بود که به دور از هیاهوهای سیاسی و به دور از خودنمایی های شیطانی چهل سال تمام برای این کشور برای این ملت و برای دفاع از مظلومین و برای سرافرازی مسلمین و احیای اسلام عزیز در این چهل سال بی وقفه مجاهدت کرد. از این باب می گویم شهید سلیمانی یک هنرمند است که از دل مردم بلند شد و تا آخر مردمی باقی ماند و شهید سلیمانی با مردم هم همه وقت مجاهدت کرد. آنهایی که با شهید سلیمانی آشنا هستند می دانند هیچ موقع به دنبال آن نگاههایی که در حوزه دفاع و ماموریت های نظامی و امنیتی و تجهیزات و امکانات هست، نبود و همیشه با مردم زندگی و مجاهدت کرد و با مردم مظلوم از مظلومین دفاع کرد. همانطور که در مدافعین حرم دیدیم و همانطور که در دوران دفاع مقدس از او دیدیم. شهید سلیمانی یک هنرمند بود هنرمندی که جز جهاد و مرد میدان بودن و مرد لحظات سخت بودن، لحظه ای به خود تردید راه نداد.
وی افزود: شهید سلیمانی یک هنرمند بود از این باب که در سخت ترین لحظات درگیری، در واپسین لحظاتی که مرگ در نزدیک ترین فاصله به او بود، با آرامش بود. شهید سلیمانی هنرمند بود که در لحظات سخت، لحظاتی که ثانیه ها به مرگ نزدیک بود ولی در تصمیم گیری با آرامش و طمانینه و دور از هرگونه نگرانی تصمیم می گرفت. شهید سلیمانی هنرمند بود از این جهت که هرگز نترسید چراکه او فقط از خدا می ترسید. شهید سلیمانی هنرمند بود از این جهت که جمع اضداد بود. غضب او از دل رحمت بلند می شد. او منتقد بود ولی اهل گذشت هم بود. شهید سلیمانی مرد میدان و مبارزه بود ولی اهل مذاکره هم بود. شهید سلیمانی لطیف و مظلوم بود ولی مقتدر!
وی افزود: شهید سلیمانی شجاع بود ولی این شجاعت توام با عقلانیت و تدبیر بود. شهید سلیمانی به واقع هنرمند بود و یک انقلابی به تمام معنا ولی انقلابی ای که دو عنصر در درونش وجود داشت، عقل و عهد. شهید سلیمانی اگر شجاع و نترس بود اگر سرباز وطن بود اگر ولایی بود اگر مردمی بود اگر جهادی بود و اگر مرد میدان و شهادت و توکل بود، به این جهت هنرمند بود که مردی امیدوار بود. امید به خدا داشت. شهید سلیمانی مرد خدا بود چون معتقد بود «و کانَ حَقّا عَلَینا نَصرُ المُومِنین» او ایمان داشت که خداوند تبارک و تعالی این حق را به بندگانی که در راه او گام برمیدارند و وفادارند، حق آنها را نصرت و پیروزی می داند، لذا ما هستیم که باید چنین هنری را از مکتب سلیمانی که در حقیقت دست پرورده مکتب حضرت امام (ره) است و سربازش افتخار این ملت و خدمتگذار این مردم بود و برای این مردم و برای اسلام و این کشور خون دل خورد و جانش را فدا کرد و همه زندگی خود را وقف عزت کشور و امت اسلامی کرد و درود میفرستیم به این مردم بزرگ که هنرنمایی کرد و شهادت هنر مردان خداست.
در ادامه برنامه قالیباف به همراه سه فرزند سردار سلیمانی روی صحنه آمدند تا از هنرمندانی که در رثای حاج قاسم آثاری موسیقایی خلق کرده اند با اهداء لوح تقدیر کنند.
در این بخش از علیرضا افتخاری خواننده آهنگ «مرد میدان»، محمد معتمدی برای آهنگ «عشق زیبا» آرش امینی رهبر ارکستر صدا و سیما رازمیک اوهانیان رهبر گروه کر، محمدرضا عقیلی رهبر ارکستر پاپ تنظیم کننده و آهنگساز قطعه «مرد میدان» محمدرضا چراغعلی مدیر پروژه «سرباز»، امیرحسین سمیعی، آرمان مهربان آهنگساز پوئم سمفونی سرباز، امید روشن بین تنظیم کننده، بهرام پاییز خواننده، کیان مقدم خواننده آهنگ «ملک سلیمان»، عرفان عرفانیان مدیر ارکستر سمفونیک صدا و سیما، عبدالرضا صفایی، امیرحسین رضاییان برای قطعه شهادت تقدیر شد.
در بخش بعدی برنامه اثر «اقتدار» ساخته مجید انتظامی با آواز سالار عقیلی و رهبری محمدرضا عقیلی به اجرا درآمد و پس از آن و در بخش پایانی مراسم، علی عطار و گروهش از لبنان دو قطعه لبنانی را به مناسبت دومین سالگرد عروج ملکوتی سردار حاج قاسم سلیمانی اجرا کردند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: شهید عشق شهید سلیمانی مقام حماسه دومین سالگرد شهادت سردارحاج قاسم سلیمانی تالار وحدت علیرضا افتخاری حدادعادل شهید سلیمانی هنرمند دومین سالگرد صدا و سیما یک هنرمند مرد میدان حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۲۶۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد فروزنده از فعالین سیاسی و مبارزین علیه رژیم پهلوی، از فرماندهان سپاه خرمشهر در زمان فرماندهی شهید جهانآرا و شهید عبدالرضا موسوی و از یاران نزدیک به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به مناسبت سالروز شهادت سید عبدالرضا موسوی جانشین سپاه خرمشهر،در گفتگویی با جماران، به بیان خاطراتی از این همرزم شهیدش پرداخته است.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
آقای فروزنده، از چه زمانی و چگونه شما با شهید سید عبدالرضا موسوی آشنا شدید؟
آقای عبدالرضا موسوی از برادران قبل از انقلاب بود. آشنایی ما نیز به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. فکر میکنم با ایشان در مسجد امام صادق(ع) خرمشهر در قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. از مسجد امام صادق، مسجد آیت الله خاقانی بود. مسجد فعالی بود و هنوز اینگونه است. تمرکز نیروهای مذهبی – انقلابی در این مسجد بود.
حدوداً مربوط به چه سالی است؟
سال ۱۳۵۵ که بنده نیز در همان سال به زندان رفتم.
بازداشت توسط ساواک؟
بله. بازداشت تا سال ۵۷. دو سال و نیم زندان بودم. قبل از این موقع یعنی به سال ۵۳-۵۴ بر میگردد.
آیا شهید موسوی هم از مبارزین علیه رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب بودند؟
بله از قبل از انقلاب.
وابستگی سیاسی به جناح و یا گروهها و سازمانهای خاصی را داشتند؟
آن زمان حزب خاصی نبود. همین بچه های مذهبی که در داخل مسجد فعال بودند. داخل خرمشهر یک گروه سیاسی هم بود که به جایی وصل نبود؛ یعنی شورای مرکزی و یا نهاد بالا دست نداشتند. همگی مقلد حضرت امام بودند. همین. نه بیشتر از این. شکل کار به این صورت بود. اینگونه نبود که سازمان و تشکیلات باشه و به بالا وصل باشند.
اما سازمان مجاهدین (منافقین) نفرات زیادی را جذب کرده بود.
بله؛ اما بچههای خرمشهر به هیچ کدام از اینها وصل نبود چون شرایط اجتماعی خرمشهر جوری نبود که با آن جریانات وصل باشند. آن سازمانها اساساً دسترسی مناسبی نداشتند که بخواهند نیروهایی را در شهر دور افتادهای مثل خرمشهر شناسایی کنند. اینگونه نبود. هر کس در منطقه خودش فعالیت میکرد. شاید در دانشگاه کسی ارتباط داشته است. وقتی دوستان به دانشگاه رفتند این ارتباطات در دانشگاه برقرار شده باشد. آن هم نه باز با سازمان های معروف و بزرگ که نام بردید، از بچههای انقلابی که توی خود دانشگاه چمران اهواز، جندی شاپور بودند. آدم از شهرهای مختلف مثلاً از تبریز و تهران آمده بودند داخل دانشگاه، از قضاء سیاسی نیز هستند یکدیگر گروهی تشکیل میدهند برای برگزاری اعتصابات و فعالیتهای سیاسی.
ارتباط شما از چه زمانی با شهید موسوی مستمر شد؟
آقا محسن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان را میشناخت؛ بعد از شهادت شهید جهان آرا لحظهای برای جانشینی ایشان درنگ نکردند و شهید موسوی را جایگزین کردند
از وقتی وارد سپاه شدیم؛ چون جنگ شکل گرفته بود. خانه و زندگی ما در معرض تهاجم دشمن بود و خانوادهها از خرمشهر بیرون رفته بودند. در این دوران همواره با هم بودیم. ایشان مدتی عضو شورا بود و بعد از شهادت جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر منصوب شد و من هم به در واحد اطلاعات مشغول خدمت بودم.
شهید موسوی نیروی معروفی در خرمشهر بود. چون انسان شناخته شده، متدین و انقلابی بود و جزو نیروهای شناخته شده قبل از انقلاب بود؛ عضو شورای فرماندهی سپاه خرمشهر شد و سپس معاون و پس از شهادت جهان آرا، فرمانده سپاه شد. روال طبیعی اینطور بود. از جایی نفرستاده بودند او را که بیاید و پناهنده بشود. از بچههای خرمشهر بود که با بقیه سپاه را تشکیل دادند.
از نظر روال کاری، شهید موسوی جایگاه فرماندهی شپاه خرمشهر راپیدا کردند؛ همان که شهید جهان آرا فرماندهاش بود. شهید جهانآرا به دلیل ارتباطاتی که آن موقع داشت با خود آقا محسن بعد با محسن رفیق دوست، کسانی که در تهران کار فرماندهی سپاه را داشتند لذا فرد مطرح و جا افتادهای بود؛ عمدتاً آن هم به دلیل فعالیت سیاسی که قبل از انقلاب آنها با یکدیگر داشتند.
از مقطع جنگ شروع بکنیم؛ شهید موسوی تمام آن ۲ سالی که پس از جنگ در قید حیات بودند خود خرمشهر و در همان منطقه خرمشهر، آبادان فعالیت می کردند؟
درمورد شهید موسوی من اینگونه به یاد میآورم که ایشان دانشجو رشته طب بودند؛ همزمان در سپاه خرمشهر هم فعال بودند و عضو شورا بودند و پس از اینکه جنگ شد دانشگاه ها تعطیل شد، دانشگاه اهواز هم تعطیل شد- ایشان آمدند به طور کامل و تمام وقت در جبهه و جنگ و سپاه خرمشهر حضور داشتند. خود ما هم قبلاً آموزش و پرورش درس می دادیم.
ولی بعدها مامور به سپاه مامور شدیم اما ایشان عضو شورا فرماندهی سپاه خرمشهر بود و پس از اینکه شهید جهانآرا در آن حادثه سقوط هواپیما در کهریزک به شهادت رسید توافق شد،که ایشان فرمانده شوند و از آن به بعد ایشان فرمانده سپاه خرمشهر شد و مسیر جنگ و مسیر تعالی سپاه خرمشهر و توسعه وضعیت نیروهای سپاه و غیره در دستور کار همه بود، ایشان هم خب فرمانده بود و طبعاً به دنبال این بود که سپاه خرمشهر ظرفیت خود را افزایش دهد. علیرغم اینکه یک زمانی در خرمشهر فشنگ و گلوله و اسلحه و کلاش برای دفاع نبود، سپاه خرمشهر با درایت ایشان و با همکاری دیگران توانست توپ و خمپاره تهیه کند.
واحد ۱۰۶ داشته باشد؛ سپاه خرمشهر در دوره شهید جهانآرا و در دورهای که ایشان فرمانده بودند، هم ما واحد خمپاره انداز ۸۱ و ۱۲۰ در داخل خرمشهر داشتیم. واحد ۱۰۶ توپ هایی هستند که روی خودرو های جیپ سوار می شوند و معمولاً هم برای زدن ابزار و ادوات نظامی سنگین دشمن هست. کل پرسنل سپاه خرمشهر ۳۰۰ نفر هم نبود، اما ما نزدیک ۱۰-۱۲ تا ۱۰۶ داشتیم. این در عملیاتها مهم بود. معمولاً در عملیاتهایی که انجام میشد، نیروها واحد ۱۰۶ شان حرکت میکردند. این نتیجه درایت خود شهید جهان آرا و بعدش سردار موسوی و دیگر دوستانی که بودند بود.
علیرغم اینکه نیروهای سپاه خرمشهر به درگیریهای چریکی معروف بودند، اما به سرعت توانستد واحد های خمپاره انداز و ۱۰۶ را راه بیاندازند و توپخانه راه اندازی کنند.
همه این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده بود؟
بله همگی غنیمتی بودند. توپ ۱۵۵ که یک توپ خیلی بزرگ است هر گلوله اش ۴۵ کیلو وزن خود گوله است.کارهای بسیار بزرگی در دوره ایشان انجام شد که بازدهاش در عملیات آزاد سازی خرمشهر وجود داشت که همه این ابزار و ادوات را به شکل یگانی، بچه های خرمشهر داشتند با فرماندهی، درواقع فرمانده ما، فرمانده سپاه خرمشهر آقای شهید جهان آرا و شهید موسوی بودند ولی یگانی که در آن زمان تشکیل شد، تیپ ۲۲ بدر آقای شهید موسوی اینجور اختیار کردند که خودش سمتی نداشته باشد و آقای عبدالله نورانی را فرمانده تعیین کرد ولی خودش در تمام کش و قوسیهای مربوط به جنگ و عملیات و محدوده عملیات و اجرای عملیات حضور فعال داشت. در تمام شناسایی ها سعی می کرد خودش حضور داشته باشد.
بعد از شهادت شهید جهانآرا؛ همین مسیر با شهید موسوی ادامه یافت؟
ابزار و امکاناتی که جمع آوری شد، مثل توپهای ۵۲ عراقی، توپهای ۱۵۵ ارتش، ۱۲۲ عراقی و ۱۳۰ خودمان. به وسیله اینها سپاه خرمشهر درست شد. اولین واحد ۱۰۶ و توپخانهای که توی سپاه راه افتاده سپاه خرمشهر به اتکای ابزار و ادوات مصادرهای و غنیمتی این کار را توانستند انجام دهند. برای ۳۰۰ نفر پرسنل ۱۶ قبضه سلاح سنگین داشتیم. در هر منطقهای؛ صحنه جنگ را تغییر میدادند. همگی این زحمات با درایت شهید موسوی و خود برادرانی که دست اندرکار بودند صورت گرفت.
آقای شهید موسوی بسیار باهوش بود. آن موقع جذب شدن برای پزشکی کار مشکلی بود مثل همین امروز؛ علاوه بر هوش سرشار، از صبر زیادی نیز برخوردار بود. ایشان ظرفیت و توانایی فکری خیلی خوبی داشت. انسان فهیمی بود. فرد مقتصدی بود با اسراف برخورد می کرد؛ هر کاری را با حداقل هزینه جمع میکرد.
یک ویژگی که ایشان داشت دوست نداشت خودش مطرح بشود. به دنبال این بود که کار با کیفیت بالا صورت بگیرد. لذا وقتی قرار بر این شد که برادران سپاه خرمشهر یگان تشکیل دهند و این یگان در آزادسازی خرمشهر ماموریتی را داشته باشد، ایشان هیچ مسئولیتی قبول نکرد. مسئولیتش را به آقای عبدالله نورانی داد و گفت شما فرمانده باش. با توجه به اینکه تقریباً همه از ایشان حرف شنوی داشتند، نکاتی که به ذهنشان میرسید را انجام میداد. آن موقع من خودم مسئول اطلاعات عملیات یگان بودم.
مثلاً شاید یک شب در میان، دو شب در میان ایشان در شناسایی هایی که ما انجام میدادیم حضور داشتند. یعنی خودش در میدان حضور و همراهی پیدا میکرد. یک فرد فرهیختهای بود که خودش برای خودش مهم نبود. تلاشش را گذاشته شده که پیکان حمله به مواضع دشمن خوب طراحی و اجرا بشود و در کیفیت خوبی انجام داد.
فرمودید خیلی از نیرو ها و یگان ها از ایشان حرف شنوی خیلی خوبی داشتند با توجه به اینکه اولین فرمانده سپاه خرمشهر شهید جهان آرا بودند با آن سابقه سیاسی و مبارزاتی و با توجه به کارهایی که در سپاه کردند، بعضاً در جاهای دیگه ای ازسپاه دیده میشود بعد از شهید شدن فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ آن تیپ مثل قبل از فرمانده بعدی یا همدل نبود و ارتباط عاطفی را نداشت ولی در اینجا به نظر می رسد این روند ادامه داشته است. یعنی بعد از شهید جهان آرا، شهید موسوی این را ادامه دادند. این موضوع را چگونه می بینید؟
انتخاب درست؛ وقتی افراد درست انتخاب شوند هر کس در جای خودش و دقیقا درست بنشیند این اتفاقی است که رخ می دهد. اما اگر درست ننشیند، یک فردی بر اساس رابطه یا دوستی و رفاقت بیاید بنشیند و نقش در بین آن گروه تشکیلات نظامی نداشته باشد، به جای آنکه تبدیل به یک اتفاق خوب شود، تبدیل به یک اتفاق بد می شود. شهید موسوی بین بچه های خرمشهر محبوبیت داشت و از طرفی دیگر در دوره مبارزه با رژیم هم جزو افراد شاخصی بود که فعالیت میکرد. لذا ایشان مقبولیت عمومی در بین بچه های خرمشهر داشت.
چقدر به نظر کارشناسی و به نظر فرماندهان یگان خودش اعم از فرمانده گردان و گروهان اتکا می کردند؟
ایشان یک فرد تحصیلکرده و فهیم بود؛ در جریان آزاد سازی خرمشهر خودش مسئولیت به عهده نگرفت. این خیلی مهم بود. معمولاً باید اینگونه باشد که کسی که فرمانده سپاه خرمشهر است باید مثلاً فرمانده تیپ ۲۲ بدر میشد. ولی ایشان این کار را نکردند. گفت آقای نورانی شما بیا این کار را انجام بده. من در کنار شما هستم هر جا یگان با مشکل مواجه شد ورود خواهم کرد. در حساسترین موضوع قبل از هر عمیلاتی، شناسایی منطقه عملیات است و بر اساس همین شناسایی قبل عملیات طرح و مانور عملیات شکل میگیرد خودش در شناسایی حضور پیدا میکرد. با گروههای ۷-۸ نفره که برای شناسایی میرفتند؛ ایشان در گروه ها حضور داشت بدون اینکه بخواهد اعمال نظر کند. فرمانده تیم بود ولی ایشان همراه تیم بود.
یک نوع آموزش مدیریت و کنترل و مراقبت فردی فعالیت زیر مجموعه با حضور خودش اعمال می شد. و اگر جایی نیاز بود تذکری، راهکاری و پیشنهادی داده بشود، ایشان می داد و همه نیز قبول می کردند؛ چون فرماندهشان بود و همه او را قبول داشتند. خب آن موقع اینگونه نبود که بر اساس دستور عزل و نصب صورت بگیرد بخصوص که سپاه تازه راه افتاد بود. لذا با توجه به مقبولیت عمومی پیشنهاد شد که ایشان به جای شهید جان آرا فرمانده سپاه خرمشهر باشد.
آیا ایشان حساسیتی نسبت به جان افراد تحت فرماندهی خود داشتند؟ این موضوع چقدر برای ایشان مهم و حیاتی بود؟ بعضاً مطرح میشود که فرماندهان سپاه در این موارد کوتاهی داشتند!
اصلاً اساس اینکه ایشان می آمد شناسایی می کرد چه بود؟ وظیفه ای نداشت که زیاد کار شناسایی را انجام بدهد. این شناسایی برا ی چه انجام می شد؟ برای اینکه ما یگان را نیروهایی که داریم چگونه از خطر عبورشان بدیم که بتوانند بیشترین ضربه را به دشمن بزنند، دشمن را در یک جاهایی دور بزنند یا توی نیروهایش شکاف به وجود بیاورند. این اتفاق اگر بیافتد طبعاً تلفات نیروی انسانی ما پایین میآید. آن موقع که ما ابزار شناسایی مثل هواپیما بدون سرنشین نداشتیم. لذا بر اساس شناسایی ها و طرح مانور و طرح عملیات بررسیهای میدانی خود پرسنل بیشتر صورت میگرفت، نیرو های اطلاعات عملیات یا نیروهای میخواستند عمل بکنند.
در این حادثه ای که رخ داد با توجه به اینکه یگان ۲۲ بدر در حساسترین نقطه قرار بود عمل بشود، فرماندهان گردانها، معاونین گردانها؛ اینها همگی میرفتند منطقه تا ارزیابی داشته باشند ببینند هر کس از کجا و چگونه باید برود. لذا در جواب این فرمایش که شما میگویید آیا ایشان به جان افراد حساس بود یا نبود یا همینطور به خط دشمن یا نه؟ نه. به چه دلیل، به این دلیل که خودش حضور پیدا میکرد. مسیری که نیرو میخواهد برود و دشمن را دور بزند یا نقطهای که میخواهد به دشمن حمله بشود.
لذا حضور ایشان به دلیل بیکاری یا اشتیاق شخصی حضوری پیدا کردن در ماموریت ها نبود؛ بلکه برای پوشش این فرمایشی که جنابعالی می گویید حداکثر ضربه و حداقل تلفات را در برنامه کارمان داشته باشیم.
چگونه از شهادت شهید موسوی با خبر شدید؟
آن موقع که ایشان شهید شد – اینطور در یادم هست که - ما در مرحله ۱ عملیات آزادسازی بیتالمقدس را شروع کرده بودیم و رسیده بودیم به جاده. در مرحله دوم باید می رفتیم تا مرز. مرحله سوم از خطوط دفاعی که دشمن از شرق یعنی از رودخانه تا مرز به سمت شرق و جنوب کشیده بود باید مانور میدادیم. ایشان در مرحله اول فکر میکنم وسط بمباران هوایی و ایشان بر اساس بمباران هوایی شهید شد. تمام امعاء و احشاء ایشان بیرون ریخته بود. یعنی چنین اتفاقی برای ایشان افتاد. آن موقع که این اتفاق افتاد، همه سوگوار شدن؛ علاقه زیادی به فرمانده خودشان داشتند. در اوایل سپاه و در دوران جنگ اینگونه نبود که ابلاغی باشد. ایشان را براساس شناخت و مقبولیتی که در پرسنل داشت او را فرمانده سپاه گذاشتند.
لذا بر این اساس توی روحیه برادر ها تأثیر منفی داشت ولی ما هم راهی جز ادامه جنگ نداشتیم. بیایم به عزاداری و اینها برسیم چون همه باید داخل خطوط دفاعی میماندند تا از مواضعی که تصرف کردند، دفاع بکنند. از طرفی هم باید می رفتیم پیش روی می کردیم و خرمشهر را آزاد می کردیم. وضعیت اینگونه بود.
27219
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903597