درهای تلویزیون با «دیپورت» به روی ما باز شد/ فیلمساز سیاسی نیستم
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۳۹۴۵۲
خبرگزاری مهر-گروه هنر-نیوشا روزبان: امیرسجاد حسینی کارگردان فیلم داستانی «دیپورت»، امیرحسین سلیمانی تدوینگر و آهنگساز و سمیر حیران بازیگر این فیلم داستانی با حضور در خبرگزاری مهر درباره ساخت این فیلم داستانی صحبت کردند.
این کارگردان جوان در بخش نخست از این گفتگو به تشریح انگیزههای اولیه خود در پرداختن به سوژه حساس فیلم «دیپورت» پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخش دوم این نشست به تبیین موضوعات دیگری همچون بودجه ۷۰ میلیون تومانی پروژه، ساخت موسیقی فیلم با همکاری نوازندگان کاملاً غیرحرفهای و دیدگاه بازیگر و کارگردان فیلم نسبت به طالبان در افغانستان اختصاص پیدا کرده است.
امیرسجاد حسینی کارگردان «دیپورت» به همراه سمیر حیران بازیگر افغانستانی فیلم و امیرحسین سلیمانی تدوینگر و آهنگساز پروژه در این نشست حضور داشتند.
در ادامه بخش دوم و پایانی گفتگوی خبرگزاری مهر با عوامل فیلم داستانی «دیپورت» را میخوانید؛
* آقای سلیمانی، هرچند تاکید میشود که بودجه فیلم نزدیک به ۷۰ میلیون تومان بود اما با توجه به اینکه موسیقی به صورت ارکسترال ساخته شده حتماً باید بودجه جداگانهای برای آن در نظر گرفته میشد؛ درست است؟
حسین سلیمانی: پیش از هر چیز باید بگویم، زمانی که همکارانم خروجی موسیقی «دیپورت» را شنیدند به من گفتند که اصلاً تو این موسیقی را نساختهای، چرا که فضای فکری من بسیار نزدیک به هانس زیمر است و در همان تم معمولاً کار میکنم. حتی یکی از مشکلات من با آقای حسینی این بود که میگفت چرا کارهایت ایرانی نیست و بهتر است کمی وارد فضای خودمان شوی و آن را شرقی کنی.
خب زمانی که برای یک پروژه ایران موسیقی میسازید باید نزدیک به همان فضایی باشد که به تصویر کشیده شده است. برای «دیپورت» نزدیک به ۲۰ اتود زدم تا در نهایت به یک فضای کاملاً ایرانی و البته تا حد زیادی نزدیک به موسیقی افغانستانی رسیدم. برای ساخت این موسیقی کاملاً از سازهای محلی از جمله قانون و به خصوص نی استفاده کردیم چرا که شخصیت اصلی فیلم چوپانی را پیشه کرده بود و ساز نی برای ما بسیار مهم بود. مساله اصلی در ساخت موسیقی این فیلم، ضبط آن بود چرا که بودجه کافی برای این کار وجود نداشت، در واقع شرایط به گونهای بود که اگر میخواستیم از نوازندههای حرفهای استفاده کنیم باید بودجه مناسبی برای این کار در اختیار داشتیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که برای اجرای موسیقی به چند نفر آموزش دهیم، به این معنا که نوازنده فلوت ابتدا بلد نبود که این ساز را به صورت حرفهای بنوازد و آنقدر قطعههای مورد نظر را تمرین میکرد تا بتواند آن را بدون مشکل اجرا کند. همه نوازندههای ما تجربه ضبط نداشتند اما آنقدر با گروه موسیقی تمرین کردیم تا بتوانند قطعات را به درستی اجرا کنند. ما بودجهای برای ساخت موسیقی با گروه حرفهای نداشتیم این در حالی است که میتوانستیم با افراد حرفهای کار کنیم. ۵۰ درصد از نتیجه کار این ارکستری که میشنوید واقعاً ضبط شده بود.
امیرسجاد حسینی: یک سری فیلمساز هستند که کاملاً ضد موسیقی هستند و یک سری دیگر با موسیقی به یک سکانس فکر میکنند و میگویند مثلاً این سکانس برای آهنگساز است. من به عنوان یک کارگردان موسیقی برنارد هرمان که یکی از آهنگسازان موسیقی کلاسیک سینمای آمریکا است میپسندم. امیرحسین سلیمانی اتودهای بسیاری برای این فیلم آماده کرده بود که تقریباً اکثر آنها را نپسندیده بودم. البته این سختگیری تنها در بخش موسیقی نبود حتی آقای یزدی صداگذار این فیلم نیز به من میگفت مسعود کیمیایی هم با من این کار نکرده که تو کردهای. در واقع سختگیریهای من برای این بود که میدانستم سرمایه این کار در پست پروداکشن آن میتواند صورت گیرد به همین دلیل بسیار روی آن دقت داشتم. مساله دیگر این بود که فضا برای ساخت موسیقی «دیپورت» از سوی آهنگساز ملودیک نبود بلکه یک فضای اتمسفر بود، البته این را هم باید بگویم که امیرحسین سلیمانی به صورت مجازی شاگرد هانس زیمر بوده و چنین فضایی را ترجیح میدهد. به همین دلیل تلاش میکردم تا فضای موسیقی کمی ملودیک شود، برخی از دوستان که بعداً نتیجه کار را دیده بودند میگفتند کمی نزدیک به کارهای علیقلی شده است، این در حالی است که سلیمانی اصلاً کارهای آهنگسازان ایرانی را گوش نداده است.
سلیمانی: یکی از مسائلی که همیشه روی آن بحث داشتیم این بود که چقدر حجم موسیقی در فیلم بالاست، در واقع برای یک فیلم ۷۰ دقیقهای، ۴۰ دقیقه موسیقی ساخته شده است. البته تمام تلاش خود را کردم که از حجم موسیقی برای فیلم کم کنم اما در نهایت نتیجه همان شد که دیدهاید. نکته مثبت برای من این بود که با توجه به اینکه تدوین فیلم را هم برعهده داشتم، تا جایی که میشد در فیلم از موسیقی استفاده میکردم و بعد از آن تدوین را میآوردم.
این را هم باید بگویم که صد در صد مساله مدافعان حرم برای من بسیار اهمیت دارد چرا که معتقدم این مساله باعث میشود که بچههای افغان شأن و جایگاه پیدا کنند، شهدای ما از جمله همت، چمران و … به واسطه جنگ توانستند ویژگیهای منحصر به فرد خود را نشان دهند وگرنه در جامعه عادی که چنین اتفاقهایی رخ نمیداد حسینی: برای هرکدام از کاراکترهای فیلم یک تم موسیقی در نظر گرفتیم، مثلاً ابوذر و مصطفی هر کدام یک تم جداگانه داشتند و وقتی این دو به هم میپیوندند یک تم تلفیقی به گوش مخاطب میرسد.
در واقع هیچوقت فکر نمیکردم که «دیپورت» دیده شود چرا که موضوع آن موضوع روزی نبود که روی آن حساب کرده باشیم اما خوشبختانه با نمایش در شهرهای مختلف البته با همکاری «عماریار» توانست مخاطبانی را به خود جلب کند. امیدوارم که هرچه سریعتر شرایط برای اکران این فیلم در گروه «هنر و تجربه» نیز فراهم شود. متاسفانه تلویزیون به دلیل ممانعت وزارت اطلاعات، این فیلم را پخش نکرد.
* مساله وزارت اطلاعات با فیلم چه بود؟
حسینی: آنها گفتهاند که این فیلم یک اثر خوب و دقیق است اما یک سری مشکلات دارد که من به عنوان کارگردان هنوز از این مشکلات خبر ندارم. بعید میدانم این موانع در رابطه با فاطمیون باشد چرا که تا امروز مستندهای بسیاری در این زمینه ساخته شده است. «دیپورت» را پیش از اینکه به جشنواره «عمار» برود، آقای آذرپندار مدیرگروه فیلم و سریال شبکه سه در جشنواره فیلم «مقاومت» دیده بود و همان زمان به من پیشنهاد ساخت یک سریال را داد، در واقع آقای آذرپندار معمولاً دنبال استعدادهایی است که بتوانند در تلویزیون سد باند سریال سازی قدیمی را بشکنند. همچنین جواد کتابی و مسعود کریمی در خانه تولیدات جوان شبکه سه «دیپورت» را کشف کردند و بعد از آن قرارداد همکاری برای ساخت سریال «موج اول» را با من بستند، فکر میکنم چنین اقدام و سیاستهایی در تلویزیون بسیار بی سابقه بوده چرا که درهای تلویزیون همیشه بسته بود و همیشه یک تعداد خاص تهیهکننده و کارگردان سریالهای تلویزیونی را تولید میکردهاند.
* آقای حیران بعد از بازی در این پروژه، پیشنهاد بازی در پروژههای دیگر را دریافت کردهاید؟
حیران: متاسفانه تا امروز پیشنهادی برای بازی دریافت نکردهام، البته این را هم باید بگویم که «دیپورت» هنوز به خوبی دیده نشده است اما هرکس که فیلم را دیده است بازخوردهای خوبی نیز داشته است.
حسینی: البته آقای سیدجمال سیدحاتمی که «دیپورت» را دیده بود، پیشنهاد حضور سمیر حیران را در یک سریال داده بود که وی به دلیل جدا شدن از گروه، نتوانست از سمیر حیران استفاده کند. امیدوارم با نمایش «دیپورت» در مجامع سینمایی، بازی بچهها به خوبی دیده شود تا در آینده بتوانند پیشنهادهای مناسبی دریافت کنند.
* با توجه به مشکلاتی که در زمینه مهاجرت و اقامت در ایران با آن مواجه هستید، آیا ممکن است که آینده هنری شما به عنوان یک بازیگر تغییر کند؟
حیران: لازم است بگویم که من و خانواده ام کارت اقامت در ایران را داشتیم، اما با توجه به اینکه سرپرست خانواده پدرم بود، بعد از فوت وی و با توجه به اینکه سن من نیز از ۱۸ سال گذشته است، باید دوباره بهعنوان سرپرست خانواده برای اقامت در ایران اقدام میکردم. متاسفانه با توجه به مشکلات و اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده است، تعداد مهاجران دوباره افزایش پیدا کرده و همین مساله پذیرش اقامت را به تاخیر انداخته است، البته در حال حاضر در بخش فرهنگی و هنری «عمارت روبرو» مشغول به کار هستم.
* آقای حسینی در «دیپورت» به این مساله اشاره شده است که فیلم برداشتی آزاد از زندگی شهید صدرزاده است، چه چیز سبب شد تا این شهید را برای به تصویر کشیدن داستان «دیپورت» انتخاب کنید، مساله دیگر این است که بازیگری که برای این نقش انتخاب شده اختلاف سنی بسیاری با شهید صدرزاده دارد.
حسینی: واقعیت این است که به هیچکدام از عوامل به خصوص گریم و بازیگر پروژه نگفته بودم که شخصیت مصطفی همان شخصیت شهید صدرزاده است. ماجرایی که در فیلم روایت میشود ماجرای آقای صدرزاده است، در واقع این شهید میخواهد به فاطمیون بپیوندد اما اجازه نمیدهند چرا که ایرانیها نمیتوانستند به آنها بپیوندند، به همین دلیل به مشهد سفر میکند و از فردی لهجه افغان یاد میگیرد بعد از آن نیز شناسنامه افغان به اسم خود جعل میکند و به عنوان یک افغان عضو تیپ فاطمیون میشود.
به عنوان یک کارگردان میدانستم که چنین داستانی را میخواهم روایت کنم در واقع میتوانم بگویم شخصیت مصطفی را تنها برای روایت این داستان در فیلم آوردهام. یکی از دلایلی که در آخر فیلم نام شهیدصدرزاده را آوردم این بود که بعدها نگویند این کارگردان آمده و یک ایده را بدون ذکر منبع اصلی، فیلم کرده است من حتی حاضر نبودم در پوستر هم نام شهید صدرزاده را بیاورم این به آن معنا نیست که دوست نداشتم این کار را بکنم که بی شک نام وی برای من افتخار است، اما نمیخواستم نام این شهید را برای دیده شدن فیلم خرج کنم.
بحث مدافعان حرم به این دلیل در «دیپورت» آمده است تا بگویم شخصیت «ابوذر» در حال فرار است در ادامه فردی مانند مصطفی سر راه وی قرار میگیرد تا بتواند لهجه و آداب مردم افغانستان را یاد بگیرد، مصطفی در این مسیر با ابوذر رفیق میشود و در نهایت مدافع وی میشود، در واقع ابوذر با آشنایی با مصطفی متوجه میشود که نیازی به فرار نیست و پناهگاهی مانند فاطمیون پیدا میکند تا بتواند هویت پیدا کند. امثال مصطفیها در حال تربیت نیروهای خاص هستند، آقای صدرزاده یک فرمانده بود به همین دلیل است که حاج قاسم میگفت من این فرد را یک جور دیگری دوست دارم. تاکید میکنم اگر بیشتر درباره صدرزاده تحقیق نکردم به این دلیل بود که نمیخواستم یک پرتره بسازم، این را هم باید بگویم که صد در صد مساله مدافعان حرم برای من بسیار اهمیت دارد چرا که معتقدم این مساله باعث میشود که بچههای افغان شأن و جایگاه پیدا کنند، شهدای ما از جمله همت، چمران و …به واسطه جنگ توانستند ویژگیهای منحصر به فرد خود را نشان دهند وگرنه در جامعه عادی که چنین اتفاقهایی رخ نمیداد.
* سکانسی در فیلم مصطفی در رابطه با طالبان موضعی میگیرد و به ابوذر میگوید که طالبان همان طالبان است، این دیالوگی است که آقای موگویی در مراسم رونمایی «دیپورت» نسبت به آن واکنش نشان داد و تاکید کرد که شهید صدرزاده نسبت به طالبان چنین دیدگاهی نداشته است.
حسینی: این فیلم اواخر سال ۹۸ تولید شده و موضع من نسبت به طالبان همچنان موضعی است که ۲ سال پیش داشتم، البته این را هم باید بگویم که من موضعگیر سیاسی و آدم سیاسی نیستم و مثل آقای فرهادی هم بلد نیستم فیلم سیاسی بسازم. فکر میکنم که عقبه طالبان همچنان همان عقبه است یعنی باید چند نسل از آنها بگذرد تا ببینیم تا چه اندازه از آن تفکر افراطی بیرون آمدهاند. اینکه امروز سعی میکنند ظاهر خوبی نشان دهند نمیتواند چندان موثر باشد. نکته جالب این است که بازیگر نقش پدر ابوذر در واقعیت نیز با طالبان جنگیده بوده است. مگر ما میتوانیم روی همه اتفاقاتی که طی این سالها توسط طالبان در افغانستان رخ داده است، چشم ببندیم؟
لازم است که تاکید کنم موضع من همچنان مخالف با موضع آقای موگویی نسبت به طالبان است هرچند آقای موگویی شاید تحلیلگر سیاسی باشد اما معتقدم فیلمساز و مستندساز نباید در این موارد صحبت کند و اصلاً نباید خود را جدی بگیرد، میتوانم بگویم که هر موقع که ما به عنوان فیلمساز حرفهای جدی میزنیم یعنی داریم حرفهای غلط میزنیم! بازهم تاکید میکنم که اگر «دیپورت» را قرار بود امسال بسازم بازهم نظرم درباره طالبان همان است که گفتم و همین حرف را در فیلم میآوردم. با تمام این شرایط «دیپورت» را نباید امنیتی کرد چرا که یک فیلم سیاسی به شمار نمیرود. ما جایی در فیلم صدای آقای عراقچی را پخش میکنیم، صدایی که درباره صحبتهای وی درباره مهاجران افغان است هرچند الان لگد به مرده زدن سودی ندارد اما این صحبتها آن زمان من را خیلی اذیت کرد و سعی کردم از این سخنان استفاده دراماتیک کنم تا غیرت کاراکتر را نشان دهم تا بگوید نمیخواهم بمانم و همه چیز برای خودتان. هرچند آقای عراقچی در آن زمان دیدگاه سیاسی خود را بیان کرد اما با این صحبتها به قشری از مردم توهین کرده است. البته مردم افغانستان نیز موضع متفاوتی نسبت طالبان و دره پنجشیر داشتند.
حیران: من هم معتقدم طالبان امروز هیچ تغییری با طالبان چندسال پیش نکرده است. بسیاری از ما معتقدیم که کسانی که در پنجشیر میجنگیدند همانند تیپ فاطمیون اما چریکی تر بودند، گروهی با تعداد اندک که تمام تلاش خود را کردند، پنجشیر را نگهدارند تا نشان دهند که افغانستان هنوز زنده است. مردم افغانستان روزهای سختی را پشت سر گذاشتند، من که هیچگاه به افغانستان نرفتهام بعد از تصرف هرات توسط طالبان بسیار ناراحت و نگران مردم بودم و این نگرانی بین همه دوستان افغانم که در ایران زندگی میکنند دیده میشد. ما معتقدیم که طالبان همان قبلیها هستند.
* آقای حسینی در بخشی از صحبتهای خود اشاره کردید که بعد از ساخت «دیپورت» پیشنهاد دادند تا یک اثر سینمایی دیگر با این موضوع بسازید اما شما این پیشنهاد را قبول نکردید، دلیل رد این پیشنهاد این نبود که با توجه به شرایط امروز نمیتوانید نگاه خود را نسبت به طالبان در فیلم خود نشان دهید؟
حسینی: فکر میکنم که همین مسالهای است که شما اشاره کردید. فیلم سینمایی که درباره چنین مسالهای ساخته میشود باید به خود جامعه افغان هم سیلی بزند، یعنی یک سیلی به این اینوریها بزند که چه کار میکنید، یک سیلی به خودیها از درون خودشان بزند. دید من برای ساخت یک اثر مستند نیست بلکه دید من این است که بتوانم از آرمان بگویم. فیلم برادران محمودی با اینکه بسیار بچههای خوبی هستند، ضد مردم افغان است به این دلیل که میگوید ما محکوم به فرار، کشته شدن، غرق شدن، تحقیر و شکست هستیم. من میگویم چنین چیزی نیست، همان دره پنجشیر نمونه این مساله است، مردمی که رفتند و در این دره مقاومت کردند میدانستند که همه افغانستان را از دست دادهاند اما آرمانشان حفظ حتی یک منطقه کوچک بود، مثل بچههای خودمان که برای نگه داشتن حتی یک کوچه در خوزستان کلی شهید میدادند.
اگر این دید آرمانی در یک فیلم سینمایی بیاید حواشی بسیاری را به همراه دارد و به فلان مسئول یا نهاد امنیتی برمیخورد، اگر سیستم توان تحمل شنیدن این حرفها را داشته باشد میتوانیم چنین فیلمهایی را بسازیم. تاکید میکنم که باید فیلمهایی مانند «دیپورت» ساخته شود، این در حالی است که من خجالت میکشم که فیلمم نماینده این تفکر باشد نه اینکه به فیلم خود افتخار نمیکنم بلکه شأن و ارزش این بچهها بسیار بیشتر از اینهاست. معتقدم سازمان اوج و یا بنیاد سینمایی فارابی وارد عمل شوند تا فیلمهایی از این دست درباره آرمان مردم افغانستان تولید شود، همان طور که تا امروز فیلمهای بسیاری درباره قدس ساخته شده است قدسی که امروز قبله ما در حوزه مقاومت شده است. معتقدم باید این برچسب مدافعان حرم که میگویند آنها پول میگیرند تا بجنگند برداشته شود و این کار هم تنها با نشان دادن تصویر درست به جامعه شکل میگیرد.
کد خبر 5369825 نیوشا روزبانمنبع: مهر
کلیدواژه: فیلم دیپورت فیلم داستانی قاسم سلیمانی تئاتر ایران چهلمین جشنواره فیلم فجر فیلم مستند فیلم سینمایی شبکه پنج سیما کارگردان تئاتر رادیو صبا موسیقی ایرانی سازمان سینمایی حوزه هنری نقاشی فیلم کوتاه سینمای مستند هم باید بگویم امیرحسین سلیمانی مردم افغانستان نسبت به طالبان فیلم داستانی شهید صدرزاده همین دلیل ساخت موسیقی مدافعان حرم عنوان یک مردم افغان برای ساخت نشان دهند ساخته شده صحبت ها برای من حرفه ای بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۳۹۴۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طالبان در سیلاب هم آب را به ایران بست | چانهزنی بر سر آب به کجا رسید؟
یکی از بزرگترین مشکلات استان سیستان و بلوچستان، خلف وعده مقامات کشور همسایه یعنی افغانستان در رهاسازی حقابه ایران از رودخانه هیرمند است. البته قسمتهایی از این استان بهطور میانگین هر سه سال یکبار بیش از ۳ تا ۵ میلیارد مترمکعب بارش باران را تجربه میکند و حتی سیل نیز خسارتهای قابل توجهی به این نقطه از کشور وارد کرده است.
به گزارش فرهیختگان، اما به دلیل مدیریت نهچندان مناسب، این حجم از آب وارد دریا شده و فرصت استفاده از آن از بین میرود. همین بارشها در صورت مدیریت صحیح میتواند استان را از بحران اولیه آبی نجات دهد، اما ضعیف بودن راهبردهای مدیریتی باعث شده تا سیستانیها بهره چندانی از این نزولات آسمانی نداشته باشند.
از سوی دیگر مسائل امنیتی که پس از ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ در سیستانوبلوچستان شکل گرفت و حملات تروریستی که در راسک و چابهار صورت گرفت، نگاه توسعهای استان را به امنیتی تغییر داده و اولویتها را جابهجا کرده است.
نیم قرن چانهزنی بر سر آببه دنبال کشمکشهای تاریخی بر سر ذخایر آبی در منطقه، معاهده حقابه میان افغانستان و ایران بر سر رود هیرمند که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد در اسفندماه سال ۱۳۵۱ به امضای نخستوزیران دو کشور رسید و سه ماه بعد در خردادماه ۱۳۵۲ مجالس قانونگذاری دو کشور این معاهده را تصویب کردند. تصویب این معاهده شرایط حقوقی استفاده از هیرمند را برای ایران و افغانستان مشخص کرد. براساس این معاهده، حقابه ایران ۲۶ مترمکعب در ثانیه آن هم در سالهای معمولی و نرمال آبی است.
این معاهده، سال معمولی و نرمال آبی را نیز تعریف کرده که براساس سنجش مرکز سنجش دهراوود مشخص میشود و آن هم طوری است که یک سال نرمال آبی در حوضه آبی هیرمند چیزی حدود شش میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب میباشد. براساس محاسبه حقابه ایران سالانه به ۸۲۰ میلیون مترمکعب میرسد. با این حال از زمان به امضا رسیدن این معاهده تاکنون، دولت افغانستان آنچنان که باید به مفاد آن عمل نکرده است. چنانچه در سالهای اخیر با وجود دیدارها و گفتگوهای متعدد میان مقامات دو کشور بر سر احقاق حقوق ایران و رهاسازی آب هیرمند به سوی دریاچه هامون، در سال آبی جدید، ۱۱ درصد از حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی به سمت ایران روانه شده است.
ماجراجویی اردوغان در چهارراه آسیاکارشناسان معقتدند مساله آب در سیستان به دلیل قرارگیری در شرایط خاص و بحرانی، تبدیل به یک ابزار سیاسی و انتفاعی شده است. چنانچه بسیاری از سدهایی که در افغانستان ساخته میشود به صورت سفارشی هستند. در این میان، کشورهایی مثل هندوستان و ترکیه به دلایل سیاسی، اقتصادی و استراتژیکی در سدسازیهای افغانستان روی کانال هیرمند و سدهای دربندیخان و هریرود نقش بسزایی دارند.
درواقع افغانستان با این سرمایهگذاریهای خارجی موفق به اجرای برنامههای آبی خود شد و ایران یکی از کشورهایی است که از این پروژهها متضرر میشود. امنیتیسازی موضوع آب در کابینه کابل، مردم این کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده است. مردم افغانستان و حتی دانشجویان افغانستانی که در خارج از این کشور زندگی میکنند نیز نسبت به کوچکترین کنش آبی در منطقه، واکنش نشان میدهند. این درحالی است که کشور ما از چنین نیروهای فعالی کمنصیب است و متاسفانه نسبت به دغدغهها و طرحهای همان تعداد محدود هم بیتوجهی میشود. برای درمان مشکل آب، طی دهههای اخیر سرمایههای زیادی به بهانه اجرای طرحهای توسعهای روانه جنوب شرق کشور شده، اما این طرحهای پرهزینه تقریبا هیچ آوردهای برای مردم این منطقه نداشته است.
مقامات: امیدواریم ادامه داشته باشددر روزهای اخیر تصاویر منتشر شده حاکی از رهاسازی آب هیرمند به سمت هامون است. این اتفاق درحالی رخ داده که در سال جاری افغانستان شاهد بارشهای قابل توجهی بوده و برخی از کارشناسان بر این باورند که این رهاسازی آب تحت اختیار مقامات افغانستان نبوده و به عبارتی آنها چارهای جز روانه کردن آبهای سرریز شده به سمت ایران نداشتهاند. با این حال مقامات دو کشور واکنشهای مثبتی نسبت به این موضوع نشان دادهاند.
ملا عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان، در دیدار با حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در افغانستان اعلام کرد که آب رودخانه هیرمند پس از پایان خشکسالی چندساله، به استان سیستانوبلوچستان رسیده است. کاظمی قمی نیز در دیدار با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان ضمن تشکر از تعهد و اقدامات کابل به تامین حقابه ایران، ابراز امیدواری کرده که این روند رهاسازی آب از سدها تداوم داشته باشد و حقابه ایران از رود هیرمند تامین شود.
علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست هم با ابراز امیدواری از ادامهدار بودن روند رهاسازی آب، از رایزنیها و نشستهای متعدد میان مقامات دو کشور خبرداد و اعلام کرد که مسئولان حاکم بر افغانستان رویکرد مناسبی نسبت به مساله حقابه داشتند.
درویش: طالبان اراده مثبتی نداردمحمد درویش فعال محیطزیست با تاکید بر اینکه هیرمند رودخانهای است که آوردهاش بیش از ۵ میلیارد مترمکعب در سال است، گفت: «حقابه ایران از مجموع آورد سالانه رودخانه هیرمند ۱۴ درصد است؛ بنابراین کشورما از این حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعب سهم دارد. در حال حاضر گفته میشود که از ۸۲۰ میلیون متر مکعب ۷ درصد و در خوشبینانهترین حالت ۱۱ درصد وارد کشور شده، یعنی چیزی حدود ۸۰ تا ۹۰ میلیون مترمکعب. پس هنوز بخش قابل توجهی از آن حقابه وارد ایران نشده است.
دلیلش هم این است که دولت طالبان به کمک سد «کمال خان» توانسته مسیر رودخانه هیرمند را تغییر دهد و سرریز آبی که از سد «کجکی» و سد کمال خان خارج میشود به جای اینکه مسیر طبیعی خود را طی کرده و وارد ایران شود، به سمت تالاب «گود زره» در مرز بین افغانستان و پاکستان میرود. گزارشهایی که دریافت شده حاکی از آن است که بیش از یک میلیارد مترمکعب آب به سمت گود زره رفته است، یعنی بیش از حقابه ایران که ۸۲۰ میلیون متر مکعب است. متاسفانه ایران هم نتوانسته که حقابه را از طالبان بگیرد و این آبی که اخیرا آمده بیشتر از رودخانه «فراهرود» آمده.
فراهرود یکی دیگر از رودخانههایی است که از افغانستان جاری میشود و به ایران و تالاب «هامون صابوری» که در مرز ایران و افغانستان و یکی از تالابهای تشکیلدهنده دریاچه هامون است، میرسد. بارندگی در آن ناحیه خیلی زیاد بوده و افغانستان هم هنوز آنجا سد ندارد، بنابراین آب از کنترلش خارج شده و وارد ایران شده است. پس هیچ اراده مثبتی در دولت طالبان برای این مقدار آبی که وارد ایران شده نبوده و آنها اگر میتوانستند این آب را هم نمیدادند.
در حال حاضر هم یک پروژه برای ساخت سد روی فراهرود دارند و به محض تکمیل شدن ساخت این سد، یک قطره آب هم از افغانستان وارد خاک ایران نخواهد شد. گود زره محصول طبیعی رودخانه هیرمند است. یعنی هیرمند در طول سالیان سال با طی کردن مسیرش وارد هامون میشده و سرریز آن به سمت گود زره جریان پیدا میکرده. گود زره هم یک تالاب مثل بقیه تالابها است. وقتی آب داشته باشد، پوشش هم ایجاد میکند و پرندگان برمیگردند.
اگر گود زره شورهزار است، پس هامون هم شورهزار حساب میشود. بالاخره اگر آب نداشته باشد تبدیل به شورهزار میشود. اتفاقا دیالوگی که ایران باید با طالبان برقرار کند این است که ما مخالف گود زره نیستیم و میخواهیم مسیر طبیعی رودخانه طی شود. یعنی آب وارد هامون شود، در هامون سرریز کند و وارد گود زره شود. اگر آن مسیر طبیعی اتفاق میافتاد، هم ایران از آن نفع میبرد و هم افغانستان. حتی پاکستان هم میتوانست از آن منتفع شود و کل منطقه سرسبز و خرم میشد و چشمههای گرد و خاک هم مهار میشد.
اما افغانها میانبر زدهاند و اجازه نمیدهند که آب وارد ایران شود و میخواهند آن را مستقیم وارد گود زره کنند. این اتفاق میتواند در کوتاهمدت میزان ورودی آب به گود زره را بهبود ببخشد، اما چشمه بزرگ گرد و خاک در ایران به وجود میآید و با توجه به اینکه باد غالب از غرب به شرق است، بخشهای غربی افغانستان و منطقه هرات متاثر خواهند شد و آنها هم آسیبش را خواهند دید.»
رهاسازی آب به نفع افغانستان استمتاسفانه مذاکرهکنندگان ایرانی بلد نیستند که یک مذاکره برد-برد با دولت افغانستان و طالبان انجام دهند که ورود آب به ایران درنهایت به نفع هر سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان خواهد بود. این اتفاق میتواند به شکل گرفتن حسن همجواری بهتر کمک کند. ما باید به سمتی برویم که بتوانیم با یکدیگر وارد تعامل شویم و نیازهای خود را به شکلی مطرح کنیم که حل آنها منجر به ضرر برای کشور دیگر نباشد؛ بلکه یک منفعت مشترک ایجاد کند. چنانچه از سمت خراسان جنوبی رودخانههایی هستند که وارد افغانستان میشود و ایران هم جلوی آنها را نگرفته.
اما چه دلیلی دارد که افغانستان جلوی این آبها را بگیرد؟ ما باید رفاقت خود را به همدیگر اثبات کنیم و تلاش کنیم که بگوییم هر چقدر حال این کشورها بهتر باشد و وضعیت رفاهیشان بهبود پیدا کند، به نفع همدیگر است و میتوانند به یکدیگر کمک کنند که درنهایت تجارت قویتری شکل بگیرد. افغانستان باید بداند که بزرگترین شریک تجاری آن در منطقه ایران است و بنابراین بهتر است که هوای ایرانیها را داشته باشد تا آنها هم هوای افغانستانیها را داشته باشند. تروریسم در منطقه کنترل شود و امنیت برقرار شود. به این ترتیب یک معامله برد-برد تعریف میشود.
میتوانیم حتی بیشتر حقابه بگیریمدرویش معتقد است که افغانستان بهشدت به انرژی نیاز دارد. وی در این باره گفت: «در آن منطقه بادهای ۱۲۰ روزه وجود دارد که الان به بادهای ۱۶۰ روزه تبدیل شده. خوشبختانه اخیرا چندین توربین بادی در آنجا جانمایی کردهاند و ما میتوانیم از انرژی بادی آنجا برق تولید کنیم و البته باید تعداد این توربینها زیاد شود. سپس برق را به کشورهای همسایه صادر کنیم و در ازای آن حتی حقابه بیشتری از آن ۸۲۰ میلیون مترمکعب بگیریم. افغانستان هم میتواند به مردم خودش توضیح دهد که اگر ما داریم به ایرانیها آب میدهیم، در عوض از آنها برق میگیریم و این یک معادله برد-برد است.
به این ترتیب اگر پوشش طبیعی هامون برگردد و چشمههای تولید گرد و خاک مهار شود کیفیت دریافت انرژی هم بهتر میشود و حتی میتوان در آنجا پنلهای خورشیدی احداث کرد و تولید برق را افزایش داد. مشکل و خطایی که در ایران اتفاق افتاده این است که میخواستند از حقابه برای تامین آب نهفقط در زابل بلکه در کرمان و زاهدان استفاده کنند و طرف افغانستانی هم متوجه شد که این آب هرگز به گودزره نمیرسد و ایرانیها میخواهند برای توسعه شهرهای خودشان از آن استفاده کنند؛ بنابراین حقابهای به تالاب بینالمللی هامون نرسید و چشمههای تولید گرد و خاک افزایش یافت.
باید توجه داشته باشیم که بخش قابل توجهی از متخصصان آب افغانستان در دانشگاههای ایران و در همین دانشگاه تهران تحصیل کردهاند و ما خودمان این فهم بومشناختی را به آنها منتقل کردیم. اگر تا الان هم اجازه دادند آبی وارد ایران شود به دلیل این است که آنها وزارت نیرویی مثل وزارت نیروی ما نداشتند که اگر داشتند ۳۰ سال پیش همان بلایی که ما بر سر زایندهرود آوردیم و گاوخونی را از بین بردیم؛ بلایی که با زدن سدها روی «کر» و «سیوند» بر سر «بختگان» آوردیم؛ همان بلایی که با زدن سد روی کرخه و کارون بر سر «هورالعظیم» و «چادگان» آوردیم؛ افغانستانیها همین بلاها را بر سر هیرمند و هریرود میآوردند و اجازه نمیدادند که یک قطره آب به سمت ایران بیاید. ما متوجه نیستیم که باید یک معامله برد - برد تعریف کنیم تا ضمن احترام به قوانین طبیعت، همگی از آن سود ببریم.»
حداقل آب شرب این استان را تصفیه کنیددرویش با اشاره به اینکه بیش از ۹۵ درصد بارندگی که امسال در استان سیستانوبلوچستان اتفاق افتاد، در قسمت بلوچستان بود، گفت: «در این استان شیب زمین به نحوی است که امکانی برای هدایت آب به سمت بالا فراهم نمیکند. سیستان منطقه بسیار کمبارشی است و میانگین بارندگیهایش زیر ۵۰ میلیمتر است و همیشه مدیون ورودی آب هیرمند بوده که از سمت افغانستان و ارتفاعات هندوکش میآمده. ما باید سعی کنیم با بجا آوردن حسنهمجواری کاری کنیم که این حقابه به ایران برسد و در عین حال کار دیگری که باید بکنیم این است که سیستم تصفیهخانه فاضلاب را در زابل راه بیندازیم. شما اگر وارد زابل شوید با پدیده عجیبی روبهرو میشوید و آن بوی تعفنی است که در شهر هست. این به دلیل این است که آب شربی که مردم استفاده میکنند تصفیه نمیشود و به صورت کنترل نشده در معابر عمومی جاری میشود و به این ترتیب بوی بد آن امکان زیست باکیفیت را سلب کرده است. چرا ما آنجا یک تصفیهخانه نزنیم و با بازچرخانی این آب ارزشمند، دوباره از آن استفاده نکنیم؟ دستکم برای کشاورزی میشود از آن استفاده کرد. این کارهای مهمی است که ایرانیها باید در آن منطقه انجام دهند.»